از فتوای خمینی برای حمله به کردستان در سال ۱۳۵۸بیش از چهار دهه می گذرد. آن فتوا و آن حمله سرتاسری، با پاسخ آهنین و توده ای مردم در کردستان روبرو شد. نتیجتا به فاصله زمانی بسیار کوتاهی، اولین نرمش قهرمانانه درتاریخ را به جناب "امام" تحمیل کرد.
اعلام آتش بس و پذیرش مذاکره رسمی و علنی با "هیات نمایندگی خلق کرد"، اولین محصول آن تودهنی محکم بود. با پایان مذاکرات در کردستان، که سیاست رژیم برای وقت خریدن جهت آمادگی برای تعرض مجدد بود، تعرض به انقلاب گسترش سرتاسری پیدا کرد. این بار در کنار حمله به کردستان، تعرض به زنان در ابعاد وسیع، تعرض به مراکز کارگری، انحلال شوراهای مستقل کارگری، تعرض به دانشجویان و بستن دانشگاهها، تعرض به شوراهای دهقانی در ترکمن صحرا و به تعرض به مقاومت در مناطقی مانند بلوچستان، طبق یک نقشه هماهنگ پیش برده شد. برجستگی مقاومت در کردستان به دلیل سازمان یابی یک مقاومت توده ای در عمق شهرها و دست بردن به اسلحه در ابعاد منطقه ای، در مقابل اولین داعش دوران بود.
تاریخ چهار دهه گذشته، تاریخ مقاومت نه فقط در کردستان که در سراسر ایران علیه حاکمیت ضدانقلاب به قدرت رسیده در سال ۵۷، است. اما حالا که به اوضاع امروز و آن روز می نگریم، ادامه آن مقاومت و تبدیل مقاومت به تعرض همه جانبه توده ای، شکل و شمایل جامعه را تماما و به شکل باورنکردنی تغییر داده است. در سال های اولیه استقرار "نظام" و شروع برزخ حاکمیت جمهوری اسلامی، طبق عقل امام، اقتصاد مال خر بود، موزیک مستهجن، شادی حرام و عشق ممنوع بود. نه فقط این، پاسخ لب خندان تیغ بود، جواب چهره شاد اسید بود، مجازات عشق سنگسار و فرد بی دین مفسد فی الارض بود. اطلاق داعش زمان به جمهوری اسلامی نه به قصد توهین، که جهت توصیف عینی آن برای نسلی است که خوشبختانه آن روزها را ندیده است. ایران در آن دوره معین، از نظر نرم و ارزشهایی که به قدرت خون به جامعه تحمیل می شد، به دوران بربریت تاریخ برگشته بود.
آن روزهای تاریک گذشت! کسی که جوهر نیروی عبور از آن تاریک سرا را درک نکند، از پتانسیل های این جامعه بی خبر است. ما بارها گفته ایم که این جامعه، محل وقوع تحولات سیاسی مهمی در تاریخ خویش بوده است. تنها انقلاب بورژوایی نوع غربی در منطقه را، این جامعه، در دوران مشروطه تجربه کرده است! این جامعه، بزرگترین انقلاب قرن بعد از انقلاب اکتبر را هم تجربه کرده است. کسی که با اشاره به تحولات انقلابی سال ۵۷، جمهوری اسلامی را به ما نشان میدهد، به اشتباه و یا به عمد، فراموش می کند که قبل از تثبیت جمهوری اسلامی، جامعه ایران به مدت نزدیک به پنج سال، پر جنب و جوش ترین سالها در فضای سیاسی را تجربه کرد و آتشفشانی نیمه خاموش بود. مهمتراز همه، برای بار چندم در تاریخ اجتماعی خود، فراری دادن یک شاه و سرنگونی حاکمان جبار را در تاریخ خویش ثبت کرد. این تجارب تاریخی، زمینه یا پشتوانه تحولاتی است که ایران دوران مدرن به خود دیده است. توقع بالای مردم از زندگی، تسلیم ناپذیری در سیاست و سهولت دست بردن به اراده سازمان یافته خویش، دست بردن به راه حل های انقلابی برای پائین کشیدن سلطه استبداد، عدالتخواهی سیاسی، جزو داده های تاریخی و در روانشناسی اجتماعی این جامعه عجین است. "می میریم، می میریم، ذلت نمی پذیریم"، به هیچ وجه یک شعار اتفاقی نیست؛ عدم قبول زور به عنوان یک پدیده سیاسی، نه محصول این دوره، که یک داده تاریخی و جزو منتالیته عمومی این جامعه است.
اگر دانشجو در متن حاکمیت یک استبداد سیاسی، پرچم سرخ یک جنبش سوسیالیستی را به اهتزاز در می آورد، اگر کارگر برای اولین بار، در غیبت انقلاب و بحران انقلابی، مجمع عمومی سازمان میدهد، شورا می سازد و در متن آن افق سازماندهی شورایی به دست معلم و بازنشسته و آن دیگری میرسد، اگر زیر سلطه همین حاکمیت داعشی، ازدواج سفید به یک داده اجتماعی در کلان شهرهای این جامعه تبدیل میشود، بخشا به این دلیل است که این جامعه و این مردم، تاریخ پرشوری از نبرد برای یک زندگی شایسته تر پشت سر دارد.
امروز وقتی تناسب قوای آن دوران ها با امروز را مقایسه می کنیم، تفاوت آنقدر زیاد است که به سختی میشود باور کرد که این جامعه همانی است که در آن، بعضی، عکس خمینی را در ماه نشان هم میدادند.
تفاوت امروز با آن روزها غیرقابل تصور است؛ آن روزها رژیمی بود که با تکیه بر توهم بخشی از جامعه، عریان و شمشیر بدست تعرض می کرد. امروز نه فقط توهمات عقب مانده ترین های تاریخ به آن ریخته است، حتی نزدیک ترین "یاران امام"، پشت سر هم به صف مخالفین نظام نقل مکان می کنند.
اگر بورژوازی در ایران در طول سالهای گذشته تجارب زیادی کسب کرده است، برای طبقه کارگر و توده محروم هم این واقعیت قابل رویت است که تغییر صرف نظام پاسخ تمام درد امروز نیست. سالهای گذشته، تعداد جوامعی که حاکمیت های شان تغییر کرد و نتیجه چیز دندان گیری نشد، کم نیست. مهمتر از این، تجربه انقلاب گذشته نشان داد که بدرقه کردن نظام حاکم در غیبت شکل دهی به یک نظام جدید توسط خود طبقه کارگر و توده های محروم، مطلقا نمی تواند زندگی شادتری فراهم کند. به همین دلیل، سازماندهی جنبش مستقل خویش، سازماندهی ابزار اعمال قدرت مستقیم، و شکل دادن به نوع حاکمیت خویش در متن مبارزه همین امروز، کاری فوری تر، ضروری تر و حیاتی تر از طراحی یک سرنگونی ساده است.
همانطورکه شاهدیم، اپوزیسیون راست، مشغول پیشبرد طرحی است که در آن، کلیت ساختار نظام فعلی باقی بماند. نزد آنها، بوروکراسی، نیروهای نظامی، اعم از ارتش و سپاه واطلاعات و نیروهای سرکوب، باید بمانند تا تامین "آرامش" بعدی برای سازماندهی یک شکل دیگر حاکمیت طبقاتی، در لباس عوامفریبانه متفاوتی، تضمین شود. در مقابل، از نظر طبقه طبقه کارگر و توده ستمدیدگان، جای رژیم بعدی را نظامی باید بگیرد که در آن، استثمار طبقاتی و فقر مادی و معنوی ریشه کن شود. ضرورت و اهمیت سازماندهی شورایی جامعه و سازماندهی ارگانهای اعمال قدرت توده ای، برای تضمین همین امر است.
کردستان و مقابله آن با جمهوری اسلامی اگر جای ویژه ای در تاریخ تقابل انقلاب و ضد انقلاب در ایران پس از قیام بهمن دارد، تنها و تنها بدلیل شکل گرفتن یک مقاومت توده ای، بدلیل شکل دادن به ابزارهای اعمال اراده توده ای، شکل دادن به شوراهای محلات برای سازمان دادن مقاومت مسلحانه توده ای و شکل دادن به جنبشی سازمان یافته و اجتماعی بود که آماده عقب راندن تعرض نظامی نیروی سرکوب رژیم بود. حمله ۲۸ مرداد به کردستان آغاز شکل دادن به این مقاومت توده ای و گسترده در کردستان بود.
در مقابل تعرض ۲۸ مرداد، اگر تصمیم به یک مقاوت قهرمانانه و یکدست، بهترین پاسخ دم دست آن روز بود، امروز سازماندهی پر قدرت نه فقط برای سرنگونی بلکه برای تحولات پس از سرنگونی و برای تضمین پیروزی نهایی، پاسخ است.
اگر مقاومت مردم آزادیخواه در ایران در مقابل ضد انقلاب اسلامی از سال ۵۷ تا به امروز، بدون انقلاب بورژوایی مشروطه و .... ممکن نبود. جنبش امروز مردم آزادیخواه برای به زیر کشیدن بساط این جانیان بدون اتکا به تجربه انقلاب ۵۷ و سناریوی بورژوازی جهانی برای به شکست کشیدن آن، به تجربه مقاومت مردم آزادیخواه و انقلابی از دانشگاهها و کارخانه ها تا مقاومت توده ای و مسلحانه در کردستان، ممکن نیست. تحولات و تاثیرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روحی آن مقاومت تاریخی روی جامعه را با هیچ درجه از سرکوب و .... نمیتوان محو کرد.