بتازگی آقای شهاب برهان، از اعضای فعال و شاید از مسٸولین* سازمان راه کارگر، مطلبی با لحن خصومت‌آمیز در صفحه فیسبوک خود منتشر کرده است که نباید بی‌پاسخ بماند. موضوعی که ایشان را عصبانی کرده است، شرکت احزاب سیاسی با پرچم و باندرول‌ خود در تجمع اعتراضی به سازمان جهانی کار در روز جمعه‌ی گذشته در شهر ژنو است.

می‌فرماید: «این کار (یعنی شرکت و فعالیت احزاب سیاسی)، عملا تجاوزگری به تجمعی است که هیچ فرد یا گروهی به صفت حزبی در آن شرکت نداشته و تجمع خصلت سندیکائی داشت.» البته ایشان «لطف» کرده و قبل از آنکه پای پلیس و پاسبان محلی را به این تجمع باز کند، «با مسالمت و ادب» از نمایندگان احزاب سیاسی شرکت‌کننده در این تجمع «درخواست» کرده است که «پرچم‌شان را جمع کنند» اما «اعتنا نکرده با وقاحت، فقط کمی جابجا شدند!» می‌گوید: «این روش‌های تجاوز به تجمعات با پرچم‌ها را نباید مسکوت گذاشت». ایشان ضمن «افشاء» فعالیت احزاب سیاسی، امیدوار است که «همه به این تجاوزگری و بی‌پرنسیپی اعتراض و آن را محکوم کنند.» (تاکیدها از من است)

اختلاف بر سر آزادی بی‌قید و شرط  فعالیت سیاسی احزاب در جامعه، یک اختلاف واقعی میان ما کمونیست‌ها و چپ‌های شبیه به راه کارگر است که باید مستدل و واضح به آن پرداخت. اما حمله هیستریک ایشان از سر اختلاف نظر سنتی این چپ حول این مسٸله نیست. بلکه ناشی از این حقیقت است که جناب برهان و سازمان مطبوعه‌اش راه کارگر، سابقاً ما کمونیست‌ها را به «لیبرالیسم» متهم می‌کردند که خواهان آزادی بی‌قید و شرط بیان و فعالیت احزاب سیاسی هستیم. ازاینرو با اشتیاق از نفوذ معنوی «کشیشان مترقی» در آمریکای لاتین (و بعدها «آخوندهای مترقی» در ایران) دفاع کردند؛ در اوج انقلاب ۵۷ خواهان آن بودند که کمونيست‌ها در کارخانه‌ها در کشمکش ميان کارگران و بورژوازى، «بی‌طرف» باشند. با آغاز جنگ ايران و عراق بى‌درنگ در رکاب حزب توده، مجاهد و جریان اکثریت، براى شرکت در «جنگ کبير ميهنى» خمينى و بنى‌صدر، با سر دويدند. از اخراج افغانستانی‌ها از ایران (قبل از سقوط شوروی و منزه شدن گناهان این جریان در رودخانه «دمکراسی») حمایت ‌کردند و باز با گشاده رویی تمام، از «اسلام و حجاب کودکان» (در دوره بعد از سقوط شوروی و آویزان شدن این جریان به نظریه ارتجاعی «نسبیت فرهنگی»)، جانبداری کردند. فعالیت احزاب کمونیستی و مارکسیست‌ها در درون سازمان‌های کارگری را تحت عنوان «استقلال سازمان‌های کارگری از احزاب» با برانگیختن بحث دو - قطبی «شورا یا سندیکا»، غیر مُجاز اعلام کردند. چوب لای چرخ تلاش کادرها و اعضاء احزاب کمونیستی در عرصه زنان و حتی تاسیس سازمان‌های مدافع حق زن گذاشتند و ... .

اسکاندال‌های سیاسی این سازمان تمامی ندارد، تا این اواخر که دوباره بند را آب داده‌اند و رسوایی ببار آورده‌اند. جیغ و داد و عصبانیت اخیر بابت حضور احزاب سیاسی در تجمع اعتراضی به سازمان جهانی کار در ژنو است که جناب شهاب برهان از سازمان راه کارگر، فراخوان داده‌اند که «همه به این تجاوزگری و بی‌پرنسیپی اعتراض و آن را محکوم کنند»! نام بردن از «مجاهدین» و «سلطنت طلبان» و حتی «حککا» در این میان، برای رد گم کردن است. ایشان حضور «نمایندگان اقوام و مذاهب» با علم و کتل قومی - مذهبی را نه فقط «تجاوزگری» نمی‌دانند که بی‌چون و چرا آن‌ را مشروع و برای پشتیبانی از «حق» آنها سینه چاک می‌کنند.

سوال اینست که مرز آقای برهان و سازمان مطبوعه‌اش با جمهوری اسلامی و شورای اسلامی کار در غیر قانونی کردن فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی و بویژه احزاب کمونیستی در «تشکل‌های کارگری»، و کلاً ممنوع کردن فعالیت سیاسی هر سازمان و حزب سیاسی «غیر خودی» در چیست؟ بیش از نیم قرن است که فعالیت احزاب سیاسی در جامعه ایران، در دو نظام مستبد سلطنتی و اسلامی، آشکارا قدغن شده و مجازات دارد! حال آنکه این سازمان و اعضاء آن تحت نام «راه کارگر»، اینچنین مرزهایشان با ضد کارگری‌ترین و مستبدترین حاکمیت‌های موجود در تاریخ معاصر ایران بهم می‌ریزد! مخفی شدن زیر شنل سلطنت و عبای آخوند به عنوان مستمسکی در «قدغن کردن فعالیت احزاب سیاسی» یک لکه ننگ و یک فضاحت سیاسی دیگر برای سازمان راه کارگر به حساب می‌آید. سازمانی که با پیشینه و سابقه‌ی تقسیم کردن اسلام به خوب و بد، خلقی و ضد خلقی، احاله‌ی جامعه به مجمع‌الجزایر اقوام و اقلیت‌ها، تنزل دادن طبقه کارگر به صنفی که تنها به فکر سیر کردن شکم است، شناخته شده است و اکنون علیه آزادی فعالیت احزاب سیاسی هجمه‌ی تبلیغاتی راه می‌اندازد و شمشیر می‌کشد، آنهم سازمانی که همه می‌دانند از تخم و ترکه‌ی سنت سیاسی است که حزب توده و اکثریت پیرو خط امام را به بازار سیاست در ایران عرضه کرده است، حکم افلاس خود را امضاء کرده است.

«مستقل مستقل» کردن این‌ها نه فقط ربطی به استقلال سیاسی طبقه کارگر از بورژوازی و حکومت‌های آن ندارد که مراد‌شان غیر قانونی کردن حزب سیاسی و بویژه حزب کمونیستی است. این جوهر «استقلال» این حضرات است. اگر احزاب سیاسی و بویژه احزاب کمونیستی فعالیت‌شان در صفوف طبقه کارگر غیر مُجاز شود، خصوصاً اگر طبقه کارگر از تحزب کمونیستی محروم شود، سازمان راه کارگر هم به «استقلال» خود رسیده است! سازمان راه کارگر در این «استقلال»پناهی به گرد پای جمهوری اسلامی نمی‌رسد؛ «استقلالی» که جمهوری اسلامی از بدو تولد با سرکوب شوراهای کارگری و قدغن کردن فعالیت احزاب کمونیستی و کارگری در انقلاب ۵۷، به آن رسید. دُم خروس راه کارگر که این روزها برحسب ظاهر مجبور به قبول آزادی بی‌قید و شرط بیان شده است، و لغو حجاب و اپارتاید جنسی، جدایی دین از دولت، شوراها و مجامع عمومی کارگری، و در یک کلام حضور کمونیست‌ها در تشکل‌های توده‌ای کارگری به آن تحمیل شده است، هر ازچند گاهی به شیوه‌های مفتضحانه از زیر عبایش بیرون می‌زند. حضرات این‌بار چفیه‌ی غیرقانونی کردن فعالیت سیاسی احزاب را به «نمایندگی» از سندیکاهای کارگری به دوش انداخته‌اند.

جناب برهان و راه کارگر بجای منع کردن حضور و فعالیت احزاب سیاسی (چه چپ باشند چه راست)، باید مانند بقیه شهامت بخرج دهند با اسم و رسم و پرچم سازمان خود در تجمعات و میتینگ‌ها شرکت کنند. نامرئی شدن پشت «استقلال» دیگران و یا ناپدید شدن در اٸتلاف‌ها و کمیته‌ها، شیادی به تمام معناست. پُز به رسمیت شناختن «استقلال» سایرین و «احترام» به آن، مقابله با «تجاوزگری» سازمان‌های سیاسی و هجمه‌ی تبلیغاتی علیه آنان، فقط می‌تواند ناشی از سنت و فرهنگ کلاهبرداری و جهان‌سومی راه کارگر و جناب برهان باشد. سنتی که در فضای متمدن و سیاسی جامعه ایران در انزوا است و سرش بی‌کلاه مانده است. مردم حق دارند که قبل از هر چیز به شما توصیه بکنند که فکری بحال عقبماندگی فکری خود و بی‌اطلاعی از ابتداٸیات زندگی شهری در ایران بکنید. باور کنید که جامعه ترقی کرده است، و تحزب و آزادی فعالیت احزاب سیاسی با برنامه و اهداف روشن خود جزء بدیهیات زندگی در قرن ۲۱ است. مردم حق انتخاب دارند که میان احزاب و پلاتفرم‌های سیاسی‌شان آگاهانه انتخاب کنند و کور کورانه بدنبال هیچ ارتجاعی از سر ناچاری و بی‌تحزبی خود نروند. آیا فهم این واقعیت ساده که امروز مردم ایران با چشمان باز به احزاب سیاسی نگاه می‌کنند و آنان را قضاوت می‌کنند، تا این حد بغرنج است؟!

همانگونه که پشتیبانی‌تان از خاتمی و اصلاح‌طلبان، تبلیغات نژادپرستانه‌تان علیه افغانستانی‌ها، جانبداری‌تان از «حجاب کودکان» تحت نام «مهاجرین مسلمان» و همه‌ی افتضاح سیاسی دیروزتان را نتوانستید رفع و رجوع کنید، خاکریز «دفاع از استقلال» حاضرین در یک میتینگ برای قدغن کردن فعالیت سیاسی احزاب هم خریداری ندارد و دکان سیاسی کسی را پر رونق نگاه نمی‌دارد. همین واقعیت به نقش مهمی که کمونیست‌های طبقه کارگر می‌توانند در تحولات کنونی جامعه ایران و پس از سرنگونی جمهوری اسلامی بازی کنند، تاکید می‌کند. این طیفی است که از یکسو می‌تواند ضامن آزادی‌خواهی، رفاه، مدرنیسم و مدنیت برای کل بشریت باشد و از سوی دیگر دستی باز علیه استبداد و خفقان سیاسی دارد! کمونیست‌هایی که ماهیت استبداد بورژوازی در سرکوب آزادی فعالیت سیاسی احزاب «غیر مُجاز» را می‌شناسند و می‌توانند در مقابل پامنبری امثال راه کارگر و طرفداران «قدغن کردن فعالیت سیاسی احزاب»، بازگو کننده حقایق باشند.

هیاهوی جناب برهان و سازمان ایشان (علی‌رغم مخفی شدن پشت حضور لمپن - فاشیست‌های نٸوپهلوی و فالانژهای مجاهد)، رسوایی سیاسی جدیدشان را نمی‌پوشاند. مهم اینست که در برابر کل هیٸت حاکمه ایران و در مقابل کل جریانات مرتجع، نان به نرخ روز خور و عقبمانده در صحنه‌ی سیاست ایران، صف طبقه کارگر و آزادی‌خواهی با تمام توان به میدان آید. حزب ما به این مبارزه‌ی متشکل و متحزب، پایبند است. دفاع از آزادی فعالیت احزاب سیاسی در جامعه ایران و در صفوف طبقه کارگر جزء ثابت این مبارزه است.

پاورقی:

* بدلیل «پنهان کاری» و اصل «بی‌هویتی» در این سازمان، تشخیص پست تشکیلاتی و سیاسی اعضاء و رهبری سازمان راه کارگر ممکن نیست.