در نزدیک به نیم قرن حاکمیت مذهبی در ایران با تصرف تمام داراییهای جامعه و ارعاب و کشتار و سرکوب، آب خوشی از گلوی هیچ انسان شریفی از زن و مرد و کودک، پایین نرفته است. آپارتاید جنسی و اسارت نصف انسان های جامعه به تنهایی کافی است تا چهره ی کریه، منفور و ضد انسانی مذهب از پرده ی ریا و دروغ بیرون بیفتد. مدافعان بی مخ مذهب، قرآن را به شهادت می گیرند که گویا تبعیض جنسی و حجاب اجباری را تایید نکرده است. یا با عبارت مسخره و فریبنده "لااکراه فی الدین"، می خواهند بگویند که اسلام دین اجبار نیست.
اما ماهیت مذهب وقتی عیان است که حاکمیت دین برقرار می شود. آن وقت است که همه ی پرده های فری ب و تحمیق کنار رفته وچهره ی پلید دین به شکل ترسناک و باور نکردنی عریان می شود. حاکمیت دین در دوران محمد و خلفای پس از او از جنایات دوره چنگیز و مغول در ایران و کشورهای منطقه، دهشتناک تر و جنایتکارانه تر بود. حاکمیت دین در جهان معاصر در خاورمیانه ی طالبان، القاعده، داعش و جمهوری اسلامی، بار دیگر یادآور دوران سیاه عملکرد ضد انسانی دین است. اسلام دین کشتار، غارت، دروغ، فساد، دزدی، ضد زن، ضد انسان و ضد کارگر است. اسلام و شرع آن علاوه بر تبعیض جنسی، اسارت و بردگی نصفی از انسان های جامعه، شکنجه و بریدن دست و اعدام و قتل عام جمعی، کارگرانی که فقط حقوق معوقه خواستند را شلاق زد. دین چه تاریخا و چه امروز ابزار اقلیت حاکم علیه اکثریت محکومان و محرومان است. دین و اسلام در حالیکه ابزار تحقیر و توهین و تحمیق و تبعیض علیه فقرا و محرومان است، اما در خدمت و در کنار دزدان و مفسدین و جنایتکاران و اختلاسگران حاکم و اعوان و انصارشان در دولت و نهادهای سیاسی و اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی است. حاکمان دین و شرع برای برائت فاسدان و دزدان و جنایتکاران به اندازه کافی آیات قرآنی و دلایل شرعی دارند.
اما ماهیت مذهب وقتی عیان است که حاکمیت دین برقرار می شود. آن وقت است که همه ی پرده های فری ب و تحمیق کنار رفته وچهره ی پلید دین به شکل ترسناک و باور نکردنی عریان می شود. حاکمیت دین در دوران محمد و خلفای پس از او از جنایات دوره چنگیز و مغول در ایران و کشورهای منطقه، دهشتناک تر و جنایتکارانه تر بود. حاکمیت دین در جهان معاصر در خاورمیانه ی طالبان، القاعده، داعش و جمهوری اسلامی، بار دیگر یادآور دوران سیاه عملکرد ضد انسانی دین است. اسلام دین کشتار، غارت، دروغ، فساد، دزدی، ضد زن، ضد انسان و ضد کارگر است. اسلام و شرع آن علاوه بر تبعیض جنسی، اسارت و بردگی نصفی از انسان های جامعه، شکنجه و بریدن دست و اعدام و قتل عام جمعی، کارگرانی که فقط حقوق معوقه خواستند را شلاق زد. دین چه تاریخا و چه امروز ابزار اقلیت حاکم علیه اکثریت محکومان و محرومان است. دین و اسلام در حالیکه ابزار تحقیر و توهین و تحمیق و تبعیض علیه فقرا و محرومان است، اما در خدمت و در کنار دزدان و مفسدین و جنایتکاران و اختلاسگران حاکم و اعوان و انصارشان در دولت و نهادهای سیاسی و اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی است. حاکمان دین و شرع برای برائت فاسدان و دزدان و جنایتکاران به اندازه کافی آیات قرآنی و دلایل شرعی دارند.
اگر اسلام به عهدش وفادار بود که دست دزدان بریده شود، الان می بایست کل عناصر دولتی و نظامی و مجلسی و قضایی جمهوری اسلامی بدون دست و پا می بودند، چرا که همه شان در دزدی و غارت اموال و داراییهای جامعه شریک اند. اگر جمهوری اسلامی به قوانین دینی و شرع و قرآنش وفادار بود، خامنه ای و اعوان و انصارش که مافیای دزدی و جنایتند، می بایست فاقد چهار دست و پا باشند. همه ی این عملکردهای دین چه تاریخا و چه امروز در خاورمیانه و جمهوری اسلامی کفایت می کند تا به بشر بگوید که اسلام تنها ابزار تحمیق و فریب اکثریت توده های محروم از طرف اقلیت حکام پست و مفتخور سرمایه است و لاغیر!
بشریت در جهان، حداقل در یک قرن اخیر، ادیان گوناگون را به درجه زیادی مهار کرده و لگام زده است اما اسلام در خاور میانه کماکان بر جسم و جان و روح و مال جامعه چمبره زده است.
کسانی که مذهب و اسلام را عقیده و باور انسان ها می پندارند که گویا باید به آن احترام گذاشت، تبهکار، فریبکار و دروغگویانی هستند که ابزار دین را برای کسب قدرت بر فراز سر مردم "با ایمان" و تصرف داراییهای جامعه بکار میگیرند. رضا پهلوی می گوید: اگر "خیزش مردم ایران ضد مذهب است، پس بهتر است جمهوری اسلامی سرکار بماند". او پسر خلف پدری است که دین یکی از پایه های حکومتش بود، حج می رفت، تاسوعا و عاشورا برپا می کرد و آیت الله ها و امام جمعه ها و ملاهای تا کوره دهات ایران را بعنوان حصاری امن دور دیکتاتوری سرمایه داری اش چیده بود.
ترس رضا پهلوی و همه ی فریبکاران دین دار بورژوازی اپوزیسیون، از این که مذهب زیر ضرب خیزش انقلابی مردم ایران است، واقعی است. چرا که خیزش انقلابی ایران ضد مذهب است و اپوزیسیون بورژوایی مدافع دین در جامعه ایران بدون پشتوانه ی مذهب، شانسی برای سوار شدن بر موج "باورهای دینی" مردم را از دست داده اند.
انقلاب سوم ایران مذهب را از جامعه جارو می کند. عقاید و باورهای مذهبی هیچ نقشی در زندگی و خوشبختی انسان و اداره ی جامعه ی آزاد و برابر نخواهد داشت. این رنسانس دیگری در خاورمیانه با محوریت انقلاب آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی ایران است. خاورمیانه ای که حیله گری بورژوازی با پوشیدن لباس دین و چرخیدن دورکعبه را رسوا می کند. هر انسان آزاده ای که رویای دنیای بهتر، ازاد و برابر و شاد و مرفه داشته باشد، برای این حیله گران تره خرد نمی کند. زنان و مردان و جوانان در جنبش انقلابی، بهشت اجباری را به حکام دین دار بخشیده و زندگی و خوشبختی را در دنیای واقعی امروز انتخاب کرده اند.
بعلاوه اپوزیسیون بورژوایی، از یک طرف از همبستگی سراسری مردم در خیزش انقلابی علیه جمهوری اسلامی و حاشیه رفتن ملیت و نژاد و زبان و غیره حرف می زنند از طرف دیگر جنبش انقلابی را "جنبش ملی" ایران می نامند! این خیل ریاکار، همبستگی سراسری را می ستایند ولی جنبش را ملی- ایرانی و شیعی "بر اساس دین محوری خود، می نامند. این یک شعبده بازی رسوا و یک حیله گری اشنا است.
اما خبر بدتر برای امثال رضا پهلوی و اعوان و انصارش و دیگر جناح های اپوزیسیون بورژوایی این است که علاوه براینکه جنبش انقلابی ایران ضد مذهب است، این جنبش و خیزش، ضد ملی گرایی و ناسیونالیسم هم هست. جنبش انقلابی جنبشی است با محور انسان فارغ از ملیت، جنسیت، مذهب، زبان و فرهنگی که انسان را به شعبه های مختلف تقسیم کند. جنبش انقلابی ایران جنبشی برابری طلبانه است و به این اعتبار جنبشی ازادیخواه و سوسیالیستی است. این ضربه دیگری بر پیکر یکی دیگر از محورهای حاکمیت بورژوازی است. سالهای سال است بورژوازی ایران چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، با تقدیس "تمامیت ارضی" و شوینیسم و شیعی گری حاکم، ستم مضاعفی را بر بخشهایی از ساکنان ایران از جمله در بلوچستان، کردستان، خوزستان...، تحمیل کرده اند. مردمانی که در بلوچستان بر معادن طلا و در خوزستان روی چاه های نفت در اوج فقر و فلاکت و سرکوب مضاعف زندگی می کنند. در بلوچستان نه حاکمیت پلید جمهوری اسلامی بلکه حاکمیت نظامیان برقرار است. مردمی که کودکانشان شناسنامه و مدرسه ندارند، از راه سوختبری امرار معاش می کنند، دراین راه کشته می شوند و در سایبان کپرها و فقر مطلق و گرسنگی محض زندگی می کنند.
جمهوری اسلامی " اسلام شیعی و شوینیسم ایرانی" را درخدمت سرکوب جنبش آزادیخواهی مردم کردستان بکار گرفت. خمینی با کافر، سنی و تجزبه طلب خواندن مردم کردستان، با لشکر کشی عظیم و حمله از زمین و هوا ، شهرهای کردستان را توپ باران و بمباران کردند. جنگی طولانی و سرکوب وحشیانه ای که تا حالا هم ادامه دارد. کارگران و زحمتکشان و مردم آگاه در سراسر ایران زخم های عمیق حاکمیت اسلام شیعی و ناسیونال- شوینیسم ایرانی را بر تن دارد.
جنبش انقلابی جاری ایران به همان اندازه که ضد مذهب و خرافات اسلامی است، ضد ناسیونالیسم با هر نام و لباسی چون ایرانی، بلوچ؛ کرد، ترک و غیره است. برای جمهوری اسلامی، ایران شیعی است وملک بیت رهبری و مزدوران دولتی و نظامی اش. از نظر اپوزیسیون بورژوایی هم ایران، فارس و شیعی و ملک آبا و اجدادی آن ها از دوران کورش کبیر تا به امروز است. اما ایران نه سرزمین ادیان ضد بشر و نه وطن شاهان و اقلیت حکام پلید بورژواهای مفتخور مالک داراییهای جامعه است.
جنبش انقلابی ایران حکم سرنگونی جمهوری اسلامی بر پایه مذهب و اسلام را داده است و به این اعتبار جنبشی ضد مذهب و خرافات و تبعیض و ستم و تحقیر است. همچنین رویای اپوزیسیون بورژوایی را برای موج سواری و ادعای جانشینی با ملی نامیدن جنبش و تقدیس مذهب بر باد داده است. خیزش توده ای و انقلاب آتی اکثریت زحمتکشان زن و مرد و جوان علیه اقلیت بورژوا چه در لباس مذهب جمهوری اسلامی و چه در قالب ملی -اسلامی اپوزیسیون بورژوایی است.
جنبش انقلابی جاری ایران، خرافات ملی و دینی را به حاشیه رانده و بر سکوی آزادی و برابری ایستاده است. معیار جنبش، انسان بودن و انسانیت است، فارغ از هر دین و مذهب و ملیت و قوم و فارغ از تقسیم انسان به زن و مرد است. ایران آزاد، کشوری نیست که دور خود را حصاری از مرز "ملی" و "فرهنگ دینی" کشیده است. با پیروزی انقلاب سوم، ایران آزاد و برابر، الگوی بشریت بدون مرز و بدون خرافات و سمبل آزادی و برابری و خوشبختی و سعادت بشر و الگویی برای مردم خاورمیانه که با مرزهای به نام "ملی" و تقسیم بندی های دینی، تنیده و محاصره شده و به شدت سرکوب و غارت و در فقر نگه داشته شده اند. ایران ازاد و برابر، با به حاشیه راندن ملیت و پرچم و مرزهای ملی و خرافات دینی، برای هیچ انسانی در روی این کره خاکی مرز "ورود ممنوع" نخواهد داشت. کارگران و زحمتکشان و اکثریت محروم و ستمدیده، آزادی و برابری و آرمان حاکمیت اکثریت کارگران و زحمتکشان با اعمال اراده مستقیم و از پایین و برپایی کنگره سراسری شوراهای مردمی را در برنامه و دستور خود دارد.