این روزها هر مناسبت رسمی جمهوری اسلامی به ضد خودش تبدیل می‌شود؛ به صحنه اعتراضات گسترده مردم جان به‌ لب‌رسیده علیه بنیادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نظام تبدیل می‌شود. زندگی در زیر حجاب اختناق جای خود را به پارادایم اعتراضات توده‌ای برای رفاه و رهایی از بختک این نظام داده است. انگشت به دهان مانده‌اند که با این نسل ساختارشکن و چپ، با این جنبش قدرتمند کارگری و شورایی که گام بگام در حال عقب‌زدن فضای اختناق و فتح سنگرهای نوین است، چه کنند. کار به جایی رسیده است که سنبه پر زور این جنبش در داخل ایران، بازتاب آن در خارج کشور نیز راه هرگونه مماشات دول‌غربی با این نظام و جولان عوامل جنایتکار آن را کور کرده است. همین امروز دادگاه سوٸد بلاخره تحت فشار اعتراضی مردم در ایران و دادخواهی بازماندگان قربانیان جمهوری اسلامی مجبور شد که حمید نوری را به جرم مشارکت در کشتارهای دهه ۶۰ به حبس ابد محکوم کند. 
 
کارگر کمونیست، معلم سوسیالیست، کارگردان و شخصیت‌های خوشنام مردمی را زندانی می‌کنند، سناریوهای سوخته برایشان تدارک می‌بینند؛ یگان ویژه را به جان اعتصاب معدنچیان می‌اندازند؛ جاسوس‌ها و آژان‌های خود را روانه محلات و مراکز کار می‌کنند؛ «فرمانده فرمانده» بلغور میکنند و در برابر توفان مبارزات زنان نستوه برای آزادی و برابری بساط «حجاب» و مناسک تفکیک جنسیتی پهن می‌کنند؛ بیشترین حجم از تفرقه و شکاف قومی، مذهبی و جنسی را در قیاس با گذشته تولید می‌کنند؛ فقر کمرشکن و بیکاری سرسام‌آوری را به مردم تحمیل کرده‌اند؛ ماشین سرکوب‌شان را روغن‌کاری می‌کنند؛ دست به ماشه راه می‌روند؛ آرزوی بازگشت به «سنت سرکوب دهه ۶۰» را دارند؛ به در و دیوار می‌کوبند تا نسل آوانگارد و شهری در ایران امروز را مرعوب اختناق و عربده‌های اسلامی خود بکنند و ... و اما هربار با یک تلنگر منسجم مردم آزادی‌خواه حباب‌ اقتدارشان می‌ترکد، بادشان خالی می‌شود و مغلوب و زبون به سمت پادگان و قلعه خود پا به فرار می‌گذارند.
 
زمان برای پرسه‌زدن بی‌دردسر این حاکمیت و نیروهای سرکوبگر آن در میادین کار و محلات زیست مردم در داخل ایران تا خارج کشور، بسر رسیده است. ریزش و لرزش در صفوف این نظام آغاز شده است و این خطر را خودشان مرتب به همدیگر گوشزد می‌کنند. خدای ذلیل دهه ۶۰ در قفس نسل امروز است. این نسل، این حجم از دهن‌کجی به ایدٸولوژی جمهوری اسلامی، این ضدحمله‌های سراسری به هر طرح و تحرک اسلامی و زن‌ستیز، این مبارزات مداوم طبقه کارگر برای سازماندهی و تشکل‌یابی شورایی، این تلاش و کوشش اجتماعی برای سنگربندی در برابر هجوم نظام به قلمرو معیشت و رفاه و آزادی شهروندان، این عطش سیری‌ناپذیر برای اداره شورایی جامعه و پایان‌دادن به فقر و بردگی مزدی، به جاروکردن تمام نمادها و قوانین ضد انسانی، این جنبش با این میزان از کیفیت و کمیت برای جمهوری اسلامی نه تنها قابل کنترل نیست، بلکه پیاپی متشکل‌تر و مذاب‌تر می‌شود، دست و پا پیدا می‌کند و اکنون فضای عمومی جامعه را به تصرف خود درآورده است.
 
دوران سیاه دهه ۶۰ و گرزچرخانی اسلامی قابل تکرار نیست؛ نسلی که سرکوب انقلاب و انقلابیون ۵۷ توسط جریان اسلامی را ندیده است و مرعوب اختناق و کشتارهای خونین اسلامیون مرتجع در دهه ۶۰ نشده است، مدت‌هاست در دیوار بتنی این حاکمیت ترک ایجاد کرده است. دورانی که کرور کرور آزادی‌خواهان و کمونیست‌ها را تیرباران می‌کردند و به جوخه‌های اعدام می‌سپردند، مردم را در خانه‌هایشان محبوس می‌کردند، آزادی بیان و احزاب و اعتصاب را قدغن می‌کردند، توسر کارگر سوسیالیست و شوراهای کارگری می‌زدند، به صورت زنان اسید می‌پاشیدند، در چادر می‌چپاندند و از اجتماع تفکیک‌شان می‌کردند و فضای عمومی را تنها برای عبور شهروندان از یک محیط بسته به محیط بسته دیگر مجاز می‌دانستند، به انتهای خط خود رسیده است. دوران حبس مردم در کنج خانه‌ها و جولان جمهوری اسلامی در قلمرو اجتماع و سیاست به پایان راه رسیده است. اقتدار فرمانروایان ریخته است و امروز این مردمند که احساس می‌کنند که اکثریت‌اند، که قدرتند و شهروندان درجه‌یک مملکت‌اند. این روحیه غالب بر جامعه امروز ایران است که پس از تحولات دی‌ماه ۹۶ با عرض‌اندام طبقه کارگر ایران با آلترناتیو «اداره شورایی جامعه» تاثیری شگرف در اعتماد به‌نفس مردم ایران برای غلبه بر هرگونه تحرک جمهوری اسلامی در جامعه ایران بدست داده است. جنبشی که به‌حرف آمده است سهم خود را از ثروت و قدرت و آزادی اجتماعی طلب می‌کند. مردمی که از شرایط استیصال حاکمیت و بن‌بست «آلترناتیوسازان» در اردوی پنچر اپوزیسیون راست رها شده‌اند و افق پیشروی و اعمال اراده خود را در شوراهای کارگری و مردمی بازیافته‌اند محال است در نیمه راه متوقف شوند و به عقب برگردند. این اساسی‌ترین مولفه‌ایست که در شرایط امروز، همگی بورژوازی ایران هم در حاکمیت و هم در اپوزیسیون راست را به خیره‌ماندن به دیوار کشانده است.
 
امروز چماق سرکوب و اقتدار حاکمیت را عزم سوسیالیستی طبقه کارگر و آلترناتیو شورایی این طبقه در دستان حاکمیت شکسته است، سناریوهای دست بدست‌شدن قدرت از بالای سر مردم را ایزوله و رسوا کرده است. جامعه از زیر حجاب اختناق بیرون آمده و انقلابی عظیم علیه مناسبات طبقاتی و گندیده حاکم در وجب به‌وجب ذهن و عمل‌کرد جامعه می‌جوشد. سنبه پر زور طبقه‌ کارگر در محلات و مهمترین مراکز کارگری، شخصیت‌های کمونیست و پیش‌قراول اداره آتی جامعه پس از سرنگونی جمهوری اسلامی را بر روی سکوی رهبری جامعه نشانده است و آنچه در تمامی این سال‌ها سرکوب شده بود را به شکل آشکار و بی‌پرده، از جایگاه شنونده صرف و توسری‌خور خارج کرده و در وسط صحنه سیاست و میدان اجتماع قرار داده است. امروز دیگر فضای عمومی جامعه در دست رهبران سوسیالیست‌ این طبقه در ایران است. طبقه کارگر و مردم ایران در این مسیر افتاده‌اند و بازپس‌گیری این فضا توسط حاکمیت کار سختی است.
 
مردمی که احساس قدرت و تفوق بر حاکمیت می‌کنند، جامعه‌ای که روحیه تسخیر فضای عمومی ایران را بازیافته است و در تاریخ نه‌چندان دور خود، در انقلاب ناکام ۵۷، طعم واژگونی فرمانروایان مکلا از مسند قدرت را چشیده است، امروز دوباره به رقص و پایکوبی درآمده است. اینبار رقصی پیروزمند بر فراز حکام معمم و نعش خدای دهه شصت‌شان؛ رقصی با تکیه بر حضور اجتماعی کارگران و رهبران سوسیالیست با پرچم «آلترناتیو اداره شورایی جامعه» که می‌رود که آینده سیاسی ایران را بسازد.