هفته گذشته، زلنسکی به اروپا سفر کرد و سران اروپا، مشخصا بریتانیا و فرانسه و آلمان، او را با منابع مالی و سلاح های گوناگون بدرقه کردند. زلنسکی همچنان ادعا داشت و دارد که با سلاح قادر است که در مقابل ارتش روسیه ایستادگی کند و روسیه را وادار به عقب نشینی کند! ادعایی که امروز بمراتب بیشتر از گذشته، به رویا شباهت دارد که خریداری نه در میان سران دولت ها و مسلما نه در میان صدها میلیون مردمی که در اروپا و آمریکا زندگی می کنند، ندارد.
شکی نیست که جنگ در اوکراین، مانند تمامی جنگ های دیگر، ادامه سیاست به شکل قهرآمیز است. جنگی که نتیجه ای جز تلفات انسانی، مهاجرت وسیع مردم، ویرانی و نابودی زیربناهای جامعه در اوکراین، نداشته است. جنگی که از همان آغاز، سران ناتو اذعان کردند که پیروزی اوکراین در آن ممکن نیست! اما علیرغم آن، برای تامین منافع خود در مقابل روسیه، برای کسب موقعیتی برتر در جهان امروز، جنگ را با قربانی کردن هزاران نفر، بی خانمانی صدها هزار نفر و از بین بردن شیرازه جامعه و زندگی میلیون ها نفر، به جهان تحمیل کردند.
پس از گذشت یکسال امروز دیگر کسی برای تصویر دول غربی از دلایل و لحظه آغاز این جنگ ارزشی قائل نیست. برخلاف تصویر و تبلیغات دول غربی این جنگ با گسیل ارتش روسیه به اوکراین آغاز نشد. دلیل آنهم نه ناشی از "عظمت طلبی" و "کشورگشایی" پوتین برای اشغال اوکراین که ناشی از شکل گیری دنیای چند قطبی، پس از فروپاشی دیوار برلین، و پسا نظم نوین جهانی و افول قدرت آمریکا، از اوایل قرن است.
تشدید تلاش چند ساله ناتو در گسترش خود در اروپای شرقی، علیرغم مخالفت های روسیه و "توافق های" طرفین، پس از انقلاب نارنجی در اوکراین و قدرتگیری فاشیستها در اوکراین، اینبار با مقاومت روسیه و گسیل ارتش به اوکراین، روبرو شد.
برخلاف هیاهوی دول غربی، این جنگ نه بر اساس سیاستهای زلنسکی، در حکومت سرهم بندی شده پس از انقلاب نارنجی، و برای "دفاع از استقلال اوکراین در مقابل یک دولت اشغالگر"، بلکه غرب، اوکراین را برای پیشبرد منافع خود در رقابتهای جهانی با روسیه و چین، بمثابه صحنه پیشبرد قهرآمیز همان سیاست، انتخاب کرد. همانطور که نه جنگ خلیج برای "دفاع از استقلال کویت" و علیه اشغالگری صدام شکل گرفت و نه افغانستان به دلیل حضور بن لادن در آن، و یا قذافی در لیبی و اسد در سوریه و غیره، برای جنگ و ویرانی انتخاب نشدند.
جنگ در اوکراین کماکان ادامه دارد و شاید مهمترین مسئله روی میز همه نیروهای درگیر این است که بالاخره نتیجه یکسال جنگ و بمباران و ویرانی و .... چیست؟ غرب چون گذشته کماکان تمام تلاش خود را برای ادامه جنگ به کار گرفته و میگیرد. شکی نیست که جنگ و ادامه آن، با اتکا به دستگاه های تبلیغاتی فرا ملی، همراه با دست به دامن دادگاه بین المللی لاهه شدن برای احضار پوتین و غیره، امکانی برای غرب فراهم آورد تا برای مدتی از آن در جهت توجیه افزایش بودجه های سرسام آور نظامی و میلیتاریزه کردن فضای عمومی، استفاده کند. در عین حال از این فضا برای کسب آبروی از دست رفته بخصوص در دوره پسا کرونا، در مقابل خواست عمومی مردم برای بهداشت و رسیدگی به وضع مردم، بیشترین استفاده تبلیغاتی را کردند.
ادامه جنگ یعنی روسیه را در موقعیت درگیر با جنگ و حواشی آن نگه داشتن. علاوه بر این با تحریم های مختلف علیه روسیه، نه تنها موقعیت اقتصادی آنرا در جهان تضعیف و همزمان برای امریکا امکانی برای همراه کردن و تبعیت اروپا از خود بخصوص در بخش تامین انرژی نیز ممکن کرد.
دول غربی هرگونه پایان جنگ به نفع روسیه، و قبول شکست سیاست خود را در حال حاضر منتفی اعلام کرده اند. اما ادامه این جنگ به همین شکل نیز به همان اندازه با مشکلات عدیده ای روبرو است. از یکطرف، شکی نیست که این ادامه جنگ، خود مشروط به ادامه تامین میلیاردها دلار دیگر هزینه تامین سلاح های جدید و مدرن تر، آموزش و حتی بازسازی چند باره ارتش اوکراین، است. هزینه ای که دیگر تنها محدود به تامین سلاح نیست بلکه نیازمند در برگرفتن بازسازی جامعه اوکراین نیز هست. هرگونه پایان جنگ به نفع روسیه، دولت اوکراین را برای دول غربی نه تنها از نظر سیاسی و اجتماعی، بلکه از نظر اقتصادی دست و پاگیر می کند. هزینه بازسازی اوکراین ویران شده، سرمایه هنگفتی را می طلبد که بر خلاف مثلا جنگ در لیبی که با تصاحب و قراردادهای نفت مجانی از پیش تضمین شده بود، ممکن نیست. به همین دلیل، زلنسکی از کارت دیدار با چین و تامین امکان سرمایه گذاری چین برای گرفتن امکانات مالی از غرب در هفته گذشته استفاده کرد.
از طرف دیگر، پیشروی ارتش اوکراین و یافتن راهی برای عقب راندن روسیه، تنها از طریق گسترش عملیات نظامی اوکراین از مرزهای آن به خاک روسیه، یعنی حمله به روسیه، می باشد. اما هرگونه استفاده از سلاح های صادر شده ناتو در روسیه، به معنی اعلام جنگ ناتو به روسیه است. جنگی که نه از نظر نظامی، بلکه از نظر سیاسی و اجتماعی در دنیای امروز بمراتب جهان را با شرایطی غیر قابل کنترل، حتی برای کل سرمایه داری مواجه می کند. به همین دلیل اجرا کردن آن از دستور غرب خارج است. تا همین امروز، غرب اجازه استفاده از سلاح های ارسالی به اوکراین را مشروط به عدم استفاده آن در خاک روسیه و تنها برای استفاده در جبهه های جنگ در داخل اوکراین، به زلنسکی "هدیه" کرده است.
بهرحال، تامین هزینه جنگ جاری برای غرب، بصورتی ادامه دار، آنهم در شرایطی که بحران سرمایه جهانی نشانی از فروکش کردن ندارد، براحتی ممکن نیست. تا بحال هزینه این جنگ را نه از جیب پر سرمایه داران، بلکه با انداختن بار فشار اقتصادی بیشتر بر مردم در اروپا و آمریکا، و همچنین کمبود غله و دیگر نیازهای مردم در بسیاری از کشورهای آسیا و آفریقا، تامین کرده اند. اما این مردم، بخصوص در اروپا در همین چند ماه اخیر، به کرات در اعتراضات و تظاهرات های خود، اعلام کرده اند دیگر این شرایط سخت اقتصادی را قبول نخواهند کرد. گسترش نارضایتی در کشورهای غربی، اعتراض به هزینه های میلیاردی نظامی، امکان ادامه این جنگ برای غرب و تحمیل هزینه آن به دوش مردم را با مشکلات جدی مواجه کرده و می کند.
بر این ترتیب، ادامه این جنگ، و حتی تبدیل آن به یک جنگ فرسایشی دراز مدت، بمراتب مشکلات امروز و بحران های اقتصادی در غرب را عمیق تر می کند. و از این جهت نیز نمی تواند پاسخی دراز مدت و قابل اجرا باشد. علاوه بر این روسیه نیز به این امر واقف است. بورژوازی روسیه تا بحال توانسته است که از نظر اقتصادی و سیاسی، امکان ادامه این جنگ را هم بیشتر از آنچه که غرب انتظار داشتَ تامین کند. سیاست های نزدیکی روسیه و چین، آنهم برای تحمیل عقب نشینی به غرب، و هرگونه پیشروی در این عرصه، آنهم با اتکا به امکانات اقتصادی چین، یکی دیگر از عوامل تعیین کننده در رابطه با این جنگ است.
بر این اساس، چه روسیه، چه چین و چه غرب، از این جنگ برای پیشبرد موقعیت خود در قبال رقبای جهانی خود نهایت استفاده را دارند می کنند. اما اگر آغاز این جنگ بر اساس تصمیم غرب، و ادامه آن در پی منافع قطب های جهانی سرمایه بود، پایان آن دیگر محدود به دیپلماسی و سازمان ها و نهادهای هر کدام از این قطب های ارتجاع جهانی نیست. نیرویی امروز در دنیا سر بلند کرده است که ادامه این جنگ را رقم می زند. اینبار مردم در اروپا و آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان هستند که با اعتراض و اعلام جنگ به دولت های خود، قد علم کرده اند.
طبقه کارگر و مردم زیر فشار اقتصادی له شده در غرب و مشخصا در اروپا، با اعتراضات و اعتصابات وسیع و روبه گسترش خود، با مقابله با تحمیل ریاضت اقتصادی، با ایستادن علیه افزایش سرسام آور تامین مایحتاج زندگی و ... ، خواهان پایان دادن به این جنگ و کشت و کشتاراند. این صدایی است که بمراتب رساتر از قبل حتی از بلندگوهای تبلیغاتی میدیای غرب، شنیده می شود. صدایی که دیگر دستورات ریاست جمهوری و ابلاغیه های دولتی و پارلمانی قادر به سانسور کردن آن نیست. ادامه این جنگ و یا جنگی فرسایشی از نگاه این مردم و مردم اوکراین قابل قبول نیست. مهم نیست زرادخانه دولت کارتونی زلینسکی چقدر اسلحه و مهمات از آمریکا و دول غربی دریافت میکند، مردم اوکراین و افکار عمومی در جوامع غربی خواهان پایان دادن هرچه سریعتر به این جنگ هستند.