گفتگوی هساره ابراهیمی
با روزنامه آلمانی Leipziger Volkszeitung
در تاریخ ۱۹ اکتبر در مصاحبه ای که با روزنامه "مردم لایپزیک" داشتم در مورد اعترضات سراسری و مسئله زن در ایران صحبت کردم.
" زندگی به عنوان یک زن در ایران به چه معناست"، زنان نه تنها از جانب حاکمیت اسلامی بلکه از طرف جامعه به شیوه های مختلفی تحت فشار روانی و فیزیکی هستند. و اشاره کردم که زنان در جامعه از اولین و ابتدایی ترین حقوق خود برخوردار نیستند و آنها مستقلانه نمی توانند هر تصمیمی در باره زندگی خود داشته باشند. بر همین مبنا آزادی زنان از قید اسارت های حاکمیت جمهوری اسلامی تازه نقطه شروع انقلاب زنانه ایران است، این انقلاب بایستی در ابعاد اجتماعی به حیات خودش ادامه دهد تا بتواند، در آزادی و برابری به سرانجام برسد. جمهوری اسلامی از ورود زنان و خواست مطالبات جنبش زنان ترسیده است، چون زنان در طول این ۴۳ سال به وسیله این حکومت همیشه و با هر بهانه ای به کنج ها خانه ها فرستاد شدند و حال همین زنان بر علیه آپارتاید جنسی و قانون حجاب که بر آنها اعمال شده بود به پا خواستند و نه بزرگی به بردگی چندین ساله دادند. در بخش دیگری اشاره کردم که انقلاب زنان در جریان فقط به دنبال لغو قانون حجاب نیست بلکه هدف رهایی کامل زن است، به همین دلیل هم هست که این اعتراضات به نقطه ثقل سرنگونی جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
از سوی دیگر، اعتراضات به فقر، بیکاری، نداشتن امنیت اجتماعی و ... جزء جدایی ناپذیر از خیزش انقلابی است، به یک معنی آنچه امروز در ایران در جریان است عصاره ای از اعتراضات بر سر رفاه و معیشت و آزادی است که در ابعادی بزرگتر و از جنبه هایی هم رادیکال تر ظاهر شده است. برای نمونه اشاره کردم که اولین اعتراضات زنان در ۸ مارس سال ۱۳۵۷ علیه حجاب اجباری الان دیگر بلاواسطه به جنبش مبارزات زنان برای رهایی در سال ۱۴۰۱ وصل شده است. در بخش آخر صحبت ها از امید و نگرانی هایم صحبت کردم، امیداور از اینکه جنبشی به میدان آمده که سالهای سال بوسیله قوانین ارتجاع اسلامی حق ابراز وجود نداشته و حال با تمام قدرت و بدون هیچ تردیدی به مبارزه خودشان در کف خیابان ها، محلات کار و زندگی و در دانشگاه ها ادامه میدهند و جامعه را همراه خود آورده اند و فریاد "آزادی زن، آزادی جامعه است" سر میدهد. از سوی دیگر، باید جنبید و راه پیروزی این جنبش را به هر شیوه ممکن هموار کرد و نقش مخرب تمام نیروهای مرتجع بورژوازی و آلترناتیوهای آنها را خنثی کرد.
از سوی دیگر، اعتراضات به فقر، بیکاری، نداشتن امنیت اجتماعی و ... جزء جدایی ناپذیر از خیزش انقلابی است، به یک معنی آنچه امروز در ایران در جریان است عصاره ای از اعتراضات بر سر رفاه و معیشت و آزادی است که در ابعادی بزرگتر و از جنبه هایی هم رادیکال تر ظاهر شده است. برای نمونه اشاره کردم که اولین اعتراضات زنان در ۸ مارس سال ۱۳۵۷ علیه حجاب اجباری الان دیگر بلاواسطه به جنبش مبارزات زنان برای رهایی در سال ۱۴۰۱ وصل شده است. در بخش آخر صحبت ها از امید و نگرانی هایم صحبت کردم، امیداور از اینکه جنبشی به میدان آمده که سالهای سال بوسیله قوانین ارتجاع اسلامی حق ابراز وجود نداشته و حال با تمام قدرت و بدون هیچ تردیدی به مبارزه خودشان در کف خیابان ها، محلات کار و زندگی و در دانشگاه ها ادامه میدهند و جامعه را همراه خود آورده اند و فریاد "آزادی زن، آزادی جامعه است" سر میدهد. از سوی دیگر، باید جنبید و راه پیروزی این جنبش را به هر شیوه ممکن هموار کرد و نقش مخرب تمام نیروهای مرتجع بورژوازی و آلترناتیوهای آنها را خنثی کرد.