مختصات پیشروی تا پیروزی، جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی زنان

بند ناف حاکمیت جمهوری اسلامی از بدو سرکار آمدنش با زن ستیزی و تعرض و ضدیت با شان، حقوق و حرمت زنان بسته بود. قوانین ضد زن مانند حجاب و آپارتاید جنسی، سنگسار و ..... با خشن ترین و وحشیانه ترین شکل از پونز زدن به پیشانی تا اسید پاشی، باز کردن دست وحوش حزب الله و بسیجی و ... در تعرض به زنان و سرکوب مقاومت وسیع زنان علیه این توحش لجام گسیخته، ممکن شد. در کنار حاکم کردن قوانین قرون وسطایی، شرع، ناموس، ایجاد دادگاه، شلاق و باتوم و زندان، تحقیر زنان به عنوان انسان درجه دوم در جامعه و همزمان با شکست حاکمیت در خفه کردن جنبش حق زن، تلاشهای رذیلانه اصلاح طلبان برای مینیمالیستی کردن مطالبات پیشرو و مترقی جنبش زنان و آشتی دادن حق زن با اسلام و حکومت مذهبی شدت گرفت. تلاش برای قربانی کردن حق زن و صدای حق طلبی و آزادی خواهی زنان برای بده بستان های جناحهای درون و بیرون حکومتی!
مبارزه و جدال دائمی جنبش زنان برای خلاصی از بختک جمهوری اسلامی، از روز اول به قدرت رسیدن ضد انقلاب اسلامی، در دل این جامعه در جریان بوده.
جمهوری اسلامی که بیش از چهل سال سیاست عقب راندن جنبش آزادیخواهانه و هر صدای اعتراضی را از کانال تعرض به زنان، بعنوان حلقه ضعیف جامعه، پیش برده بود، با دیدن رشد اعتراضات بخشهای مختلف جامعه از کارگر تا بازنشسته و بخصوص اعتراض به بیحقوقی مطلق زنان و اعتراض فردی و جمعی زنان به حجاب و لغو عملی آن در هر فرصتی، روبرو شده بود، با محاسبه غلط خود یکبار دیگر اوباش گشت ارشاد را برای تعرض به این "حلقه " به وحشیانه ترین شکل ممکن به جان زنان و دختران معترض انداخت. با این تصور که اینبار نه فقط این مقاومت را در هم میشکند، بلکه به سایر بخشهای معترض مردم هم "درس عبرتی"ی میدهد. سیاستی که علیرغم بسیج دستجات مذهبی و فتواهای مراجع تولید خرافه در همان لحظات اول با مقاومتی جدی از طرف زنان و دختران آزاده روبرو شد.
اما با گذشت کمتر از چند ماه از مانور زن ستیزی و با به قتل رسیدن مهسا امینی توسط اوباش گشت ارشاد، مزه لبریز شدن کاسه صبر این جنبش را چشید. قتل مهسا جرقه بر بشکه باروت خشمی بود که زبانه های آن در عرض تنها چند ساعت تمامی شهرهای کشور را فرا گرفت.
تنها در عرض دو روز خیال خام حاکمیت در تعرض به "حلقه ضعیف" جامعه به کابوس مرگش تبدیل شد. متوجه شدند نفرت از بیحقوقی مطلق زن مدتها است همگانی شده و امروز نقطه اشتراک همه بخشهای جامعه، مرد و زن، جوان و پیر، شده و احقاق برابری و رهایی زن، امر مشترک همه جامعه است. متوجه شدند که جنبش زنان مدتها است همگام با مبارزه برای امنیت، رفاه، آزادی، مبارزات کارگری، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، دانشجوئی و ... مثل بدنه ای واحد جلوی صحنه جامعه ایران و علیه حاکمیت جمهوری اسلامی صف آرائی کرده است.
 جمهوری اسلامی طعم "تلخ" مشت قدرتمند طبقه متخاصم اش را که با تمامی جنبشهای مختلف درونی اش که هم منفعت و متحد هستند چشید، اکنون حاکمیت به عمق استیصال و ذلت خود در برابر جنبشی که خواهان کوتاه کردن دست مذهب از زندگی زن است، خواهان لغو همه قوانین قرون وسطایی و پوسیده ضد زن در این جامعه است، جنبشی که رهایی جامعه را در رهایی زن میبیند و برای آن به میدان آمده را چشید. این جنبش در کنار تمام مردم آزادی خواه از جوان، پیر، زن، مرد تا فرزندان بازنشستگان و کارگران تا دانش آموز و معلم و دانشجویش، پشت همه بالائی ها را به لرزه انداخته است. این دو هفته حاکمیت طعم تلخ مشت محکم زنان و جوانان که با دستان خالی و عزمی فولادین به جنگشان رفتند را با اعماق وجودش حس کرد و چشید.
حاکمیت جرقه بر باروت تنفر مردمی زد که در هر گام و در هر مصاف با تکیه بر خرد جمعی و رهبران جنبشی اش برای رویارویی نهائی با حاکمیت فقر، فلاکت، خفقان، دیکتاتوری، بی حقوقی، بی حرمتی و سیه روزی، کارآزموده تر، با تجربه تر، مصمم تر و منسجم تر میشود . جدل و نبردی که حاکمیت در آن نه راه پس دارد نه پیش.
این جنبش ۲۵ شهریور، روز قتل مهسا،  را به عنوان روز نه به حجاب در تاریخ ایران تثبیت کرد و آنرا به جهانیان اعلام کرد. روزی که در آن زن و مرد، پیر و جوان، کارگر و معلم و دانشجو و کل جامعه همصدا و متحدانه اعلام کردند این تعرض را بی جواب نخواهند گذاشت.
جدال و نبرد عظیمی در جامعه ایران در جریان است، نبرد جنبش آزادیخواهی، جنبش برابری طلبی، جنبش رهائی زن، جنبش ضد جهل و خرافه و ارتجاع! نبرد بشریت با توحش در خیابانهای سراسر ایران رقم خورد. جنبشی با عزم برچیدن کل بنیادهای حاکمیت ضد زن اسلامی درحال حماسه آفرینی است.
امروز جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی تمام قد در برابر حاکمیت زن ستیز جمهوری اسلامی صف آرائی کرده و قصد تسلیم ندارد. مردم ایران همدردی با خانواده مهسا امینی و مهساهای جانباخته در راه آزادی و برابری ِ زن را نه با به سوگ نشستن بلکه با نبردی متحدانه و در کف تمامی خیابان ها، تمامی شهرها و دانشگاه های ایران با خانواده مهسا و جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی زنان سهیم شدند و مهسا را نماد رهائی از قید بندگی و اسم رمز آزادی و برابری زن نامیدند. میلیونها انسان همدردی و خواست مشترک خود را با نبردی تاریخی با بانیان تعرض به شان و جایگاه انسانی زن، مسببین تحقیر و بی حرمتی و نا امن کردن زندگی زنان و انسانهای آزادی خواه و برابری طلب به نمایش گذاشته اند.
اعلام میکنند که جنبش برای امنیت، آسایش، رفاه و آزادی سر سازش با هیچ نیرویی را ندارد، اعلام میکنند که حاکمیت خیال خام کرده که جامعه مترقی، مبارز و پویا را به شکست بکشاند، خیال خام کرده که با سناریو های رسانه های جیره و مواجب گیرش بتواند به اعتراضات رنگ خش و خون و خاموشی بزند، خیال خام کرده  که با قطع اینترنت و سانسور بتواند خیابان ها، دانشگاه ها، کوچه ها، محلات و منازل را که به سنگر آزادی خواهی زنان تبدیل شده اند از مردم معترض پس بگیرد. خیال خام کرده که با توسل به تیر و تفگ و با گسیل ارتش و سپاه و بسیج و کل دستگاه سرکوب، که تنها آمار عددی پرونده سیاه جنایات اش را سنگین تر خواهد کرد، بتواند برای چند صباحی بیشتر به عمر ننگین اش ادامه بدهد. خیال خام کرده که کشتی به گل نشسته حکومتش را از گزند طوفان خشم مردم برهاند.
مردم آزادیخواه و به ستوه آمده از حاکمیت ضد زن و ضد بشری،  همزمان در اکثریت قریب به اتفاق شهرهای ایران اعلام کرده اند که آمده اند تا نگارش تاریخ بازگشت حرمت و اختیار به انسان را از حاکمیتی در گِل مانده و فرماندهانی درمانده پس بگیرند. اعلام میکنند که حاکمیت دیکتاتوری جمهوری اسلامی را با تمام جناح و دسته و دستگاه سرکوب اش به آتش می کشند. اعلام میکنند که مرگ نظام و قوانین زن ستیزش فرا رسیده. اعلام میکنند به قصد ساقط کردن این حکومت به میدان آمده اند. نشان دادند که در هر کوچه و خیابان و شهر و دانشگاه و روستا و کارخانه و مدرسه، سنگر آزادی ساخته اند و در این سنگر، سرود برابری را همصدا و هم آواز می خوانند. نشان دادند که اتفاقا بر خلاف هزیان و سراب حاکمیت، از دهه ی چهلی تا دهه ی هشتادی اتفاقا شانه به شانه هم، پرچم دار برچیدن حاکمیت ارتجاع، خرافه، جهل و استثمار و تحقیر و بردگی و بندگی هستند. نشان دادند نه فقط دوره "بزن و درو" وحوش گشت ارشاد و امر به معروف و دوره تقلا برای طالبانیزه کردن جامعه و دوره جولان اوباش مزدبگیران حاکمیت بسر آمده، بلکه اینبار مشت جوانان به خشم آمد است که بر دهان اوباش سرکوبگر کوبیده میشود.
این جنبش و قهرمانان آن برعکس نیروهای مستاصل حاکمیت، میزنند و در نمی روند، می ایستند، ده ها و هرازان و میلیونها می شوند. اینبار خیابانها به صحنه ضجه و هراس و فرار نیروهای وحشت کرده حاکمین بدل شده. چون اینبار مردم برای طاعون زدائی جامعه و جارو کردن طاعون اسلامی از کف خیابان و محل زیست و زندگی خود به میدان آمده اند و هر چه پرچم و نماد و اسطوره جنایت و ارتجاع و بردگی زن بود را در تابوت حاکمیت بدرقه آتش کردند و به زیر کشیدند. چون این بار پاشنه آشیل ایدئولوژی، مذهب، حاکمیت و فلسفه وجودیشان  "که ضدیت، تعرض و بی حرمتی به جایگاه انسانی زن است" مورد هجوم خشم سراسری مردم تشنه آزادی و برابری زن و مرد قرار گرفته است.
این صدای جنبش ماست! جنبشی که امروز مختصات سیاسی، پراتیکی، جغرافیایی آن با وحشتی مرگبار به حاکمین ارتجاع نه تنها در ایران بلکه در منطقه و دنیا تحمیل شده است! جنش انقلابی آزادی و برابری زن که در ظرف همین چند روز خروش خود، لرزه بر اندام نه فقط جمهوری اسلامی که جنبش اسلام سیاسی انداخته و حاکمیت های منطقه را به وحشت و سراسیمگی انداخته است.
این قدرت جنبش ماست، قدرت جنبشی است که امروز از ایران تا انگلیس و آلمان و استرالیا و ترکیه و آمریکا و جای جای جهان اعلام میکند که مرز نمی شناسد، سر ایستادن ندارد، مبارزه برای آزادی خواهی و برابری طلبی، مبارزه بازگرداندن اختیار به انسان، مبارزه بازگردانی شان و جایگاه انسانی به زنان در جریان است و تا تحقق آن از پا نخواهد نشست و مبارزه اش ادامه دارد.


تا پیروزی راه زیادی باقی نیست، خرد جمعی تضمین این پیروزی ست.

۲۹ سپتامبر ۲۰۲۲