حکمتیست: مصطفی تاجزاده، معاون وقت خاتمی در دولت اصلاحات، روز جمعه گذشته به اتهام "اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور" و "نشر اکاذیب جهت تشویش اذهان عمومی" بازداشت شده است. میگویند که "بعنوان دفاع از حقوق سیاسی مردم" باید دستگیری تاجزاده را محکوم کرد. نظر شما در این مورد چیست؟     


ثریا شهابی:  پیش از صحبت در مورد "دفاع از حقوق سیاسی" آقای تاجزاده و لزوم محکوم کردن یا نکردن دستگیری کسانی چون ایشان، بعنوان مقدمه لازم است یادآوری کنم که تاجزاده که امروز بعنوان "سیاستمدار اصلاح‌طلب" توسط میدیای حکومتی و اپوزیسیون "نان به نرخ روز خور"، "شخصیت شویی" شده و به سکوی "زندانی سیاسی" پرتاب شده اند، تنها سابقه حکومتی شان معاونت وقت خاتمی در دولت اصلاحات، نبود. ایشان تا سال ۱۳۸۳ یعنی به مدت بیش از ۲۵ سال، که مدت کافی است برای تباه کردن زندگی یک نسل کامل، در مشاغل مختلف،  گاها در موقعیت های کلیدی و در مقاطع تعیین کننده از حیات جمهوری اسلامی، مشغول حکومت کردن بوده اند. هرچند تاجزاده،  بر خلاف یاران امروزشان در حاکمیت، نه در دولت های پنهان و بعنوان "فول تایمر"،  نه در کانون های قدرت امروز که در خطر تعرض و شورش پایین تلاش میکند که خود را  “پنهان” کند، که در دولت های “آشکار” بیست ساله اول حیات جمهوری اسلامی، یعنی در مقاطع اوج قدرقدرتی و  قمه چرخانی علنی کانون های قدرت، خدمت میکرد.     

ایشان پس از آن خدمات چشمگیر و داشتن سهم بیشتری از قدرت، بعد از شکست دوخرداد و از سرناچاری،  به خاطر "اختلاف در عقیده" و "عملکرد" در حکومتداری، موقتا از خدمت مرخص شده اند و امروز هم در جدال داخلی باندهای قدرت، حبس شده اند. در مورد  حقوق  ایشان بعنوان "زندانی سیاسی" در ادامه خواهم گفت. خوب است نگاه کوتاهی بیندازیم به روزها و مقاطعی از آن ۲۵ سالی که ایشان در زمره نفرهای اول قدرت جمهوری اسلامی بود و سهم بیشتری داشتند.  

در دهه شصت و سالهایی که جمهوری اسلامی تروریست به خارج صادر میکرد و اعضا سازمان های اپوزیسیون و مخالفین پرسروصدا را ترور میکرد، مقطعی که خمینی علیه سلمان رشدی فرمان قتل صادر کرد، روزهایی که "گشت های ارشاد" روسری را با پونز به پیشانی زنان میزدند و به جنگ ماهواره و چهارشنبه سوری میرفت و از جوانان قربانیان بیشمار میگرفتند،  ایشان از جمله "معاون امور بین الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی" بودند! مقامی که هم از نظر سیاسی و هم حکومتی، شغل "نان و آب داری" بود!    

اما از همه مهتر و از جمله خدمات "درخشان" ایشان،  نقش و شرکتش در ایجاد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که در فردای سرنگونی حکومت شاه برای "اسلامی" کردن انقلاب و مقابله با مردمی که آزادی میخواستند و حاضر به تمکین به ارتجاع اسلامی نبودند، به میدان سیاست در بُعد ماکرو تشریف فرما شدند و "سیاستمدار" شدند! نه برای "اصلاحات"٬ که برای پایه ریزی یکی از خشن ترین حکومت های فاشیستی زمان که حتی بال "لیبرال" خود را هم سخت تحمل میکرد!  

جامعه ایران اعدام قطب زاده٬ توسط دست بالا پیدا کردن گرایش ایشان در حاکمیت را فراموش نکرده است! مقطعی که خمینی به کردستان ایران فرمان جهاد داد! حجاب اجباری شد و اسلامی رفتار نکردن موجب شکنجه و اعدام فوری بود!  روزهایی که مهمترین وظیفه مجاهدین انقلاب اسلامی عبارت بود: از یک طرف در درون حکومتِ هنوز تثبیت نشده، عرصه را بر بال دیگر نظام یعنی بر "لیبرال" هایی چون بازرگان و بنی صدر با شعار "حزب فقط حزب الله"، تنگ کنند  و از طرف دیگر و مهمتر، علیه مردمی که حاضر به قبول جمهوری اسلامی نبودند  یک هالوکاست اسلامی تمام عیار براه اندازند!  تاریخ "سیاستمدار" شدن ایشان در سطح کلان و بسیار مفید برای نظام جمهوری اسلامی ایران، با نقش کلیدی شان در ایجاد "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" شروع میشود. ایشان در کنار عناصر کلیدی دیگر این سازمان چون حجاریان و محسن رضایی و بهزاد نبوی و محسن مخملباف، چه در بعد شخصی و چه در بعد سازمانی، خدمات کم نظیری به پایه ریزی و شکل گیری اولین قدرت ارتجاع اسلامی قرن بیست جهان، و به تولد موجودی  بنام "جمهوری اسلامی ایران" کرده اند.  در تاریخ معاصر ایران و در تاریخ عروج و افول جمهوری اسلامی ایران، نقش بسیار فعال مجاهدین انقلاب اسلامی در سرکوب مردم در کردستان و سیستان و بلوچستان، و در سراسر ایران، زدودنی نیست. این سازمان و رهبرانش، از جمله آقای تاجزاده، بخصوص در اجرای فرمان حکم جهاد خمینی علیه مردم در کردستان، علیه مردمی که در مقابل شکل گیری قدرت ارتجاع اسلامی مقاومت میکردند و حاضر نبودند دستآوردهای آزادیخواهانه ای که خود در انقلاب بدست آورد بودند را به ارتجاع جدید تسلیم کنند، پیشینه حکومتی بسیار سرنوشت سازی دارند. جنبش دادخواهی در این جغرافیا، در کنار جنبش دادخواهی آبان و دادخواهی میلیونها میلیون قربانی دوره سیاستمداری ایشان، زنده و در میدان است.    

به سوال شما بازگردم! این توقع خیلی عجیب، گمراه کننده و مضحکی از مردم در ایران است که از "حقوق سیاسی" آقای تاجزاده بعنوان "زندانی سیاسی" دیده بانی و مراقبت کنند! کدام "حقوق سیاسی" آقای تاجزاده نقض شده است و کجا ایشان عنوان "زندانی سیاسی" دریافت کردند!   
 
ایران شاید تنها جغرافیایی است که در آن عده ای بشما میگویند که حاکم و محکوم، جانی و قربانی،  گویا با هم "اختلاف نظر" دارند! گویا این "اختلاف نظر" آنها است که موجب ارتکاب جنایت توسط یکی و قتل دیگری شده است!  در دستگاه شعبده بازی آنها،  مثلا ما کمونیست ها، طبقه کارگر، نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان و همه جوانان و کودکان محکوم به زندگی در اسارت جمهوری اسلامی، با آقایان تاجزاده و  خامنه ای و اعوان  و انصار بیت شان، مشکل "اختلاف نظر" و "گفتمان" داریم! مشکلی که چهل و دوسال است، حل نشده است! به دلیل "اختلاف نظر" بین ما و قدرت حاکم،  سه - چهار نسل از مردم ایران هستی و زندگی شان گرو گرفته شده است و در زندانی به بزرگی ایران محبوس شده اند. در این زندان هم هر روز برای رسیدن “به تفاهم” با آقای خامنه ای و تاجزاده، مردم خودشان و فرزندانشان چهار دهه است که قربانی میشوند.    

جدال “دولت های آشکار” قبلی در روزهایی که مردم را به سکوت گورستانی محکوم کرده بودند، با “دولت های پنهانی” امروز و باندهای کمتر علنی که در هراس از مردم بپاخواسته تلاش میکنند خود را از انظار جامعه پنهان کنند، امر داخلی حاکمیت است. آن حقی که همه این دولت ها و کانون های قدرت و شخصیت هایشان، از جمله تاجزاده و گنجی و خاتمی و موسوی و کروبی بدست آورده اند، نه "حق سیاسی" که قدرت و ابزار سلب "حق سیاسی مردم" است. کدام حق سیاسی تاجزاده نقض شده است که مردم باید از آن دفاع کنند!   

طرح این توقع تهوع آور، تلاش بخشی از اعوان و انصار قدرت حاکم و رسانه های دست راستی در اپوزیسیون است برای تراشیدن "حقوق سیاسی" برای آقای تاجزاده و نصب مدال "زندانی سیاسی" به سینه ایشان!  عناصر رژیم در باندهای قدرت قبلی و بعدی، حتما مخالفین نظری همدیگر هستند! اما تلاش برای اینکه  نوع رابطه و مشکلات داخل حکومتی شان، از جمله اختلاف نظر بر سر چگونگی سواری گرفتن از هشتاد میلیون و چگونگی حفظ نظام را بعنوان رابطه و مشکلات مردم قلب کردن، اما شعبده بازی است که تنها از باندها و شخصیت های دوخردادی و اصلاح طلب ساخته است.   

یکی همه حق و حقوق انسانی شما را "تمام وقت" گرفته است و دیگری "پارت تایم" به آن تعرض کرده است! از ما میخواهند از حقوق و مزایای "پارت تایمر"هایی چون تاجزاده ها و حجاریان ها  و گنجی ها و جلایی پور ها و خاتمی ها و  موسوی ها و کروبی ها، که "طفل معصوم"ها  فقط ۲۰ - ۲۵ سال توانستند در خدمت باشند، در مقابل "فول تایمر"های امروز دفاع کنیم! این کلاه بیش از حد گشاد و این  "خرمرد رندی" فقط از بچه حزب الهی های دیروز و دکتر و مهندس و پژوهشگر و فعال حقوق بشر شده های امروز، ساخته است. تلاش میکنند که خدمت مستقیم و داشتن کرسی در سکوی مقامات و  نفرات اصلی حکومت، را پنهان کنند! عنوان حکومتی را از سینه بکنند و  به جای آن گل سینه "دگراندیش" و "پژوهشگر" و روزنامه نگار و روشنفکر اصلاح طلب، بر سینه خود سنجاق کنند. بر این بستر، برای ارسال نامه و طومار اعتراضی در دفاع از حق  و حقوق امثال تاجزاده،  و ارسال به کریدوهای قدرت های مخرب جهانی برای قبول ایشان بعنوان ٖاپوزیسیون قانونی و مشروع و برای  شخصت و قهرمان سازی از امثال ایشان، نیرو و سرمایه مالی و نظامی، کم نیست. خواستن از قربانیان ایشان  و حکومت شان،  برای  سهم گذاری در این طومارنویسی اعتراضی، بیش از حد زمخت و توهین آمیز است. تاجزاده نه زندانی سیاسی و عقیدتی است و نه یکی از مردم تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران! ایشان و دوستانشان قربانی رقابت درونی در باندهای قدرت خودشان هستند.  اینکه یارانش بتوانند چون قطب زاده که قربانی توحش خودشان شد، با او رفتار بکنند یا نه، تغییری در این واقعیت نمی دهد. شریک قدرت بوده و هستند! اینکه ما مخالف اعدام برای همه هستیم، اینکه ما مخالف بستن در دهان هر مخالف سیاسی هستیم، تغییری در این واقعیت نمی دهد که امثال تاجزاده، نه مخالف سیاسی ما که مجرمی با عملکردی ضدمردمی و پاره تن نظام است. اختلاف نظر اعضا و باندهای جنایتکار با هم، چه در سطح نظری و چه در سطح عملی، چه ارتباطی با "حقوق سیاسی" مردم دارد. طبعا٬ این ها روزی که به زور و با پس گردنی از کرسی قدرت به "صف به مردم پیوستند"، هنگامی که از قدرت به زیر کشیده شدند، در آن شرایط پساجمهوری اسلامی٬ بی تردید باید "حقوق شان" را بعنوان متهم، مجرم و زندانی جنایی رعایت کرد و از حقوق متهمین و مجرمین در دادگاههای مردمی، برخوردار شوند.   
 
تا آن روز این ها با هر اختلاف عقیده و نظری میان خودشان و دستگیری از هم و کشیدن تیغ به صورت هم، یک صف و دشمنان مردم در ایران هستند. فردای سرنگونی باید جملگی شان، چه "تمام وقت ها" و "پارتایمر"ها، چه بخش راضی یا بخش ناراضی، و بخصوص شرکای دولت های آشکار یا پنهان، به خاطر اعمال شان، و نه عقایدشان، در دادگاه های مردمی محاکمه شوند.  امروز جمهوری اسلامی ایران، نه به خاطر اختلاف نظرش با تاجزاده و خاتمی، که در هراس از مردم تلاش میکند که هر صدای اعتراضی مردم  را با زندانی کردن فعالین و معترضین، خاموش کند. حتی با حبس کردن  اعضا خانواده های دادخواه، که تنها خواست شان معرفی قاتلین فرزندانشان است، میخواهد برای خود عمری بخرد. بی تردید در این راستا صدای مخالف داخلی خودش را هم کمتر تحمل میکند.  اما جنگ و جدال بالایی ها، چه ربطی به ما و مردم تحت حاکمیت شان در ایران دارد!   

اولین رابطه ما این است که "بگذارید دشمنان مان به جان هم بیفتند" و هم دیگر را تضعیف کنند! قدرت شان در سرکوب و سواری گرفتن از ما از هرنوع "نرم" یا "سخت"، بشکند! ما با مخالف مان بحث می کنیم اختلاف نظر داریم، می شنویم و هر قدر محکم نقد می کنیم و حاضریم نقد بشنویم. اما  بساط شعبده بازی و عوام فریبی مشتی عوامل حکومت را برهم میزنیم! ما جایگاه تاجزاده و گنجی و جلایی پور را در کنفرانس برلین روشن کردیم. در و دروازه رابطه پائین با بالا، بین مردم در ایران با عوامل حکومتی، هنوز بر همان پاشنه میچرخد!  رابطه ما، بعنوان فعالین یک جنبش سراسری علیه جمهوری اسلامی با عوامل جمهوری اسلامی، "عقیدتی"” نیست. یک جنگ و جدال خونین بوده و هنوز هم هست! به لیست بازداشتی ها  و از کار و زندگی ساقط شده  در میان رهبران و فعالین کارگری، معلمان، بازنشستگان، زنان و دانشجویان و هشتاد میلیون مردم خواهان "معیشت و منزلت انسانی" نگاه کنید! رابطه چهل و دو ساله  این مردم،  با قدرتی که این محرومیت ها را به آنها تحمیل کرده است، نظرات خوب یا بد این و آن عامل آنها نیست! در مقابل اصولگرا و اصلاح طلب، دفاع از هستی، معیشت و کرامت انسانی، جنگی برای عقب زدن یک دشمن واحد بوده و هنوز هم هست!    

تبدیل این رابطه به اینکه گویا ما و هشتاد میلیون مردم تاریخا سرکوب شده  توسط امثال آقای سید مصطفی تاجزاده و رفقایشان در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و در وزارتخانه های ارشاد و نهادهای امنیتی و دولت های آشکار قبلی، اختلاف نظر و اختلاف عقیده داریم و گویا باید در یک محیط آرام آنها را حل و فصل کنیم، دهن کجی زشتی است.   

بعنوان یک اصل ما مخالف دستگیری و حبس مردم به خاطر اعتقادات شان هستم. این یک رکن آزادیخواهی کمونیستی ما است. حتی اگر دستگیر شده با شما از نظر سیاسی فرسنگها فاصله داشته باشد. اما این کمترین ربطی به اختلافات در صفوف تعدادی  در حاکمیت، که به جان هم می افتند و همدیگر را میزنند و خونین میکنند، ندارد.   

آقای تاجزاده مخالف عقیدتی خامنه ای و بیت رهبری ایشان است! تاجزاده، در قدرت و در حکومت بوده است. لیست مشاغلش را خواندید! در اعمال فشار به مردم برای اسلامی شدن، در حمله به کردستان به خاطر کافر کشی و در تعرض به هزاران هزار جوان و مردمی که در سراسر ایران جمهوری اسلامی را نمی خواستند،  صدها هزار  شاکی خصوصی دارد. قرار دادن او و امثال او در کنار شما، بعنوان کسی که با شما اختلاف عقیده دارد، حقه بازی سیاسی تهوع آوری است. میخواهند٬ شما در میدان جدال و رقابت مشتی جانی برای  سهم خواهی بیشتر از قدرت٬  پشت این و آن بروید! در اختلاف عقیده میان آنها در مدیریت بهرکشی و سرکوب شما، خودتان هم شرکت کنید.   

آزادی عقیده و بیان و دفاع از آن، متعلق به حکومت و حکومتی هایی که امروز سهم شان کم شده است،‌ نیست. آنها حق بیان من و شما را چهل و چند سال است به خشن ترین شیوه نقض کرده اند! در صف دشمنان مردم اند! اصلاح طلب و اصولگرا دو بال هیولای جمهوری اسلامی است. هروقت ما به قدرت رسیدیم، حتما هیچ کس به خاطر عقیده و بیانش محدود نمی شود. اما مجرمین باید به خاطر، نه اعتقادات شان، که اعمال شان توسط مردم محاکمه شوند. پرونده هایشان باید باز شود! بگویند که با مردم در کردستان ایران و با مخالفین با گشت های ارشاد چه کردند! طبعا در آن دادگاهها ، اگر ما به قدرت برسیم، آقای تاجزاده از تمام حق و حقوق یک متهم و مجرم برخوردار خواهند شد. حق داشتن وکیل و دفاع از خود و بیان، خواهند داشت. حقوق متهمین و مجرمین که در برنامه ما، برنامه یک دنیای بهتر به روشنی و دقت بیان شده است رعایت خواهد شد و از آنها برخوردار خواهد شد. ما مخالف اعدام هستیم! یعنی مخالف رفتاری هستیم که امثال تاجزاده ها کردند. اما در جنگ بین دشمنان مردم، اگر تیغ کشیدنشان بر روی هم تضعیف شان کند، چه بهتر! اگر ما به ازا آن، حمله به مراتب خشن تر به ما و جنبش مان باشد، طبعا باید جلو این روند را بنفع جنبش خودمان، و نه رسیدن امثال آقای تاجزاده به حقوق سیاسی شان، را گرفت. جلو آن را، نه با شکوه از دستگیری ایشان، که تنها از طریق تعرض به کل حاکیمت، چه بخش پنهان و چه بخش عیان آن،  میتوان گرفت!   

واقعیت این است که جنگ و جدال بالایی ها با هم، مثل کودتا و ضدکودتا بنی صدر و خمینی، در گذشته و در مقطع قدرقدرتی حکومت اقای تاجزاده،  ترکش اش علیه جامعه و علیه مردم، به مراتب خشن تر و وحشیانه تر بود. اما امروز آن روزها نیست! شکاف و به جان هم افتادن شان میتواند در توازن قوا امروز، برای ما موقعیت متفاوتی بوجود آورد. ما نگاه می کنیم و می بینیم! اجازه نمی دهیم که از حبس امثال تاجزاده ها، بخش دیگری از دشمنان مردم کلاه نمدی بدوزند و ایشان را بعنوان قهرمان جنبش ما، از بالا قالب کنند.  

۱۴ ژوئیه ۲۰۲۲ - ۲۳ تیر ۱۴۰۱