انتشار یک تویت از جانب چند تن از شخصیت های اپوزیسیون جمهوری اسلامی موجی از انتقاد و اعتراض و حتی ابراز نگرانی براه انداخته است. می گویند این ها می خواهند موج سواری کنند. میخواهند انقلاب را مصادره کنند. می خواهند خودشان را رهبر جا بزنند. می خواهند خود را آلترناتیو حاکمیت پس از جمهوری اسلامی معرفی کنند. می گویند رضا پهلوی ورشکسته است و دست به دامن سلیبریتی ها شده است. می گویند این ها بیربط به جامعه اند و یا این جنجال تبلیغاتی است و از بین می روند...
 
فرض کنیم همه ی این حرف ها درست باشد. اما هیچکدام از این ها صورت مساله نیست. بیان این حرف ها نشان از گم کردن صورت مساله است. نادیده گرفتن و فراموش کردن این واقعیت تاریخی است که جوامع بشری امروز از دو قطب اصلی بورژوازی و پرولتاریا تشکیل شده است. بقیه اقشار اجتماعی حول این دو قطب و طبقه قرار گرفته اند.
من به کسانی که به طبقاتی بودن جامعه باور ندارند و همه را با هم می بینند کاری ندارم. این دسته تاریخ و طبقات اجتماعی را انکار و نفی می کنند. اما بخواهی نخواهی جامعه طبقاتی است واین را خود بورژوازی پذیرفته است.  هر طبقه نمایندگان، سخنگویان، طرفداران، سیاستمداران،  هنرمندان، سلیبریتی ها، روشنفکران، شعرا هنرمندان خود را دارد. در نتیجه کل اپوزیسیون بورژوایی با احزاب و گروه ها و شخصیت ها و روشنفکران و هنرمندانش و از جمله کسانی که حول رضا پهلوی جمع شده اند را باید در متن و جایگاه طبقاتی شان دید. جایی که ایستاده اند. این ها هر شعاری بدهند، هر تظاهری بکنند و هر قسمی به تمدن و فرهنگ مترقی و آزادیخواهی بخورند، تغییری در جایگاه طبقاتیشان بر اساس افق و تفکر و سیاستهایشان نمی دهد.

اگر زمانی این ها افکار و عقاید و استراتژی و سیاستهایشان را زیر شعارهای عامه پسند مخفی کنند باید افشایشان کرد و گفت راستگو باشید. حقیقت را به مردم بگویید. تمام اهداف و تمام افکار و استراتژیتان را روشن بگویید.
همانطوری که ما کمونیست از پنهان کردن عقاید و خود عار داریم. اگر چنین کردند که بالاخره خواهند کرد، آنوقت صورت مساله چیز دیگری است و آن رقابت و مبارزه ی دو  قطب و دو طبقه اجتماعی هر کدام برای اهداف و استراتژی خود است. جدال طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه با بورژوازی و همه جناح ها و گروه ها و روشنفکران  و غیره جدالی طبقاتی و واقعی و زمینی است. جدالی به عمر تاریخ این دو طبقه در سراسر جهان.
من با تشکیل هیچ ائتلاف، همکاری، جبهه، حزب و هر اتحادی در صفوف بورژوازی مشکلی ندارم. و حتی مفید می دانم . مفید از این لحاظ اگر جناح های مختلف بورژوازی هر کدام چیزی بگویند و خود را آنطور که هست معرفی نکنند به چشم جامعه خاک می پاشند و باعث اغتشاش فکری جامعه می شوند و مردم فکر می کنند این ها با هم تفاوت دارند. بگذار همه ی بورژواها و روشنفکران و شخصیت ها و شاهزاده هایشان متحد شوند و چه بهتر.
 
ما از این جناح که اصطلاحا راست نامیده می شود چه یک پارچه و متحد باشند و چه پراکنده می خواهیم سیاست ها و تاکتیک و استراتژی و برنامه شان را برای جامعه به روشنی بیان کنند. نه این که من نوعی نمی دانم. اما مردم علی العموم نمی دانند. و این ناآگاهی بخش هایی از جامعه به آن ها کمک می کند که خود را بعنوان دوست مردم و طرفدار آزادی وسعادت همگانی معرفی کنند.

پس اشکال کار این نیست که افرادی حول رضا پهلوی جمع شده اند فوتبالیست یا خبرنگار یا هنرمند سینما و غیره هستند. در این هیچ ایرادی نیست. همانطوری که یک کارگر ساده عسلویه هم می تواند بیاید و بگوید من رهبر یا الترناتیوم و کسی نمی تواند بگوید نه تو عرضه اش را نداری یا کم سوادی بلکه باید از او پرسید  سیاست  تاکتیک، استراتژی و برنامه شما چیست؟
تشکیل ائتلاف ها و احزاب و قطب بندیهای راست با ادعای رهبری و کسب قدرت، بخودی خود هیچ اشکالی ندارد. اگر این کار را نمی کردند باید تعجب کرد. راه جلوگیری از رهبری و آلترناتیو راست آگاه کردن جامعه به سیاست، تاکتیک و استراتژی آن و نرفتن زیر پرچم  راست است صرفنظر از این که مدعیان قدرت احزاب، جبهه، ائتلاف و یا شخصیتهای معینی است.

بگذارید صورت مساله را در رابطه با جنبش انقلابی و انقلاب ایران با فاکت و دلایل روشن بیان کنیم.
در  ایران امروز سرنگونی طلبی به بستر اصلی مبارزه در جامعه تبدیل شده است. در این اوضاع کشمکش های سیاسی میان چپ و راست موضوعی بر سر خود سرنگونی نیست که همه به آن اذعان دارند، بلکه بر سر این است که چه نوع سرنگونی مطلوب است. جدال چپ به معنای کارگر و کمونیسم با راست بر سر نوع سرنگونی است. و به این اعتبار کشمکش و جدال چپ و راست بر سر رهبری جنبش سرنگونی است. اینجا است که مردم باید بدانند که این سرنگونی از نوعی است که کارگر و چپ میخواهد یا از نوعی که راست طرفدار آن است؟
امروز تفاوت  نیروهای سیاسی بر سر نفس سرنگونی جمهوری اسلامی نیست، بر سر نوع و چگونگی سرنگونی جمهوری اسلامی است. و اگر کسی این تفاوت و تمایز را نبیند، نمی تواند تمایز صف کمونیسم و کارگر را از صف اپوزیسیون راست ببیند. بخصوص وقتی راست هم سرنگونی طلب است و خیلی هم عجله دارد. اگر این تفاوت ها روشن نباشد همه " خودی" می شوند. و این برای طبقه کارگر و کمونیست ها مضر و خطرناک است.
اما زمانی که بحث استراتژی و تاکتیک پیش می آید، پرده ی "خودی" بودن و "همه با هم" بودن کنار می رود.
 
بورژوازی شعار همه با هم را تبلیغ می کند تا دو قطب راست و چپ و طبقه کارگر و بورژوازی را هم منفعت نشان دهد. این ریاکاری است. آب کارگر و بورژوای به یک جوی نمی رود. اپوزیسیون بورژوایی نمی تواند به کارگر بگوید بیا اعتصاب کن تا با هم رژیم را بیندازیم بعد من دولت موقت تشکیل می دهم و مجلس موسسان میگذارم و قانون اساسی می نویسم و بعد برای انتخابات مجلس سراغت می ایم. و اسم این را می گذارد تشکیل دولت با رای مردم! جمهوری اسلامی هم همین کار را کرده است. روحانی مدعی بیست میلیون رای مردم بود.
سوال این است مردمی که انقلاب می کنند چرا باید سرنوشت خود را دست دولت موقت و مجلس موسسان و پارلمان و دستگاه های دولتی تو بدهند؟ مردم انقلاب کرده، خود صلاحیت اداره جامعه با شوراهای محل کار و زندگی و کنگره سراسری شوراهای مردمی را دارند.
در یک کلام، امروز جنبش های طبقاتی از قبل از سرنگونی جمهوری اسلامی و در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی در مقابل هم می ایستند. و مردم بین دو افق سیاسی و دو پرچم و دو سیاست یکی را انتخاب می کنند.
 
استراتژی، سیاست و تاکتیک های اپوزیسیون بورژوایی

استراتژی اپوزیسیون بورژوایی "همه  جناح هایش" از مشروطه خواه و سلطنت طلب و جمهوری خواه و دمکراسی خوده و لیبرال و فدرالیست ها و غیره، یکی است. هر چند تلاش کنند ماهیت این استراتژی را رنگ آزادیخواهی و نوعدوستی و غیره بزنند اما نتیجه یکی است.
اپوزیسیون راست پیروزی جنبش سرنگونی را طوری تعریف می کند که منفعت بورژوازی را محافظت کند. و جامعه را هم برای قبول آن آماده کرده و به توقع جامعه تبدیل کند.
هدف همه ی بخش های اپوزیسیون راست، جایگزین کردن جمهوری اسلامی با سیستمی حکومتی است که تولید و بازتولید سرمایه داری را تامین کند، ایران را به بازار جهانی کار و سرمایه بازگرداند. این خواست دول غربی در مقابل جمهوری  اسلامی هم هست. اپوزیسیون بورژوایی خواستار دمکراسی بورژوایی و پارلمان، مجلس موسسان و قانون اساسی بورژوایی است. قوانینی از قبیل ازادیهای سیاسی یا خلاصی فرهنگی، جدایی مذهب از دولت، برابری حقوق زن و مرد.  حتی در مورد معیشت جامعه از بیمه بیکاری هم حرف می زنند (در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم بیمه بیکاری هست)
 
اپوزیسیون بورژوائی می خواهد با فشار مردم و انقلاب از پایین و فشار دول غربی روبنای نظام جمهوری اسلامی را کنار بزند، بخشی از قوانین و مقررات مذهبی را لغو کند و با طرح مساله جدایی مذهب از دولت اعلام پیروزی کند  و از مردم بخواهد که این تغییرات روبنایی را بپذیرد و کلیه ی ماشین دولتی جمهوری اسلامی از تعرض مردم حفاظت شود. این را رضا پهلوی بارها اعلام کرده و گفته بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی جامعه کماکان به سپاه و بسیج و ارتش و پلیس احتیاج دارد و ان ها را باید نگه داشت.
 
معنای سرنگونی و پیروزی از نظر اپوزیسیون بورژوایی کنار گذاشتن قشرو لایه ای از سطوح بالای جمهوری اسلامی چه توسط انقلاب مردم و چه کمک دولت های غربی است. اما تمام دستگاه و سیستم دولت باقی میماند. نظام سرمایه داری و کار مزدی، تبعیض طبقاتی و جنسی، تقسیم جامعه به دارا و ندار و کنترل اقتصاد و تولید و داراییهای جامعه و معیشت مردم از بالا.  آزادیهای بی قیدو شرط سیاسی و برابری واقعی زن و مرد از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در این سیستم جایی ندارد.

یک موضوع دیگر استراتژی اپوزیسیون بورژوایی "حفظ تمامیت ارضی" است. این شعار همه ی دولتهای بورژوایی پیشین از شاه تا جمهوری اسلامی هم بوده است. تا همین امروز جمهوری اسلامی با همین شعار و به بهانه ی پوچ تجزیه طلبی، بلوچستان را در فقر و  گرسنگی مطلق و محروم از ابتدایی ترین نیازهای بشر نگه داشته شده و اعتراضاتشان را با کشتار جمعی پاسخ داده است.  با حمله گسترده نظامی از زمین و هوا جنبش آزادیخواهی مردم کردستان را سرکوب و به اعدام و کشتارهای وسیع مردم دست زده و ادامه داده است. شعار ارتجاعی "حفظ تمامیت ارضی" حقوق شهروندی برابر برای همه ی ساکنین ایران را در عمل برسمیت نمی شناسد.  
نهایتا، اپوزیسیون بورژوایی با شعار جدایی مذهب از دولت، کلیه ی دستگاه های سرکوب دولتی و پلیسی و نظامی و زندان ها  و ابزار مذهب در حوزه ها و مساجد و اماکن مذهبی و آیت الله ی دولتی و دستگاه قضایی و مجلس و قوانین تبعیض آمیز اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را دست نخورده نگه میدارد و در اختیار میگیرد.
همچنین، دولت بورژوایی مورد نظر اپوزیسیون راست با اعلام پیروزی خود،  مردم مسلح را خلع سلاح و از یکی از ابزارهای دفاع از منافع خود محروم می کند.
همچنین، حفاظت از سیستم سرمایه و سود و استثمار طبقه کارگر و کنترل سفره مردم به نفع سود سرمایه، در دولت مورد نظر اپوزیسیون بورژوایی، بدون استبداد و اختناق غیر ممکن است. در نتیجه استبداد و سرکوب جزو ذاتی این نظام است.

بورژوازی نه انقلابی است و نه متمدن. تمدن او و حتی فرهنگ و اخلاقیات و وجدان او را جیب گشاد سرمایه و سودش تعیین می کند. اگر سرمایه سود کند روی خوش و مرحمتی نشان میدهد ولی اگر ضرر کند یا سود کم تری از تولید  و صنعت و بازار و تجارت و غیره ببرد تلاش می کند آن را از گرده ی طبقه کارگر و با مالیات های بیشتر و زدن از دستمزد و سفره کارگران و زحمتکشان و حقوق بگیران جبران کند.

بورژوازی انقلابی نیست. ولی وقتی با واقعیت یک انقلاب در دستور جنبش انقلابی ایران روبرو است، نمی تواند در مقابل آن بایستد و ناچار است خودش را با ان وفق دهد و اگر بتواند در جهت منافع خود هدایت و پیروزیش را منطبق با منافع خود تعریف کند و جامعه را با آن قانع و جلب کند. یعنی جامعه تعریف او از نوع سرنگونی را بپذیرد.

اما مشکلی که اپوزیسیون بورژوایی ایران دارد این است که تغییر جمهوری اسلامی، یعنی سرنگونی آن، تحت فشار از پایین مردم است و در این پروسه هم ممکن است دستگاه دولتی که او می خواهد حفظش کند مثل ارتش و پلیس و زندان و دستگاه قضایی و غیره، بپاشد و تغییر جمهوری اسلامی بر طبق نیازها و افق و سیاست بورژوازی انجام نگیرد.

در نتیجه، سرنگونی طبق نقشه ی بورژوازی اپوزیسیون که با تغییر ارام و کنترل شده صورت بگیرد، ممکن است یک اتوپی کشنده برایشان باشد. چرا که پروسه سرنگونی از مجموعه تلاطمات انقلابی می گذرد  که در آن ممکن است دستگاه دولت بپاشد و هیچ چیز طبق نقشه اپوزیسیون بورژوایی پیش نرود. تصور این که در یک انقلاب توده ای از پایین، انقلابیون پادگان ها را فتح کنند و مسلح شوند، بازپس گیری و خلع سلاح مردم و انقلابیون و شوراها ممکن نیست. انحلال شوراهای کارگری و مردمی که در جریان انقلاب و پس از سرنگونی تشکیل می شوند، ممکن نیست. در نتیجه پیروز این انقلاب، طبقه کارگر و توده های میلیونی زحمتکشان است و بازنده اپوزیسیون بورژوایی.  
قابل انکار نیست که تصور بخشی از مردم از سرنگونی این است که دم و دستگاه آخوندها جمع شود و رابطه ایران با امریکا و غرب عادی گردد. این همان چیزی است که اپوزیسیون بورژوایی می خواهد.
می گویند  رژیم اخوندی عقبمانده است و باید کنار برود و رابطه با غرب عادی شود تا سرمایه ها به ایران بیاید و نظم جامعه بهم نریزد. نظم جامعه از نظر همه ی بورژواها یعنی تسلیم و تمکین مردم به بالا و عدم دخالت مستقیم مردم در سرنوشت خود و جامعه. دخالت مردم از پایین برای تعیین حاکمیت و سرنوشت جامعه از نظر بورژوازی هرج و مرج است.

 در موضوع تاکتیک هم، تاکتیک هایشان علیه انقلاب و مردم است. خیابان را رها نکنید. رژیم را بیشتر محاصره اقتصادی کنید. ما را کمک کنید انقلاب کنیم. جلو سرکوب جمهوری اسلامی را بگیرید...،
تاکتیک های فرصت طلبانه و عوامفریبانه ای که یا اصلا متحقق نمی شوند و یا در صورت دخالت خارجی جامعه فرو می پاشد.  
اپوزیسیون بورژوایی با حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی ماهیتا تفاوتی ندارند. تفاوت در روبنا است. جدایی مذهب از دولت، خلاصی فرهنگی، مدرنیسم، ازادی پوشش زنان، وعده ی بهبود معیشت و بخور و نمیری که از عصیان و شورش گرسنگان مصون بمانند. اما تبعیض طبقاتی و کارگر و سرمایه دار سر جای خود است و تغییری نمی کند. پارلمان غیر اسلامی جای مجلس اسلامی را میگیرد با همان قوانین جامعه طبقاتی دارا و ندار و کارگر و سرمایه دار. تعریف اپوزیسیون بورژوایی از سرنگونی و پیروزی جنبش انقلابی ایران همین است و می خواهند مردم آن را بپذیرند.
طبقه کارگر و کمونیسم این  صف بندی طبقاتی حول بحران کنونی را برسمیت می شناسد و پیروزی را از زاویه منفعت خود معنی می کند.
مانیفست پیروزی جنبش انقلابی ایران از زاویه منفعت کارگران و زحمتکشان جامعه از زن و مرد و جوان، "منشور سرنگونی جمهوری اسلامی" بعنوان اولین سکو به سمت جامعه سوسیالیستی  ازاد و برابر است.
 
ما میخواهیم طبقه کارگر منشور سرنگونی جمهوری اسلامی را بعنوان پرچم پیروزی جنبش سرنگونی اعلام کند و در جریان مبارزه ای جدی و سازمانیافته  به خواست و توقع اکثریت عظیم جامعه از سرنگونی تبدیل کند.
بورژوازی با سرنگونی جمهوری اسلامی پرونده انقلاب را میبندد، از نظر طبقه کارگر اما سرنگونی جمهوری اسلامی تازه شروع انقلاب است.
آلترناتیوحکومتی طبقه کارگر و کمونیسم کارگران، "کنگره سراسری شوراهای مردمی" است. این دمکراسی مستقیم و دخالت از پایین توده های کارگر و زحمتکش برای تعیین سرنوشت سیاسی جامعه است. دمکراسی بورژوایی و پارلمان و دولت بالای سر مردم، دیکتاتوری بورژوازی است. دیکتاتوری ای که در خاورمیانه مخالفان و معترضین را سر میبرد و اعدام می کند و در کشورهای غربی طبقه کارگر و حقوق بگیران را به درجه ای از حقوق اقتصادی و سیاسی به نظام نابرابر کار مزدی و سرمایه  به تسلیم و قناعت کشانده است.
 
منشور سرنگونی جمهوری اسلامی

دولت موقت انقلابی برآمده از شوراهای کارگری و مردمی تا تشکیل کنگره سراسری شوراهای مردمی،  بلافاصله منشور سرنگونی را بعنوان قانون اعلام و اجرای آن را تضمین میکند :
١- اعلام سرنگونى و انحلال جمهورى اسلامى
۲- انحلال و خلع سلاح سپاه پاسداران، ارتش و کليه دارودسته هاى نظامى و شبه نظامى وابسته به جمهورى اسلامى، تحت کنترل گرفتن کامل کليه امکانات تسليحاتى، تدارکاتى و اموال و دارائى هاى اين ارگانها و نهادها
۳ - انحلال کامل وزارت اطلاعات.
۴ - قابل دسترس کردن کليه آرشيوها، بايگانى ها و پرونده هاى سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات براى مردم.
۵ - مصادره کليه موقوفات و اموال و دارائى هاى مساجد، تکايا، و "حوزه هاى علميه" و نهادها و مدارس اسلامى و استفاده از آنها براى رفع نيازهاى مادى، معنوى، تفريحى، سياسى و اجتماعى مردم.
۶ - انحلال کليه "حوزه هاى علميه"
۷ - دستگيرى سران جمهورى اسلامى
۸ - مسلح کردن مردم در ميليس هاى توده اى براى دفاع از آزادى، براى سرکوب مقاومت بازماندگان جمهورى اسلامى و تعرض هر نيروئى به آزادى ها و حقوق مردم.
۹ - اعلام جدائى کامل مذهب از دولت و آموزش و پرورش.
۱۰ - لغو کليه قوانين و مقرراتى که منشاء مذهبى دارند. اعلام آزادى مذهب و بى مذهبى.
۱۱- اعلام آزادى بى قيد و شرط عقيده، بيان، مطبوعات، اجتماعات، تشکل، تحزب و اعتصاب.
۱۲- اعلام برابرى کامل و بى قيد و شرط زن و مرد در حقوق مدنى و فردى. لغو کليه قوانين و مقرراتى که ناقض اين اصل است.
13- اعلام برابرى کامل حقوق همه شهروندان، صرفنظر از جنسيت، مذهب، مليت، نژاد و تابعيت.
۱۴ - آزادى کليه زندانيان سياسى.
۱۵ - لغو مجازات اعدام.
۱۶ - دسترسى همگانى بويژه تشکلهاى توده اى مردم و احزاب سياسى به رسانه هاى جمعى دولتى.
۱۷ – تضمين بيمه بيکارى مکفى براى همه افراد آماده بکار بالاى ۱۶ سال. پرداخت بيمه بيکارى مکفى و ساير هزينه هاى ضرورى به کليه کسانى که به علل جسمى يا روانى توان اشتغال به کار ندارند.
۱۸ – ارجاع به مجمع نمايندگان مستقيم مردم براى تعيين نظام آينده حکومتى ايران و تهيه قانون اساسى حداکثر ظرف شش ماه.

پایان منشور
***
منشور سرنگونی الترناتیو حکومتی پس از جمهوری اسلامی نیست. آلترناتیو پس ازجمهوری اسلامی "کنگره سراسری شوراهای مردمی" است. منشور تعریف پیروزی جنبش سرنگونی است. مردم جمهوری اسلامی را نمی خواهند اما قبل از موضوع الترناتیو پس از جمهوری اسلامی، باید شکل پیروزی و معنای پیروزی جنبش را که در منشور سرنگونی تعریف شده است را بعنوان افق خود بپذیرد. شعار انقلاب مردم، "ازادی، برابری، مرگ بر جمهوری اسلامی" است.
منشور سرنگونی بعنوان شکل و تعریف پیروزی جنبش سرنگونی یک آرزو نیست. یک مطالبه از کسی نیست. تحقق این پیروزی از وظایف اصلی و اولیه و بی بروبرگرد کمونیست ها و طبقه کارگر است. باید این پیروزی را ساخت و به دست آورد. روشنی تفاوت و تمایز میان افق های صفوف بورژوازی اپوزیسیون و طبقه کارگر و کمونیسم در جنبش انقلابی که در این بحث مفصلا به آن پرداختیم یکی از محورهای مبارزه سیاسی در بطن جنبش سرنگونی است. بعلاوه و در میدان عمل در این مسیر تاکتیک های متنوعی لازم است.
گفتیم بورژوازی از مردم میخواهد خیابان را ول نکنید و همزمان از دولتهای غربی و امریکا می خواهد کمک کنند تا سرنگونی طبق نقشه انها و با محاصره اقتصادی و گرسنه شدن هر چه بیشتر مردم انجام شود. فکر می کنند هرچه گلوی کارگران و زحمتکشان گرسنه را بیشتر بفشارند، سرنگونی زودتر انجام می گردد. این دوستی با انقلاب نیست، دشمنی با مردم است. کارگران باید معوقه هایشان را بگیرند، باید دستمزدها افزایش یابد، مردم زحمتکش می خواهند معیشت شان تامین شود، جوانان می خواهند اینده روشنی داشته باشند، زنان و دختران جوان می خواهند از فرهنگ فاسد و منحط مذهبی رها شوند... جامعه ازادی اعتراض و اعتصاب می خواهد، مردم میخواهند فرزندانشان را از بازداشتگاه ها و زیر تیغ اعدام بیرون بیاورند. مردم میخواهند به ابزار ضد بشری اعدام خاتمه داده شود. می خواهند به سرکوب و حضور نظامیان در شهرها خاتمه داده شود. آزادی می خواهند و کسی در روش زندگیشان دخالت نکند...
مبارزه برای تک تک این ها جزئی از پروسه سرنگونی است. خیابان فقط گوشه ای از این پروسه است. مردم جنگ اخرشان را اول نمی کنند. این جنگی پیچیده است. باید در هر گام به جلو توازن قوا به نفع مردم تغییر کند. اعتصابات کارگری یکی از ابزارهای تعیین کننده ی تغییر توازن قوا است. و بسیاری تاکتیک ها متنوع و ابتکارات رهبران و انقلابیون در داخل و خارج... این را جداگانه باید به آن پرداخت.

(لازم است بگویم که بحث بر سر مطالبه از دولت نیست، که آنهم هست اما اساسا بر سر فشار از پایین است که قدم به قدم رژیم را به عقب نشینی مجبور کند و توازن قوا تغییر یابد)