زمانیکه حاکمیت سرمایه داری از سوی معترضین اجتماعی ، به خطر می افتد، اقشار مختلف بورژوازی از سلطنت طلب و مجاهد و ناسیونالیست ها و بورژوازی پرو غرب و غیره گرفته تا کشورهای امپریالیستی، برای حفظ این مناسبات به عناوین مختلف به تکاپو می افتند. مذاکرات و بند و بست های پشت پرده، قول و قرارها، آلترناتیو سازی ها، رقابت ها، یار گیریها و جدل های بین آنها برای آلترناتیو مطلوب مناسبات سرمایه داری شروع می شود. مطلوب بودن بورژوازی برای کشورهای امپریالیستی، در درجه اول ضدیت و دشمنی با طبقه کارگر و کمونیستها و توان سرکوب آنها است، تا بعدا بتوانند با اتکا به سرکوب و دیکتاتوری عریان، انباشت و فوق سود را ازقَبَل نیروی کار ارزان تهیه کنند.
بعد از اعتراضات وسیع اجتماعی کارگران، معلمان، بازنشستگان و شورش گرسنگان و ناتوانی جمهوری اسلامی در تحمیل عقب نشینی به معترضان اجتماعی، اپوزیسیون بورژوایی پرو غرب، برای بهره گیری و استفاده از این موقعیت، برای کسب قدرت سیاسی در جهت منافع طبقاتی به تکاپو افتادند. در این ارتباط رضا پهلوی برای متحد کردن جبهه متفرق راست و بورژوازی، پیامی را بیرون داد که مید یا های راست و کاپیتالیستی آن را در بوق و کرنا کردند. این پیام در واقع برای صفوف متشنج و پراکنده نیروهای بورژوازی چه پوزیسیون و چه اپوزیسیون در تقابل با کمونیست ها و طبقه کارگر بود و هست. تلاشی از جانب بورژوازی بزرگ و سلطنت طلبان و جریانهای راست بورژوایی پرو غرب و ناسیونالیست عظمت طلب ایرانی بود، برای انسجام درونی راست و بورژوازی به زیر یک پرچم و برنامه واحد. بورژوازی که باوری به خرد جمعی کارگران و مردم معترض اجتماعی ندارد، باوری به تصمیم گیری آزادانه و حق انتخاب زندگی مردم ندارد، یک شبه خواب نما شده و “ هذیان “ گویان از خرد جمعی و اراده مردم صحبت می کند و تلاش می کند که منافع طبقاتی خود را بنام منافع مشترک مردم جا بزند. برای کارگران و انسانهای معترض اجتماعی به وضع موجود که عزم کرده اند حاکمیت جمهوری اسلامی و کل مناسبات گندیده سرمایه داری را بگور بسپارند، این “ خرده فرمایشات” رضا پهلوی مشمئز کننده و عوام فریبانه است که تاریخ مصرف آن بیش از چهار دهه است که گذشته .
پیام رضا پهلوی، پیام و خواست سیاسی و طبقاتی ناسیونالیستهای عظمت طلب و فاشیستی های تمامیت خواه ایرانی است که از منظر و منافع طبقاتی بورژوازی به مسائل و معضلات اجتماعی نگاه می کند. این پیام شکلی از موافقت و مخالفت را در صفوف جریانهای راست و بورژوازی بوجود آورد. در این میان حزب دموکرات کردستان ایران، “انتظار نداشت” که بورژوازی بزرگ و عظمت طلب ایرانی منافع سیاسی آنها را در نظر نگرفته و گوشه چشمی و یا سهمی ولو کوچک هم برای ناسیونالیستهای کرد در نظر نگرفته باشد. اما این انتظار همانند مذاکرات این حزب با مهره های رژیم جمهوری اسلامی بر سر سهم خواهی عبث و بیهوده بود. جواب چرائی ، پیام رضا پهلوی، که جایی را برای اقتدار سیاسی احزاب و جریانهای ناسیونالیست کرد نگذاشته را باید در این جستجو کرد که آنها، شاید به این امر آگاه و واقف هستند که این احزاب را بعدا می توانند با قیمت ارزان بخرند!
رضا پهلوی از جایگاه بورژوازی تمامیت خواه و بقول ناسیونالیستهای کرد، مرکزگرا، اهمیتی به مسئله ملی نداده و مردم را نه بنام “ ملت کرد” بلکه بنام عشایر و قبایل و ایل مورد خطاب قرار داده است. ظاهرا این “ انگیزه ای” شده است برای مخالفت ناسیونالیستهای کرد با پیام رضا پهلوی. اعتراض و مخالفت جریانهای ناسیونالیست کرد نه از منظر و منافع توده های محروم جامعه کردستان ، بلکه از موضوع منافع و سهم خواهی، بورژوازی کرد، در کسب قدرت سیاسی بوده است. شرکت ندادن آنها در قدرت سیاسی و رسمیت ندادن به منافع ملی- طبقاتی آنها به عنوان بخشی از جریانهای بورژوا-ناسیونالیستی در حوزه های منطقه ای و جغرافیایی کردستان ایران، معضل بورژوازی کرد در این کشمکشها و اختلافات است. اختلاف خالد عزیزی با پیام رضا پهلوی در چارچوب منافع درون طبقاتی بورژوایی است، یعنی تقسیم قدرت سیاسی.
تکیه ناسیونالیست های کرد بر سر مسئله ملی، برای کسب قدرت سیاسی و یا سهم خواهی در قدرت سیاسی مرکزی است. ناسيوناليسم به عنوان يك ايدئولوژي و حرکت اجتماعى پا به صحنه کشمکشهای سیاسی میگذارد تا بر مبنای تفاوت هاى ملى و قومى و نابرابرى هاى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى برحسب تعلقات ملى، بتواند به این واقعیتها و شکافها و تفاوتها تبلور سیاسی ببخشد و آن را مستقیما به مسئله قدرت سیاسی و ایدئولوژی حاکمیت گره بزند. مسئله ملی راه مستقیمی است که ناسیونالیستها را به قدرت طبقاتی نزدیک می کند. برای ناسیونالیسم هويت ملي سنگ بنای استراتژی در سازماندهى دولت طبقاتي بورژوازی است. نقطه عزیمت و هدف غائی ناسیونالیسم کرد در ایران حکومتی، شبیه و مانند حکومت اقلیم در کردستان عراق است. امروزه برای دولت اقلیم مسئله ملی حل شده و به قدرت سیاسی رسیده و در قدرت مرکزی سهیم است. از این نظر از قدرت سیاسی و طبقاتی آش در جهت استثمار و سرکوب طبقه کارگر و مردم محروم کردستان عراق استفاده می کند. این خصوصیات ذاتی و نقطه عزیمت ناسیونالیسم در استفاده از مسئله ملی است. این همان تلاش و نقطه عزیمتی است که احزاب برادر در کردستان ایران از جمله حزب دموکرات و کومله و... به آن مشغول هستند. این احزاب ناسیونالیست چه در ارتباط با مذاکرات مختلف با جمهوری اسلامی و چه اختلاف با پیام رضا پهلوی، دارند یک هدف را دنبال می کنند و آن هم سهم بری از قدرت سیاسی و شرکت دادن آنها در حکومت بورژوازی برای استثمار طبقه کارگر” خودی”.
حل مسئله ملی برای ناسیونالیستها کرد نه در جهت محو ستم ملی و رفع نابرابریها و ستم مضاعفی است که ناسیونالیسم بالا دست و تمامیت خواه بر مردم کردستان روا می دارد بلکه در خدمت کسب قدرت سیاسی طبقاتی برای آنها است. وجود مساله ملی مستمسکی شده که احزاب ناسیونالیست برای تقسیم قدرت بر سر آن به چانه زنی بپردازند. بقول معروف دعوای بورژوا- ناسیونالیستها بر سر “ لحاف ملا” است، بر سر شرکت ندادن ناسیونالیستهای کرد در قدرت و بحساب نیاوردن آنها به عنوان بخشی از معادله سیاسی بورژوازی در منطقه است
احزاب ناسیونالیستی کرد، حزب دموکرات و کومله و... در مذاکرات خود با حاکمان جنایتکار جمهوری اسلامی سالها است که بی وقفه در تلاش این معاملات و بند و بست بر سر سهمی در قدرت سیاسی بوده وهستند. امروز هم همین ابزار ملی را در چانه زنی و اختلاف با رضا پهلوی و ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی بکار می برند. برای ناسیونالیسم کرد مهم نیست که حاکمان سرمایه ایران چه اسلامی و چه سلطنتی، چه جنایتی در حق مردم رنجدیده جامعه می کنند! مهم نیست که چه تعبیض و نابرابری و ستمی در حق انسانها روا می دارند! مهم نیست که فقر و بیکاری و فلاکت به عرش اعلا برسد، مهم نیست که چگونه کارگران و کودکان کار و کولبران رنج و سختی، استثمار و زندگی شان به یغما برده شود! مهم نیست که زنان جامعه به مثابه بردگان خانگی اسیر قوانین مردسالارانه شوند و..... آن چیزی مهم است که این احزاب بورژوا- ناسیونالیست گوشه ای ، بخشی، از قدرت سیاسی را در دست داشته باشند و یا در قدرت مرکزی سهیم باشند، تا بتوانند از این طریق کارگران و مردم محروم “خودی” را استثمار کرده و دنیایی از ثروت را کسب کنند.
آن چیزی که برای ناسیونالیستهای کرد اهمیت نداشته و ندارد، ستم مضاعف و درد و رنج و فقر و فلاکت مردم است. مسئله ملی ، فقط وسیله و ابزاری است در دست بورژوازی کرد برای کسب قدرت سیاسی تا از این طریق بتوانند بر مبنای استثمار کارگران و بی حقوقی محرومان جامعه دنیایی از سرمایه را انباشت کنند.
ستم ملى، تبعيض بر مبناى انتساب انسانها به مليت هاي مختلف، يکى از جلوه ها و اشکال مهم نابرابری انسانها در جامعه طبقاتی است و بايد برچيده شود. محو ستم ملى و تضمين برابرى همه انسانها مستقل از تعلقات ملى يک هدف مستقيم جنبش کمونیستی طبقه کارگر است. وظیفه ما کارگران و کمونیستها، افشای ماهیت ناسیونالیستها و نشان دادن جایگاه و منافع طبقاتی و نقطه عزیمت آنها است، تا نتوانند بر گرده توهمات “ ملی” و نا آگاهی مردم سوار شوند. دخالت انسانها در بدست گرفتن سرنوشت خودشان، دخالت هر روزه در زندگی سیاسی خود توسط شوراهای محل کار و زندگی. دخالت و اداره جامعه توسط حاکمیت خودشان در شوراها، اعمال قدرت و اتوریته خودشان توسط شوراها تنها آلترناتیوی است که با آن می توان اراده و خواست سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شان را به پیش ببرند و حاکم بر سرنوشت خودشان باشند.
سپتامبر ٢٠٢٢