این روزها فصل نگفتن ها است: نه به جمهوری اسلامی، نه به تمام ارزش های مذهبی و فرهنگ زن ستیز؛ نه به تمام جناح ها، نهادها و ارگان های سرگوبگر مانند گشت ارشاد، ارتش، سپاه، بسیج... که مردم بخصوص زنان دارند هر روز بخشی از آنها را خنثی می کنند. فصل نه گفتن به کل فرهنگ حاکم بر جامعه سرمایه داری امروز ایران است که با ترکیبی از سنت ها، کردارها، عرف و عادت مذهبی، مردسالاری، کلتور ملی و مقتضیات این نظام همچون طوق و زنجیرهای مرئی و نامرئی بر دست و پای جامعه برای آزادی زن و برابری سنگینی می کند. نه به فقر، نه به نابرابری، نه به اختناق، بیکاری و بی سرپناهی است. مردم با هرچه در توان دارند در هر گوشه و کنار کشور و در سطح بین المللی در پیکاری عظیم برای نه گفتن های خود به این وصله ناجور و غده سرطانی بر پیکر جامعه هستند و می خواهد این حکومت را همراه با تمام تبعات فرهنگ مذهبی و مردسالاری به زباله دان تاریخ بریزند.
این روزها همچنین فصل نه گفتن به اپوزیسیونی است که با سبک خود برای حفظ فرهنگ مردسالاری، کلتور ملی، فرهنگ مذهبی و مقتضیات نظام ارباب رعیتی سلطنت طلبان در صدد انواع سفسطه و توطئه است. اپوزیسیونی که روزی حول پروژهای مسخره " من وکالت می دهم" و طرح توطئه سازش رضا پهلوی با بخشی از نظام فاسد جمهوری اسلامی (سپاه) و روزی در خواست از امریکا برای "رژیم چنج" و محاصره اقتصادی مردم ایران، ابراز وجود می کند. این اپوزیسیون بورژوایی محافظ تاج و تحت (دور ریخته)، با شعار "مرد، میهن، آبادی" می خواهد فرهنگ مذهبی، مردسالاری، کلتور ملی و مقتضیات نظام سرمایه داری که هر سه امروز زیر لگد زنان به خاک مالیده می شود، نجات داده و با عقل فئودال و سرعشیره قرن ۱۹ ، مردم شهری قرن ۲۱ ایران را رعیت فرض کرده و احمقانه آنان را به زیر پرچم نظام پادشاهی فرا می خواند! نظامی که زمانی در حاکمیت بود، از ترس مبارزه طبقه کارگر و کمونیست ها چنان زمینه رشد آخوند، مساجد و فرهنگ مردسالاری را برای اسلام سیاسی فراهم کرد تا وقتی مردم از نظام فاسد شاهنشایی و رعیتی به تنگ آمده، از ترس آب به آتش پناه ببرند!
نه مردم به جمهوری اسلامی، باید همزمان نقد و نه به همه ادیان خدا و تمام پیامبران و فرهنگ نرینه سلطنت طلبان" مرد، میهن، آبادی" باشد. چون در همه ادیان، ضمیر خدا و کلام خدا نرینه و تبلیغ و ترویج فرهنگ عبودیت و مردسالاری است. در همه ادیان نقش خالق و مخلوق مطلق و نابرابر است: پروردگار حکمران (شاه) و انسان فرمانبردار (فرشگردها) است. کلام خدا تحکم و توهین به زن و نسخه فضاسازی علیه شخصت اوست که مقدم بر جمهوری اسلامی رژیم پهلوی مدافع آن بوده و در واقع رژیم اسلامی با تکیه بر این فرهنگ مسموم بود که توانست در انقلاب ۵۷ زنان را وادار به عقب نشینی کند. نه ی ما به جمهوری اسلامی نه به صنعت مذهب و کلتور ملی، به فرهنگ لمپنیسم ارباب رعیتی پهلویسم است که هم اکنون عصاره آن را در ضدیت عناصر این جنبش با کمونیست ها و کارگران به وضوح میتوان دید. جنبش ناسیونالیسم پرو غرب عظمت طلب ایرانی، با تمام پرسوناژها، می خواهد مردم متنفر از فرهنگ اسلامی، لچک، حجاب، عمامه...را با پرچم نفرین شده سه رنگ، (روبای چاقو بدست) آشتی دهد، و محتوای رادیکالیسم آن را محدود و به شکست بکشاند.
جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان هر دو با تکیه بر مذهب و تلفیق دادن آن با فرهنگ ملی، همدیگر را تغذیه و تقویت می کنند و حکومت جمهوری اسلامی از محل این دو متولد شد. این دو نظام در ایران، اصلی ترین سازمان دهندگان خشونت سیستماتیک علیه زنان هستند که چه مستقیم بجرم مراعات نکردن شئونات اسلامی، یکی زنان را اعدام و سنگسار کرده و دیگری با رواج دادن همین فرهنگ متعفن، "مرد، میهن، آبادی" غیره مستقیم چاقو و بنزین را بدست بستگان قربانیان داده تا آنان به نیابت از اخلاق مذهب- مجاز "فرهنگ اصیل ایرانی"، در خانه و محل زندگی خواهران، همسران و فرزندان خود را به طرز فجیع به قتل برسانند! بی دلیل نیست یک هفته از طرح شعار " زن، زندگی آزادی" نگذشته بود، امثال فرشگردها و ( من وکالت می دهم) ها در فکر جایگزینی آن به شعار (مرد میهن آبادی) برای تقابل با آن بر آمدند. رژیم مدیون این تثلیث است، چون بدون چنگ انداختن به این تثلیث، ابداً حریف جنبش آزادی زنان نمی شد. این فصل، فصل نه گفتن به تمامی ادبیات "چیپ" کلتور نرینه رایج در جامعه است، که هم اکنون زیر ضربات مبارزه زنان است. نه به تمام جریانات اپوزیسیونی است که خواهان وحدت همه مردم (با اپوزیسیون بورؤوازیی) هستند تا مبارزه انقلابی جاری برای انقلاب رهایی بخش در همه زمینه ها را در نیمه راه سقط کنند.
سلطنت طلبان به این فرهنگ احتیاج دارند تا با ترکیب این "گنجینه" میراث فرهنگی، شعائر ملی و ارزش های مذهبی و مردسالاری، به جنگ انسان های آزادی خواه، برابری طلب و حکومت کارگری رفته؛ تا " نیروی کار ارزان و کارگر خاموش"، برای نسل بعدی سرمایه دار پس از جمهوری اسلامی را، تضمین کند. این اردوی خواهان بندگی با انواع نمایش ها تلاش می کند تا دید مردم خواهان رهایی از نابرابری اقتصادی را از دیدن سر چشمه استثمار کارگران به رژیم فعلی محدود کرده و جوهر پلاتفرم ضدیت خود با طبقه کارگر را پنهان نماید.
فصل نه گفتن به جنبش دمکراسی طلبی
جنبش آزادی زن در ادامه نه گفتن های خود باید یک نه عظیم به عظیمی این مبارزه را به جنبش دمکراسی خواهی بگوید تا ایران، مصر، تونس و بهار عربی و خزان پاییز سوریه و لیبی نشود. تا به هیچ کسی اجازه نداد حتی در فکر ساختن زلنسکی ها، لخ والسا ها و دولت های پوشالی و دست نشانده حامد کرزی و اشرف غنی ها که همه اش در فکر پر کردن جیب خود به کمک شرکت های آمریکایی بودند، نباشد. تا آنچه در لهستان و کشورهای اروپای شرقی گذاشت، در ایران تکرار نشود. چون وقتی "دمکراسی طلبان" آرمان رهایی طبقه کارگر و هر گونه تغییر پایه ای را زیاده خواهی و پا فشاری بر ایدئولوژی، آرمان خواهی ایدئولوژیک زمینی (اتوپیا) می نامند، محصول اش در افغانستان کرزی، غنی و طالبان و در لهستان لخ والسا و در خاورمیانه عراق، سوریه و لیبی می شود. باید به جریانات پرو ناتو نه گفت تا مبارزه زنان ایران را مانند قلب مجروح زنان افغانستان زیر لگد دمکراسی و نعلین طالبان له نکنند. مبارزه انقلابی جاری بدون تعیین تکلیف با سازمان ها و گرایشات و مکاتب اپوزیسیون بورژوایی که نهایت آزادیخواهی شان رئیس جمهور شدن، نخست وزیر، پاپ، اذان گو و آیت الله شدن زن است، نمی توان ریشه ای، ماكسی مال و بطور برگشت ناپذیر ستم کشی زن را از ریشه بخشکانند. مبارزه جاری مردم ایران تا از جنبش دمکراسی خواهی عبور نکرده، هرگز توانایی تغییر اساسی در وضعیت جامعه بخصوص زنان ایران و کشورهای اسلامزده نخواهند داشت. ناسیونالیسم ایرانی پرو ناتو، در نهایت قصد تعیین تکلیف با تبعات مذهب و میراث فرهنگی "مردم" در حیات زنان در این جوامع ندارند و میخواهد مذهب را به دست ملا و خود اقتصاد را اداره کنند. این اپوزیسیون چه جناح مدرن و جه مرتجع آن با حکومت های مذهبی امثال (ترکیه و عربستان و...) مشکل ندارند و بزنس و مماشات می کنند. این اپوزیسیون با زبان مذهب از مذهب انتقاد می کند و جنایت به وقوع پیوسته توسط حکومت ها و نیروهای مذهبی را سوء استفاده آنان از مذهب می نامد و نه ناشی از جوهر ذاتی خود صنعت مذهب. این جنبش به زنان خواهان رهایی دروغ می گوید که گویا اگر آیت لله ها و آخوندها در منبر عربده می کشند: "یا روسری یا توسری" سو استفاده از اسلام راستین است. خیر؛ سو استفاده در کار نیست، طبق کلام خدا و مذهب اسلام، زن "کم عقل و ضعیفه است". ایدئولوگهای دمکراسی در "محضر clergy" اسلامی به پت پت می افتند و سریعاً، نمی گویند: خدا، مسیح، محمد، اسلام و شاه غلط کردند این گونه به شخصیت زن توهین می کنند! بله، اگر این جنبش در مواردی با "تندروها" و تروریست جنبش اسلامی سیاسی خرده حسابی داشته، با خود صنعت مذهب تسویه حساب قاطع نکرده و با احترام به نهادهای مرکز تولید این فرهنگ تروریستی، یعنی به مسجد، کلیسا، پاپ و آیت الله ها، خرده حسابی های خود را تسویه می کند. آنها حساب "تندروها " را از حساب سیستم مذهب جدا می دانند؛ نسبیت فرهنگی برای کشورهای اسلامزده را قبول دارند، در برابر ناسیونالیسم و فرهنگ ملی خود، سر تعظیم فرود می آورند و به این خاطر، از آن آبی برای جنبش آزادی و برابری واقعی زن گرم نمی شود. و برای این که بتوان بدون تخفیف، بدون سازش با هر جنبشی و کلتوری که در سطح ماکسیمال دست رد به سینه مذهب و مردسالاری نمی زند تعیین تکلیف کرد؛ و در سطح کلان کاری برای آزادی زن انجام داد، باید ابتدا این جنبش ها را شناخت و پرچم مبارزه دروغین و نیم بند آنان را همچون روسری و عمامه در جایگاه روسری پایین کشید. جنبش آزادی زن بدون کوتاه کردن دست مذهب از زندگی خصوصی انسان و مبارزه (آنتاگونیستی) با خود صنعت مذهب، حریف اسلام سیاسی نمی شود و نمی توان کلاً فرهنگ مردسالاری را از جامعه برای همیشه پاکسازی کرد. جنبش آزادی زن، باید در این خصوص اینقدر روشن باشد تا با تبیین این حریفان مماشاتجو با صنعت مذهب، تسویه حساب همه جانبه کند. درماندگی و استیصال جنبش دمکراسی طلبی در افغانستان و بن بست این جنبش در لهستان و کشورهای اروپای شرقی که از چاه سرمایه داری دولتی درآمده و با شیرجه به چاه دمکراسی افتادند، تجربه خوبی برای جنبش رهایی زن امروز در جهان است. فساد مالی وحشتناک دولتی هایی که هر جا دمکراسی سر کار آورده، مانند افتضاح آمریکا در افغانستان را به گردن دمکراسی آویزان کرد. آمریکا با شرکت های اسلحه سازی و کنترات کنندهای آمریکایی که بیش از هفتاد در صد کل عملیات های آمریکا- از آموزش نیروهای افغان تا ساخت و سازهای فراوان که میلییاردها دزدیدند- با همکاری افغانی ها و پارتی های که در واشگتن داشتند، پشت این خرابکاری هستند، تا منفعت استراتژیک آمریکا برای داشتن پایگاه نظامی امنیتی در مرزهای چین، روسه و ایران از یک طرف و سود بری کل این سیستم نظامی و کنتراتچی های آنها از طرف دیگر؛ تامین شود. اینها را فقط به عنوان چند نمونه برشمردیم تا در سطح و ظاهر و در بُعد حقوقی مسأله، جنبش آزادی زن به واژه دمکرسی متوهم نشده و به عمق تفاوت آزادی با آن در زمین واقعی و جای که ۲۰ سال در حاکمیت بود، پی ببریم.
مذهب، این اهرم بوژوازی برای سرکوب مردم، داشت در گورستان تاریخ دفن می شد. جنبش دمکراسی خواهی برای جنگ با کارگر و کمونیسم آن را از گورستان بر آورد و به جان مردم انداخت. تمام مفاهیم اخلاقی که در لابه لای مقولات احساسی، عاطفی، اندیشه، فرهنگ، تاریخ و فلسفه استتار کردند، توجیه برای مماشات این جنبش با مذهب و کلتور ملی- معمولاً نرینه و برای محدود کردن دامنه آزادی کامل به آزادی حقوقی است.
زمانی که تمام نه های خود را گفتیم، در دل آن؛ حرف های اثباتی ما مشخص می شود.
31 ژانویه 2023