اعتراضات وسیع توده ای در ایران وارد سومین ماه خود شده است. این اعتراضات سرنگونی جمهوری اسلامی را هدف مستقیم خود قرار داده است. آزادی زن، آزادی و رفاه و عدالت و برابری بر پرچم این اعتراضات رنگ خود را بر سیمای جامعه زده است و نوید تحولی آزادیبخش در ایران و منطقه با تاثیرات عمیق جهانی داده است. عمق این تحولات و ماهیت انقلابی و آزادیخواهانه آن صف ارتجاع جهانی را به فكر انداخته است و طبقه كارگر و صف بشر متمدن را به حمایت و احترام به خود واداشته است. برای ما كمونیستها پیروزی این جنبش، و مقابله با سناریوهایی كه در مقابل آن قرار میدهند، تضمین یك تحول آزادیخواهانه و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و عبور كم دردسرتر و سالم از موانع و مشكلاتی است كه در این مسیر موجوداند و بعلاوه تضمین تقویت صف طبقه كارگر و بخش محروم جامعه، تقویت كمونیسم و تامین شرایط ضروری برای یك رهایی سوسیالیستی افقی است، كه در مقابل جامعه و صف كارگران و انقلابیون برابری طلب قرار میدهیم. نوشته حاضر پرداختن به این مهم و راه پیروزی و بررسی پیچیدگی ها، موانع و مشكلات واقعی در مقابل این تحول و جنگ و جدال جنبشهای مختلف و اصلی سیاسی در این مسیر و بعلاوه نقش و وظایفی است كه بر دوش كمونیستها می افتد.
موقعیت جمهوری اسلامی
اعتراضات این دوره قطعا ادامه مبارزه و مقاومت ۴۳ ساله مردم آزادیخواه در ایران، طبقه كارگر، نسل جوان و زنان و مردم محروم علیه استبداد سیاسی، فقر و محرومیت، زن ستیزی و آپارتاید جنسی و برای آزادی و جامعه ای مرفه و انسانی است. این جنبش بر شانه های مقاومت و مبارزه ۴۳ ساله گذشته، بر شانه های اعتصابات وسیع كارگری، شورشها و خیزشهای توده ای از ۷۸ تا در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و.. ایستاده است. امروز مردم آزادیخواه در ایران عموما به این نتیجه رسیده اند كه هیچ نوع بهبود و رفاه و ابتدایی ترین آزادی های سیاسی، حتی حداقلی از آزادی پوشش برای زنان در چهارچوب جمهوری اسلامی جواب نمیگیرد و راهی جز سرنگونی باقی نیست. لذا به حق سرنگونی جمهوری اسلامی به خواست مستقیم و هدف اصلی این اعتراضات تبدیل شده است و پرچم و افق آن است.
این حقایق جنبشهای سیاسی اصلی و احزاب و جریانات مختلف را به تحرك در آورده است تا رنگ خود را بر این تحولات بزنند و مسیر آن را به جهتی ببرند كه نیاز جنبش آنها است. لذا جنبش های اصلی سیاسی و احزاب و جریانات آنها وارد دوره ای از جدال، برسر چگونگی رفتن جمهوری اسلامی، نوع سرنگونی و آلترناتیو برای جایگزینی جمهوری اسلامی، شده اند. این حقایق پولاریزاسیون چه در جامعه، چه در میان احزاب سیاسی و اپوزیسیون را بیش از پیش و بر بستر شرایط و توازن جدید، جدی كرده است.
تحت تاثیر اعتراضات وسیع این دوره برای انقلاب، جمهوری اسلامی بشدت تضعیف شده است و رابطه آن با پایین، به نفع پایین بطور جدی تغییر کرده است. جمهوری اسلامی تا كنون و علیرغم سركوب نتوانسته است این جنبش برای سرنگونی را بخواباند. سیر تحولات هم به صورتی نیست که شاهد دوره ای از سكون و آرامش باشیم. كل حقایق و همه اقدامات و تلاشهای حاكمیت و صف اعتراضی مردم و ریختن ترس و واهمه از بالا و امیدواری آنها، بیان یك دوره پرتلاطم در جامعه است كه نهایتا به سرنگونی جمهوری اسلامی منتهی میشود.
تلاش جمهوری اسلامی در این مدت و مستقل از سركوب، توطئه ها برای نفاق و راه انداختن جنگهای قومی و مذهبی، ایجاد ناامنی و فضای ترور و آدم ربایی و...، یكی پس از دیگری از جانب جامعه و با هوشیاری مردم، نقش بر آب شده است. حمله به دانشگاه شریف و توحشی كه از خود نشان دادند، با موج اعتراضی در بسیاری از دانشگاهها و در میان مردم مواجه شد و شكست خورد. حمله به مسجد منتسب به سنی ها در زاهدان و "كشف" داعش و دخالت گروههای مسلح داعشی با هدف تحریكات مذهبی، فوری جواب رد گرفت. حمله مسلحانه به "زیارتگاه شاهچراغ" در شیراز به نام عده ای مسلح و "وابسته به دول خارجی" به گردن خودشان آویزان و پای خودشان نوشته شد. توطئه هایی چون حمله هر روزه عوامل آنها و تیراندازی از میان مردم و آتش زدن اماكن و نوشتن آنها به پای معترضین و "كشف" اسلحه و واحدهای مسلح وابسته به دول و گروههای مسلح، رسوا تر از آن است که حتی نادان ترین افراد در صفوف خود را قانع کند. این روزها نیز و در دامه اقدامات قبلی تبلیغات وسیع حول كشف اسلحه و نیروهای "تجزیه طلب" در كردستان و لشكر كشی به این منطقه و كشتار مردم با هدف سركوب انقلاب و تحمیل ترس و وحشت به مردم ایران، از جانب مردم آزادیخواه و با دفاع از مردم در كردستان و محكوم كردن لشكر كشی، پوزه حكام را در این دسیسه نیز به خاك مالید.
مردم ایران پس از سه ماه تعرض و مقاومت، بسیاری از خواستهای خود را دو فاكتو تحمیل كرده اند، لغو حجاب، آزادی تجمع و اعتراض، لغو جداسازی زنان و مردان، زیر پا نهادن همه خط قرمزها و مقدسات حكومت حتی در حضور نیروی سرکوب و اوباش بسیجی، تنها بخشی از دستاوردهای با ارزش این مدت است.
صفوف بالا به هم ریخته است، زیر سوال رفتن ادامه حیات حاكمیت، جنگ و جدال در بالا را به اوج رسانده است. تلاش برای سرهم آوردن این انشقاق از طریق دیدار مجتبی طالبانی با خانواده هاشمی رفسنجانی و یا دانه پاشاندن روزنامه صبح صادق سپاه پاسدارن برای "اصلاح طلبان" و دعوت از خاتمی برای تامین اتحاد در بالا، سوخته تر از آن است كه جواب این وضع را بدهد. اجلاس جناح سوخته "اصلاح طلب" با رئیس شورای امنیت برای نجات رژیم همگی استیصال حاکمیت را به نمایش میگذارد. این وضع در كنار بحران عمیق اقتصادی و عدم راه حل كوتاه و درازمدت حاكمیت برای بهبود اقتصادی و علیرغم قولهایی مبنی بر اصلاحات در سیستم كه زمزمه های آن در بالا شنید میشود، نمیتواند جامعه ایران را به دو ماه قبل باز گرداند. اینها بیان فشار پایین و عقب نشینی های بالا است و جامعه این دست و پا زدنها را ناشی از اعتراض و فشار خود میداند.
جامعه ایران وارد فازی شده است كه نه حكومت انسجام لازم را دارد و نه توازن قوا در سطحی است كه عقربه ها را به دو ماه قبل برگردد. به این اعتبار وارد دوره ای جدید شده ایم كه فاز اول سرنگونی جمهوری اسلامی و ممکن شدن انقلابی آزادیخواهانه است. اما این مسیر هموار نیست و در سطوح مختلف پیچیدگی های خود را دارد و هنوز هم نباید توان سركوب و كشتار حكومت را دست كم گرفت.
راست جامعه و سرنگونی
در مقابل جمهوری اسلامی دو صف اصلی با دو پرچم و دو راه حل وجود دارد، یكی سرنگونی انقلابی و از پایین و به همین اعتبار تلاش برای اعمال اراده و حاكمیت پایین و تعیین شكل حكومتی با دخالت مردم، اداره جامعه توسط شوراهای مردمی و كنگره شوراهای مردم به عنوان عالیترین مرجع آن است كه حزب ما، كمونیستها و طبقه کارگر نیروی این آلترناتیو و متحقق کردن آن است. راه حل دوم تلاش برای دست بدست کردن قدرت از بالای سر مردم به اشكال مختلف و سر كار آوردن جریانات راست به عنوان دولت آتی ایران و تلاش برای دست نخوردن ارگانهای سركوب، از ارتش و سپاه و بسیج تا دستگاه اداری و ... و تحویل آن به دولت جدید به كمك دولتهای غربی است، كاری كه در قیام ۵۷ با توافق آمریكا و كمك دول غربی اتفاق افتاد و قدرت به جمهوری اسلامی واگذار شد.
راست جامعه، که شامل احزاب و جریانات مختلفی است، در این استراتژی شریك اند. از رضا پهلوی و هوادارن سلطنت، تا جمهوری خواه و لیبرال و احزاب ناسیونالیست كرد و تا عناصر كنده شده از جمهوری اسلامی و به اپوزیسیون پرتاب شده و...، مستقل از هر اختلافی كه دارند امروز به این افق تعلق دارند. چسب پیوند آنها با همه اختلافات و حتی دشمنی ها، ضدیت با آزادیخواهی و برابری طلبی، ضدیت با خواست رفاه همگانی، ضدیت با میدانداری طبقه كارگر و هر حاكمیتی كه دخالت پایین جامعه را تامین كند، ضدیت با كمونیسم و نقش كمونیستها و به علاوه اتكا به دولتها از آمریكا تا اروپا و.... این جریانات برای جلب حمایت دولتهای غربی و تشكیل یك جبهه واحد در مقابل جمهوری اسلامی كه غرب به عنوان اهرم فشار بر حكومت ایران از آن استفاده كند، سالهای زیادی است در كنار هم و در انواع اتحادها و ائتلافها جمع شده اند و گاها هم از هم دور شده اند.
پرداختن به تک تک نیروها و احزاب این صف در حوصله این نوشته نیست. اما مشكل این صف این است كه تا امروز دولتهای غربی، بدلیل ظرفیت رادیکال و چپ این جنبش و قابل کنترل نبودن آن توسط احزاب راست و بورژوایی، ماندگاری جمهوری اسلامی را بر هر تحولی انقلابی و رادیکالی ترجیح داده اند. تلاش كرده اند از فضای كنونی، از جنبش و خیزش مردم و موقعیت ضعیف و نابسامان جمهوری اسلامی، برای رام كردن جمهوری اسلامی و تن دادن او به شرایط غرب از جمله در پدیده برجام استفاده كند.
مشكل اصلی دیگر این قطب، فضای چپ جنبش جاری و سرنگونی طلبانه جامعه است كه این راست از خود جمهوری اسلامی بیشتر از آن میترسد. جواب دادن به اتحاد سراسری جامعه، برآورده کردن خواست آزادی های وسیع سیاسی، خواست رفاه عمومی، خواست بهبود و جامعه ای انسانی و برابر، حتی برابری واقعی زن و مردم در ماهیت اپوزیسیون راست ایران با همه شاخه های آن نیست. این اپوزیسیون در زمینه اقتصادی و رفاه عمومی تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارد. اپوزیسیون راست امروز تلاش میكند به جنبش اعتراضی قسم بخورد و اما علیه بخش عمده خواستهای این جنبش، غیر از نفس سرنگونی جمهوری اسلامی، از هیچ تلاش ارتجاعی کوتاه نمی آید. امروز در این جنبش رنگ قومی و ملی مطلقا برجسته نیست، چیزی كه به مذاق ناسیونالیستها كرد نمی خورد، آنها همواره بر نفاق قومی و ملی تاكید كرده اند و سنتا با ارتزاق از وجود و برجسته شدن آن، به نام نماینده خودگمارده مردم در كردستان، سهم خود را از قدرت سیاسی و اقتصادی خواسته اند و تلاش کرده اند در حاكمیت مركزی بخشی از قدرت را به نام سهم "كردها" به جیب بورژوازی كرد بریزند، چیزی كه در ۴۳ سال گذشته همواره برای رسیدن به آن به جمهوری اسلامی چراغ سبز نشان دادند و برای توافق از هیچ تلاشی كوتاهی نكردند.
مشكل آقای پهلوی و اقمارش این است كه برگشت به سلطنت، رژیم چینج و ... در ایران و در میان مردم جایی ندارد. داد و فریاد عده ای آریایی پرست فاشیست در آمریكا برای پس گرفتن ایران و تاجگذاری "شاهزاده"، سرابی است كه عده ای نژاد پرست از دنیا بی خبر، بی مخ و فاشیست به آن امید دارند. پس از رو شدن واقعی سیاست رژیم چینج دول غربی و جنهمی که به این نام در جهان ایجاد کردند، لابیسم شان برای رژیم چینج هم به بن بست خورد. جامعه ایران پیشرفته تر و مردم ایران متمدن تر، با شعور تر، متوقع تر از آن هستند كه اینها بتوانند با فرش قرمز پهن کردن زیر پای رضا پهلوی مراسم تاجگذاری بزارند و مردم ایران و نسل امروز آن برای "شاهزاده" هورا بکشد و آمادگی رعیت و برده شدن باشد.
جامعه به رضا پهلوی و بخشی از این راست كه حول او جمع شده اند، با هر تاكتیكی كه اتخاذ و در بوق كرده اند و همه میدیای با "شرف" و "بیطرف" در خدمتشان رقصیده اند و هر دروغی را به نام حقیقت تبلیغ كرده اند، دست رد زده است. شعار "رضا شاه روحت شاد" و ادعای سردادن آن توسط مردم ایران كه با آب و تاب از این رسانه ها پخش شد، با چنان عکس العمل شدیدی در جامعه روبرو شد كه آبرویی برای مدعیان آن باقی نگذاشت. هر تلاشی برای لانسه كردن سلطنت و این طیف به نام مردم ایران با شعارهایی مانند "مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر"، نه تنها از دانشگاهها بلكه در تظاهراتهای مردم جواب گرفت و این طیف را دچار دیپرسیون سیاسی كرد. رضا پهلوی دوره ای اعلام كرد كه رهبری در خود ایرن است و تلاش كرد سكویی برای نیروی نداشته خود در دل این اعتراضات درست كند، كه باز سرنوشتی بهتر از بقیه تاكتیك هایش پیدا نكرد. اكنون هم در تلاش است به كمك محافلی در ناتو، در پنتاگون و در سازمان سیاه و در میان دست راست ترین عناصر دول غربی مركزی به نام "حمایت" از مردم ایران تحت عنوان "مرکز راهبردی" در خارج كشور درست كند، كه این یكی هم در ایران و در میان مردم خریداری نخواهد داشت. این جریان و متحدین كنونیش، كه طیفی رنگارنگ را شامل میشود، تا كنون انواع نهادها را ساخته اند و انواع تاكتیكها را اتخاذ كرده و هر بار با شكست و بن بست یكی، یكی دیگر را اعلام و دنبال كرده اند، "شورای ملی ایرانیان"، "شورای مدیریت دوران گذار" ، "فرشگرد"، "ققنوس" و... و اكنون هم "مركز راهبردی" یا "ائتلاف". اما مستقل از همه بن بستها و شكستهایی كه اساسا در خود ایران خورده اند، تمام این سیاستها برای تامین یك استراتژی و آنهم دست بدست شدن قدرت از بالا و به كمك دولتهای غربی و حاشیه ای كردن دخالت مردم ایران و خصوصا طبقه كارگر و بخشهای محروم جامعه از قدرت است.
تصور راست برای گرفتن قدرت از نوع انقلاب مخملی ۲۰۱۴در اوكراین است. امید آنها ادامه اعتراضات در خیابان به هر قیمتی است، تا مقطعی كه دولتهای غربی متقاعد به دخالت در ایران شوند و در نتیجه بدنبال جنگی تحمیلی به مردم ایران اینها هم بر مسند قدرت بشینند. "انقلابیگری" امروز رضا پهلوی و این طیف كه همیشه انقلاب را اغتشاش، ویرانی، جنگ و خشونت نام گذاشته اند، و امروز انگار گوی سبقت را از همه ربوده اند و تلاش میكنند مرتب بنزین بر آتش بریزند، برای تامین این هدف است. در كنار این انقلابیگری كاذب و ریاكارانه مراجعه مكرر به محافل راست دول غربی و شخصیت تراشی و كدخدا ساختن از بیرون برای مردم ایران، در همین راستا است. دفاع مكرر طرفداران رضا پهلوی و همراهانش از اوكراین و بلند كردن پرچم اتحاد با فاشستهای طرفدار زلنسكی به نام "اتحاد مردم ایران و اوكراین" و ... بیان این افق است.
مخاطرات در سیر سرنگونی
حزب ما در این دوره تلاش برای نقد و مقابله با اپوزیسیون راست، با افقها، سیاست و تاكتیكهای كل این جبهه در دستورش بوده است. و شاید سوال این باشد كه اگر موقعیت این راست در جامعه چنین است، پس تلاش جدی برای نقد این راست چرا ضروری است؟ ابتدا اشاره كنم كه احزاب ناسیونالیست كرد بر خلاف طیف اولترا راست و آریایی، احزاب اجتماعی در كردستان هستند و در این جامعه و به دلیل مسئله کرد و تاریخ تقابل آنها با حکومت مرکزی پایگاهی دارند و موقعیت متفاوت و بهتری از احزاب ناسیونالیست و راست افراطی در ایران دارند.
مسیر تحولات ایران و سیری كه تا امروز آمده است، دولتهای غربی را هم نگران كرده است. سیاست دولتهای غربی و افزایش فشار به ایران، بلند كردن پرچپ حقوق بشر و دفاع ریاكارانه از اعتراضات در ایران، اگر از طرفی تلاش برای تحمیل شرایط خود در برجام بر جمهوری اسلامی است، از طرف دیگر یك آینده نگری برای دخالت در خود ایران و درشرایطی است كه سرنگونی جمهوری اسلامی، علیرغم تمایل آنها، حتمی باشد. تصور اینكه انقلابی آزادیخواهانه در ایران اتفاق می افتد و غرب ساكت و نظاره گر باشد، كودكانه است. شكل دخالت و نوع آن بستگی به موقعیت جنبش اعتراضی در ایران، دامنه توده ای بودن آن، موقعیت كمونیستها در این تحول و دامنه حمایتهای طبقه كارگر و مردم متمدن در جهان، موقعیت نیروهای راست و قابلیت آنان برای کنترل این جنبش و محدود و خفه کردن آن و ... است. اینكه مردم ایران بعد از افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و... و جنایاتی كه دولتهای غربی به نام مقابله با دیكتاتورها و به نام "دخالت بشردوستانه" و به نام "تقویت انقلاب" به مردم این كشورها مرتكب شده اند، خواهان دخالت این دولتها در آینده خود نیست، امری واقعی است. ترس از دخالت دولتها و سوریه ای شدن ایران بخشا ترمزی برای مردم ایران است و ترسی است كه حتی جمهوری اسلامی برای ساكت كردن مردم و خلاصی خود به آن متكی است و آنرا دامن میزند.
اما در دنیایی كه تقابلهای كشورهای بزرگ امپریالیستی در جریان است و تا كنون چندین كشور با طرحهای مهندسی شده و به بهانه های مختلف، منجمله "دفاع از انقلاب مردم"، به میدان این تقابل تبدیل شده و زندگی میلیونها انسان نابود شده و چند كشور ویران شده است، تصور اینكه در انقلاب ایران در حاشیه بنشینند واقعی نیست. این یكی از مخاطرات جدی در مسیر تحولات ایران است كه باید بطور جدی در نظر گرفت و تلاش كرد آنرا خنثی كرد.
سیر تحولات ایران نه مانند سوریه و لیبی است و نه عراق و بقیه. شرایط كنونی شرایط دوران بهار عربی و جنگ سوریه و لیبی یا مطلقا جنگ عراق و حمله به این كشور نیست. جامعه ای که دو انقلاب را از سر گذارنده و هر دو انقلاب توسط ارتجاع بورژوایی و با حمایت دول غربی به شکست کشیده شده است را نمیتوان به این سادگی کنترل و به راست چرخاند. سیر تحولات آزادیخواهانه و رادیكال و انسانی در ایران، پرچم آزادی زن در این جنبش و رفاه و عدالت پدیده های بسیار ارزشمند و مهمی هستند كه سمپاتی بشریت متمدن را متوجه خود كرده است و این سرمایه بزرگی است. امثال مجاهد و فرقه های مذهبی و حتی قومی و اولترا راست آریایی به حاشیه رانده شده و سوخته اند. اما با همه این اوصاف هر نوع دخالت دولتهای امپریالیستی برای تبدیل ایران به حوزه نفوذ خود بعد از جمهوری اسلامی، احتیاج به اتكا به یك نیروی داخلی دارد كه كل اپوزیسیون راست ایران آمادگی تامین این امر و تبدیل به "ارتش آزد ایران" برای پیدا كردن جا پایی در این تحولات و رسیدن به قدرت پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، را دارند. حتی جریاناتی امثال مجاهد و فرقه های قومی از قماش الاهواز و جریان عبدالله مهتدی و انواع كانگسترهای نظامی و گروههای بی ریشه و ضد اجتماعی در چنین اوضاعی آماده ترین ها برای پیوستن به هر ارتشی هستند كه این دولتها درست كنند و نان و پول و تجهیزات آنها را تامین كند. علاوه بر اینها و در صورت شكست جمهوی اسلامی، به میدان آمدن انواع دارودسته های مسلح و متعصب از درون خود حاكمیت را نباید نادیده گرفت.با توجه به همه فاكتورهای فوق جدال با راست جامعه و نقد سیاست و عملكرد و افق و استراتژی آنها یك ضرورت است كه حزب ما بیان كرده است.
بهر صورت سیاستهای كنونی دولتهای غربی، از آمریكا تا آلمان و فرانسه و انگلستان و... و افزایش فشار به ایران علاوه بر برجام، آینده ایران و سیر تحولات در این كشور و جایگاه آنها در دل تخاصمات جهانی و منطقه ای یكی از فاكتورهای جدی است كه به نام دفاع از مردم ایران، حقوق بشر و... پیش میرود و هر نیروی سیاسی مسئول و متمدن و جدی نمیتواند در نظر نگیرد.
كمونیستها و انقلاب ایران
همچنانكه اشاره رفت تحولات این دوره ایران بشدت آزادیخواهانه است. این جنبش ما است و بیش از هر جریان و جنبشی به سوسیالیستهای طبقه كارگر مربوط و نزدیك است. اما نفس این حقیقت با همه اهمیت آن برای توفیق این جنبش مطلقا كافی نیست. ما هنوز در فاز اول یك انقلابیم، جنبش كنونی در این سطح نمیتواند سرنگونی را به شكلی كه جامعه را به یك رهایی واقعی و تامین حداقلهایی از امیال این جنبش نزدیك كند. ما وارد جنگی شده ایم كه پرچم آن سرنگونی است. اما جنبش ما در حال حاضر توان تعیین تكلیف با حاكمیت را پیدا نكرده است. نیروی فعال و دخیل كنونی اساسا جوانان است و میدان اعلام وجود و جدال آن عمدتا خیابان بوده است. ما نمیتوانیم با نیروی موجود در خیابان با هر درجه از خود گذشتگی و فداكاری قابل احترام با جنگ و گریزهایی مختلف حاكمیت را بزیر بكشیم.
تا جائیکه به جمهوری اسلامی برمیگردد، این رژیم با حكومت پهلوی تفاوتهای اساسی دارد و موقعیت منطقه ای او متفاوت است. جمهوری اسلامی یکی از مهمترین قدرتهای یک جنبش ارتجاعی اسلامی است که دامنه آن حتی به خاورمیانه محدود نمیشود. یك جریان فالانژ مذهبی و مسلح علاوه بر خود ایران از عراق تا سوریه و لبنان متحد این حكومت و دستگاه مذهبی آن است. جمهوری اسلامی حتی اگر سرنگون شود انواع باندهای مسلح و مختلف را بر جای میگذارد كه میتوانند موی دماغ جامعه شوند و ترور و ناامنی ایجاد كنند. لذا ما چه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و چه برای تضمین آینده ای بهتر باید قدمها از موقعیت فعلی فراتر برویم. باید بتوانیم ثقل جنبش را از خیابان را به مراكز زندگی مردم، به محلات، به ادارات و مدرسه، و مهمتر از همه به مراكز كارگری و صنعتی بكشانیم. این پدیده با تشویق و آژیتاسیون با هر درجه نیت خیر و انقلابیگری ممكن نیست. كار جدی و اتخاذ سیاست و تاكتیك مسئولانه و واقعی و... میخواهد. جمهوری اسلامی نهایتا در دل یكسری از اعتراضات و اعتصابات كارگری و اعتصابات عمومی و... میتواند سرنگون شود، میان موقعیت كنونی جنبش اعتراضی و شرایط آماده برای سرنگونی انقلابی و رادیکال فاصله ای است كه باید با دقت نگاه كرد و برای به پیروزی رساندن این جنبش نه فقط به قدرت رسیدن مردم که برای برآورده شدن مطالبات رادیکال و انسانی آن، آماده شد.
اكنون دانشگاهها یك پای اعتراضات هستند، این پدیده امكانی داده است كه نسل جوان در این مراكز در سطح بالاتری متشكل و به بطور سراسری تر به هم وصل شوند، رهبری و فعالین و سخنگویان خود را پیدا كنند و بتوانند با پرچم روشن موقعیت اعتراضی در این مراكز را قدمی به جلو ببرند. بتوانند فضای پادگانی و دستگیری و ارعاب، و کوتاه کردن دست نهادهای حكومتی از دانشگاهها را به مطالبه ای سراسری تبدیل کنند. دانشگاهها همراه بخشهای دیگر جامعه حاكمیت را زیر فشار گذاشته و آزادی زندانیان و مختومه اعلام كردن پرونده ها و لغو احكام اعدام را به مطالبه ای جدی تبدیل کرده اند.
اكنون محلات شهرها و خصوصا محلات كارگر نشین و محلاتی كه مردم محروم در آن زندگی میكنند، به مركز تحرك و اعتراضات نسل جوان و اقشاری از مردم تبدیل شده است. نهادها و كمیته های محلات در شهرهای كردستان و شهرهای مختلفی در ایران تشكیل شده اند و یا در حال شكل گیری هستند و نطفه اتحاد در محلات را ایجاد كرده اند. این نهادها قطعا باید متكامل و توده ای شوند و یا نهادهای توده گیر تر، شوراهای محل و نمایندگان مردم در محلات در اشكال مختلف شكل بگیرند. تامین امنیت محل، كنترل محل بدست مردم و از كانال این نهادها، انواع همكاری های مردم در محل، رسیدگی به هزار و یك مشكل در محلات، نمایندگی مردم محل و فشار به حاكمیت و مقابله با دخالت دستجات مسلح و اطلاعاتی و امنیتی در زندگی مردم محل و انواع فعالیتهای دیگر را میتوانند پیش ببرند. علاوه بر محلات در تمام مراكز آموزشی، اداری، بیمارستانها، در میان معلم و بازنشسته و... لازم است نهادهای نمایندگی و شوراها و هر تشكلی كه كاركنان و معلم و بازنشسته را نمایندگی كند و متكی به دخالت همه افراد محل باشد شكل بگیرد. در یك كلام اعترضات باید شكل سازمانیافته تر، با سخنگویان و نمایندگان اقشار مختلف مردم باشد. این مهم از ضروتهای نه تنها پیشروی جنبش ما كه سد بستن در مقابل سركوب آن، ممانعت از خستگی و تحمیل استیصال به آن و توده ای شدن و به میدان آوردن صف وسیع جوان و مردم محروم است.
طبقه كارگر در چند سال گذشته با اعتصابت كارگری و با بلند كردن صدای خود علیه نظام كاپیتالیستی، علیه استثمار و بیان مطالبات خود، با برافراشتن پرچم جنبش شورایی و اعلام اداره جامعه بدست خود، رنگ خود را بر تحولات ایران زد. بی تردید كارگران و خانواده های آنها بخشی از جوانان و مردمی هستند كه در این اعتراضات فعالانه نقش داشته اند. اما قدرت اصلی این طبقه نه خیابان است و نه میدانهایی كه تا كنون فرزندان كارگر و احاد این طبقه در آن ابراز وجود كرده است. رگ حیات این نظام و چرخش جامعه در دست این طبقه است و اینجا است كه طبقه كارگر اگر متحد و اگاهانه به تحرك درآید كل نظام كاپیتالیستی و دولت ارتجاعی آن را فلج میكند و رهبری انقلاب آزادیخواهانه را در دست میگیرد و بسیاری از موانع و مخاطرات را از سر راه جارو میكند.
اكنون با توجه به توازن قوای مناسب كنونی، طبقه كارگر بطور متشكل و در مراكز كار، در نفت و پتروشیمی ها، در گاز و فولاد، معادن، ماشین سازی ها، در برق و حمل و نفع شهری تا شهرداری ها و... شوراهای كارگری خود را ایجاد كند و برای تغییر شرایط فلاكتبار زندگی خود از افزایش دستمزد تا لغو قرار دادهای سفید امضا و هر مطالبه دیگری به حركت در بیاید، پیروزی كسب كند و صفوف خود را متحد كند. بعلاوه شرایط كنونی و اعتراضی این وظیفه را بر دوش این طبقه و فعالین آن میگذارد كه پرچم دفاع از آزادی زن، آزادی های سیاسی، آزادی تشكل و اعتراض به دستگیری و فضای پادگانی محل كار و زیست، به زندانی دهها هزار انسان و احكام جنایتكارانه اعدام و.. بلند كنند و حاكمیت و دستگاه سركوب آن را مختل كنند و جامعه را در این دوره حساس از این تند پیچ عبور دهند. بی تردید طبقه كارگر بدهكار كسی نیست و اما این جنبش قبل از هر قشر و طبقه ای به كارگر و به آزادیخواهی این طبقه مربوط است. اكنون در بسیاری از مراكز كارگری از ذوب آهن تا فولاد و تا كارگران پروژه ای و بسیاری از مراكز بزرگ و كوچك دیگر تحركی برای تامین مطالبات این طبقه در جریان است. موفقیت در این میدان و با توازن كنونی ممكن است. این فرصت را قطعا فعالین كارگری و رهبران و سخنگویان كمونیست این طبقه میدانند. آماده كردن طبقه كارگر برای پاپیش گذاشتن و طرح مطالبات سیاسی و اقتصادی این طبقه و كل جامعه و قرار گرفتن در راس تحولات این دوره وظیفه كمونیستهای این طبقه است. تامین این امر وظیفه فعالین و رهبران كمونیستی است كه كل افق، كل تحولات و آینده آن را میبینند و چشم بینای جنبش كارگری و نمایند منافع كل این طبقه و حتی جامعه هستند.
ما در حال جنگ با حكومتی هستیم كه ۴۳ سال جامعه بزرگ ایران را به جهنمی برای اكثریت بزرگی از مردم این جامعه تبدیل كرده است. همه امكانات، اسلحه و پول و ارتش و سپاه، بسیج و انواع مزدوران و دستگاه تبلیغاتی و دهها هزار وكیل و قاضی و مفسر و مبلغ مرتجع را در اختیار دارد. جنبش ما میتواند اینها را جارو كند به شرطی كه روی زمین واقعی نیروی عظیم خود را برای جنگ با این حكومت به میدان بیاورد. به همین دلیل و برای جواب به این نیاز ما تاكید میكنیم باید در همه جا از مراكز كارگری و صنعتی ایران، تا محلات شهرها، از دانشگاهها تا صف زنان، معلم و بازنشسته، از ادارات تا صف سربازان و...، در اشكال متنوع از كمیته ها و شوراهای كارگری، دانشجویی تا جوانان و مردم محل در سازمانهای محلی و شوراهای محل زندگی، متشكل شویم. در مراكز كارگری نه تنها مجامع عمومی خود را منظم كه بعلاوه شوراهای كارگری و هر نوع تشكلی كه كارگران میخواهند ایجاد كنیم. این ارتش ما برای جنگ امروز، برای قیام فردا و برای حاكمیت خود بعد از سرنگونی است. شالوده های حكومت آتی را در جدال دخالتگرانه و مسئولانه كنونی میسازیم و برای قیام و انقلاب جهت سرنگونی جمهوری اسلامی و گرفتن قدرت و اداره جامعه آماده میشویم. ایجاد آمادگی و عبور سالم جامعه از همه تنگناها و رفع موانع و مشكلات در وهله اول روی دوش ما كمونیستها است.
انقلاب كارگری
واضح است ما برای انقلاب كارگری و خلع ید از بورژوازی، لغو كار مزدی و استقرار جامعه ای برابر و آزاد میكوشیم. تلاش ما ایجاد آمادگی در طبقه كارگر برای انقلاب سوسیالیستی است. تلاش ما تقویت كمونیسم، تقویت گرایش كمونیستی در درون این طبقه، متحزب كردن كمونیستها در همه میدانهای مبارزه در میان معلم و بازنشسته، در میان زنان و جوانان، در محلات و همه جا و مهمتر از همه در حزب کمونیستی خود برای این انقلاب است. اما این استراتژی در خلا انجام نمیگیرد. پیروزی جنبش انقلابی كنونی و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی قدم اول در این مسیر است. به پیروزی رساندن این جنبش وظیفه ما است و تلاش برای سازماندادن نیروی این جنبش، تلاش برای به سرانجام رساندن آن و تلاش برای تامین رهبری آن، تلاش برای به میدان آمدن طبقه كارگر با صف مستقل خود، با پرچم سیاسی و افق خود برای رهبری این جنبش و لذا پیروزی آن وظیفه عاجل و جدی ما است. همزمان و در دل این جدال تامین نیروی انقلاب كارگری، بهبود موقعیت كمونیستها، قرار گرفتن طبقه كارگر و كمونیستهای این طبقه در رهبری جنبش آزادیخواهانه كنونی، تبدیل حزب حكمتیست (خط رسمی) به حزبی توده ای و جلب بهترین و با اتوریته ترین كمونیستها از صف كارگران و در جامعه به این حزب به عنوان ظرف انقلاب كارگر، همگی تامین ماتریال انقلاب سوسیالیستی در ایران است. بر همین اساس تامین ملزومات جنبش انقلابی كنونی روی دوش ما و روی دوش رهبران كمونیست طبقه كارگر، روی دوش فعالین كمونیست در جنبش زنان، در محلات، در دانشگاه و مدرسه و صف معلم و پرستار و در میان اقشار محروم جامعه است. كمونیستها در این دوره چشم و گوش و مغز و استخوان این نهادها و تشكلات در همه جا هستند. كمیته های كمونیستی، كمیته های كارخانه و اشكال مختلف تحزب خود را برای دخالت موثر و نقشه مند در این اوضاع، برای اتخاذ تاكتیك های مناسب، برای جمع كردن نیرو و تامین رهبری اعتراضات، را سازمان میدهند و این جنبش عظیم را از كارخانه تا میادین شهرها، از صف معلمین تا دانشگاهها، از محلات زندگی تا همه جا را به هم وصل میكنند. هر توفیقی در این راه قدمی به جلو است. جنگ با دولتی تا دندان مسلح و سازمان یافته را، تنها با سازمانهای توده ای ما، با انواع و اقسام نهادهای واقعی و توده ای و سازمان یافته میتوان پیش برد.
سرنگونی جمهوری اسلامی تنها قدم اول و سكوی پرشی برای انقلاب كارگری است. جدالهای جدی تر و چالشهای بزرگتری چه بسا بعد از جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد. نقش جدی ما در جدال امروز تضمین كننده آینده روشن تر است.
ما در این دوره به حمایتهای بین المللی مردم آزادیخواه احتیاج مبرم داریم. اگر جریانات راست به كمك دولتها و رسانه های آنها و پول و امكانات آنها متكی اند، متحدین ما در این مسیر و برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی مردم متمدن جهان و طبقه كارگر و اتحادیه های كارگری و نهادها و سازمانهای انسان دوست و آزادیخواه است. حمایتهای تا كنونی مردم متمدن جهان، سمپاتی عمیق به انقلاب زنانه در ایران كه از افغانستان، پاكستان، عراق، تونس، لبنان و تا كشورهای اروپایی و آمریكا و.. در جریان است، دلگرم كننده است و بستری مناسب برای سد بستن این مردم در مقابل دخالتگری های فردای دولتها و نقشه های شوم آنها خواهد بود.
نیروهای متعددی برای به شکست کشاندن انقلاب ایران و به نام "انقلاب" و به نام "مردم"، کفش و کلاه کرده اند و ما باید با هوشیاری این جنبش را از پیچ و خم ها گذارند، پیشروی هایش را تثبیت کرد و موانعش را رفع کرد. تنها نیرویی که میتواند این جنبش را به پیروزی برساند کمونیستها هستند. برای به پیروزی رساندن جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی با پرچم چپ و آزادیخواهانه وقت زیادی نداریم.
۲۵ نوامبر ۲۰۲۲