هفت هفته است ایران در آتش خشم انقلابی مردمی که برای آزادی و برابری، که مسئله زن و رهایی کامل آن از یوغ بردگی اسلامی، حلقه اتصال آن در سرتاسر ایران شد، میسوزد. جنبشی که به هیچ چیز جز رفتن جمهوری اسلامی و آزادی و برابری و زندگی سعادتمند رضایت نمیدهد و زمین را زیر پای همه نیروهای بورژوایی از حاکم تا اپوزیسیون به لرزه در آورده است.
این جنبش را نمیتوان از درون فتح کرد. خیزش و انقلابی که برای رهایی زن، برای زندگی برابر و سعادتمند، برای آزادی است، را با هیچ اسب تروایی از درون نمیتوان به زانو در آورد. در این هفت هفته، این جنبش نه تنها علیه جمهوری اسلامی خیابان، دانشگاه، آرامگاه ها، مدارس، بیمارستان و .... را فتح کرد! نه تنها زمین را با شعارهای آزادی و برابری و مرگ بر جمهوری اسلامی به لرزه در آورد! که بعلاوه و همزمان با قدرت تمام در مقابل اپوزیسیون راست و ارتجاعی برای سواستفاده و تلاش برای فتح از درون آن، ایستاده است.
در این هفت هفته این جنبش به تلاش نیروهای قومی و ناسیونالیست کرد در کردستان ایران "نه" بزرگی گفت و به موازات آن علیه عملیات تحریک آمیز و میلیتاریستی حکومت در کردستان عراق، که هر دو، یکی در حکومت و دیگری در اپوزیسیون، برای تبدیل کردستان ایران به میدان "جنگ" و جنبش "کورد"ها و انزوای آن از جنبش سراسری مردم در ایران، ایستاد!
در این هفت هفته، مردم آزادیخواه به تلاش ترامپیست های "وطنی" برای تبدیل جنبش انقلابی خود به باروت سناریوی سیاه "رژیم چینج"، تبدیل ایران به اوکراین و به میدان جدال و رقابت های نظامی و اقتصادی آمریکا و روسیه و چین و ایران و متحدین هریک، "نه" بزرگی گفتند! جدال هایی که در سراسر جهان جز جنگ و تخریب و باطلاق های پی در پی، نتیجه ای به بار نیاورده است و این روزها تماما به بنبست رسیده است.
مردمی که عراق، سوریه، لیبی، اوکراین، یوگوسلاوی و افغانستان را دیده اند، نسل جوانی که تجربه انقلاب ۵۷ و "حمایت" ریاکارانه و توطئه آمیز امریکا و دول غربی از آن انقلاب، برای به شکست کشاندن آن را مرور کرده است، با صدای بلند اعلام کرد که نه تنها چشم امیدی به "حمایت" دول غربی ندارد، که برعکس پیروزی خود را در کوتاه کردن دست دخالت دول غربی و متحدین "وطنی" آنان، از انقلاب آتی خود میدانند.
این یکی از مهمترین و شورانگیزترین دستاورد های مردم در ایران است که پس از تحمل چهل و سه سال تحجر و اسارت در چنگ یک فاشیسم تمام عیار اسلامی، از انقلاب خود، از آرمانها و اهداف آن، دفاع میکند و دوستان دروغین آن را می شناسند و صف مستقل خود را در همه حال گسترش می دهد.
در این هفت هفته جامعه ایران به سرعت پولاریزه و نسبت به آنچه که می خواهد و نه فقط آنچه که نمی خواهد، خودآگاه تر شده است.
سیاست رهبر تراشی ناسیونالیست های فیروزه ای، از ردیف کردن "شاهزاده"ها، "شاهدخت"ها و "والاحضرت"ها و پرده برداری از "ندیمه ها"، "ملیجک ها" و "بله قربان گو"های دربار آینده و ردیف کردن صف کاندیداهای وزرای آینده، که به کمک میدیای راست بین المللی مرتب زیرنورافکن قرار می گیرند، عملا به جدال اعتراض های متحد مردم رفتن و تلاش عملی برای شکستن صف متحد این انقلاب، است.
اینروزها شاهدیم پهلویست ها علیرغم پیام های ریاکارانه اتحاد از سوی رهبرشان، چگونه عملا به جدال اتحاد شکل گرفته در این انقلاب رفته اند!
تلاش شنیع و زننده راست افراطی و پهلویست، در برهم زدن اعتراض متحدانه مردم در ایران در چهلم مهسا را شاهد بودیم! گره زدن اعلام جنگ میلیونی و متحدانه مردم به حاکمیت، به مناسبت چهلمین روز مرگ مهسا به مراسم درون خانوادگی به تاریخ سپرده شده، سالروز تولد محمد رضا شاهی که به زیر کشیده شده است، و تبدیل اعتصابات وسیع و عظیم کارگری به گرامیداشت سالروز "کورش کبیر" و .. و برگزاری جشنواره "عظمت ایران و ایرانی"، که در صف مقدم عظمت ناسیونالیستی آن جمهوری اسلامی نشسته است، همه و همه در یک چشم به هم زدن دود شد و هوا رفت! نه تنها این تلاش پوچ شد که راست افراطی گذشته پرست و ستاره درخشان میدیای راست، بیش از پیش در جامعه منزوی شد!
مردم به حق شاه و "اشرافیت درباری" و "خدمه"ها و "ندیمه"های آنان را توهینی نه به شعور خود که به حرمت و کرامت و آزادی و حق برابر شهروندی خود می دانند.
جالب است که پا به پای گذشته پرستان و "کهنه" یا "نو" پهلویسم، "مقام معظم" هم تلاش میکند این تحرک انقلابی را جنبشی برای برگرداندن گذشته و سلطنت سرنگون شده، بنامد! بلکه به این طرق جنبش و انقلابی به پیش که برای آینده ای آزاد شکل گرفته است را به شکست بکشاند!
این برخلاف تبلیغات پهلوی چی ها، نه از قدرت سایه گذشته به زیر کشیده شده و "محاسن" محمد رضا شاه و محبوبیت "دوزخی" ساواک ، که از مرده بدنیا آمدن جنبشی است که پهلوی چی ها از ان نشات می گیرند!
راست افراطی به رهبری خانواده پهلوی، علیرغم فستیوال هایش توسط میدیای راست پر زروق و برق، در این مضحکه شکست خورد! این شکست را در بی اعتنایی مردم به فرمایشات و فراخوان های "شاهزاده" و اعتراض مستقل مردم و شعارهای رادیکال آنها، میتوان دید.
این جنبش که از روز اول اعلام موجودیت خود نیروی ارتجاعی چون مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت و رئیس جمهور لچک به سر آن را چنان به حاشیه پرتاب کرد که تا مدتها در کما به سر خواهند برد. سرنوشتی که در انتظار "شاه" و "خاندان سلطنتی" سکولار و "متمدن" و لشکر "شاهدخت"ها است.
هیچ چیزی بیش از ضدیت فریاد "آزادی، آزادی" مردمی که به جنگ نیروی سرکوب میروند، با نعره "رژیم چینج برای ایران" توسط راست شیروخورشیدی در خیابان های لس آنجلس و لابیسم برای متحقق کردن آن، نمیتوانست تقابل این دو صف را به متوهم ترین و ناآگاه ترین اقشار مردم ثابت کند. ظرفیت های فاشیستی طرفداران "شاهنشاهی"، حملات هیستریک و فالانژیستی آنان نه فقط به کمونیست ها، که به هر کسی که حاضر نیست زیر پرچم شیروخورشید سلطنتی شمشیر بزند، را حتی تلاش میدیای راست در سانسور کردن این حملات و لانسه کردن پزهای دمکرات منشانه آقای پهلوی و فیروزه ای ها نتوانست مخفی کند. این کف چرانی ها تنها و تنها از سیر انزوایی است که به آن دچار شده اند و ناکام ماندن تلاش برای شکستن صف متحد مردم و کج کردن سر بخش نااگاه جامعه بسمت گذشته است!
ایندوره "نو" و "کهنه" پهلویست ها نشان داند به نام تمامیت راضی، به نام "اتحاد حول سرنگونی" و... حتی قابلیت هضم جناح لیبرال جنبش خود را ندارند و باعث هراس و ترس آنها هم شده است.
در این هفت هفته فضای سیاسی در ایران و خارج کشور بیش از بیش سیاسی و پولاریزه شد. کمترین توهم به یک انقلاب "همه با هم"، به فراخوان راست به اتحاد زیر "دمکراسی"، "پرچم شیرخورشید" و "تمامیت راضی"، به ضرورت حمایت غرب از انقلاب و "نیت خیر" آنان در دفاع از انقلاب، ریخته شد. تلاش راست در همسو نشان دادن جنبشی که برای آزادی، رفاه و برابری میجنگد با خود که، مانند سال ۵۷، به نام انقلاب برای به شکست کشاندن آن کفش و کلاه کرده است، به سرعت با شعارهایی علیه حاکمیت و "شاه در انتظار" و "منتظر السطنه" جواب گرفت. اینها هرچه بیشتر تلاش کردند قلعه را از درون فتح کنند، عکس العمل، آنتی پاتی و خشم وسیعتری را علیه خود دامن زدند.
از منظر مردم در ایران همسویی این راست با انقلاب شان تفاوتی با همسویی اصلاح طلبان ناراضی با این انقلاب و اشک تمساح ریختن سران آن ندارد. همین حقیقت و همین خودآگاهی سناریوهایی چون "شورای مدیریت گذار"، "شورای ایران آزاد"، "شورای ملی مقاومت" و ... را به شکست کشاند.
انقلاب آتی ایران، از امروز مهر آزادیخواهی، برابری طلبی و رفاه همگانی، مهر چپ را بر خود دارد. در این انقلاب، مانند هر انقلاب دیگری، جنبش ها و نیروهای سیاسی مختلف حضور دارند و تلاش میکنند آنرا به پیروزی یا به شکست بکشانند. اپوزیسیون بورژوایی و راست علیرغم دستگاه قوی میدیایی خود، علیرغم لابیسم سنتی در غرب، تا امروز بازنده ماجرا بوده. اما شکست کامل این راست تا بعد از انقلاب ادامه دارد. برای به شکست کشاندن این راست و تمام سناریوهای ارتجاعی و ضد انقلابی آن، باید اتحاد توده وسیع مردم نه فقط حول افقی روشن، رادیکال، که حول آلترناتیوی رادیکال، آلترناتیوی که این رادیکالیسم، این عطش برای بدست گرفتن سرنوشت خود، این جنگ برای آزادی و برابری، این تلاش برای اعمال اراده مردم را نمایندگی میکند، تثبیت کرد.
زمان آن است جنبشی که تا امروز به آلترناتیوهایی چون "دولت در تبعید"، "رئیس جمهور" خودگماره، "شاهنشاه" در انتظار تاجگذاری، انواع شوراهای "مقاومت"، "گذار" و "مدیریت" و .... نه گفته است، به آلترناتیو رادیکال و انقلابی، "کنگره سراسری شوراهای مردمی"، به دولت موقتی که نماینده اعمال اراده مردم است، دولت موقتی که از دل همین جنبش و نمایندگان آن شکل میگیرد "آری" نهایی و قطعی خود را بگوید و دست به کار ایجاد آن شود.
روزهایی که در ایران قدرت دوفاکتو در دست مردم باشد دور نیست، روزهایی که حکومت قادر به بسیج دستگاه سرکوب به خیابانها نباشد، روزهایی که در زندانها شکسته شود و ... دور نیست، برای گرفتن قدرت در این روزها باید از امروز آماده شد و پایه های آلترناتیو مردمی خود را ساخت.