ایران: روز حسابرسی نزدیک است!
«علت اصلی تورمی که در ایران هست انتظارات مردم است، مردم چین قانع هستند و به یکی دو وعده غذا در شبانه روز اکتفا می کنند اما مردم ما اینگونه نیستند»! مصباحی مقدم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
«یمنیها به جای لباس لنگ میپوشند و نان خشک میخورند»! علی اکبر ولایتی
اینها چرندیات سران و کاربدستانِ نظامِ «گل و بلبل» جمهوری اسلامی است. شلنگتختههایی است که چهل سال است این شارلاتانها به سمت طبقه کارگر و مردمی که از قضا امروز توقعشان از زندگی و رفاه بالا رفته است، و خواهان یک حسابرسی کامل از این نظام و سردمداران آن هستند، پرت میکنند. این نظام از روزی که بر سرکار آمده، مردم ایران را فقیر و تحقیرشده میخواسته است. فراخواندن مردم به زندگی محقر و «بخور و نمیر» جز برای درهم شکستن عزت نفس و بلندپروازی یک جامعه ۸۰ میلیونی، که عزم به سرنگونی حاکمیت اسلامی و خلع یَد آنان از کنترل بر ثروت جامعه کرده، نیست. اینها خیال میکنند که در قرن ۲۱ با مهندسی فلاکت و توهین به انسان برای یک تکه نان، میتوان جلودارِ پیشروی یک انقلاب عظیم اجتماعی علیه کل بساط حاکمیتِ گندیدهشان شد.
امروز بویژه بعد از خیزش سراسری در شهریور پارسال، پروندهی یک حسابرسی کامل از نظام اسلامی توسط مردم آزادیخواه گشوده شده است. همه میدانند که در این نظام، فیشِ حقوقیِ یک نمایندهی لاشخورِ مجلس بالای ۱۰۰ میلیون تومان است. در جهنمی که این مفتخورها بپا کردهاند هنوز هیچ جنبندهای از عملکرد و صورت حساب ثروتمندترین و پردرآمدترین سازمانهای حکومتی ایران، مانند سازمان اوقاف، بنیاد مستضعفان، آستان قدس رضوی، قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا و ... خبر ندارد. هنوز هیچ شهروندی در ایران از تفاهم نامهی وزارت اقتصاد با حوزه علمیه قم خبر ندارد. حسابرسی از لولههای نفتِ وصل شده به جیب مبارک آقایان جرم تلقی میشود و عقوبت به همراه دارد!
اگر اینها یک ذره عقل در کلهی پوکشان بود، تا دیر نشده همین امروز تفنگهایشان را زمین میگذاشتند، تسلیم مردم آزادیخواه و انقلابی میشدند تا در یک دادگاه صالح و مردمی پاسخگوی اعمالشان باشند. اموراتِ همان مملکت را، که به قول این شارلاتانها «مردم باید به یک وعده نان در شبانهروز اکتفا کنند»، بدهید دستِ صاحبانِ اصلیاش، بدست شوراهای مردمی و تولیدکنندگانِ واقعی ثروت و رفاه، تا جهان ببیند که با تقسیم برابرِ ثروت اجتماعی و نجومی در ایران، این جامعه چگونه بر ویرانههای جهنمِ دستسازِ شما، رفاه و سعادت همگانی را تامین میکند.
اینها میدانند که مردم پُرتوقع ایران پا پس نمیکشند، که طبقه کارگر ایران حقاش را از حلقوم نظام چموش اسلامی بیرون میکشد و میرود تا پایههای حکومت اسلامی سرمایه را ویران کند. و درست به همین دلیل خطر را حس کردهاند و به ولوله افتادهاند.
به حال زار سران و سردمداران این نظام که اکنون «اقتصاد» و طبقه کارگر گلویشان را میفشارد، باید گریست. اینها در مقابلِ طوفانِ خشمِ مردم پُرتوقع و سنبهی پُر زور طبقه کارگری که رفاه میخواهد، راه فراری ندارند. روز حسابرسی نزدیک است!
دولتِ قومپرست و فاشيستِ اسرائيل بايد کنار برود!
خطر جنگ داخلی در اسراٸیل به نقطه جوش خود رسیده است. یورش بیمحابای نیروهای دولتِ راست افراطی اسراٸیل به منازل فلسطینیان و تخریب و سوزاندنِ اموال آنان، جرقهای بر باروتِ یک جنگ داخلی در اسراٸیل زده است. با فروکش کردن حضور و نفوذ سیاسی - نظامی فعالِ آمریکا در خاورمیانه و با تغییر توازنی که میان دولتهای مرتجع منطقه در حال اجراست، دولتِ قومی - مذهبی اسراٸیل موجودیت خود را در خطر دیده است. با کم شدن دامنهی تخاصمات غرب با جمهوری اسلامی، اکنون «تهدیدِ» مردم فلسطین علیه «ملت یهود» قرار است سوختِ ماشین جنگی دولت اسراٸیل و فشارِ راستِ افراطی بر این جامعه را تامین کند.
بر متن چنین اوضاعی، قلادهی راستهای افراطی در قدرت را گشودهاند و تهدید به پاکسازی و «کشتار دستهجمعی» فلسطینیان کردهاند. میخواهند با بسیج نیروهای فالانژ و دستراستی و با کمک ماشین آدمکش دولت اسراٸیل، شهرها و روستاها را از وجود «اعراب» فلسطینی پاک کنند، قرار است صدای هر آزادیخواه و مخالفی در داخل و خارج اسراٸیل علیه راستِ افراطی را خفه کنند تا به یک انسجام سیاسی – ایدٸولوژیک در صفوف خود برسند. دامن زدن به فضای «تهدید امنیت ملت یهود» و راه انداختن حمام خون از جانب دولتِ فاشیستِ اسراٸیل نتیجهی نیل به چنین انسجامی است. راستِ افراطی که اکنون شریانهای قدرت را در دست دارد با حمله و کشتار بخشی از مردم به جرم «عرب» یا «مسلمان» در خود اسراٸیل، سردمدارِ براه انداختن این جنگ داخلی است. دولتِ دستراستی اسراٸیل با نهادینه کردن نژادپرستی، با راندنِ مردم فلسطین به موقعیتِ پَست و تدارک یک هالوکاستِ افسارگسیختهی دولتی که به هیچ نهاد و مرجعی پاسخگو نیست، مجرم و عامل اصلی بیثباتی در جامعهی اسراٸیل است.
جبههی چپ و آزادیخواهی از اسراٸیل تا فلسطین، از ایران تا اروپا باید در مقابلِ دولتِ دستراستی اسراٸیل سنگر ببندد. کسی که نمیخواهد همکار و همکلاسی و دوست و همسایهی فلسطینی خود را با این توجیهات روانهی گورستانهای دستهجمعی کند باید از همین الان به تحریکات و تحرکاتِ دولتِ فاشیستِ اسراٸیل حساس و بیدار باشد. باید برای خنثی کردن این پاکسازی نژادی و کنار زدن دولتِ فاشیستِ اسراٸیل از قدرت، متحد شد و یک زنجیرهی انسانی بست. باید به آپارتایدِ قومی، به جداسازی ملی و فرهنگی و به راه و روشِ فاشیستها تُف کرد! باید لگام فاشیسم و راست افراطی در اسراٸیل را کشید!
مقابله با راست افراطی در اسرائیل بدون مقابله با این کشتار و حملهی فاشیستی به مردم فلسطین معنایی ندارد. دفاع از زندگی و حق شهروندی مردم فلسطین، سنگِ محکِ آزادیخواهی در اسرائیل است.
پايان محاصرهي کوبا
روز پنجشنبهی گذشته، شورای شهر نیویورک با اتفاق آراء قطعنامهی «پایان محاصرهی کوبا» توسط دولت آمریکا را در سه بند تصویب کرد و دولت آمریکا را ملزم کرده است که: ۱- به ۶۰ سال تحریم «غیرقانونی» علیه مردم کوبا پایان دهد ۲- کوبا را از لیست دولتهای حامی تروریسم خارج کند و ۳- قانونِ ممنوعیت سفر به کوبا را لغو کند. لازم به ذکر است که این قطعنامه تاکنون حمایت بیش از ۹۰ شهر از ایالاتهای آمریکا را کسب کرده است.
تدوین این قطعنامه توسط شورای شهر نیویورک و آنهم در مهد دمکراسی غربی، لگدِ سیاسی و فکری دیگری به موقعیتِ رهبری آمریکا و بورژوازی غرب بعنوان کمپِ «پیروز» جنگِ سرد است. معلوم شد که فروپاشی شوروی و دیوار برلین نه فقط مترادف با پایانِ کمونیسم و آرمانِ برابری نیست که آغاز یک شکست و شکافِ عظیم در عمقِ دیوارِ دمکراسی غربی است. امروز همه میبینند که بیش از نیمقرن تحریمِ اقتصادی و مجازاتِ میلیونها نفر در کوبا از جانب دولت آمریکا به جرمِ دفاع از سوسیالیسم و عدالت اجتماعی، به جرم ساختن دژی در برابر هجومِ افسارگسیختهی بورژوازی جهانی به نیازمندیهای ابتدایی بشر، از مسکن و طب رایگان تا آموزش و پرورش و ... مفتضحانه شکست خورده است. فقر و محرومیت و بیکاری از سر و کول نظام «آزاد» بازار بالا رفته است. بیمسکنی و محرومیت تحت حاکمیت آخرین مدلِ سرمایهداری در جهانِ امروز بیداد میکند. تنها در قلبِ شهرهای آمریکا ششصد هزار نفر بیخانمان و در خیابانها میخوابند. طبق آمار خودشان ۳۸ میلیون نفر در آمریکا در فقر مطلق بسر میبرند. فحشاء و تنفروشی بیداد میکند. شهروندان از طب و بهداشت رایگان در قلبِ ثروتمندترین کشور جهان محروماند. علاوه بر جنگِ کور اقتصادی و ریاضتِ کمرشکنی که کمپِ «پیروز» بازار آزاد عاید شهروندان در جوامع غربی کرده است، بسطِ این «دمکراسی» به سایر نقاط جهان جز جنگ و قتلعام و فلاکت برای میلیونها انسان حاصلی نداشته است. مِنوی این قهرمانان تخریب، آکنده از باندهای جنایی و تبهکار است. میلیاردها انسانِ تشنهی امنیت و رفاه در جهانِ امروز، با چشمان باز تجربهی منجلابی را دارند که با صدورِ دمکراسی به عراق، سوریه و لیبی صورت گرفت. این منجلاب، با اتکاء به نیمقرن تبلیغات ضد کمونیستی، ضد مساواتطلبی و ضد آزادیخواهی کمپِ «پیروزِ» جنگِ سرد بپا شده است. قطعنامهی شورای شهر نیویورک برای پایان دادن به محاصرهی کوبا، میخِ دیگری بر تابوتِ متعفنِ «رهبری آمریکا» بر جهان و باتلاقِ «دمکراسی غربی» است.
کوبا هرچند ساختار سیاسی و اقتصادی یک سیستمِ سوسیالیستی که در آن طبقه کارگر در راس ادارهی امور جامعه قرار بگیرد را بخود نگرفت اما علیرغم تحریمهای اقتصادی کمرشکنِ دولت آمریکا در طی نیمقرن اخیر، توانست بیشترین میزانِ دسترسی همگانی به امکاناتِ اجتماعی از جمله بهداشت، آموزش و پرورش و مسکن رایگان را در اختیار شهروندانش قرار دهد. کوبا با اعزام پانصدهزار پرسنل پزشکی و سرباز داوطلب به محرومترین نقاط جهان، در شکستِ آپارتایدِ نژادی در آفریقای جنوبی نقشِ بسزایی ایفا کرد. زمانی که طوفان کاترینا شهرهای آمریکا را ویران کرد، کوبا پیشنهاد داد پزشکانی را برای ارائهی خدمات پزشکی رایگان به این مناطق بفرستد اما دولت آمریکا این پیشنهاد را رد کرد. کوبا به زندانیان سیاسی که از ترور و شکنجه و زندانی شدن توسط دولت آمریکا گریختهاند، پناهندگی سیاسی اعطاء کرد و در کل، سطحی از استاندارهای انسانی را در همین جهان وارونهی سرمایهداری، تامین کرد.
این مناسبات جز با تثبیت انقلاب کوبا بعنوان حداقلی از ارادهی محرومین در ادارهی جامعه میسر نبود. پُربیراه نیست که بیش از ششصد بار طرح ترور کاسترو، همراه با توطٸهها و نقشههای رذیلانهی سازمان «سیا» برای «آزادسازی کوبا» به شکست انجامید! از دید طبقه کارگر در جهان و هر انسانی که تشنهی حقیقت و رفاه و آزادی است، پایان دادن به محاصرهی کوبا گامی بلند در شکستِ سیاستِ راهاندازی جنگِ اقتصادی علیه مردم یک کشور و روند فروپاشی دیوارِ خونین «دمکراسی غربی» است. جهان با عقبنشینی دولت آمریکا از تبلیغاتِ ضد کمونیستی، پا به میدان مساعدی برای رشد و شکوفایی فکری و فرهنگی خود میگذارد.
شکست سیاسی و فکری سرمایهداری و آخرین مدل آن یعنی «دمکراسی غربی» در تامینِ کمترین امکاناتِ رفاهی برای شهروندان جهان، فرصتِ مناسبی در اختیار جنبش کمونیستی طبقه کارگر، اینبار در مهمترین مراکز پرولتری میگذارد.