مدتی است که نمایندگان دولت و میدیای کثیف بورژوازی، مجددا کارگران مهاجر افغانستان را عامل بیکاری در ایران می نامند. 
از معاون اول رییس جمهوری تا مزدوران اداره کار و عليرضا محجوب، دبيرکل خانه کارگر و نماينده مجلس...، می گویند: " کارگران مهاجر افغان موجب بیکاری کارگران ایران اند و اگر آنها نبودند آمار بيکاری کشور به صفر می‌رسید"!
اولین بار نیست که دولت های پشت سرهم جمهوری اسلامی، بحران بیکاری را به کارگران افغان نسبت می دهند. این که کارگران مهاجر چرا از افغانستان گریخته و می گریزند، برای همگان روشن است. بخشی از این مهاجرین به ایران که نزدیک ترین کشور به افغانستان تخریب شده توسط امریکا و متحدینش و گماشتگانشان طالبان است، سرازیر می شوند. در همه ی این سالهای جنگ و ترور در افغانستان و امروز برگشت طالبان به قدرت، افغانستان جای زندگی برای هیچ انسان و بویژه هیچ زن و کودکی نیست. این را همه می دانند.

از طرف دیگر در همه ی این سال ها کارگران مهاجر افغان در ایران با کم ترین دستمزد و بدون هیچ مزایا و بیمه ای و بدون هیچ قراردادی کار می کنند. بیشترین تعداد کارگران افغان در ساختمان سازی و خدمات شهری شبانه روز کار می کنند. بخشی از آن ها خود و خانواده هایشان سرپناهی ندارند و در آلونک های حاشیه شهرها و یا ساختمان های نیمه تمام زندگی می کنند. توهین و تحقیر این بخش کارگری و تعقیب و اخراج آن ها هم برای همه روشن است. بارها اتفاق افتاده است که کارگران افغان بعنوان مجرم و تبه کار مورد تحقیر و اهانت و تعقیب و اخراج قرار گرفته اند.

علاوه بر استثمار وحشیانه ی این کارگران توسط سرمایه داران، دولت هم بخش بزرگی از آن ها را با وعده ی پول بیشتر و اقامت دایم به سوریه فرستاده و بسیارشان کشته شده و بر نگشتند. لشکر فاطمیه جمهوری اسلامی در سوریه از همین کارگران و بخصوص جوانان افغان تشکیل شده است.

با توجه به این وضعیت غیر انسانی و خدمات سخت و طاقت فرسا و کشته شدن در جبهه های جنگ نیابتی رژیم در سوریه،  چرا جمهوری اسلامی امروز سراغ کارگران مهاجر افغان رفته و آن ها را مسبب بیکاری در کشور می نامد؟ آیا با اخراج کارگران مهاجر بحران بیکاری در ایران برطرف می شود؟  جمهوری اسلامی ناتوان در حل بحران بیکاری و فقر و فلاکت جامعه، انگشت خود را به طرف کارگران مهاجر نشانه گرفته  تا به خیال خود، پاسخ حدود ده میلیون کارگر بیکار در کشور را بدهد، دوما بین کارگران ایرانی و افغان تفرقه و دشمنی ایجاد کند.

اما طبقه کارگر ایران همواره به این پروپاگاند ضد کارگری پاسخ منفی داده و کارگران مهاجر افغان را همسرنوشتان خود دانسته است. کارگران ایران در همه ی قطعنامه ها خود به مناسبت های مختلف بویژه در اول مه ها، از کارگران افغان و خانواده هایشان بعنوان هم طبقه ای های خود، حمایت کرده و هر گونه اذیت و آزار و بیحقوقی و شرایط کار شبه بردگی کار و اخراج آن ها را محکوم نموده اند.
طبقه کارگر ایران در کل حیات جمهوری اسلامی با بیکاری و ناامنی شغلی و بیحقوقی و قراردادهای موقت و دستمزد کم  دست و پنجه نرم کرده است. هرکارگری در ایران می پرسد اگر کارگران مهاجر افغان عامل بیکاری اند پس اخراج های مکرر در همه ی این سال ها، حقوق های معوقه کارگران شاغل و ورشکستگی بخش های بزرگی از صنایع و معادن و شرکت های پیمانکاری برعهده کیست؟ آیا کارگران افغان مسبب ورشکستگی هزاران معدن و نساجی ها و بخش هایی از پتروشیمی ها از جمله عسلویه و غیره است؟ آیا کارگران مهاجر مسبب گرانی سرسام آور مسکن و هزينه‌های زندگی بیش از هفتاد درصد جامعه زیر خط فقر و فقر مطلق هستند؟ آیا حقوق معوقه بیش از 20 ماه کارگران مخابرات راه دور شيراز و يا کارگران صنايع فلزی ايران و بخش های بزرگ تری از شرکت های پیمانکاری که ماه هاست حقوق دريافت نکرده اند و آينده شغلی شان مشخص نيست، بر گردن کارگران افغان است؟

جامعه هر ساله شاهد گسترش روز افزون سوء استفاده کارفرمايان از کارگران قراردادی است. بر اساس اين گزارش کارگران موقت علاوه بر دستمزد و مزايای بسيار پايين تر از کارگران دائمی، اولين قربانيان بحران های اقتصادی در کارخانه ها هستند و همواره در تهديد عدم تمديد قرارداد و اخراج به سر می برند. صدها هزار کارگر ساختمانی و فصلی هنوز از بیمه تامین اجتماعی محروم اند. ایا کارگران مهاجر مسبب خرد شدن استخوان های کارگران شاغل و بیکار زیر بار فشار معیشت و فقر و فلاکت و تورم اند؟ تورم و افزایش قیمت مسکن و اجاره بها کمر کارگران را شکسته است. آیا جمهوری اسلامی می تواند بار مسئوليت خود را در قبال فلاکت جامعه کاهش دهد!

اما جمهوری اسلامی سرمایه داران با این ترفندهای ضد کارگری و ضد بشری نتوانسته و نمی تواند بین کارگران شاغل وبیکار در ایران و کارگران مهاجر افغان که هم طبقه ای هایشان هستند، تفرقه ایجاد کند و آگاهند که بحران اقتصادی در ایران، بیکاری میلیونی کارگران، گرانی و تورم و فلاکت بیسابقه ای که جامعه با آن روبرو است، نظام به شدت ضد کارگر و سرمایه داران بخش خصوصی و دولتی و سپاهی است. تعرض دولت به کارگران مهاجر بخشی از تعرض به کل طبقه کارگر شاغل و بیکار است.
طالبان در افغانستان جناح دیگر اسلام سیاسی و الگوی جمهوری اسلامی ایران است. زمانی که طالبان وزارت امر به معروف و نهی از منکر علیه زنان تعیین می کند، در ایران هم جمهوری اسلامی ستاد حجاب و عفاف برای تعرض به زنان را تشکیل می دهد. زنان مبارز افغانستان آنطوری که خود می گویند با  استفاده از تجارب و الگوی مبارزه زنان در ایران، با چنگ و دندان از حقوق برابر خود دفاع می کنند. همسرنوشتی مبارزاتی زنان دو کشور بخشی از هم سرنوشتی طبقاتی طبقه کارگر دو کشور است.
 
از زمانی که مارکس گفت "کارگران جهان متحد شوید" تا به امروز بخش آگاه طبقه کارگر بین المللی و در ایران هم، آموخته اند که طبقه کارگر مرز نمی شناسد، ملیت و قوم و مذهب و نژاد نمی شناسد. طبقه کارگر میهن پرستی و ناسیونالیسم و نژادپرستی بورژوازی  و سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را علیه خود و علیه کل زحمتکشان جامعه می داند و آن را مذموم و ضد کارگر و ضد بشر می نامد.
طبقه کارگر طبقه ای جهانی است. زمانی که سرمایه و سرمایه دار هر کشور و ولایتی می تواند و آزاد است هر کجا خواست بساط سرمایه اش را پهن کند و از گرده کارگر ارزان کار بکشد، زمانی که بورژوازی و دولت های سرمایه داری جهانی برای همدیگر فرش قرمز پهن می کنند ، زمانی که سرمایه جهانی شده و مرز نمی شناسد... طبقه کارگر هم به طریق اولی طبقه ای جهانی است. حمایت های طبقه کارگر جهانی از مبارزات و اعتصابات کارگری همدیگر و در کشورهای مختلف، یک نمونه ی تحقق شعار "کارگران جهان متحد شوید" است.

دولت سرمایه داری ایران، از حضور سرمایه داران خارجی و بویژه در شرایط امروز از سرمایه دولت های چین و روسیه و هندوستان استقبال می کند و  با بذل و بخشش صنایع و معادن  به آن ها وعده کار ارزان کارگر را هم می دهد، اما جهانی شدن ظبقه کارگر را به رسمیت نمی شناسد.

طبقه کارگر به این شرایط آگاه است. جهانی شدن طبقه کارگر و هم سرنوشتی کارگران مهاجر افغان و ایران، امری پذیرفته شده است. طبقه کارگر ایران ترفند کثیف تفرقه در صفوف کارگران به نام کارگر مهاجر و کارگر خودی را محکوم و مذموم می داند و در مقابل این سیاست زبونانه و ضد کارگری می ایستد. طلیعه ی قدرت گیری طبقه کارگر ایران و اداره شورایی جامعه، برای کارگران مهاجر افغان و کل طبقه کارگر این کشور، بشارت آزادی و برابری و همسرنوشتی طبقاتی کارگران در سراسر جهان است!