گفتگوی رادیو نینا با مظفر محمدی
آسو سهامی:
در آستانه ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر هستیم و این در حالیست که تحرکات وسیعی در مراکز و تجمعات کارگری شکل گرفته و همزمان ما شاهد اعتصابات، تجمعات اعتراضی از سوی طبقه کارگر، بازنشستگان، پرستاران و معلمان هستیم، هم اکنون شاهداعتصاب گسترده ای دربیش از شصت مرکز کارگری نفت و پتروشیمی هستیم، در این رابطه ارزیابی شما را می شنویم.

مظفر محمدی: اجازه بدهید بحث اول مه را در ادامه و جای دیگر داشته باشیم. مروری بر سابقه و تحولات کارگری امروز میتواند به ما بگوید که در چه شرایطی قرار داریم. کارگران پیمانی نفت و پتروشیمی ها از محروم ترین بخش های طبقه کارگر ایرانند. پیمانکاران مختلف شرایط برده واری را به کارگران تحمیل کرده اند. کارگران امنیت شغلی ندارند. وسایل ایمنی کار ندارند. کیفیت غذای کارگران اسفناک است. از آنجا که کما بیش این شرایط جهنمی اکثریت نیروی کار را در بر می گیرد، به همین دلیل است ما شاهد اعتراضات همزمان کارگران نفت، گاز، پتروشیمی، فلزات، همچنین کارگران مخابرات، پرستاران و بازنشستگان کارگری تامین اجتماعی هستیم.
اولین فاکت این است که کارگران دیگر نمی خواهند برده سرمایه داران و رژیم شان باشند. کارگران می خواهند مصوبه شورایعالی کار کارفرمایان و دولت را به زباله دانی بریزند. کارگران افزایش دستمزد را متناسب با تورم و گرانی و شرایط سخت کار می خواهند. بعلاوه کارگران پیمانکاری و  پروژه‌ای نفت، گاز و پتروشیمی ها مدت ها است برای ۲۰ روز کار و ۱۰ روز استراحت بنا به شرایط سخت کار مبارزه می کنند. ایمنی محیط کار می خواهند، امنیت شغلی می خواهند.
طبقه کارگر می رود تا بخشی از دسترنج کارش را به سر سفره اش بیاورد. مبارزه برای افزایش دستمزد علیه تورم و گرانی و فقر سرسام آور محور این مبارزات و جنبش سراسری طبقه کارگر است.
خیزش اعتراضی کارگران علیه مصوبه شورایعالی کار در شرایط تورم بالای پنجاه درصد، عرصه ای تعیین کننده در تغییر شرایط فلاکتبار زندگی طبقه کارگر است. در این زورآزمایی، کارگران می توانند پوزه ی کارفرماها و دولت حامی شان را به خاک بمالند. دور جدید اعتصابات و اعتراضات این بخش کارگری با توجه به گستردگی آن، پیشروی جدیدی را نشان می دهد. فاکتور مهم این پیشروی مقابله طبقه کارگر با مصوبه شورایعالی کار در مورد افزایش بیست و چند درصدی دستمزدها است. ما به این واقعیت آگاهیم که این مطالبه تنها خواست این بخش کارگری نیست. افزایش دستمزد بر اساس مطالبه کارگران از ۵۰ تا ۱۰۰ در صد خواست سراسری کل طبقه کارگر است.
برای کسب پیروزی، هنوز طبقه کارگر به نیروی مبارزاتی و سراسری تر نیاز دارد. در حالی که کل طبقه کارگر و در همه ی مراکز بزرگ و کوچک کار از شرایط فلاکتبار زندگی رنج می برند، به میدان آمدن سراسری تر طبقه بویژه در نفت و پتروشیمی ها و فولاد و خودرو سازی ها، می تواند این پیروزی را مسجل کند.  

اسو سهامی:
فضای سیاسی و اجتماعی ایران در شش ماه اخیر دستخوش اعتراضات وسیعی در سراسر کشور بود، اعتصاب و اعتراضات کارگری چه تاثیری بر این روند می تواند داشته باشد؟ طبقه کارگر چگونه می تواند در شکل دادن به یک آلترناتیو کارگری و انسانی نقش ایفا کند؟

مظفر محمدی: تحولات جاری کارگری در شرایطی است که  جنبش های اجتماعی فرهنگیان، دانشجویان و زنان برای برابری، خواهان تغییری اساسی در سرنوشت جامعه هستند. و امروز جامعه چشم به طبقه کارگر دوخته است. اعتصابات بزرگ کارگری تاثیر چشمگیری بر فضای سیاسی اعتراضات اجتماعی بخش های گوناگون جامعه خواهد داشت. اعتصابات سراسری کارگران همچنین تصویر یک آلترناتیو کارگری و رهایی بخش را به جامعه میدهد. می تواند توازن قوای اجتماعی را به نفع ده ها میلیون انسان زحمتکش جامعه تغییر دهد. تحمیل یک عقب نشینی به کارفرماها و دولت در شورایعالی کار، همچنین کل جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد و به عقب نشینی های دیگر رژیم در مقابل جنبش و خیزش انقلابی جاری اضافه میکند.
ببینید، وقتی از طبقه کارگر حرف می زنیم یعنی از ده ها میلیون انسان حرف می زنیم که در تارو پود جامعه از کارخانه تا محلات کارگر و زحمتکش نشین شهرها تا مدارس و دانشگاه ها را تنیده است. اکثریت دختران جوان دانش آموز و دانشجویان دانشگاه ها از خانواده های کارگران هستند. بخش بزرگی از سربازان اجباری ارتش و سپاه رژیم فرزندان کارگران هستند.
هر اندازه پیروزی در عرصه دستمزدها، کل جامعه را هم تحت تاثیر قرار می دهد. جامعه ای که طبقه کارگرش کار ارزان و زندگی زیر خط فقر دارد، یعنی در واقع ستون فقراتش آسیب دیده است. ترمیم این آسیب امید و خون تازه ای به شریان دیگر جنبش های اجتماعی هم می ریزد. 
طبقه کارگری که دستمزد مکفی دارد و معیشتش تامین است یعنی فرزندان دانش آموزش دیگر ترک تحصل نمی کنند و به کودک کار تبدیل نمی شوند. یعنی فرزندان دانشجویش برای تامین هزینه زندگی و تحصیل، کولبری و سوختبری نمی کند. به این معنای واقعی در همه سطوح جامعه ی طبقاتی، طبقه کارگر می تواند حرف آخر را بزند.
 
آسو سهامی: طی هفته های اخیر و به دنبال اعلام حداقل دستمزدها از سوی شورایعالی کار رژیم، ما شاهد کمپین وسیعی از سوی کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و دیگر مراکز کارگری در اعتراض به این تعرض وسیع به سفره خالی و چند برابر زیر خط فقر از سوی رژیم بودیم. به نظر شما این نوع کمپین و تجمعات اعتراضی چه چشم اندازی دارند و ملزومات پیروزی چیست؟

مظفر محمدی: وقتی صحبت از اعتصاب و اعتراض کارگری است، این مبارزات دیگر خودبخودی نیست و با انگیزه و آگاهی و مشورت جمعی کارگران شروع می شود. در این میان نقش بخش پیشرو کارگری مثل هفت تپه و نقش رهبران محلی و محافل کارگران سوسیالیست بعنوان نیروی آگاهی بخش و سازمانده و رهبری کننده برجسته و تعیین کننده است.
هر اعتصابی برای پیروزی و با چشم انداز پیروزی شکل می گیرد. برای این کار خود کارگران باید ارزیابی کنند که به چه اندازه نیروی مبارزاتی نیاز دارند. فراخوان کارگران هفت تپه برای سراسری تر شدن مبارزه علیه مصوبه شورایعالی کار وبرای دستمزد مکفی مورد نظر خود کارگران، این واقعیت رانشان می دهد. اعتصاب برای اعتصاب نیست. برای پیروزی است و پیروزی هم ملزوماتی دارد:
از جمله:
-  خودآگاهی توده ی عظیم طبقه کارگر. آگاهی به قدرت متحد و متشکل کارگران پایه ای ترین نیاز مبارزه طبقاتی برای پیروزیهای پی درپی است.
- نقش رهبران عملی با تکیه بر مجامع عمومی و تشکل شورایی،
- محافل و شبکه های کارگران سوسیالیست که چسب درونی اتحاد طبقه کارگر در همه ی مراکز کار هستند و اساسی ترین نیرو برای هماهنگی و همبستگی و بسیج سراسری طبقه کارگر امروز حول دستمزدها هستند.

بدون این آمادگی و تدارک و فراهم آوردن ملزومات مبارزه، چشم انداز روشنی نمی تواند وجود داشته باشد. گفتم.  چرا که اعتصاب و اعتراض برای پیروزی است. 
پیروزی در اعتصابات و اعتراضات کنونی طبقه کارگر یعنی مجبور کردن شورایعالی کار که ارگان کارفرما و دولت است و نمایندگان واقعی طبقه کارگر حضور ندارند، به عقب نشینی است. افزایش ۲۷ درصدی دستمزد در واقع افزایش دستمزد به معنای واقعی کلمه نیست و بهیچوجه سفره کارگران را بزرگ نمی کند و در مقابل تورم سرسام آور و گرانی های روزافزون یعنی هیچ. یعنی کوچک تر شدن و خالی شدن سفره ی کارگران.
طبقه کارگر تنها به شرط فراهم اوردن ملزوماتی که گفتیم می تواند، دستمزدها را بر اساس تورم و نیاز خانواده کارگری افزایش دهد.  و این به آن معنا است که به کرسی نشاندن خواست کارگران مطابق محاسبات خودشان به نیروی کل طبقه کارگر در سراسر کشور نیاز دارد.
مطالبات متعدد و معین بخش های مختلف طبقه کارگر سال ها است مورد جدال طبقاتی است و همیشه بوده و خواهد بود. برای مثال کمپین به نام ۱۰-۲۰ کارگران پروژه ای یعنی ۲۰ روز کار و ۱۰ روز استراحت از سال ۱۳۹۹ آغاز شده و در همه ی این سال ها مورد مشاجره ی کارگران با پیمان کارها بوده که بتوانند ساعات طولانی و طاقت‌فرسای کار در پروژه‌های پیمانی، دوری از خانواده و شهرهای محل اقامت را تغییر دهند و جبران کنند.
در کمپین های کارگری مطالبات فراوانی مطرح شده است. از جمله:

پرداخت بموقع دستمزدها، پرداخت بیمه ی کارگران، تغییر ساعت کار ازده به 8 ساعت در روز، مزایای عیدی، سنوات، ایاب و ذهاب، حق اولاد، بن کارگری، بدی آب و هوا، بهبود کیفیت سرویس‌های رفت و برگشت به محل کار، کیفیت خوراک، بهبود مسکن و خوابگاه ها و سرویس های بهداشتی، حذف تعهد نامه ها و حذف کارازمایشی با حقوق کم یا بدون حقوق....

گفتم این مطالبات سال ها است موضوع مبارزه این بخش کارگری است. اما نباید فراموش کنیم که موضوع افزایش دستمزد براساس تامین معیشت و نیاز خانواده کارگری موضوعی محوری و تعیین کننده است. این موضوع نباید در حاشیه مطالبات گسترده ی چندین ساله که جای خود دارند قرار بگیرد. افزایش دستمزد طبق نظر کارگران، خواست سراسری کل طبقه کارگر است.
ایستادگی و مقاومت و مبارزه برای افزایش دستمزد به تناسب تورم و معیشت خانواده کارگری اولین و مهم ترین خواست اعتصابات و اعتراضات سراسری کارگری است. این در صدر همه ی خواستهای کارگران است. حتی اگر این تنها مطالبه ی کارگران باشد، درست است و ارزش بالایی دارد. پیروزی در این جدال طبقاتی اعتماد به نفس طبقه کارگر را بالا می برد، توازن قوا را تغییر می دهد و  زمینه را برای به کرسی نشاندن بقیه مطالبات قدیم و جدید فراهم می کند. 
 
آسو سهامی: هر مبارزه ای علاوه بر نقاط قوت، علاوه بر مساله تامین ملزومات پیروزی، با موانع و عوامل بازدارنده ای هم روبرو است. در اعتراضات و اعتصابات کارگری جاری چه موضوعاتی ممکن است بعنوان مانع عمل کنند؟  
مظفر محمدی: سوال مهی است به نظر من و میتواند دغدغه فعالین و رهبران کارگران باشد.
- یکی این است که باید در هر مبارزه ای چشم انداز پیروزی را ترسیم کرد. باید گفت چطور پیروز می شویم. پیروزی ممکن است سریع نباشد. ممکن است طول بکشد، اما در هر حال اعتصاب و اعتراض با هدف پیروزی است. همه می فهمیم که ترس از اخراج و از دست دادن شغل و هیولای بیکاری برای کارگران واقعی است. اما اگر چشم انداز پیروزی باشد، دیگر ترسی باقی نمی ماند.
باید کارگران متوجه باشند که تشدید بحران اقتصادی و فقر و فلاکت بیشتر در سال جاری طبقه کارگر شاغل و بازنشستگانش و بویژه بیکاران را تهدید می کند. بیکاری افزایش پیدا می کند و مساله معوقات کماکان یخه کارگران بخش های مختلف صنعتی و تولیدی وخدماتی را می گیرد. تنها با اتکا به قدرت جمعی و اتحاد و تشکل کارگری است که می توان مانع تداوم فجایع زندگی و کار کارگران شد. پیروزی در مبارزات جاری برای افزایش دستمزدها طبقه کارگر را در یک موقعیت و سنگر مستحکم برای مقابله با دشمن که سرمایه دار و  کارفرما و دولت است، قرار می دهد.

- موضوع مهم دیگراین است که طبقه کارگر هیچ مرجع رسمی بجز جمع و تجمع کارگران ندارد. گروه های با هویت مجازی ولو گاها اطلاع رسانی درستی بکنند، اما جایگزین حضور رسمی و جمعی کارگران نیستند و نباید باشند. پخش اخبار کمپین بدون مرجع رسمی و در عوض به نام شبکه های اطلاع رسانی مجازی متعدد، گاها موجب اغتشاش می شود. هیچ چیزی نمی تواند جای رهبری عملی و در محل با اسم ورسم و هویت واقعی را بگیرد. نمونه 7 تپه یک الگوی کارگری خوب در این زمینه است. این هنر و خاصیت و مطلوبیت مجامع عمومی و تجمعات کارگری و حضور نمایندگان واقعی و مورد اعتماد و حمایت توده ی کارگران روی سکوهای خطابه است که قدرت کارگر را نشان می دهد. شیوه رهبری مجازی و بدون هویت، توده ی کارگران را از این منبع قدرت و حضور و دخالت جمعی محروم می کند.

بعلاوه، اعلام وجود مجازی چندین کارزار و کمپین نشان می دهد که در میان طیف های مختلف حامی حقوق کارگری نه تنها هماهنگی و اتفاق نیست بلکه بعضا در مقابل همدیگر قرار می گیرند. این هم یک هشدار است. دلیل این کار هر چه باشد مثلا اختلاف ایدئولوژیک یا سیاسی و راه حل های متفاوت، اما جز ضرر برای کارگران، منفعتی در بر ندارد.  هدایت مجازی را با حضور رهبران عملی و علنی و صاحب نفوذ و محبوب کارگران روی سکوهای خطابه و آژیتاسیون سوسیالیستی مقایسه کنید. ما باید شیوه و سنت دخالت توده ی کارگر در تصمیم گیری و حلقه زدن حول فعالین و رهبران و نمایندگان خود را انتخاب و عملی کنیم.
مشارکت عملی کارگران نیشکر هفت‌تپه در کنار بازنشستگان در تجمع ۲۷ فروردین و فراخوان این بخش پیشرو کارگری برای سراسری شدن مبارزه علیه مصوبه دستمزد شورایعالی کار الگوی قابل تکثیر شدن در همه بخش های کارگری است.

گفتم کارگر رهبر غیبی و مجازی ندارد. رهبری و نمایندگی کارگران در صف کارگران با اسم و رسم و هویت واقعی است که نه تنها کارگران یک مرکز کار را متحد می کند و سازمان می دهد، بلکه امکان ارتباط و هماهنگی و همبستگی سراسری مبارزه طبقه کارگر را در مراکز بزرگ و کوچک کار فراهم می کند.

- موضوع دیگر که برای مبارزه طبقه کارگر حیاتی است، قانع کردن توده ی کارگران یک محیط کار به اعتصاب و اعتراض است. این کار با سرزنش و تحقیر تامین نمی شود. باید کارگرانی را که به اعتصاب نپیوسته اند را قانع کرد. این با یک کار دوستانه و صبورانه و اقناعی ممکن است. قانع کردن کارگران وهمکاران هم سرنوشت برای منفعت مشترک و زندگی بهتر نباید سخت باشد. آیا کارگری هست که با دستمزد مکفی و معیشت و رفاه اجتماعی که محور مبارزه طبقه کارگر و بازنشستگان تامین اجتماعی است، مخالف باشد؟ وقتی حتی کارشناسان خود رژیم مصوبه دستمزد را خلاف قانون میدانند چون نرخ تورم بالای ۵۰ درصد و سبد معیشت تا ۱۸ میلیون تومان و خط فقر ۱۵ میلیون تومان تعیین شده است! این برای توده ی کارگران قابل درک است و با پوست و گوشت و استخوان لمس می کنند. آش انقدر شور است که حتی خانه کارگر که یک تشکل کارفرمایی- دولتی است مصوبه شورایعالی کار را قابل قبول نمی داند تا چه رسد به توده کارگرانی که قدرت شان در اتحاد و تجمع و تشکل است.

- مساله دیگر شیوه، روش و تاکتیک های مبارزه است. در کمپین موسوم به ۱۴۰۲ کارگران می گویند محل کار را تخلیه می کنند. حتی گزارش هایی وجود دارد که از تصمیم کارگران برای تخلیه کمپ‌های خوابگاهی خبر می‌دهند. معلوم نیست این موجود به نام کمپین کیست و کجا است. در کدام تجمع کارگری این تصمیمات گرفته شده و نمایندگان کارگری برای پیگیری خواست کارگان کیها هستند. در حالی که سکوهای تجمع، سالن ها و سلف سرویس ها و حتی خوابگاه ها برای اتحاد مبارزه کارگران حیاتی است نه تخلیه و ترک این محل ها.

این می تواند رابطه ی کارگران اعتصابی را با همدیگر و با دیگر بخش کارگری که هنوز به اعتصاب نپیوسته اند قطع کند. در حالیکه حضور کارگران در مرکز کار و در خوابگاه ها می تواند تجمعات کارگری و ارتباطاتشان با همدیگر و برای اقناع کارگرانی که هنوز به اعتصاب نپیوسته اند تامین کند. تجربه هفت تپه در مورد برگزاری تجمعات و راه پیمایی های اعتراضی و موفقیت این بخش کارگری، الگوی خوب و درستی برای دخیل کردن هرچه وسیع ترهمکاران و تداوم مبارزه ی دیگر بخش های کارگری باشد.

شکی نیست که نقش پیشروانه کارگران جنوب تحت تاثیر مبارزات پیگیر و رادیکال و متشکل و متحد کارگران 7 تپه است. این الگوی تصمیم گیری جمعی و تشکیل مجمع نمایندگان که در 7 تپه به کار گرفته شده، می بایست توجه کارگران و مستمری بگیران را در ابعاد سراسری جلب کند. الگویی موفق وجذاب و تعیین کننده برای همه ی بخش های طبقه کارگر. کارگران و بازنشستگان تامین اجتماعی نباید درجنوب تنها بمانند. این مبارزه باید تکثیر شود و به همه ی بخش های طبقه کارگر برسد.

- و بالاخره، مصوبه ی شورایعالی کار در حالی که توسط رییسی ابلاغ شده اما به مکانی به نام دیوان عدالت اداری که موسسه ای کارتنی و نامشخص است سپرده شده است. این هم از ترفندهای نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی است که با اعلام اسامی بدون هویتی چون دیوان عدالت اداری جز این که وقت کشی کند و کارگران را سر بدواند، کاری نمی کند. این سیاست کش دادن حقوق کارگران و محول کردن به ناکجا ابادی چون دیوان عدالت اداری است. نباید به انتظار این ترفندهای من درآوردی نشست و نباید اجازه داد به مرجعیت دیگری برای کارگران تبدیل شود. تنها مرجع صلاحیتدار برای تعیین حداقل دستمزد سالانه، نمایندگان منتخب مجامع عمومی و تجمعات کارگری در همه ی مراکز بزرگ و کوچک کار است. درغیاب نمایندگان واقعی کارگران نه شورایعالی دستمزد و نه شبحی به نام دیوان عدالت اداری صلاحیت و مشروعیت ندارند.

آسو سهامی: بعنوان سوال آخر، همزمانی اعتصابات بزرگ کارگری با اول مه روز جهانی کارگر چه تاثیرات متقابلی بر همدیگر دارند؟

مظفر محمدی: شکی نیست مبارزات طبقه کارگر ایران برای پیروزی در جدال امروز بر سر دستمزدها، مهر خود را به اول مه روز جهانی طبقه کارگر که در آستانه اش قرار داریم می زند. طبقه ی ما امروز در بهار ۱۴۰۲ و در آستانه ی اول مه اگر بتواند با یک خیزش و اعتصاب سراسری، دستمزدها را آنطور که خود می خواهد افزایش دهد، می توان گفت صفحه ی جدیدی در مبارزه طبقاتی کارگران علیه سرمایه داران و دولت باز شده است. به نظر من این اول مه است که حداقل در ایران به استقبال طبقه ای می رود که بپا خاسته و مبارزه ی طبقاتی با شکوهی سازمان میدهد.

اما اول مه اساسا پیام خود را برای طبقه کارگر دارد. پیام "کارگران جهان متحد شوید" و پیام سرود انترناسیونال کارگری. اول مه به طبقه کارگر فرصتی می دهد تا کیفر خواست خود را علیه نظام سرمایه داری که نظم بردگی مزدی است اعلام کند. اول ماه مه فرصتی است كه طبقه كارگر با تجمعات و مراسم های كارگری خود، با سخنرانی رهبران و فعالین خود و در جشن طبقاتی خود، اعلام کند که این طبقه منفعت واحدی دارد و به زن و مرد و این و آن مرز و کشور و این و آن دین و مذهب و ملیت،  تقسیم نمی شود. اعلام کند که به رهبری مارکس و کمونیسم اش و پیامش وفادار است که: این جهان وارونه باید بر قاعده اش نشانده شود! به تقسیم جامعه به بالایی ها و اقلیت سرمایه دار مفتخور و اکثریت کارگران و محرومان مزدبگیر خاتمه داده شود. طبقه کارگر درایران به عنوان گردانی از لشکر طبقه کارگر جهانی  در اول مه امسال پر قدرت تر و با صلابت بیشتر اعلام می کند که صاحب جامعه است و گلوی سرمایه داران و حکومتشان را آنقدر می فشارد تا جامعه را از لوث وجود این نظام فاسد و تبهکار پاک کند! در فردای اول مه ما طبقه کارگر متحدتر با اعتماد به نفس بیشتر و معترض و متعرض تر و مدعی صاحب جامعه را خواهیم داشت.