تشخیص مراحل و پیچیدگی های یک جنبش اعتراضی و اجتماعی برای انقلابیون حیاتی است. هیچ جنبشی جاده ای سر راست نیست. پیچ و خم ها و سربالایی و سرپایینی و افت و خیزهایی دارد. اصل اساسی جنبش انقلابی جاری سرنگونی است. این هدف و چشم اندازی است که خیزش های از 78 تا به امروز تعقیب کرده است و این نه قابل انکار است و نه گم می شود. اما قیام و انقلاب و جنبش انقلابی جاری برای سرنگونی تنها با شعار سرنگونی پیروز نمی شود. پیروزی با سیاست ها و تاکتیک های متنوع و تغییر تاکتیک ها در شرایط گوناگون و توازن قوای معین حاصل می گردد. این خصلت همه ی جنبش های دمکراتیک برای رفاه و آزادی است.
جنبش انقلابی جاری تا کنون تاکتیک های اعتراض خیابانی، دانشگاهی و محله ای، اعتصابات عمومی، اعتصابات کارگری، شعارهای شبانه، پخش تراکت و شعار نویسی بر دیوارها، صدور بیانیه های گروه های اجتماعی و ... را تجربه کرده است. تنوع تاکتیک ها، هماهنگی اعتراضات و همبستگی های سراسری کم نظیر از ویژگی ها و نقاط قدرت جنبش است. اما در یک جنگ، پیروزی در هر نبرد مهم است. تشخیص میدان و عرصه های نبرد برای جنبش انقلابی بسیار حیاتی است.
در شرایط کنونی و پس از سه ماه مبارزه ی همه جانبه، دشمن حدود بیست هزار نفر از معترضین جوان زن و مرد و نوجوانان دختر و پسر را بازداشت و یا بهتر است بگوییم به اسارت گرفته است. و ابن بازداشت ها ادامه دارد. جمهوری اسلامی با اعدام دو تن از اسرای ما، می خواهد با صدور احکام اعدام بیشتر و زندان های طویل المدت برای زندانیان، جامعه را مرعوب کرده و جنبش انقلابی را به عقب بنشاند. دراین که مردم دیگر از نظام تبهکار اسلامی ترس ندارند، شکی نیست. جنبش انقلابی و جامعه ده ها میلیونی کارگران و زحمتکشان و گرسنگان، نه اعدام فرزندان خود را تحمل می کند و نه نگه داشتن آنها با احکام دلبخواهی دستگاه های اطلاعاتی و قضایی در زندان را می پذیرد. اما شجاعت و اراده ی انسان شرط لازم، اما کافی نیست.
اگر این واقعیت را بپذیریم و به رسمیت بشناسیم. امروز و در این مرحله از جنبش انقلابی یک وظیفه ی فوری به دستور امده است و آن ممانعت از احکام اعدام حتی برای یک نفر دیگر و مبارزه برای آزادی کلیه بازداشت شدگان است. شعار ازادی همه ی زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان اخیر، امروز شعار محوری جنبش انقلابی است. نبردی است که باید در آن پیروز شد. مبارزه ی سراسری برای لغو احکام اعدام و ازادی بازداشت شدگان به معنای عقب نشینی از شعار سرنگونی نظام نیست، برعکس جزئی از جنبش و یکی از عرصه های نبرد است.
اگر جنبش انقلابی با قیام و انقلاب فاصله کوتاه چند هفتگی داشت، شکستن درب زندان ها یکی از وظایف قیام است. امروز این چشم انداز کوتاه مدت و سریع وجود ندارد، ما هنوز در اغاز راهی هستیم که تا پایان آن اتفاقات بسیاری باید بیفتند. سازمانیابی و تامین سازمان و رهبری سراسری جنبش، بویژه ابراز وجود طبقه کارگر متحد و متشکل در مراکز کلیدی کار و در راس جنبش، آن نقطه عطف تاریخی است که کار رژیم را یکسره می کند.
اما امروز اولویت فوری جنبش، ازاد کردن اسرای در بندش است. اگر میخواهیم خیابان زیر پای توده های محروم به لرزه در بیاید باید فرزندان زندانی را از زیر تیغ اعدام و شکنجه و تحقیر و توهین و احکام زندان طویل المدت ازاد کنیم و نجات دهیم و در این نبرد باید پیروز شویم. این اتفاقی است که باید بیفتد. اتفاقی که موجب تضعیف روحیه دشمن و ارتقای روحیه و اعتماد به نفس توده های مردم است.
امروز شعار محوری خیابان و دانشگاه و محله و اعتصابات کارگری و عمومی ازادی بی قید و شرط کلیه بازداشت شدگان است. شعارهای خیابان و شبانه و شعارنویسی بر دیوارها و هرگونه اعتراض دیگرهم باید بر این شعار محوری متمرکز شود.
اما نبرد برای ازادی بازداشت شدگان و لغو احکام جنایتکارانه ی اعدام، روش و شیوه های معین و موثر هم دارد. و آن این است که فعالین کارگری و دانشجویی، فعالین زنان و فرهنگیان و بازنشستگان و شخصیت های ازادیخواه و انساندوست در میان روشنفکران ازادیخواه، وکلا، پزشکان و کادر درمان، استادان دانشگاه و در گوشه و زوایای جامعه، آستین بالا بزنند و نهادی سراسری با هدف آزادی همه ی بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی دیگر را تشکیل دهند. این یک نهاد سراسری با هر نامی مثل کمیته، انجمن، شورا و ... است که اساسا با هدف ازادی همه ی بازداشت شدگان تشکیل می شود. خواست فوری و ویژه ی این جمع سراسری نه سرنگونی، که سرنگونی مطالبه نیست، بلکه مطالبات معین آزادی بازداشت شدگان و توقف احکام جنایتکارانه اعدام است.
تشکیل نهاد سراسری می تواند مطالبات معینی را اعلام و با بسیج نیروی مردم در همه ی بخش های کارگری، دانشجویی، محلات و بویژه خانواده های بازداشت شدگان برای تحقق آن تلاش و مبارزه کند. از جمله:
۱- همه ی بازداشت شدگان جنبش و زندانیان سیاسی دیگر ازاد شوند.
۲- محاکمه و احکام اعدام لغو شوند.
۳- نیروهای نظامی و سرکوب از خیابان ها برچیده شوند.
۴- ازادی بیان و اعتراض به رسمیت شناخته شود.
۵- برابری زن و مرد برسمیت شناخته شود.
از انجا که جنبش انقلابی برای سرنگونی است، شاید قبول و هضم این تاکتیک و مطالبه گری از نظامی تبهکار از جانب معترضین خیابان، آسان نباشد و تصور شود که این عقب نشینی از سرنگونی است. یا گفته می شود با رژیمی که برای سرنگونیش بپا خاستیم هیچ مذاکره و مطالبه و گفتگویی نداریم. این تصور نشان برسمیت نشاختن توازن قوا و چپ روی از سر نابالغی در جنبشی است که پیچیدگی های خود را دارد و باید روش و شیوه های سیاسی گوناگون مورد استفاده قرار گیرند. خطی و سر راست دیدن جنبش، غیرمسوولانه و نشان اراده گرایی صرف و محدودنگری تفکری است که مرغش فقط یک پا دارد. و این مضر است. جنبش انقلابی نه یک پا بلکه شیوه ها و تاکتیک های بسیار متنوع دارد. روش هایی که ریسک و هزینه ی بالا ندارد. برعکس فشار سنگینی است بر دشمنی که فقط با اسلحه و انواع جنایت کشتار و ترور و اعدام و زندان و شکنجه سراغ معترضین می رود.
جامعه و جنبش ما امروز یک وظیفه فوری و شعار محوری دارد و آن ازادی فوری همه ی بازداشت شدگان است. انجام این وظیفه علاوه بر تداوم اشکال و شیوه های تاکنونی اعتراض، به نوعی از رهبری و پذیرش مسوولیت از جانب شخصیت های محبوب دربخش های مختلف جامعه نیازمند است. اتخاذ این روش به معنای تعطیل شدن عرصه های تا کنونی جنبش نیست. بلکه باز کردن درب یک عرصه نبرد فوری است.
در ایران تحت نظام دیکتاتوری که احزاب و تشکل های مستقل کارگری و مردمی پایدار ممنوع بوده است، و امر سازمانیابی به سرعت انجام نمی شود، شکل گیری یک رهبری از بالا امری ضروری و حیاتی است. در میان طبقه کارگر و دیگر بخش های جامعه، فعالین و شخصیت های سرشناس و محبوب کم نیست. شخصیتهایی که تنه به تنه حاکمیت زده اند و در همه ی این سال ها مدعی نمایندگی حقوق و آزادی و معیشت مردم بوده و هستند. وظایف امروز این ها فقط تحلیل و بیانیه دادن و یا کامنت نوشتن و محکوم کردن فردی نیست. مهم این است این فعالین و شخصیت ها حتی از کسانی که هم اکنون در زندان هستند، از جمله عبدی ها، شهابی ها و دیگر فعالین سرشناس از جمله هنرمندان و غیره، دست در دست هم بگذارند و این مسوولیت و وظیفه ی تاریخی را برعهده بگیرند. ترکیبی از فعالین و شخصیت های جنبش های کارگری، فرهنگیان، بازنشستگان، پزشکان و پرستاران و وکلا و روشنفکران مترقی که الزاما در حال حاضر و در جنبش جاری نقش رهبری میدانی ندارند، اما پتانسیل ابراز وجود سراسری به نمایندگی از جنبش و جامعه برای هدف معین ازادی اسرای در بند را دارند. این یک کار هرکولی است. کاری شبیه انچه که ماندلا کرد. او جنبش عظیم ضد اپارتاید را حتی از زندان رهبری و به پیروزی رساند.
ما هم اکنون شاهد تلاش بخش های مختلف جامعه جدای از همدیگر و برای آزادی بازداشت شدگان اصناف مربوط به خود هستیم. برای مثال هنرمندان و سینماگران خواهان آزادی هنرمندان زندانی هستند. هنرمندانی که در داخل و خارج شناخته شده و از حامیان بسیاری برخوردارند. این تلاش بخودی خود ایرادی ندارد، اما در مجموع می تواند به تلاش و مبارزه ی سراسری برای آزادی بی قید و شرط همه ی بازداشت شدگان ضرر برساند. ما تا به امروز اسامی همه ی بازداشت شدگان را نداریم. هر بازداشت شده ای شناخته شده و یا گمنام، بعنوان انسان، حق برابر و بی بروبرگرد آزادی را دارد. نباید با صنفی کردن و هر بخش برای خود این حق انسانی به فراموشی سپرده شده و یا حاشیه ای گردد.
موضوع مهم دیگر در رابطه با وظایف فوری و شعار محوری جنبش، بسیج و سازماندهی خانواده ها و بستگان بازداشت شدگان در همه ی شهرهای ایران است. ایجاد نهادهای محلی و نهادی سراسری از این خانواده ها که حدود بیست هزار تن از فرزندانشان در بازداشت اند و با تهدید ترور و اعدام و زندان و شکنجه روبرو هستند، نیروی عظیمی است که وقتی متحد و متشکل شوند، فشار عظیمی بر دستگاه جنایتکار قضایی و زندانبان ها خواهند بود. کانون های خانواده زندانیان و شبکه های جمعیت جلو زندان ها، بخشی از نبردی است برای ازادی اسرا که باید در آن پیروز شویم.
بعلاوه یک وجه دیگر مبارزه برای ازادی، خود بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی اند. این لشکر عظیم بازداشت و زندانی نمی توانند و نباید فقط در انتظار تلاش های بیرون از زندان باشند. مبارزه و اعتراض در زندان هم عرصه ای از تلاش معترضین و انقلابیون و انساندوستان است. شکل یا اشکال و روش این مبارزه را خود زندانیان می توانند تعیین کنند و حول آن متحد و متشکل شوند و نمایندگان خود را در داخل زندان داشته باشند.
کلام آخر، خطاب به کمونیست ها و سوسیالیست های طبقه کارگر و جامعه است. اتخاذ تاکتیک های درست و بسیج و سازماندهی نیروهای جنبش دمکراتیک و انقلابی بطور کلی و بعنوان وظیفه فوری و شعار محوری جنبش یعنی ازادی همه ی بازداشت شدگان و متوقف کردن جنایت اعدام و احکام زندان، تامین و تشکیل یک نهاد سراسری از بالا برای تحقق این اهداف است. این اقدام انقلابی قبل از همه دست کمونیست ها را می بوسد.
بدون حضور کمونیست ها و نقش فعال در سیاست و تاکتیکهای جنبش از جمله تامین رهبری و هدایت مبارزه علیه اعدام و برای ازادی زندانیان و بازداشت شدگان ممکن است نهاد مورد نظر را از اهداف خود دور و به چپ و راست و اساسا به راست و سازش با جمهوری اسلامی کشیده شود!
حرف من در مورد وجود درجه ای از رهبران و یا سازمان دهندگان میدانی این و آن اعتراض خیابانی و محله ای و یا اعتصاب و تجمع نیست. حرف من بر سر یک واقعیت انکار ناپذیر است که کار تعیین خط مشی مبارزه و راه حل ها و تاکتیک های مختلف بر عهده ی مردم و بدنه ی جنبش نیست. بر عهده ی رهبران عملی و علنی و فکری بخش های مختلف اجتماعی و بویژه کمونیست ها است.
پیروزی جنبش دمکراتیک جاری با هر اندازه پتانسیل انقلابی بدنه خود، بدون طیف گسترده ای از رهبران و شبکه هایشان، اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت و دردناک و پر هزینه است. این رهبران از اسمان به زمین نمی آیند یا خودبخودی از زمین نمی رویند، بلکه انسان های متعهد و مسوول و اگاه تر و آبدیده تر اند که در جامعه ی ما به وفور وجود دارند. کمونیست های کارگری و جامعه باید نیروی محرکه ی این اتفاق و عمل اجتماعی باشند و بهمراه دیگر فعالین و شخصیتهای ازادیخواه، آستین بالا بزنند و در بعد سراسری ابراز وجود کنند و عرصه های مختلف و نبردهای پرپیچ و خم را هدایت نمایند.
این عرصه و نبرد امروز و در آغاز چهارمین ماه جنبش انقلابی، آزادی همه ی بازداشت شدگان و جلوگیری از اعدام و کنار رفتن تهدید شمشیر کشتار بر بالای سر معترضین ازادیخواه و انساندوست در زندان ها است. فراموش نکنیم، در یک جنگ، پیروزی در هر نبرد مهم است!
هر اندازه پیروزی در این عرصه و نبرد، حتی اگر فقط به متوقف کردن احکام اعدام و زندان های سنگین به بازداشت شدگان منجر شود، گامی جنبش انقلابی را به جلو می برد و زمینه را برای توده ای و میلیونی شدن اعتراضات و در نهایت شکستن درب زندان ها و ایجاد جامعه ی بدون زندان و زندانی فراهم می کند.