هشت مارس امسال اولین هشت مارس بعد اعتراضات ۱۴۰۱ است كه شروع انقلاب زنانه در ایران شهرت پیدا كرد. نکته شگفت آور این اتفاق در لگد زدن به هر آنچه نمادی از فرهنگ ضد زن تحت نام مذهب، عرف، ملت، قوم و عشیره بود. وقتی مهسا دختر تمام ایران از سوی پدرش لقب گرفت، زنان بر مزار مهسا روسری ها خود را پرت کردند، همبستگی و همدلی سراسری با کردستان و کردستان با تمام ایران در پیامها و شعارهای مردم، سر دادن شعارهای رادیکال، ذره ای تردید را باقی نگذاشت که این انقلاب سر سازش با هیچ ارتجاعی از جنس ملی و مذهبی ندارد.
روز جهانی زن با فاصله چند ماه مصادف شد با خیزش انقلابی "زن زندگی آزادی" در سراسر ایران. شروع انقلابی که به درست انقلاب زنانه در سراسر جهان نام گرفت. صحنه سیاسی جامعه کردستان نیز هم صدا با سراسر ایران در این تحول انقلابی حضور بی سابقه و پر رنگی ایفا کرد. آتشفشان جدال قدیمی جامعه کردستان با حاکمیت جمهوری اسلامی در این دوره دوباره فوران کرد. زنان و دختران جوان در کردستان همراه با زنان دیگر ایران به پرچمداران صف اول این مبارزه تبدیل شدند. شعارهای " زن زندگی آزادی، "آزادی و برابری"، از کردستان تا تهران ستم علیه زنان" بدون استثنا در هر تجمع اعتراضی به گوش میرسید. زن زندگی آزادی به زبانهای مختلف دنیا و در حمایت از زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب ایران سر داده شد.
این حمایت ها و اعلام همسرنوشتی از این خیزش، بدن حضور زنان و با پرچم برابری طلبی زنان، نمی توانست مورد استقبال قرار بگیرد. جهان به یکباره، مدهوش شروع یک انقلاب و رنسانس دیگر، اینبار زیر چکمه یک حاکمیت مرتجع سرمایه داری در ایران شد. جنبش های مختلف اجتماعی علیه وضع موجود در اروپا، ناچار گردید به بازبینی خود بپردازد و نبض خود را با جنبشی تنظیم کند که در ایران پا به عرصه گذاشته است. این مهم و این انقلاب تحول انقلابی به حق در تقویم تاریخ بشریت به نام انقلاب زنانه، ثبت شد. جهانیان نظاره گر یک جنبش برابری طلبانه بود که در آن زنان برای خلاصی از نکبت جمهوری اسلامی از یک طرف و از سوی دیگر اعلام جنگ به تمام ساختارهای موجود در سراسر دنیا که بر پایه استثمار و سرکوب زنان استوار است، به میدان آمده است.
در ایران اما، تقلاها و تحرکات این دوره اخیر گرایشهای مختلف مذهبی، ناسیونالیستها چه از نوع قومی و چه عظمت طلب آن، چپ ملی، ملی مذهبی ها،جمهوریخواه و مشروطه طلب و در کل تمام نیروهای که تا دیروز مقوله انقلاب و انقلابیگری را تف و لعنت می کردند، در هم رنگ کردن خود با پایین جامعه و به تن کردن لباس انقلابیگری در یک چشم بهم زدن و به نام "حمایت از انقلاب سراسری مردم ایران"، نشان از یک واقعیت میداد، آنهم عقب زدن مذهب و ناسیونالیسم و ملی گرایی توسط هژمونی سراسری آزادیخواهی و برابری طبی از سوی این خیزش. انسانی بودن این جنبش، پرچم آزادی زن، آزادی و برابری كه بر آن حك شده بود و خواست سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به قدری پایین جامعه در ابعادی وسیع و توده ای، سمپاتی همه جانبه در جهان و در میان زنان، كارگران و مردم متمدن جذب كرد. صف ارتجاع و جریاناتی راست در اپوزیسون كه عمیقا از این تحول كه فریاد انقلاب پایین بود، نگران شده بود، راهی نداشت جز اینكه لباس حمایت ازن بپوشد و در حقیقت تلاش كند مسیر آن در جهتی دیگر تغییر دهد.
این اتفاق، زنگ خطری بود برای طیف های رنگارنگ نیروها و احزاب بورژوایی خارج از حاکمیت در هر قالب و فرمی، وقتی شاهد این بودند که خود حاکمیت بعد از چند دهه ترویج خرافات مذهبی و دسته بندی های قومی و ملی، یکباره با یک مقابله عظیم سراسری، رادیكال و آزادیخواهانه از طرف جامعه مواجه و عقب رانده شد.
خواستگاه این جنبش عظیم انقلابی زیر و رو کردن ساختارهای کهنه و برپای نظامی مبتنی بر پایان دادن استثمار انسان به دست انسان، وسیع ترین آزادی های اجتماعی، برابری تمام و کمال انسانها فارغ از هر نماد جنسی، قومی و مذهبی است. اما این جنگ در زمینی دارد به وقوع می پیوندد که سر راست به مقصد نمیرسد. صعب العبور است، پرتگاه های عمیق و مرگبار دارد، سنگلاخی ست و خراش میزند. بنابراین سوال این است که آیا جامعه زنان تشنه به آزادی و برابری، خارج از دایره حاکمیت جمهوری اسلامی، مصون از سرکوب، استثمار و فرهنگ زن ستیزی در جامعه بوده اند؟ نقش فرهنگ سنتی، عشیرتی در تداوم بخشیدن بر تبعیض جنسی چقدر تاثیر گذار بوده است؟ در این نوشته به جامعه کردستان و مسئله زنان در آن که به درست تبدیل به یکی از سنگرهای تعیین کننده مبارزه در چند ماه اخیر گردید میپردازم، تا نقبی بزنم به نقش فرهنگ و عرف های زن ستیزانه از سوی مذهب و ناسیونالیسم که در لایه های مختلف جامعه ریشه دوانده و جا خوش کرده است.
همچنین در این نوشته، قصد دارم با کمی فاصله از نقش جمهوری اسلامی در قالب حاکمیت، به عرصه های دیگر موانع پیش رو و تعیین کننده در جدال این جنبش بپردازم. به نقش دسته و گروههای مذهبی سنی در جامعه کردستان، احزاب ناسیونالیست کرد که هر کدام به اشکال مختلف در طول چهار دهه گذشته در ترویج فرهنگ زن ستیزی نقش اساسی ایفا کرده اند، و در نهایت به جایگاه خود خیزش انقلابی اخیر و خود جامعه بپردازم.
شاید این سوال پیش بیاید که آیا نقش قوانین حکومتی و دستگاه طویل و عریض اشاعه زن ستیزی از سوی حاکمیت نادیده گرفته میشود؟! ترجیح میدهم جواب به این سوال را به خود خواننده این مطلب و بعد از مطالعه جوانب دیگر این مسئله ارجاع دهم.
شاید گفته شود که خیزش اخیر در کردستان همچون سراسر ایران به نام "زن، زندگی، آزادی" جرقه خورد و مهر زنان را برخود داشت، پس جامعه در کلیت خود به درست مسئله زنان و معضلات این نیمه جامعه را به خوبی لمس کرده است. یا به درست گفته شود که این خیزش مهر عقب گرد به مذهب و قوانین عهد عتیقی را بر خود داشت. یا به درست وقتی زنان در خیابانها روسری های خود را به عنوان نمادی از بردگی و استثمار به آتش کشیدند، با حمایت گسترده اجتماعی مورد استقبال قرار گرفت. یا اینکه باز به درست مسئله زنان به صحنه جدالهای واقعی چپ و راست در جامعه ورود پیدا کرد و حول آن قطب بندی شکل گرفت. همه این ادعاها درست و واقعی میباشند. به همین دلیل است که انتظارات از این پتانسیل به شدت رادیکال و سازش ناپذیر درون جامعه به مراتب بالاتر میرود و باز به همان دلیل نیاز این جنبش برای فائق آمدن نهایی بر جمهوری اسلامی در این است که قطب ارتجاعی درون جامعه را زیر فشار مدرن و انسانی ترین خواسته ها خود در هم بکوبد.
در کردستان به دلایل تاریخی و از جمله تحت تاثیر گرایش کمونیستی جامعه و نقش تاریخی كمونیستها در این این منطقه، جمهوری اسلامی به عنوان نوعی از حاکمیت هیچگاه پذیرفته نشد. جمهوری اسلامی از منظر چپ و کمونیستها وصله ناچسبی به انقلاب ٥٧ ارزیابی گردید. جامعه به سرعت با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کرد اما آیا همین تعیین تکلیف را با کلیت اسلام به صراحت نشان داد؟! و اینکه آیا اسلام و قوانین نانوشته مذهبی، سنت و فرهنگ رایج قومی علیه زنان یک پدیده جدید و بعد از قدرت گیری جمهوری اسلامی در کردستان بود؟ در این نوشته سعی میشود بصورت اجمالی آن را بررسی کنیم.
جامعه دو قطبی کردستان
در هر جامعه ای بطبع متشکل از قطب بندی های مختلفی در خود میباشد. کردستان نیز متمایز از این اصل نیست اما ویژگی ای که کردستان را برجسته تر میکند، در وجود دو قطب به شدت متناقض و در عین حال متحزب میباشد. قطب ارتجاعی به نماینده گی مذهب و دسته های عشیره ای و قومی با قدمت تاریخی بسیار طولانی و در مقابل عروج یک قطب چپ و کمونیستی پیشرو و رادیکال در زمین سیاست جامعه کردستان. قطبی که یک جامعه سنتی را دستخوش تحولات عمیقا آزادی خواهانه و برابری طلبانه کرد. سازمان یافتگی این دو قطب متناقض در سازمانها و احزاب مختلف موجود را میتوان بدون هیچ عینکی مشاهده و مطالعه کرد. هر بنی بشری در کردستان میداند که احزاب ناسیونالیستی حول پرچم کردایتی، شامل صفی طولانی از انواع و اقسام مذهبیون محلی تا مدافعان حفظ آداب و رسوم کردایتی میباشد. درلانسه کردن همدیگر برای حفظ وضع اجتماعی سیاسی موجود نیز تا جایی که تامین کننده منافع شان باشد، حداقل در این چهار دهه بیشترین نزدیکی را از خود نشان داده اند. حزب دمکرات کردستان میتوانست حزبی باشد زیر سایه پرچم جمهوری اسلامی در براه انداختن حاکمیتی محلی در کردستان، یا دسته های مذهبی میتوانستند یک دولت اسلامی در کردستان را زیر پرچم جمهوری اسلامی تاسیس کنند. حتی میشد کابینه التقاطی دولت کردی اسلامی را تشکیل دهند. ناسیونالیستهای كرد و حزب دمكرات به عنوان حزب ناسیونالیستی مادر در كردستان این آرزو را حداقل داشتند و تا جاهای هم برای آن تلاش کردند.
طعم خوش آرزوی سهیم شدن در قدرت تمام احزاب ناسیونالیست کرد، هنوز بعد از چهار دهه در مناسبتهای مختلف آنها را به دامن جمهوری اسلامی می اندازد. دیپلماسی مخفی و مذاکرات پشت پرده از جانب احزاب و جریانات ناسیونالیستی در كل منطقه از عراق، تركیه و ایران به قدمیت وجود احزاب ناسیونالیستی است. سیاست و استراتژی همگی آنها در طول ۵۰ سال گذشته تلاش برای مذاكره و توافق با دولتهای مرتجع حاكم و شراكت در قدرت بوده است.
همزمان در قطب مخالف یعنی جبهه چپ و کمونیستی، هر آنچه مدافع بر هم زدن وضع موجود و تغییرات بنیادی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی به نفع طبقه كارگر و بخش محروم جامعه، به نفع زنان و كاهش فضای عشیره ای و اسلامی و ضد زن در جامعه باشد به این قطب تعلق دارد. سازش ناپذیری با کلیت جمهوری اسلامی به عنوان عامل اصلی ارتجاع، استثمار و زن ستیزی در جامعه، مدافع تمام قد بیشترین آزادی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، پرچمدار بلامنازع برابری طلبی زنان در تمام عرصه های زندگی و اجتماعی، مبارزه در کوتاه کردن دست قوانین شریعه و عشیره ای در زندگی زنان و زیر حاکمیت جنایتکار جمهوری اسلامی جزوه دستاوردهای عظیم قطب کمونیستی در کردستان میباشد. عروج کمونیسم در کردستان بود که کردستان را تبدیل به سنگر مقاومت کرد. سنت مقاومت و مبارزه برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی محصول کمونیسم در کردستان بود. هر درجه کم یا زیاد پیشروی در کردستان و عقب زدن جمهوری اسلامی، پرچمدارش کمونیسم و کمونیستهای آن جامعه بود.
فرهنگ کردایتی و مذهب در زندگی روزمره
مسئله زن ستیزی یک ساختار سیاسی اجتماعی در طول تاریخ میباشد. مبارزه بشریت علیه بی عدالتی و ستم در ابعاد مختلف نیز همچنین یک مقوله تاریخی ست. مبارزه برای رفاه بهتر، آزادی های سیاسی و اجتماعی نیز به قدمت این تاریخ همیشه در جریان بوده است.به همان نسبت توقعات و مطالبات جامعه نیز در دوره های مختلف تاریخی، ارتقاء پیدا کرده است. حق رای زنان به عنوان مثال یک دستاورد جدید در صد سال گذشته نه تنها در ایران بلکه در پیشرفته ترین کشورهای اروپایی امروز میباشد. زنان در کردستان بنابراین دیگر مطالبه ای به عنوان داشتن حق رای ندارند. مبارزه زنان برای حق تحصیل، به نسبت پنجاه سال گذشته تا به امروز تبدیل به یک داده طبیعی شده و پس گرفته نمیشود . از این روست که خواست بالاترین حقوقهای برابر و نفی ستم کشی علیه زنان، عرصه این جدال را در یک سطح دیگر پیش میبرد. اما معضل فرهنگ رایج و ارزشهای مذهبی هنوز در همان جامعه و در تمام لایه های زندگی زنان دارد بیداد میکند.
تاثیر فرهنگ و مذهب در زندگی اجتماعی انسانها و خیلی قبلتر از بدست گرفتن ساختارهای قدرت، یک امر انکار ناپذیر در کردستان بوده. به بیان دیگر شاهد تلفیقی از فرهنگ رایج و بعدتر مذهب اسلام نوع سنی در کردستان هستیم. از سویی هویت های قومی را داریم که خالص بر پایه نظام مردسالاری بنا نهاده شده، و در طرف دیگر اسلام را که چاشنی مناسبی برای ادامه حیات این ساختار را فراهم میکند. زنان به عنوان محروم ترین قشر جامعه همیشه زیر ضرب شدیدترین مناسبات مردسالارانه و مذهبی در طول تاریخ هستند. از ازدواج های اجباری، ازدواج دختران زیر سن قانونی با بزرگسالان، قتل های ناموسی، تعیین تکلیف برای نوع پوشش زنان، نداشتن حق تحصیل و صدها نمونه دیگر تنها گوشه کوچکی از این ساختار میباشد.
اتفاق دیگری که از نیم قرن گذشته تا به امروز رخ داد، قدرت گیری اسلامی ها بعد از انقلاب پنجاه و هفت است. روی کار آمدن حاکمیت جمهوری اسلامی مصادف شد با فراهم شدن بستر مناسب بیشتر برای تعمیق ریشه های مذهبی و فرهنگ اسلامی از جانب دسته های مختلف مذهبی حتی به اصطلاح مخالف رژیم. زیر سایه یك حكومت مذهبی حتی در جامعه كردستان كه در دوره ای كمونیستها نقش جدی در مبارزه با عقب ماندگی داشتند، فضا برای ارتجاع محلی و دسته جات مرتجع سنی مذهب كه همگی هم خود را ناسیونالیست و طرفدار "كرد" میدانستند بشدت مهیا شد و فضا به زنان بشدت تنگ شد. فعالیت چندین دهه آخوندهای سنی در محلات زندگی و مراکز آموزشی، اختصاص بودجه و پول به آنها از جانب حكومت مذهبی برای تنگ كردن فضا به كمونیستها، با استفاده از تعلقات مذهبی فی الحال موجود در جامعه، توانست فضای فرهنگی جامعه را در قبال مسئله زنان تحت الشعاع خود قرار دهد. سرکوب شدید گرایش کمونیستی در جامعه و مجال دادن به آخوندهای محلی همزمان، نتیجه اش سرکوب شدیدتر مبارزات زنان در بعد فردی و اجتماعی گردید. اینها مطلقا و به نام فرهگ و سنت جامعه كردستان، از جانب احزاب ناسیونالیست كرد نه تنها با مخالفت طرف نبود كه تقدیس میشد.
تفاوت اساسی عصر امروز با مثلا پنجاه سال گذشته در دیده شدن این معضلات، محصول : اول- ارتقاء پیدا کردن سطح مطالبات و توقعات زنان برای احقاق حقوق خود، دوم- شکل گیری یک گرایش برابری طلبانه در جامعه، سوم- ایستاده گی و پس زدن هنجارهای معمول، تمکین نکردن در برابر عرف موجود در جامعه که در بیشتر مواقع منجر به قربانی شدن این زنان در سطوح مختلف گردیده است. خشونت های خانگی از ضرب و شتم تا تحقیر و تهدید کردن تا تجاوز و بی حرمتی جنسی به زنان از طرف مردان در سطح خانواده و جامعه و در نهایت هل دادن ها به پرتگاه خودکشی و پایان دادن به زندگی خود، چهارم- مسئله رسانه ای شدن به عنوان یک فاکتور مهم در مشاهده عمق این فجایع به لطفا اینترنت و شبکه های اجتماعی، است.
نقش احزاب و دسته های ناسیونالیستی و مذهبی در ستم کشی علیه زنان
ناسیونالیست ها در کردستان به نمایندگی حزب دمکرات کردستا ایران، نه سکولار بود و نه مترقی. همانطور که قبلتر هم گفتم، اختلاف این حزب با جمهوری اسلامی تنها در نپذیرفته شدن در سیستم قدرت و قبول نكردن و نسپردن اداره امور كردستان به این حزب در چهار چوب خود نظام جمهوری اسلامی بود. پیام لبیک فرستادنشان به خمینی، پیام سلامتی آرزو کردن برای خمینی و ده ها نمونه دیگر چراغ سبز نشان دادن به جمهوری اسلامی کمی بعد از انقلاب، معرف جایگاه این جریان و گرایش در تقابل با مترقی ترین خواستهای آن دوره مردم و زنان جامعه بود. برنامه های رادیو این حزب با پخش قرآن شروع میشد. عملا زن در یک حزب وظیفه اش تر و خشک کردن بچه ها و کارهای مربوط به خانه داری را بر عهده داشت. التزام به ازدواج های شرعی در این حزب یک اصل بود.
بعد تر ها هم که شاهد عروج باندهای مثل پژاک و زحمتکشان به رهبری عبدالله مهتدی بودیم که هر کدام به نحوی سعی در برقراری رابطه حسنه با جمهوری اسلامی را در دستور خود داشتند. مذاکرات پنهانی تمام این احزاب و دسته ها با نمایندگان جمهوری اسلامی در عراق و اروپا، تم سیاستهای مشترک تمام آنها بوده است. پژاک که زیر عبای جمهوری اسلامی در کردستان و با برنامه حزب پ ک ک متولد شد، جریانی که حمایت و پاسداری از عقب مانده ترین گرایش های مذهبی از شیعه و سنی تا علوی و دیگر ادیان در کردستان را بخش بزرگی از فعالیتهای خود تعریف کرده است. شرط بقای تمام جریانات ناسیونالیستی در کردستان، حول حفظ فرهنگ و مرسومات قدیمی به عنوان سند هویت کردها میچرخد.
اگر یک لحظه مکث داشته باشید و به نحوه بیان کلماتی که در مورد زنان، نحوه پوشش، روابط بین زن و مرد و تعریف از جایگاه خود به عنوان یک انسان، القاب و عناوین، شعر و ادبیات و هر چه در طول شبانه روز می گوید و می شنوید، توجه کنید بی شک شاهد این خواهید شد که چه مقدار از نظر افکار دچار صدمه از طرف این فرهنگ و سنتهای موجود شده اید. به این لحاظ، دست نخورده ماندن این نوع از سبک زندگی تحت عنوان هویت کردایتی، آن چیزی ست که این احزاب از جامعه طلب میکنند.
اما جدال با مذهب رایج و جا خوش کرده در کردستان که عملا در داخل شهرهای کردستان و در محل زیست و کار مردم هم قبل و هم بعد از انقلاب فعالیت مستمر و آرام داشتند نیز یک عرصه جدی از کار میباشد.از شیخ، سید و صوفی تا ملاهای سنی در محلات و تا رسیدن به طریقت ها، تکایا، خانقاه و مساجد به وفور در محلات کردستان یافت میشد. تمام این دسته و گروهها بدون استثنا برآمده از همان جامعه و بزرگ شده با فرهنگ کردایتی و مذهب اسلام بودند. به همین دلیل نیز بخش بزرگ تبلیغات اینها بر حفظ هویت کردی و اسلامی به عنوان ماهیت وهویت "قوم کرد" استوار است. چقدر هویت کردایتی یدی طولانی در ترویج و اشاعه فرهنگ زن ستیزی داشته، به همان اندازه نیز مذهب چه در حاکمیت و چه در مناسبات زندگی جامعه، بر تعمیق آن به شدت افزوده است.
انقلاب زنانه و جدال های پیش رو
از اینرو در خیزش انقلابی اخیر، با وجود حضور قدرتمند زنان و خواست های برابری طلبانه آنها، و همچنین با وجود به میدان آمدن نسلی از دختران و پسران هنجارشکن در مدارس و دانشگاهها، اما مخاطرات به مراتب ریشه ای تری به نسبت خطر جمهوری اسلامی پیشاروی این جنبش قرار دارد. در مورد مسئله حق پوشش، جامعه از جمهوری اسلامی عبور کرده ولی هنوز ساختارهای فرهنگی و اجتماعی در بطن جامعه به این یقین نرسیده است. دخالت مذهب در لباس آبرو و حیا هنوز مانع جدی در برابر این جنبش قرار دارد. نسلی از جامعه به گواه خود جوانان ، در جامعه وجود دارد که هیچ قرابتی با جمهوری اسلامی ندارند ولی از نظر نگاه به زنان، تفاوت آنچنانی با حاکمیت ندارند. مسئله ناموس و شرف برای خیلی از خانواده ها هنوز معرف جایگاه، شالوده و ارزشهای خانواده در جامعه میباشد، چیزی كه ناسیونالیسم كرد از همه نوع آن مدافعش بوده و به عنوان فرهنگ و سنت "كردی" تقدیس شده است. شاید با کنار رفتن این گوشه و آن گوشه روسری کنار بیایند اما استقلال اجتماعی زنان هنوز پذیرفته شده نیست.
با این وصف و با وجود موانع برشمرده در محیط زیست اجتماعی، با عروج یک جنبش قدرتمند در دوره جدید برای دگرگون کردن کل ساختارهای کهنه و پوسیده اجتماعی در کردستان، شاهد آزاد شدن یک پتانسیل قدرتمند و رادیکال هم در کردستان و هم در ایران هستیم. درهم تنیدگی صفوف این جنبش در یک انقلاب عظیم و سراسری نمود به خود گرفت. حجم بالای رادیکالیسم این جنبش، فضای سیاسی، اجتماعی کردستان را بطور عموم با خود همراه کرد. تا آنجا که به احزاب ناسیونالیست کرد و جریانات مذهبی برمیگردد، همگی به یک عقب نشینی تحمیلی وادار شدند. اما همزمان نیز در تحرکات زبونانه اخیر خود، دیدیم که رهبران ابن جریانات هرکدام به آغوش بخشی از راست اپوزیسیون با تعلقات فاشیستی خزیدند. پیدا کردن شرکای مناسب به حال سازمان و گرایشات فکری شان، سیاستی شد برای پاتوق زدن در بارگاه این طیف راست. عبدالله مهتدی خود را در زیر کراوات فیروزه ای فاشیسم پهلوی یافت و حزب دمکرات آویزان به لچک مریم رجوی. آنها بار دیگر نشان دادند که برای منافع حقیر سازمانی خود، حاضرند به دست بوسی جمهوری اسلامی تا بازماندگان رژیم قبلی و تا باند سیاهی ترین نیروی اپوزیسیون جمهوری اسلامی یعنی مجاهدین خلق به عنوان یك جریان عقب مانده مذهبی و ضد زن بروند.
تعرضی که خیزش انقلابی اخیر بر پیکر راست جامعه کردستان وارد کرد، توانست به یکباره و در قامت نماینده واقعی منافع مردم و زحمتکشان کردستان ظاهر شود. در این شرایط و برای این جنبش، عرصه ای باز شده که میتواند رهبری واقعی پیش روی های بعدی را عهده دار شود. به یمن این جنبش بود که دست رهبران خود گمارده این حزب و جریانات مرتجع ناسیونالیستی بیش از هر زمان دیگری برای جامعه رو شد.
این جنبش نشان داد که همین امروز پتانسیل آن دارد که فضای جامعه نه تنها در کردستان بلکه کل جهان را به نفع انسانی ترین خواسته های بشر امروزی بسیج کند. در این جدال و در قدم اول شکست سنگینی را به دو اردو یعنی جمهوری اسلامی و احزاب ناسیونالیست کرد وارد کرد، اما برای پیروزی نهایی در این جدال، لازم است که هر آنچه که اردوی دشمن را میتواند سرپا نگه دارد درهم بشکند. باید همین امروز و نه فقط پس از سرنگونی جمهوری اسلامی به جنگ تمام عیار فرهنگ، سنت و رسومات کهنه، افکار، اخلاقیات و هر آنچه مانعی در مسیر کند کردن شتاب این جنبش است برود. تحولات انقلابی این دوره نشان داد که سر ایستادن ندارد و می رود تا بنای ساختارهای پوسیده را بر سر مسببان و نمایندگان آن آوار کند.
دشمن این انقلاب، مردسالاری، هویت تراشی های قومی مذهبی و در کلیت خود سرمایه داری به عنوان پروار دهنده این موانع پیش روی مبارزات اخیر است. امید به سوسیالیسم و برقراری جامعه ای آزاد و برابر در دل حاکمیت شوراهای مردمی همین امروز، آن سلاحی ست که این جنبش باید با افقی روشن تر حول آن خود را سازمان دهد.
٢٠٢٣/٠٣/١١