هر از چند گاهی در حاشیه خبرها می اید که کارگری از داربست ساختمان افتاد و مرد. خبری که در میان دریایی از تبعیض و ستم و نابرابری و کشتار و اعدام و زندان و شکنجه، کوچک به نظر می آید و گم می شود. در این خبر، تنها یک کارگر نمی میرد، یک خانواده با بچه ها و سالمندانش هم کابوس مرگ را در چهره ی کریه فقر و تنگدستی و گرسنگی می بینند. مرگ یک کارگر آغاز گرسنگی مطلق و شبح مرگ بر فراز سر خانواده اش است.
ابعاد مرگ کارگران دردناک و تکاندهنده است. آمار رسمی از مرگ ۸۰۰  کارگر در سال و در حوادث نا ایمنی محیط کار تنها در بخش ساخت و ساز می نویسد. سازمان پزشکی قانونی می گوید در سال ۱۴۰۱ بیش از ۱۹۰۰ کارگر در حوادث کار کشته شدند، یعنی هر روز ۵ تا ۶ کارگر. بعلاوه، در کم تر از سه ماه اخیر ده کارگر بخاطر مشکلات معیشتی، حقوق های معوقه و اخراج از کار خودکشی کرده اند. این فاجعه انسانی با کشتار بردگان در حین کار با شلاق و تفنگ صاحبان برده، قابل مقایسه است.

فهمیدن اینکه، چرا کارگران به کار در شرایط نا ایمن تن می دهند و ریسک مرگ را در ساختمان سازی و معادن و پتروشیمی ها و غیره می پذیرند، سخت نیست. فقر و فلاکت و گرسنگی بخش زیادی از طبقه کارگر را به کار تحت هر شرایطی و با مزد کم تر، بدون قرارداد، حقوق های معوقه و تحقیر و فشار کمرشکن کار، مجبور کرده است.

طبقه کارگر شاغل با دستمزد ناچیز و بدون قرارداد ثابت کار، بیکاران و دیگر مشاغل موقت و فصلی و کولبری و سوخت بری، زحمتکشان و معلمان و پرستاران که اکثریت و بیش از دوسوم جامعه را تشکیل می دهند، زیر چرخ دنده های تورم و گرانی و فقر و بی مسکنی و گرسنگی محض، له می شوند. طبقه کارگر و زحمتکشان، هر روز شاهد از دست دادن همسرنوشتان خود به دلیل ناامنی محیط کار و نداشتن هزینه درمان و خوراک است. شرایط مرگبار کار و زندگی، تبعات دیگری چون اعتیاد، فحشا، قتل های ناخواسته، خشونت و قتل های ناموسی و ... هم دارد.

توحش سرمایه علیه کارگران و نتایج مجرمانه آن، بسیار بیشتر از امارهای دولتی است. مرگ و میر کارگران و خاتمه دادن به زندگی بخاطر فقر و نداری برای طبقه کارگر چند ده میلونی یک فاجعه و یک امر دهشتناک و غیر قابل قبول است.
تحمل شرایط فلاکتبار اقتصادی و بیحقوقی سیاسی و محرومیت از یک زندگی عادی برای زن و مرد و کودک و پیر و جوان برای جامعه ای که تشنه ی ازادی و رفاه و امنیت و حرمت انسانی است، غیر قابل تصور، دردناک و گیج کننده است. 
طبقه سرمایه دار و دولتش دستشان تا آرنج به خون مردم آغشته و جیب و شکم شان تا خرخره از نعماتی که طبقه کارگر تولید می کند، پر است. می توان و باید حق جامعه، ثروت جامعه و تولید حاصل کار طبقه کارگر را از حلقوم مفتخوران ستمگر و جنایتکار بیرون کشید و جامعه ای را سازمان داد که تولید نه برای سود سرمایه داران بلکه برای رفاه و خوشبختی عمومی است. جامعه ای که  شعار ازادی، برابری، حکومت کارگری را به عمل در آورده و متحقق می سازد! رهایی از فقر و فلاکت و استبداد، راه میانبری ندارد جز این که کارگران کمونیست و رهبران جنبش های اجتماعی با اتحادی سازمانیافته، خود را برای رهبری و هدایت جامعه برای فشردن حلقوم بورژوازی حاکم و خاتمه دادن به سلطه اش آماده کنند!

مدت زمان طولانی است که می جنگیم، اعتصاب می کنیم، اعتراض می کنیم، تظاهرات خیابانی و خیزش و شورش می کنیم... و این جنگ ادامه دارد. جدال بر سر معیشت و برای رفاه و آزادی به امر ده ها میلیون زن و مرد و کودک که در فقر مطلق و زیر خط فقر بسر می برند، تبدیل شده است. تنها با فشردن گلوی سرمایه داران و دولت شان تا حد مرگ امکان زندگی آزاد و تامین رفاه و امنیت جامعه فراهم می شود.
طبقه کارگر جنایات حکام سرمایه را هر گز نمی بخشد. خاتمه دادن و الغای نظم سرمایه و سود و برقراری نظم اجتماعی آزاد و برابر و سوسیالیستی، پایان استثمار و فقر و مرگ و تحمیل مرگ تدریجی به مزدبگیران است. این تاوانی است که حاکمان و حافظان نظم سرمایه داری باید به خاطر جرائم و جنایاتشان بپردازند!
 
طبقه کارگر صاحب جامعه است نه برده و قربانی سرمایه. در چند دهه اخیر چند ده هزار اعتصاب و اعتراض کارگری علیه حقوق های معوقه، قراردادهای موقت و اخراج ها و بیکاری ثبت شده است. با وجود این، به دلیل پراکندگی و مبارزات جدای از همدیگربخش های مختلف طبقه کارگر، هنوز دولتمردان و سرمایه داران که اقتصاد و صنایع و معادن را در قبضه ی خود  دارند، با طبقه کارگر بمانند بردگان مزدی خود رفتار می کنند. بردگانی که حتی دستمزدهای کارشان را نمی پردازند، هر وقت خواستند اخراجشان می کنند و جمعیت عظیم بیکاران مطلق را پشت درب کارخانه ها نگه می دارند تا کارگر شاغل را هر طور که می خواهند مورد استثمار شدید و بیحقوقی قرار دهند. کارگران  و خانواده هایشان را در گرسنگی نگه می دارند و بخشی از طبقه ما را  به دست حوادث عدم ایمنی محیط کار می سپارند و می کشند و با تحمیل فقر مطلق به خانواده هایشان، به خودکشی می کشانند.

کارگران اصناف جدا از همدیگر نیستند. کارگران یک طبقه واحد اجتماعی با سرنوشت و منفعت مشترک تشکیل می دهند. پیروزی هر بخش کارگری پیروزی کل طبقه و شکست یا قربانی شدن هر بخش کارگری شکست کل طبقه کارگر است. هر قلبی از میان کارگران بدلیل گرسنگی یا حوادث کار از طپش می افتد، زخمی است بر پیکر کل طبقه کارگر. کشتار وسیع کارگران در حوادث کار و ناایمنی محیط کار و خودکشی کارگر تنها زمانی اتفاق می افتد که کارگر خود را تنها احساس کند. این وضعیت را سرمایه داران خوب می فهمند وتا زمانی که جرایم شان علیه هر تک کارگر یا هر بخش کارگری بی پاسخ بماند، از گرسنه و نیازمند نگه داشتن کارگران و حتی گرفتن جانشان ابایی ندارند.
طبقه کارگر که چرخ های جامعه را می چرخاند و بدون کار آن ها جامعه می میرد، بردگان مزدی و بی اختیار سرمایه داران نیستند. سرمایه داران دولتی و خصوصی در پراکندگی و تقسیم کارگران به اجزای جدا از هم بعنوان این و آن صنف، هر بلایی می خواهند سر کارگر می آورند. مرگ هر یک کارگر چه در حوادث کار و چه خودکشی از گرسنگی خانواده اش، مصیبتی و ضربه ای به کل طبقه کارگر است.
شرایط معیشتی مرگبار و گرسنگی و فقر برای کارگران، مزدبگیران و‌ بازنشستگان غیر قابل تحمل شده است. افزایش روزانه و نجومی نرخ ارز و گرانی و تورم لجام ‌گسیخته، سفره کارگران و زحمتکشان را خالی تر از هر زمان دیگری کرده است. مرگ هر کارگری، سیلی سرمایه داران به طبقه کارگر و عزای عمومی اردوی کار است. مرگ هر کارگری، می بایست زنگ های همه ی کارخانه ها و مراکز بزرگ و کوچک کار را بصدا در بیاورد و چرخ های تولید را برای یک دقیقه سکوت متوقف کند.

جمهوری اسلامی سرمایه داران دریافته‌اند که نارضایتی های اقتصادی انگیزه اصلی اعتراضات است. در مقابل، طبقه کارگر را در موقعیت ناامن و نامطمئنی شغلی نگه می دارند با این باور، کارگرانی که دغدغه اصلی شان دستمزد و خطر از دست دادن شغل است، از اعتراض خودداری می‌کنند. با وجود آن سرکوب شدید را هم پشتوانه ی این روش و سیاست ضد کارگری و ضد انسانی قرار می دهند.
اخراج کارگر یعنی محروم شدن و پرت شدن او به عمق فلاکت و گرسنگی و مرگ بر اثر سوء تغذیه و نداشتن بضاعت تامین سلامت و دسترسی به دکتر و درمان برای خود و خانواده و سالمندان و کودکانش. این شرایط حتی از برده داری هم بدتر است. برده را بخاطر این که بتواند کار کند تغذیه می کردند و سلامتیش برای برده دار مهم  بود تا بتواند بیشتر و بهتر کار کند. کارگر اگر خودش را طبقه و مبارزه اش را طبقاتی نبیند، نه پرولتاریای انقلابی بلکه  تسلیم شدگان به شرایط برده وار کار مزدی اند.

فراموش نکنیم، آزادی در جامعه ای که گرسنه است،غذای کافی برای خوردن نداشته باشد، از آموزش و خدمات درمانی محروم باشد، رویایی دور از دسترس است. مبارزه اقتصادی و طبقاتی کارگران و جنبش نان ومعیشت ستون فقرات جنبش انقلابی برای سرنگونی و کسب آزادیهای فردی و اجتماعی و از جمله ازادی زن و تامین برابری است. با کوتاه کردن دست هر سرمایه دار و تاجر و کارخانه دار و نهاد دولتی و اطلاعاتی از داراییهای جامعه، رفاه مردم تامین و تضمین است. باید گلوی این جنایتکاران را برای گرفتن حق انسانی، برای تامین معیشت، برای زندگی آزاد و انسانی و برای رفاه و خوشبختی فشرد و داراییهای تصرف شده را از چنگ شان در اورد.
طبقه کارگر تاریخی طولانی در مبارزه با کارفرما و دولت دارد. در مبارزه شلاق خورده، گاهی دستاوردی داشته و گاهی دست خالی باقی مانده است. تامین معیشت، علیه فقر و فلاکت امر سراسری اکثریت کارگران و زحمتکشان و اقشار محروم جامعه است. معیشت درد مشترک کل فرودستان جامعه است. و راه مقابله با ان به همدلی همبستگی، هماهنگی و وجود رهبری سراسری است. عبور از بحران اجتماعی و فلاکت اقتصادی ایران در دستان  طبقه کارگر و مردم زحمتکش قرار دارد.

اتحاد و تشکل و اعتصاب و مبارزه طبقاتی برای کارگران موضوعی غیر قابل درک و فهم نیست. متحد شدن و یکپارچه ایستادن در مجامع عمومی و شوراهای کارگری امری غیر قابل دسترس یا زمانبر نیست.
مجمع  عمومی منظم ابزار اتحاد پایدار کارگران است. جنبش مجامع عمومی منظم کارگری زمانی همه ی بخش های گوناگون کار و صنایع و معادن و خدمات و غیره را در بر بگیرد، آن وقت ما شاهد زنجیره ای از گردان های مسلح وبهم پیوسته و مجهز به سلاح و ابزار مجمع عمومی منظم در لشکری به نام طبقه کارگر سراسر کشور هستیم.
جنبش مجامع عمومی منظم  کارگری، سنگر اصلی شوراهای کارگری علیه استثمار و سرکوب و پایه گذاری نظام سوسیالیستی و جامعه ی ازاد و برابر است. نظامی که تضمین می کند هیچ کارگری در حوادث کار نمی میرد و هیچ کارگری از فقر و ناامیدی و تنهایی خودکشی نمی کند. ما جامعه ای می سازیم که با مرگ احتمالی غیر طبیعی یک کارگر و کارکن جامعه، زنگ ها به صدا در می ایند، جامعه عزادار و یک فاجعه انسانی اعلام می شود. جامعه ای که معیارش رفاه، امنیت، برابری، ازادی و خوشبختی تک تک شهروندان است. 
رهایی از نکبت نظام سرمایه داری و مصیبت هایش در پیام اعتصابات کارگری، اعتراضات اجتماعی و خیزش های توده ای شنیده می شود. اعتصابات عمومی، شورش های پیاپی بینوایان و مصادره ی انبارهای محتکران، در راه است.
 
کارگران کمونیست! رفقا!
 
طبقه کارگر، ناجی خود و جامعه است. طبقه ای که اراده کند، خود صاحب و اداره کننده ی جامعه و تامین کننده ی آزادی و برابری و رفاه برای همگان است. کارگر اگر خودش را طبقه و مبارزه اش را طبقاتی نبیند، کارگر به عنوان پرولتاریا نیست، یک برده ی تسلیم شرایط برده وار کار مزدی است.

عروج سراسری طبقه کارگر و کمونیسم اش در راس مطالبات عمومی، به اعتبار این که سکان اقتصاد و چرخ های جامعه را در دست دارد، تنها امید جامعه و جنبش هایش برای خاتمه دادن به فقر و فلاکت و خاتمه دادن به حیات نظام تبهکار جمهوری اسلامی است.  زمانی که  پرچم جنبش برای معیشت کل جامعه دست طبقه کارگر بیفتد، نیروی عظیم چند ده میلیونی زیر خط فقر و فقر مطلق را پشت خود خواهد آورد. اگر طبقه کارگر خود را یک طبقه واحد بداند و ببیند، هیچ کارفرما و سرمایه داری نمی تواند و جرات ندارد کارگران را در شرایط ناایمنی محیط کار نگه دارد یا دستمزدش را ماه ها در گرو نگه دارد و یا هر وقت خواست کارگر را اخراج کند. کارگر منفرد و اجزای جدا از هم کارگران، ضعیف ترین حلقه  برای ضربه زدن سرمایه داران به کارگران و تحمیل بیحقوقی و دستمزد ناچیز و معوقه و اسیر ناامنی شغلی و اسیر ناایمنی محیط کار است. می توان طبقه کارگر را به طبقه ای برای خود و به ستون فقرات همه ی تحولات جامعه تبدیل کرد.

کارگران اصناف جدا از همدیگر نیستند. کارگران یک طبقه واحد اجتماعی با سرنوشت و منفعت مشترک تشکیل می دهند. پیروزی هر بخش کارگری پیروزی کل طبقه و شکست یا قربانی شدن هر بخش کارگری شکست کل طبقه کارگر است. هر قلبی از میان کارگران بدلیل گرسنگی یا حوادث کار از طپش می افتد، زخمی است بر پیکر کل طبقه کارگر. کشتار وسیع کارگران در حوادث کار و ناایمنی محیط کار و خودکشی کارگر تنها زمانی اتفاق می افتد که کارگر خود را تنها احساس کند. این وضعیت را سرمایه داران خوب می فهمند وتا زمانی که جرایم شان علیه هر تک کارگر یا هر بخش کارگری بی پاسخ بماند، از گرسنه و نیازمند نگه داشتن کارگران و حتی گرفتن جانشان ابایی ندارند.
جبهه های نبرد نهایی در جنبش انقلابی مردم ایران را طبقه کارگر و کمونیسم اش با فعالین و رهبران عملی و محافل کارگران سوسیالیست و کمیته های کمونیستی کارگری،  ترسیم می کند. طبقه ای که در راس این جنبش قرار می گیرد و پیروزی را تامین و تضمین می کند!

طبقه سرمایه دار و دولتش دستشان تا آرنج به خون مردم آغشته و جیب و شکم شان تا خرخره از نعماتی که طبقه کارگر تولید می کند، پر است. می توان و باید حق جامعه، ثروت جامعه و تولید حاصل کار طبقه کارگر را از حلقوم مفتخوران ستمگر و جنایتکار بیرون کشید و جامعه ای را سازمان داد که تولید نه برای سود سرمایه داران بلکه برای رفاه و خوشبختی عمومی است. رهایی از فقر و فلاکت و استبداد، راه میانبری ندارد جز این که کارگران کمونیست و رهبران جنبش های اجتماعی با اتحادی سازمانیافته، خود را برای رهبری و هدایت جامعه برای فشردن حلقوم بورژوازی حاکم و خاتمه دادن به سلطه اش آماده کنند!
 
ازادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد سوسیالیسم