هیچ جنبش اجتماعی و اعتراضی بدون افق و چشم انداز نیست. جنبش انقلابی جاری در ایران دو وظیفه و هدف پیشاروی خود دارد.
- یکی، این است که کل نیروهای این جنبش خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی است.
- دوم، این جنبش هدف و شعار اثباتی آزادی و برابری دارد.
 
در مورد اول و مساله سرنگونی، هدف روشن است. جنبش انقلابی به هیچ جناح بورژوازی حاکم متوهم نیست. کل نیروهای جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی متفق و متحد و همبسته هستند. 
در مورد شیوه ها و تاکتیک های مبارزه اعتصاب کارگری، اعتصاب عمومی، اعتصاب و اعتراضات دانشجویی، اعتراض زنان و جوانان و...،  هم توافق وجود دارد.
 
در مورد دوم، افق و چشم انداز اثباتی جنبش، در شعار آزادی و برابری بیان می شود و می گوید پس از سرنگونی جمهوری اسلامی چه می خواهد.
اما تعریف ازادی و برابری چه در درون خود جنبش انقلابی جاری، چه در اپوزیسیون بورژوایی و چه اپوزیسیون و جنبش کارگری و سوسیالیستی، یکی نیست. تعریف راست و چپ پاسخ این شرایط نیست و قابل تفسیر و تعبیر است.
 
این یادداشت به افق و چشم انداز اثباتی هر کدام از این جبهه ها، یعنی جبهه اپوزیسیون بورژوایی و جبهه کارگری و سوسیالیستی می پردازد.
اپوزیسیون بورژوایی در طول چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی چشم به اصلاحات و تغییراتی در نظام حاکم دوختند و هیچوقت خواستار سرنگونی نبودند. اما جنبش دانشجویی ۷۸، خیزش گرسنگان ۹۶ و خیزش سراسری ۹۸ برای معیشت و بویژه جنبش انقلابی جاری، توهم و رویای اپوزیسیون راست و بورژوایی را نقش بر آب کرد. جنبش انقلابی جاری، اپوزیسیون اصلاح طلب دیروز و لیبرال ها و حتی سلطنت طلبان را به دنبال خود کشیده است. اما به این معنی نیست که اپوزیسیون بورژوایی و جناح هایش الزاما اهداف و افق جنبش انقلابی را پذیرفته اند.
بورژوازی اپوزیسیون سعی می کند افق خود را به افق جنبش تبدیل کند. یک روز "شاهزاده" ای می آورند، روز بعد شاهزاده از ادعای سلطنت و کسب قدرت پس از جمهوری اسلامی خداحافظی می کند. اما این خداحافظی مصلحتی پذیرش این حقیقت نیست که نظام سلطنت با پرچم شیر و خورشیدش در یک انقلاب توده ای به تاریخ سپرده شده است. شاهزاده ی خجول منتظر است تا اگر این نظام از در بیرون انداخته شده، بتواند از پنجره وارد شود. اما تلاش طیف های پراکنده اپوزیسیون بورژوایی در جبهه های دیگر ادامه دارد. از قبیل فرشگرد، سازمان مجاهدین، شورای مدیریت گذار و در کردستان مرکز همکاری احزاب کردستانی و غیره. همگی این اپوزیسیون علیرغم هر اختلافی با هم، اما یک هدف دارند و از یک جنسند. اختلافاتشان هم بر سر این است که کدام جبهه برای دست به دست شدن قدرت در ایران پیشدستی کرده و منافع کل بورژوازی را تامین می کند. این اپوزیسیون اگر دعوایی با هم داشته باشند بر سر تقسیم غنائم یعنی قدرت و ثروت بعد از جمهوری اسلامی است. برای این اپوزیسیون خیزش مردم و انقلابیون فقط ابزار سرنگونی رژیم و به قدرت رسانیدن آن ها است. هیچ ادم عاقلی در جنبش انقلابی ادعای بورژوازی اپوزیسیون درباره این که مردم خود تصمیم می گیرند و انتخاب می کنند را جدی نمی گیرند و باور نمی کنند. این یک تعارف بی مزه است.
 
جنبش انقلابی بنا به خصلت طبقاتی و آزادیخواهی و برابری طلبی اش تا کنون به اپوزیسیون بورژوایی روی خوش نشان نداده است. نیروهای جنبش یعنی کارگران و زحمتکشان، جنبش قدرتمند زنان، فرهنگیان، دانشجویان و دانش آموزان، پرستاران و کادر درمانی و... از ۹۶ و ۹۸ تا امروز ۱۴۰۱، نیرویی ازادیخواه و برابری طلب است. این جنبش، جناح های مختلف اصلاحات و سبز و لیبرال ها را پشت سر گذاشته، بالغ شده و گامی جلوتر است. رویگردانی جنبش انقلابی از اپوزیسیون بورژوایی کنونی در شعار "مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر". "نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری"، بیان شده است.
جنبش انقلابی بر شانه ی کارگران و زحمتکشان و زنان و فرزندانشان از مدارس تا دانشگاه ها و گرسنگان و حاشیه نشینان شهرها برپا شده است.
این جنبش با ترکیب طبقاتی – اجتماعی اش، جنبشی است که رو به گذشته ندارد و جنبشی رادیکال، آزادیخواه و برابری طلب است. به این اعتبار، هیچ اپوزیسیون بورژوایی آن را نمایندگی نمی کند.
 
گفتم که افق و چشم انداز جنبش انقلابی در شعار آزادی، برابری بیان می شود. یعنی می گوید پس از سرنگونی چه می خواهد. اما آیا تعریف آزادی و برابری که در کارخانه ها و محلات و در میان زنان و جوانان و دیگر اقشار جامعه مدام فریاد زده می شود، روشن است؟ در ادامه جواب این سوال را می دهم.
 
جنبش انقلابی ایران با دو سناریو و افق و چشم انداز روبرو است:
 
یکی بدیل و جایگزین بورژوایی است و دومی بدیل و جایگزین کارگری و مردمی!
 
هر کدام از این بدیل ها در دل جنبش جاری، نطفه ها و باورهای خود را می پروراند. اپوزیسیون بورژوایی تعریف خود از ازادی را دارد و حتی آن را به شکل قوانین معین از جمله قانون اساسی تعریف و روی میز دارد.
نظام اقتصادی و شکل اداره جامعه دو اصل مهمی است که نیروهای دخیل در جنبش باید به آن واقف باشند تا بتوانند دوستان  دشمنان را به روشنی از همدیگر تشخیص بدهند. در اینجا می خواهم بگویم که قانون اساسی بورژوایی چیست؟ دوما بدیل و قوانین جنبش انقلابی کارگران و زنان و زحمتکشان کدام است؟
 
۱- اصل و بنیان قانون اساسی بورژوایی را می توان در دوبند خلاصه کرد
 
یکی - تقدس سرمایه و مالکیت در نظام اقتصادی کاپیتالیستی و طبقاتی است. سرمایه و سود خط قرمز همه ی نظام های بورژوایی در سراسر جهان است. بقیه بندهای قانون شان در این زمینه، برای توضیح و توجیه این نظام است. نظامی که چنان در لفافه ی قوانین ریاکارانه و منفعت طلبانه و ضد کارگری و قابل تعبیر و تفسیر و تبصره ها پیچیده می شوند که برای کسی قابل فهم نیست. یا ناخوانده هم قابل درک است که این قانون در خدمت منفعت یک طبقه اقلیت علیه طبقه کارگر و اکثریت جامعه است.
 
دوم- تقدس نظام پارلمانی اداره ی جامعه تحت نام دمکراسی. بقیه بندها و تبصره های چون سه قوه "مجریه، مقننه و قضاییه" بعلاوه ی ارتش، پلیس مخفی، زندان، اعدام و... در خدمت و تعریف و توجیه نظام اقتصادی و سیاسی سرمایه دارانه است.
بورژوازی برای تسلط خود بر جامعه از هیچ فریب و دروغ و ریاکاری ابایی ندارد و شرم نمی کند. بورژوازی هر چند سال یک بار رای مردم را می خواهد تا به حاکمیت طبقاتیش مشروعیت ببخشد.  تمام سهم و حقوق مردم در دمکراسی بورژوایی هر چند سال یک بار یک رای است و بورژوازی برای این رای هم سر مردم منت می گذارد که گویا در تعیین حاکمیت و سرنوشتشان دخیل شده اند. در این نظام جماعتی مفتخور و بیکاره و طمعکار و ستمکار از صندوق ها  بیرون آورده می شوند تا جواز قبضه کردن دارایی های جامعه را از مردم بگیرند و به سهم خود که بردگی مزدی و تلاش برای بخور و نمیر است، قانع باشند.
خلاصه، هر آنچه که به نام آزادی و حرمت انسان در این نظام گفته می شود، دروغ، ریاکاری و فریبکارانه است. دمکراسی بورژوایی با ازادی واقعی هیچ قرابت و سنخیتی ندارد. ازادی بدون برابری پوچ و بی معنی است. ازادی در جامعه طبقاتی و تقسیم به کارگر و سرمایه دار و در دمکراسی بورژوایی یعنی ازادی سرمایه برای تصرف قدرت و مالکیت و تقسیم ثروت و دیگر هیچ.
 شکایت اپوزیسیون بورژوایی از نظام کاپیتالیستی جمهوری اسلامی این است که بخشی از بورژواها در حوزه ها و بیت رهبری و سپاه تمام دارایی ها را قبضه کرده اند و به انها سهمی نداده و یا سهم کمی باقی گذاشته اند.
شکایت اپوزیسیون بورژوایی از نظام پارلمان جمهوری اسلامی این است که سهم آن ها در این مجلس و قدرت کم است و یا سهمی ندارند.
کل بورژوازی اپوزیسیون در داخل و خارج رویا و ارمان و هدفشان تقسیم ثروت به نوعی است که نه سیخ شان بسوزد، نه کباب. ارمان و رویای کل اپوزیسیون بورژوایی، تقسیم قدرت بین خودشان است به نوعی که همه بخش های سرمایه داران در قدرت نمایندگی شوند. در همه ی پارلمان های نظام طبقاتی و سرمایه داری جهانی، در یک قرن اخیر، حتی در دمکراتیک ترین آن ها، منفعت اکثریت نمایندگی نشده و نمی شود! نظام پارلمانی جزء لایتجزای نظام اقتصادی سرمایه داری است.
فراموش نمی کنیم که بورژواها خود به دین و مذهب اعتقاد ندارند اما به دین و خرافات برای توجیه تبعیض و تفاوت ها در جامعه نیاز دارند. مذهب ابزار بورژوازی  بر علیه اکثریت جامعه است. برای این است که بینوایان به نداشته هایشان قانع باشند. چون خدایشان پنج انگشت را مثل هم نساخته است. پس سرمایه دار صاحب ملک و مسکن و کاخ و اتومبیل های گران قیمت و هواپیمایی شخصی...، داده ی "خداوند عادل" به آن ها است و این مالکیت مقدس است!  
 
۲- قوانین و باورهای سوسیالیستی جامعه ی آزاد و برابر

قانون اساسی طبقه کارگر و جامعه ی ازاد و برابر و سوسیالیستی کاملا سر راست و ساده است. نوشتن این قانون، حقوقدان، قانون گزاران وکلا، قضات و فلاسفه نمی خواهد. قانون را خود کارگران می نویسند و توسط نمایندگانشان در شوراهای کارگری و مردمی اجرا می کنند.
اکثریت کارگر و زحمتکش و محروم جامعه، تبعیض و ستم و تحقیر و فقر را در مدرسه نمی آموزند. طعم تلخ و درس ظلم و ستم و بیحقوقی و فقر و گرسنگی را در زندگی و بر سفره ی فقیرانه و بخور و نمیر خود چشیده و می آموزند.
کارگران و زحمتکشان قوانین نانوشته ای دارند که زندگیشان است. کار می کنند و دستمزد بخور و نمیری می گیرند و همیشه سفره شان یا خالی یا بی رنگ و بو است و حاصل و نتیجه کار و تولیدشان ارزش اضافه و سود سرمایه داران است و به جیب آن ها می رود.
نیاز ادم ها یکسان است. ما جامعه ای می خواهیم که اکثریت زحمتکشان سفره های خالی و یا بی رنگ و بو نداشته باشند، در حالیکه طبقات دارا و بورژواها سفره رنگین و سنگین و تا خرخره بخورند و سهم بچه های ما نصف غذای مانده ی بورژواها در سطل های آشغال باشد. در جامعه ی طبقاتی، طبقات دارا اقلیت بسیار کوچک جامعه اند، اما بیشترین ثروت و سامان منقول و غیر منقول و ملک و کارخانه و بانک در اختیار دارند.
 
در جامعه ی سوسیالیستی ما، تا زمانی که هنوز دستمزد و حقوق ماهانه وجود دارد، این دستمزدها برای کلیه بخش های جامعه یکسان است. درآمد و دستمزد کارگر، معلم، کارمند، مهندس، مدیر، دکتر، پرستار... یکسان است. نیاز بشر با هر شغل و سواد و تجربه و توانایی یا ناتوانی، یکسان است.
در جامعه  سوسیالیستی چیزی به نام کار پست وجود ندارد. تقسیم کار بر اساس توانایی، تجارب و استعدادهای افراد و جمع های مختلف جامعه است. ممکن است صاحبان مشاغلی چون کار فکری و سازماندهی و مدیریت و اداره ی گوشه ای از جامعه و یا پزشک و معلم و استاد دانشگاه...، اوقاتی در سال راننده یا کارگر حمل زباله های شهر یا شغل مشابهی شود! تفاوت شغل ها چه یدی و چه فکری برای کسی امتیاز نیست. از هر کس به اندازه توانش و بهر کس به اندازه نیازش قانون جامعه ی سوسیالیستی است.
 
هر بورژوایی به اندازه چند میلیون مردم زحمتکش سرمایه منقول و غیر منقول و سود و ملک دارد. مسکن یک بورژوا، ماشینهایی که سوار می شوند، تغذیه ای که دارند، پوشش و تفریح و خوشگذرانی شان و بطور کلی رفاه شان در مقایسه با اکثریت محرومان جامعه شکاف عمیقی است که تنها در نظام سوسیالیستی از بین رفته و نابرابری و تبعیض بر می افتد.
جامعه سوسیالیستی جامعه ای است که هیچ امکان و هزینه ای برای مذهب صرف نمی کند. به هیچ مسجد و امام جمعه و آخوندی حقوق نمی دهد. آخوندی، شغل نیست. انگل است. کسی که می خواهد برای اخرت و بهشت اش سرمایه گذاری کند و وقت بگذارد، باید از جیب خود و وقت آزادی که خواهد داشت استفاده کند. آخوندی که برای بهشتش وقت صرف می کند، بکند ولی حقوقی ندارد و اگر بخواهد درآمدی مثل بقیه داشته باشد باید مثل همه کار کند. اگر ساعت کار روزانه ۶ ساعت است، او هم باید ۶ ساعت در روز کار مفیدی برای جامعه انجام دهد و گرنه درآمدی نخواهد داشت.
نظام سوسیالیستی ما از هر گونه شائبه مذهبی و دینی در قوانین و آموزش و خانواده و قضاوت و اداره جامعه بری است. بورژوازی در پروپاگاند ضد کمونیستی و ضد سوسیالیستی اش می گوید در جامعه باید رقابت باشد. اگر درامد و نوع زندگی یکسان باشد، کسی کار نمی کند. پزشکان و وکلا و مدیران و غیره حاضر نیستند دستمزد یک کارگر داشته باشند و از این قبیل.
چیزی که برای بورژوازی قابل فهم و درک نیست، انسانیت و شعور انسان ها در جامعه ی برابراست. فردگرایی و منفعت فردی مختص جامعه ی طبقاتی است. به مردم می گویند اگر تو کار نداری یا درآمدت کم است به این خاطر است که تو تنبل یا بی سوادی. تلاش نمی کنی. بدشانسی یا خدا به تو نداده. از تو حرکت از خدا برکت! این فرهنگ ضد انسانی جامعه ی سرمایه داری است. در این جامعه انسان و انسانیت با میزان دارایی و مالکیت و ثروت سنجیده می شود. در نتیجه اکثریت کارگر و زحمتکش و محرومان جامعه، انسان های برابری محسوب نمی شوند. انسان های پست هستند. در حالیکه سرمایه داران و تجار و صاحبان املاک و کارخانه و بانک دارها، مفتخوران و انگل های جامعه اند و پست اند، نه کارگر کارخانه یا شهرداری و معلم مدرسه و راننده و ...
جامعه سرمایه داری سرنوشت انسان و اکثریت جامعه را به تلاش های فردی شان واگذار می کند. در نتیجه نه رقابت، بلکه فردگرایی، خرافات و یا تمکین و تسلیم را رواج می دهد. جامعه طبقاتی اراده را از انسان سلب می کند. اکثریت اختیاری برای نحوه زندگی کردن سالم و امن و مرفه ندارند. نود درصد جامعه ی ما هیچ اختیاری برای شغلی که دوست دارد و یا وقتی برای تفریح و زندگی امن و مرفه ندارد.
طبقه کارگر و زحمتکشان فریب بورژوازی ریاکار و طمعکار و تبهکار و فاسد را نمی خورد. جامعه سوسیالیستی اراده و اختیار را به انسان بر می گرداند که جامعه اش را خودش بسازد!
 
در یک کلام، آزادی و برابری در قانون و جامعه سوسیالیستی یعنی، آزادی بی قید و شرط سیاسی و بهرمند شدن همه ی انسان ها از نعمات و دارایی های جامعه بطور برابر و یکسان.
از هر کارگری بپرسی چه میخواهید می تواند بگوید من کار می کنم و تولید می کنم باید نتیجه و حاصل کار من مال خودم باشد. تولید برای نیاز جامعه است نه برای سود سرمایه داران. قدرت و حاکمیت باید دست کارگران و کارکنان جامعه باشد. آزادی بدون برابری پوچ است.
 
و کلام آخر:
 
کمونیست ها از پنهان کردن عقاید و آرمانشان عار دارند.
 
ما کمونیست ها برای برقراری یک جامعه سوسیالیستی آزاد و برابر اعلام می کنیم:
- تقسیم جامعه به طبقات "طبقه کارگر مزدی و بی اراده و اختیار و طبقه سرمایه دار حاکم و مالک داراییهای جامعه" را نمی پذیریم. در جامعه ما همه به یکسان از نعمات و داراییهای جامعه برخوردارند. در جامعه ی آزاد و برابر کارگران و زحمتکشان و اکثریت مردم محروم، مسکن برای همه هست. آموزش و بهداشت و درمان و حمل و نقل رایگان است. جامعه ی سوسیالیستی به زن و مرد تقسیم نمی شود. چیزی به نام زن خانه دار که کارگر بی اجر و مزد نظام سرمایه داری است، وجود ندارد. زنان مثل مردان کار می کنند و دستمزدی برابر می گیرند. مهد کودک های رایگان برای حفاظت از کودکان در همه ی محل های کار و زندگی هست. در سلف سرویس های همه ی محلات کار و آموزش، تغذیه رایگان هست.
- ازادی و برابری بدون دخالت مستقیم اکثریت در تعیین سرنوشت جامعه، ممکن نیست. شکل دخالت مستقیم، شوراهای مردمی است. ما به جای پارلمان که ابزار قدرت طبقات دارا است، شوراهای مردمی با دخالت مستقیم اکثریت جامعه بر پا می کنیم.
- در جامعه ی آزاد و برابر، تقسیم مردم بر اساس قومیت و زبان و مذهب و جنسیت مردود است. برابری کامل و بدون قید و شرط زن و مرد حاصل است. در جامعه ی ازاد و برابر،  ستم بخاطر ملیت و زبان و مذهب و لباس و فرهنگ منفور و مردود است. در جامعه ما انسان مبنا است و همه ی انسان ها از حقوق شهروندی برابر برخوردارند. 
- ما بر ویرانه ی نظام طبقاتی و سرمایه دارانه ی  پارلمانی، شاهی و...، نظام اراده و دخالت مستقیم مردم متحد و متشکل در شوراهای خود را می سازیم.
- ما کمونیست ها سیستم تبهکارانه ی اقتصادی سرمایه دارانه و نظام سیاسی استبدادی اش را نمی پذیریم.
نظام اقتصادی سرمایه داری بدون روبنا و حاکمیت استبدادی، مطلقا قادر به حفظ قدرت و کسب سود و ثروت هر چه بیشتر و بیشتر نیست. نظام سرمایه، برای خفه کردن طبقه کارگر مزدبگیر که زیاده خواهی نکند و رفاه و امنیت نطلبد و برای ساکت نگه داشتن جامعه که رفاه و اموزش و بهداشت و حمل و نقل رایگان نخواهد، به سرکوب نیاز دارد. برای سرکوب هم  ارتش و نیروی انتظامی و پلیس مخفی و زندان  و اعدام دارد. ما این نظام جهنمی استثمار اقتصادی و سرکوب سیاسی را نمی پذیریم. جمهوری اسلامی سرنگون شده به دست اکثریت بپاخاستگان جامعه،  کل نظم اقتصادی و قدرت سیاسی و نظامی و پلیسی اش را با خود به گور خواهد برد.
- در نظام اقتصادی سوسیالیستی و برابر و نظام سیاسی دخالت مستقیم همه ی مردم  در کنگره ی شوراهای مردمی، جایی برای استثمار و ستم و سرکوب نیست. در شرایط آزادی بی قید و شرط سیاسی،  پلیس مخفی و تفتیش عقاید و زندان و اعدام،  نفی و برچیده می شود. در این نظام بجای ارتش و نظامیگری حرفه ای، توده های میلیونی مردم مسلح، خود از منافع و امنیت جامعه صیانت و حفاظت می کنند!
 
زنده باد سوسیالیسم
ازادی، برابری حکومت کارگری