(به بهانه ۲۸ مرداد، سالروز حمله به کردستان)
"رجوع به تاریخ آینده را روشنتر می کند، به منظور مبارزه ای پیگیر و عدم تکرار اشتباهات"
چهار دهه قبل، ماموریت ناتمام سرکوب خونین انقلاب مردم برای آزادی و رفاه از سوی رژیم پهلوی به بورژوازی اسلامی تازه به قدرت رسیده محول شد، دستگیری های فله ای و اعدام وکشتارمخالفین سیاسی به شکل وسیعی در سراسر ایران اجرا شد، حمله به دانشگاها، سرکوب زنان، حمله به ترکمن صحرا،سرکوب شوراهای کارگری و دستگیری فعالین کارگری و کمونیست ، تنها بخشی از ماموریت سرکوب انقلاب بود که از سوی ساواک و ارتش رژیم سلطنتی ناتمام ماند و از طریق سازماندهی مجدد ارتش و ایجاد سپاه پاسداران، کمیته ها توسط رژیم تازه به سرکار آمده در دستور کار گذاشته شد.
کردستان که همانند دیگر نقاط ایران که در سوخت و ساز انقلاب 57 نقش فعالی ایفا کرده بود، به عنوان بخش آزاد و آخرین سنگر انقلاب به رژیم بورژوازی اسلامی تمکین نکرده بود و تبدیل به پناهگاهی شد تا فعالین کمونیست از سراسر ایران برای در امان ماندن از ماشین کشتار رژیم اسلامی در آنجا سنگر بگیرند.
'' به قوای نظامی، به پادگانها دستور می دهم، به پاسداران انقلابی در هر محلی هستند به طرف سنندج و کردستان حرکت کنند، بسیج شوند وبا شدت تمام اشرار را سرکوب کنند". "من به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم اگر با توپ ها و تانک ها و قوای مسلح تا ۲۴ ساعت دیگر بسوی پاوه حرکت نشود من همه را مسئول می دانم و اقدام خواهم کرد.'' ( فتوای خمینی)
و به این ترتیب با فرمان "جهاد" خمینی در روز ۲۷ مرداد سال ۱۳۵۸ علیه مردم کردستان لشکریان اسلام از زمین و هوا به کردستان حمله ور شدند تا کشتار مردم آزادیخواه و سرکوب آخرین سنگر انقلاب را در تمام شهرهای کردستان به اجرا در آورند.
رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی با تکیه به ارتش نسبتا دست نخورده شاهنشاهی و مجموعه ای از آدمکشان که در سپاه پاسداران سازماندهی شده بودند، حمله به کردستان را آغاز کرد تا کارنامه سیاه خود را به قدرتهای حامی خود نشان دهد. در طول چهار ماه اول سال ۵۸ سراسر شهرهای کردستان شاهد یک رویارویی نظامی سیاسی و اعتراضی در مقابل حاکمان جدید بود. از همان ابتدا مقاومت توده ای مردم کردستان توانست شکست اولیه ای را به نیروهای رژیم اسلامی تحمیل کند وآنها را از شهرها بیرون کند و مقاومتی کم نظیر را در تاریخ به اسم خود ثبت کند. مقاومتی که به قدمت چهار دهه در برابر یکی از هارترین حکومتهای منطقه در جریان بوده و هنوز ادامه دارد.
با عقب نشینی نیروهای نظامی حاکمیت جدید، مردم کردستان با وجود تسلط سیاه یک رژیم به شدت ارتجاعی در بعد سراسری یک سال در ازادی و امنیت بسر بردند
طی این سالها در مورد یورش 28 مرداد به کردستان و جنایتهای رژیم بسیار نگاشته شده است، اما مراجعه ما به آن تاریخ، فارغ از یادمان آن مقاومت تاریخی، تجاربی را در اختیار آینده گان قرار خواهد داد که هر کدامش در جای خود بسیار ارزشمند است که رجوع به آن و نقد نقاط ضعف و تقویت و گسترش نقاط قوت آن تجارب برای ما و نسل آینده لازم است.
"شورای شهر سنندج" از همان روزهای اول و با تلاش کمونیستها بسیار سریع پا گرفت، احزاب و شخصیت های چپ و کمونیست که از سرتاسر ایران به کردستان آمده بودند، تجارب خود را در اداره شهرها به کار گرفتند. در این مدت کردستان شاهد اعتصاب یک ماهه در شهر سنندج برای اخراج پاسداران از شهر، کوچ تاریخی مردم مریوان، راهپیمائی طولانی از سنندج و دیگر شهرهای کردستان به سمت مریوان، بایکوت رفراندم کذایی (جمهوری اسلامی آری یا نه) و بسیار اقدامات دیگری را تجربه کرد.
مصادره سلاح وانبار پادگانها و دیگر اماکن سرکوب رژیم پهلوی یکی دیگر از تجربه های قیام مردم کردستان بر علیه رژیم پهلوی بود که نقش مهمی در توازن قوا به نفع مردم در برابر رژیم جمهوری اسلامی داشت. خلعسلاح ژاندارمری ها و پادگانها و مراکز ارتش شاه در تهران و بقیه نقاط ایران، نه تنها در سنندج بلکه در جاهای دیگر کردستان به عنوان بخشی از ادامه قیام مردم این منطقه علیه رژیم شاه انجام گرفت و همین امر جدا از اعتماد به نفسی که جنبش موجود از آن حاصل کرد، باعث شد قدرت را نه از بالا بلکه از پایین جامعه در دست بگیرد.
مردم بویژه جوانان ابتکاراتی را در شیوه های سازماندهی اداره امور اجتماعی بکار بستند و جامعه را به شیوه ای سالم و دموکراتیک اداره کردند. آنان امنیت محلات را به شکلی توده ای تامین کردند. توزیع مواد غذایی و دیگر مواد مورد نیاز را سازمان دادند شورای شهر سنندج به شیوه ای سازماندهی شده مواد خوراکی مصادره شده از پادگانها را در میان مردم نیازمند و از طریق شورای محلات تقسیم بندی کرد. خدمات پزشکی و درمانی را سازمان دادند. مدارس و ادارات را باز نگه داشتند و به معضلات و مشکلات عمومی مردم رسیدگی کردند و اخلاق و رفتار انقلابی و پیشرو و انسانی را رواج دادند و حتی غافل از بازآموزی فریب خوردگان و تشویق آنان به پیوستن به صف مردم نبودند.
نقش احزاب و سازمانها
در بعد سراسری و در پروسه مصادره انقلاب 57 جدا از نقش پشتيبانی کشورهای غربی از خمينی و در اختیار دادن امکانات مالی و تبلیغاتی وسیع مثل بی بی سی و غیره در به انحراف کشاندن افکار عمومی و نقش مخربی که ایفا کردند، در داخل ایران نیز احزاب و جریانات راست، ملی و مذهبی همچون سازمان مجاهدين خلق، اکثريت، حزب رنجبران، حزب توده ، توفان و نهضت آزادی و ... در به قدرت رساندن خمینی و رژیم جمهوری اسلامی و حتی در سرکوب مردم نقش مهمی ایفا کردند و بی شک کردستان نیز از این امر مستثنی نبود.
درایجاد توهم و خوشباوری به رژیم در کردستان سازمانها و احزاب سیاسی قومی و مذهبی نقش برجسته ای داشتند، اگر چه پرداختن به دور و نقش هر کدام از این احزاب در یک نوشته امکان پذیر نیست اما اشاره تیتر وار به آن لازم است.
اما در سازماندهی مقاومت توده ای مردم کردستان در برابر یورش رژیم اسلامی و حتی و در بعد سراسری "احزاب و جریانات چپ و کمونیست" نقش اصلی و محوری ایفا کردند. از افشای سیاستهای رژیم و جریانات ارتجاعی گرفته تا تشکیل شوراهای کارگری، شورای کارخانه، محلات، دانشگاهها و زنان. اگرچه جریانات کمونیست و شوراها خیلی سریع از سوی رژیم تازه به قدرت رسیده مورد حمله، دستگیری و زندان و اعدام قرار گرفتند، اما تاثیرات عمیق تلاش و فعالیت این نیروها از طریق همین شوراها بود که توانست فرهنگ انسانی، انقلابی و پیشرو را در جامعه رواج دهد.
افشای ماهیت حاکمیت جدید و ممانعت از پیوستن احزاب ناسیونالیست به رژیم جدید از سوی نیروهای چپ و کمونیست باعث شد که از تسلیم این منطقه به رژیم توسط این نیروها جلوگیری شود. در صورت عدم وجود نیروهای چپ و کمونیست و سازماندهی آن مقاومت توده ای، کردستان بسیار سریع از سوی جریان ناسیونالیست و مذهبی موجود دو دستی تحویل رژیم داده می شد.
ترویج فرهنگ انسانی و پیشرو، ترویج برابری زن و مرد توسط کمونیستها چنان تاثیرات عمیقی در کردستان به جا گذاشت که تا هم اکنون نیز نه حاکمیت رژیم اسلامی، نه جریانات مذهبی و نه جریانات ناسیونالیستی نتوانسته اند این فرهنگ انسانی را از جامعه بزدایند.
"حزب دمکرات" به عنوان قوی ترین جریان ناسیونالیستی موجود در کردستان، حتی قبل از انقلاب 57 به خمینی لبیک گفته بود.
"عبداله حسن زاده" یکی از رهبران حزب دمکرات در کتاب خود به نام (نیم قرن مبارزه) به روشنی بر این موضوع اذعان می کند که زمانیکه هنوز خمينی در نجف بود و قبل از اینکه به فرانسه انتقال داده شود تا از سوی دول غربی زیر نورافکن تبلیغی قرار بگیرد، دفتر سياسی حزب دمکرات هيئتی را به نمايندگی به نجف پيش او می فرستد. بعدها با ورود خمينی به ايران بلافاصله کميته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران در يک نامه بسيار دوستانه پيروزی نيروهای انقلابی ايران را به شخص خمینی تبريک می گوید.
بنا به اعتراف حسن زاده در کتاب (نیم قرن مبارزه – عبدالله حسن زاده) ديدار هيئت حزب دمکرات به سرپرستی قاسملو در قم با خمينی روز هشت فروردين سال ۵۸ صورت گرفت و سپس همين هيئت با بازرگان در تهران روز يازده فروردين ۵۸ دیدار داشته و " قاسملو" حمايت حزب دمکرات را از دولت موقت اعلام می کند.
نقش حزب دمکرات در توهم پراکنی به رژیم و با امید شریک شدن در قدرت تمام تلاشش را کرد که پروسه تسلیم کردستان به رژیم به آسانی شکل بگیرد، توهم پراکنی در بین مردم و آرزوی شریک شدن بورژوازی محلی در قدرت به اسم کردایتی و دفاع از مردم کرد تاریخا و در رژیم های مختلف ادامه داشته و تا به امروز نیز دارد.
زمانی که مردم کردستان رفراندم "جمهوری اسلامی آری یا نه؟" را یکپارچه تحریم کردند، زمانی که مردم کردستان و ترکمن صحرا مورد هجوم رژیم قرار گرفته بودند و دسته دسته کارگران و کمونیستها، دانشجویان و زنان به شدت از سوی رژیم سرکوب، دستگیر و زندانی و اعدام می شدند ، حزب دمکرات با قاطعیت به "امام لبیک گفت" و به عنوان یک نیروی باز دارنده در مقابل تداوم انقلاب عمل کرد. با فرستادن هیئت ها و پیامهای لبیک خود به خمینی در خفا و در عمل نیز با ورود نيروهای ارتش به کردستان، پيشمرگان اين حزب نیروی نظامی رژیم را اسکورت کردند. اگر چه این حزب زمانی که از جانب خمینی ناکام ماند و مجبور شد که در پروسه مقاومت کردستان شرکت کند اما نه به منظور دفاع از مردم کرد بلکه به امید فشار آوردن به رژیم وشراکتش در قدرت.
حزب دمکرات از همان ابتدا احزاب چپ و کمونیست را که نقش برجسته ای در سازماندهی مقاومت توده ای را در برابر حمله رژيم ایفا کردند را هرج ومرج طلب خواند، دست به اسلحه برد و به آنها حمله ور شد حمله به مقر پیکار در شهر بوکان، تحمیل جنگ به کومه له از جمله این اقدامات حدکا بود. حزب دمکرات خود را تنها حزب اصلی و تاریخی کردستان می دانست و در مقابل کومه له ی آن زمان علاوه بر تهدید فعالین چپ و کمونیست و رهبران کارگران کوره خانه ها، جنگی چند ساله را به مردم کردستان به کمونیست ها و کومه له قدیم تحمیل کرد.
هیچگاه رژیم جمهوری اسلامی حزب دمکرات را جدی نگرفت و قصد تقسیم قدرت را با این حزب درکردستان نداشت، اما توهم به رژیم و تلاشهای مستمر این حزب برای گفتگو و مذاکره از خصوصیات بارز آن بوده که تا هم اکنون ادامه دارد، این تلاش ها تنها مختص به اوایل انقلاب نبود. در دوران سیاه دهه شصت و همزمان با قتل و عام زندانیان سیاسی، تلاش برای گفتگو با دولت رفسنجانی و مذاکره پنهانی با این رژیم، "قاسملو" رهبر همین حزب را در این راه به کشتن داد و چند سال بعدتر نیز با بر باد دادن رهبر ديگر حزبشان "صادق شرفکندی" و همراهانش درس عبرت نگرفت و با بر سر کار آمدن "دوم خردادی" ها و دوره «اصلاحات» خاتمی، قند در دهان حزب دمکرات آب شد و دفتر سیاسی این حزب تبلیغ و تشویق مردم را برای شرکت در انتخابات را در دستور کار گذاشت. نشستهای پنهانی بعدی این حزب به همراه جریان عبداله مهتدی و با تلاش و میانجی گری "جلال طالبانی" رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق با وزارت اطلاعات، نشستهای متعدد در سالهای اخیر هر دو حزب دمکرات (اکنون این دوحزب مجددا یکی شده اند) به همراه دو جریان عبداله مهتدی و عمر ایلخانی زاده که در مرکز همکاری احزاب کردی حضور دارند، با تلاش یک سازمان نروژی از دیگر نشستهاییست که احزاب ناسیونالیستی با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در کارنامه خود دارند. (در مورد نشست اخیر قرار بود که کومه له ابراهیم علیزاده نیز شرکت کند، اما به دلایلی حضور پیدا نکرد ولی علارغم مطلع بودن از این نشست و مذاکرات، کومه له علیزاده آنرا از مردم و حتی اعضای حزب خود مخفی نگه داشت و زمانی که این مذاکرات فاش گردید، مجبور به توجیه این پنهانکاری گردید) تمامی این موارد ماهیت ضد مردمی و اپورتونیستی این احزاب و جریانات قومی را برای ما مشخص می کند.
در واقع جریانات ناسیونالیست چه از لحاظ توهم پراکنی در پروسه قدرت گیری خمینی و چه بعدها در به شکست کشاندن مقاومت توده ای در مقابل رژیم کم مایه نگذاشتند و در تمام چهار دهه حاکمیت رژیم سرمایه داری اسلامی از یک سوی تلاش کردند که خواست و مطالبات آزادیخواهی و برابری طلبانه مردم کردستان را تنها به یک سری خواست و مطالبات قومی، فرهنگی و زبانی تنزل دهند و از سوی دیگر تلاش برای مذاکره و سازش با رژیم را به امید شریک شدن بورژوازی محلی در پروسه قدرت را هیچ وقت از دستور کار خود خارج نکردند.
جدا از احزاب راست و ناسیونالیست، "جریانات مذهبی" از همان ابتدا به رژیم اسلامی لبیک گفتند و با او بیعت کردند و در عمل نیز در جریان یورش رژیم به کردستان و سرکوب توده ها همراه و همکار رژیم بودند. سپاه رزگاری و جریان "مکتب قرآن" احمد مفتی زاده دو جریان مذهبی موجود در کردستان بودند که اولی مدافع رژیم بعث عراق بود ودومی مدافع خمینی بود که با شروع جنگ و حمله نیروهای سپاه و ارتش به کردستان با آنها همراه شد. مفتی زاده سرکرده جریان "مکتب قرآن" با صدور اطلاعیه از خمینی حمایت کرد و نیروهای تحت فرمانش دوشادوش سپاه پاسداران رژیم و دیگر مزدوران محلی به تعقیب و شناسایی انقلابیون و مبارزین و دستگیری جوانان می پرداختند. نیروهای مفتی زاده به اسم پیشمرگان مسلمان که مردم آن ها را جاش می نامیدند سرکوب، دستگیری و کشتار مردم کردستان نقش مهمی را ایفا کردند. مفتی زاده تلاش کرد که در پروسه قدرت با رژیم خمینی شریک شود، اما رژیم همزمان با بکار گیری این جریان در خدمت خود و ذوب اعضای آن در نیروهای سپاه، کنترل این جریان را کاملا در اختیار گرفت. احمد مفتی زاده که نه تنها در پروسه قدرت شریک داده نشد بلکه عملا دست از پا درازتر ناتوان مانده بود، لب به اعتراض گشود اما بسیار سریع از سوی رژیم دستگیر وزندانی شد.
نقش و جایگاه زنان
بی شک نمی توان از مقاومت توده ای مردم کردستان صحبت کرد ولی به نقش و جایگاه برجسته زنان در شکل گیری و شرکت در این مقاومت و تداوم آن حرفی نزد. به یمن حضور نیروهای چپ و کمونیست در کردستان زنان یکی از ارکان اصلی مقاومت توده ای در کردستان بودند، حضور زنان دوشا و دوش مردان نقش زنان را در تمامی عرصه های فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و مسلحانه، به عنوان نیمی از جامعه تثبیت کرد. زنان با اعتباری که طی این مبارزات کسب کرده بودند، نه تنها فرهنگ ارتجاعی و مردسالاری را به چالش کشیدند، بلکه همانند مردان و به عنوان یک انسان آزاد و برابر به عنوان رکن اصلی مبارزه و مقاومت در برابر رژیم مبارزه کردند. و چنان جایگاه و اعتباری کسب کردند که چهار دهه سرکوب، چهار دهه زن ستیزی، چهار دهه قتل های ناموسی، حجاب اجباری، قوانین ضد زن و ضد انسانی، زندان و اعدام نتوانسته است زنان را به عقب نشینی وادارد و اکنون جنبش زنان در تمامی عرصه های مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی و عقب نشاندن این رژیم نقش برجسته ای ایفا می کنند.
نکته برجسته دیگر مقاومت توده ای در کردستان، کم رنگ بودن گرایشات قومی و مذهبی در جریان این مقاومت بود. رژیم به همراه جریانات، قومی، ناسیونالیستی و مذهبی (کرد زبان، ترک زبان، شیعه و سنی) تلاش کرد تا در صفوف مردم تفرقه ایجاد کند. اما اتحاد و همدلی و همسرنوشتی شهروندان در کردستان این اقدام ضد مردمی را خنثی کرد.
با تمامی این اوصاف مردم کردستان و در راس آن کمونیست ها تا آخرین توان نه تنها از آزادی و از دستاوردهای مبارزه ای دفاع کردند، نقطه به نقطه از این منطقه شاهد مقاومت مسلحانه توده ای بود که سهل و آسان به دست رژیم نیافت.
اکنون وقتی به آن تاریخ پر از افتخار که سرشار از تجارب ارزنده است نگاه می اندازیم و اکنون که جامعه ایران در حال غلیان است و کوچکترین اتفاق بهانه ای می شود تا جامعه به تکاپو بیافتد و آنرا به اعتراض علیه رژیم بدل کند. اکنون که خشم توده ها همانند یک آتشفشان نزدیک به فوران است، جامعه با تکیه به تجارب گذشته خود می رود تا یکبار دیگر نه تنها حاکمان و حامیان سرمایه و مذهب را به زیر بکشد بلکه این اراده توده هاست که می تواند از طریق شوراهای خود عدالت خواهی، برابری طلبی را میسر کند.
تجارب انقلاب گذشته، تجربه مقاومت توده ای مردم کردستان در برابر رژیم جمهوری اسلامی، تجربه حضور نیروهای چپ و کمونیست، نقد وانزجار از تجربه توهم پراکنی و تلاش برای شریک شدن در قدرت از سوی جریانات قومی و مذهبی، آینده را برای ما به عنوان طبقه کارگر و پیشرو آن جامعه روشنتر می کند و ما در رسیدن به اهداف انسانی خود مصمم تر و در مبارزه ای پیگیر و عدم تکرار اشتباهات گذشته یاری می دهد.
بنابرین از هم اکنون سازماندهی جنبش مستقل کارگری، سازماندهی قدرت مستقیم تودها از طریق ابزار آن یعنی شوراهای مردمی و کنگره سراسری شوراها، در شکل دادن به حاکمیت انسانی در متن مبارزه همین امروز، امر کمونیست ها و طبقه کارگر پیشرو است. سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی تنها می تواند اولین قدم برای رسیدن و برپایی یک حکومت سوسیالستی و دنیایی آزاد و برابر باشد.
افشای سیاستهای اپوزیسیون راست، نیروهای قومی و مذهبی در به انحراف کشاندن اذهان عموم و به منظور ایجاد یک سناریوی سیاه از دیگر وظایف ما کمونیست هاست.
اکنون هم اپوزیسیون راست تلاش می کند از طریق فشار و دخالتهای خارجی و با دست نخورده ماندن نیروهای سرکوب (نیروهای نظامی، اعم از ارتش و سپاه واطلاعات) به بهانه تامین آرامش، به قدرت برسد ویک نظام طبقاتی دیگری را بر مبنای استثمار انسان شکل دهد و از هم اکنون در مقابل طبقه کارگر و توده ستمدیدگان، صف آرایی کرده اند تا قدرت نه در دستان طبقه کارگر و جامعه بلکه در دستان یک عده زالو و مفت خورد دیگر قرار بگیرد.
مراجعه به تجارب انقلاب 57 و مقاومت توده ای مردم کردستان، تجربه شوراهای مردمی می تواند از تکرار تراژیک تاریخ جلوگیری کند و راه را برای قدرت شوراها و توده ها هموار کند. رجوع به آن تاریخ و درس گرفتن از اشتباهات و نقاط ضعف آن و تقویت نقاط قوت آن تجارب به زیر کشاندن رژیم بورژوازی اسلامی و برقراری یک جامعه آزاد و برابر بسیار با ارزش و کمک کننده است.