از برنامه "اتحاد مبارزان کمونیست" تا برنامه "یک دنیای بهتر"
با گرامی داشت دستاوردهای دو دهه حکمت، بحث م را شروع میکنم.
عنوان صحبت امروز من، "آزادیخواهی کمونیستی" از برنامه اتحاد مبارزان کمونیست تا برنامه یک دنیای بهتر، است. که بنظر من یکی از دستاوردهای نه تنها تئوریکی، نه تنها سیاسی، که تاریخی حکمت است.
فکر کنم در برنامه دیگری از سمینارهای هفته حکمت، برنامه یک دنیای بهتر را از یک زاویه دیگر معرفی کردم*.
مروز من میخواهم در مورد جنبه آزادیخواهی کمونیستی، آزادیخواهی سوسیالیستی این دو برنامه، بعنوان یک تاریخ پیوسته از برنامه اتحاد مبارزان کمونیست تا برنامه یک دنیای بهتر، صحبت کنم.
عنوانش را "آزادیخواهی" انتخاب کرده ام، به این دلیل که همانطور که حکمت در "دمکراسی تعابیر یا واقعیت" میگوید، دمکراسی بعد از پایان جنگ سرد به یک پرچم و یک ساختار سیاسی اساسا در کمپ نظم نوین جهانی تبدیل شد و معنای مشخصی پیدا کرد و کاملا از معنای کلاسیکی که در زمان مارکس از دمکراسی بورژوایی در مقابل دمکراسی پرولتری وجود داشت، تهی شد. از این پس دیگر برای ما کمونیست ها، تبیین آزادیخواهی مان بعنوان "دمکراسی پرولتری" نمی تواند قابل استفاده باشد. همانطور که عنوان "کمونیسم کارگری" را گذاشتیم جای "کمونیسم" اینجا هم "آزادیخواهی کمونیستی" را به جای "دمکراسی پرولتری" استفاده می کنیم. این دلیلی است که من از عنوان "آزادیخواهی" استفده میکنم و نه "دمکراسی".
به برنامه "یک دنیای بهتر" من اول نگاه میکنم و از برنامه یک دنیای بهتر میروم به گذشته، و نه اینکه از گذشته بیایم به امروز.
برنامه یک دنیای بهتر یک ساختار سیاسی ایدئولوژیکی و پراتیکی، یک جنبش معین، یک کمونیسم معین، کمونیسم کارگری است. یک کمونیسمی است که نه جدالش با چپ خلقی است و نه برای احیا مارکسیسم است و نه برای به پایان رساندن مبارزه ضداستعماری است. برای به قدرت رساندن طبقه کارگر است. همانطور که مانیفست است.
مانیفست، جدال فکری ش، جدال سیاسی ش، و جدال ایدئولوژیک ش، با بورژوازی است. با بورژوازی که با خودش گورکن ش را هم بدنیا میآورد. برنامه یک دنیای بهتر هم همینطور است. از بنیاد های فکری ش، که نگاه بکنیم تا مطالبات ش، مربوط فقط به ایران نیست.
این برنامه از دستاورهای حکمت، بعد از "دمکراسی تعابیر یا واقعیات" است. اگر در برنامه "اتحاد مبارزان کمونیست (ا م ک)" صحبت از دمکراسی میتوانست موضوعیت داشته باشد. اینجا دیگر موضوعیت ندارد. به برنامه "ا م ک" بر میگردم.
برنامه یک دنیای بهتر از کمونیسم شروع میکند. از طبقه کارگر شروع میکند. از نظام کاپیتالیستی شروع میکند و اینکه تو چطور میتوانی این را تغییر بدهی. قدرتی که میتواند این را تغییر بدهد کدام است. این یک مبحث مربوط به طبقه کارگر است. و فقط مال ایران نیست، جهانی است. باید شما دست آوردهای "دمکراسی تعابیر و واقعیات" را میداشتی تا بتوانی برنامه یک دنیای بهتر را بنویسی. باید دستاورد مبحث "نظم نوین جهانی" را میداشتی تا میتوانستی آن چهارچوب و ساختار سیاسی را تامین بکنی که نه فقط پرولتاریای ایران، که در بنیادهای فکری پرولتاریای جهانی را صاحب یک پرچمی بکند. این را برنامه یک دنیای بهتر تامین کرده است.
همه ما به درجه زیادی با برنامه یک دنیای بهتر و با بنیادهای ایدئولوژیک آن، آشنایم. میدانیم که آرمان کمونیسمی آرمان بشریت از ابتدا بوده است و طبقه کارگر جایگاهش چی است، و کل رابطه کار و سرمایه چی است و انقیاد اقتصادی چی است. با بنیادهای فکری ش آشنا هستیم. که یکی از ماکسیمالیست ترین کمونیسم های دوران خودش است. و بنظر من از این زوایه فقط با مانیفست کمونیست قابل مقایسه است.
همانطور که مانیفست پرچم جدل های فکری، جدل های سیاسی و جدل های پراتیکی پرولتاریای تازه متولد شده در قرن نوزده است! یک دنیای بهتر پرچم سیاسی، ایدئولوژیک و ساختار به چالش کشیدن نظام کاپیتالیستی بعد از جنگ سرد است. انقلاب اکتبر شکست خورده است! تمام شده است! و شما باید تحلیل ت را از انقلاب اکتبر میداشتی تا بتوانی بعنوان یک کمونیسم قرن بیست، بتوانی آن را صاحب چهارچوب سیاسی، مطالباتی و ایدئولوژیک ش بکنی، که بتواند ابراز وجود کند! بتواند ابراز وجود کند، نه بعنوان عامل فشار. نه بعنوان معترض، بلکه بعنوان یک طبقه مدعی قدرت. برای اینکه این طبقه ای است که میخواهد قدرت را بگیرد.
من وارد بنیادهای فکری برنامه یک دنیای بهتر نمی شوم. برای اینکه گاها خیلی صحبت میشود در مورد بنیادهای فکری آن. وارد بخش دوم میشود اصلاحات! همه اینها، این آرمانها و آرزوها و توقعات بالا و حکومت کارگری که به درست رویشان تاکید میکنیم، باید به پراتیک تبدیل شوند. اینها باید در یک جدل سیاسی، جدل اجتماعی، جدل اقتصادی طبقه ات را به قدرت برساند. چطوری طبقه ات را به قدرت میرسانی؟ با اعلام تعلق به آرمانهایت فقط نمی شود هرچند که باید آرمانهای محکم داشته باشی. باید نقد بنیادین داشته باشی. ولی در عین حال باید آن چالش هایی که باید بهش بپردازی را بدقت معلوم بکنی. و اینجا بنظرم مطالبات برنامه یک دنیای بهتر همه اینها را به روشنی بیان کرده است. بنظرم کمتر مورد توجه قرار میگیرد و کمتر به آن عطف توجهی میشد که به بخش های بنیادهای فکری آن میشود. نقدی که یک دنیای بهتر به نظام کاپیتالیستی دارد عینا همان نقدی است که مانیفست دارد به نظام کاپیتالیستی. ولی برای تغییرش و اینکه چطور تغییرش بدهی، تماما در گرو این است که قدرت را بگیری. و برای اینکه قدرت را بگیری باید هرچه بیشتر و بیشتر، سیر پیشرویت را تسهیل بکنی. تا یک روزی بتوانی طبقه حاکم را بیندازی. اینجا است که مطالبات یک دنیای بهتر، بنظر من میدرخشد. مطالبات یک دنیای بهتر چنان میدرخشد که حتی بورژوازی را موظف میکند که به درجه ای "ادای" آزادیخواهی در آورد. آنجایی که مثلا علیه اعدام صحبت میکند. یا آنجایی که آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان را میگوید، حق تشکل و حق اعتصاب و   قانون کار و علیه تبعیض، را میگوید.
برای اولین بار کمونیست ها اجازه پیدا میکنند حتی در سطح جهانی، فمینیسم را به چالش بکشند. شما باید خیلی کمونیست ماکسیمالیست و عمیقی باشید و تمام مطالبات تغییر دنیا را آنقدر محکم گفته باشید، که بتوانید به چالش فمینیسم غالب بر چپ جهانی، بروید و بتوانید بحث سقط جنین را بکنید. این بحث "ایرانی" نیست. همانطور که "دمکراسی تعابیرو واقعیات" نیست.
بهرحال مطالبات یک دنیای بهتر که فکر میکنم همه با آن آشنا هستند، بخش دوم آن که اساسا بحث اصلاحات است مورد نظر من است. خود حکمت میگوید که ما از حکومت کارگری کوتاه نمی آئیم! ما حکومت کارگری میخواهیم! حتی در حکومت کارگری که قانون کار شما میخواهید اجر شود، هنوز شرایط رفع انقیاد اقتصادی بوجود نیامده است. هنوز شما میتوانید جلوه های از آن را داشته باشید! که جاهایی کار هنوز کالا باشد. با تمام مطالباتی که تحمیل میکنید هنوز طبقه هست و هنوز شرایط استثمار وجود دارد. و این هنوز فاصله دارد با تمام برنامه شما. "برنامه یک دنیای بهتر" هنوز با برنامه کامل یک حکومت کارگری برای رفع کامل استثمار هنوز فاصله دارد.
هیچ جریان بورژوایی را نمی توانید پیدا کنید که این درجه ماکسیمالیست، باشد و چنین خواستهایی را مطرح کرده باشد. این ها فقط خواست های آزادیخواهانه خوب و جالب و سطح بالا نیست. این ها همه دستآوردهای یک جنبش سیاسی و چالش های عمیقی بوده است که وظایف زیادی بر عهده کمونیسم زمان خود گذاشته است. بعنوان کمونیست دفاع از کوچکترین جلوه آزادیخواهی، وظیفه شما است که آنرا بعهده بگیرید نه هیچ کس دیگر.
برخلاف قرن نوزده، که شما بورژوازی داشتید که میتوانست آزادیخواهی و دمکراسی لیبرالی را نمایندگی کند و میتوانست به درجه ای حقوق آزادانه شهروندان را در سطح حقوقی و در سطح عملی تامین کند، حتی اگر ناپایدار، امروز تحقق کمترین جلوه ای از آزادیخواهی، وظیفه کمونیست ها است. و این فقط مربوط به ایران نیست. دنیایی را نگاه بکنید که بقول منصور حکمت دمکراسی در آن قرار بود آنتی تز ظلم و استبداد باشد. تبدیل به پرچم ساختن منجلابی در سراسر دنیا شده است. تا جایی که وقتی صحبت میکنند که جایی میخواهند دمکراسی ایجاد کنند، شما "لرزه بر اندامتان می افتد" که دیگر چه فاجعه ای میخواهد در آن شکل بگیرد.
بهرحال به بخش دوم (از برنامه یک دنیای بهتر) برگردم. از مطالبات شروع نمی کند. اصول و چهارچوب عمومی را میگوید.
یک رکن اش این است که شما برای به کرسی نشاندن درخشان ترین مطالبات، باید قدرتی باشید که بتواند حکومت را به چالش بکشد. بورژوازی و طبقه حاکم را به چالش می کشید. بهردرجه که بتوانید باید مطالبات تان را تحمیل کنید و سیر پیشروی خودتان را باز کنید و یک روزی دولت نماینده طبقه را به زیر بکشید. و تا آن روز برای تک تک این مطالبات مبارزه میکنید از حق کودک تا حقوق برابر زن و مرد از علیه مذهب، تا دادگاههای مستقل تا حقوق مجرمین تا قانون کارتان. برای همه این ها مبارزه میکنید.
همه این ها یک رکن دارد. آنهم این است که   ساختار قدرت شما چی است. برنامه میگوید، شوراهای مردمی است. شما بدون این مکانیزم، مطالبات تان آروزهایی بیش نیست، که حتی اگر هم بتوانید تحمیل کنید، ناپایدار است. در این بخش صحبت از شوراهای مردمی میکند . و حکومت کارگری که متکی به شوراهای مردمی است
شورهای مردمی که هم قانونگذارند و هم مجری، را در مقابل دمکراسی پارلمانی میگذارد که هر چهار سال یک بار نمایندگان منتخب در یک انتخابات عمومی و نه آزاد، را میآورند و به اصطلاح نمایندگی نیابتی و دمکراسی را تحمیل میکنند. در مقابل، ساختار شورایی را میگوید. شوراهای مردمی، هم قانونگذار و هم مجری، راه اعمال قدرت ما برای اجرای کارهایی است که میخواهیم بکنیم . بدون این قدرت، همه این ها آرزوهایی خواهد بود که این جا و آن جا میتوانید در یک توازن قوایی تحمیل بکنید، اما پایدار نیست.   شوراهای مردمی که هم قانون گذار و هم مجری اند، و هرموقع بخواهند میتوانند مجمع تصمیم گیری را برگزار بکنند، را مطرح میکند.
در نتیجه من فکر میکنم یک وجه از آزادیخواهی ما، یک وجه آزادیخواهی یک برنامه کمونیستی، این است که کدام قدرت و کدام مکانیزم را بکار میاندازد. در برنامه یک دنیای بهتر از شوراهای مردمی، بعنوان مناسب ترین ارگان حاکمیت حکومت کارگری نام برده است. ارگان مردمی، که متکی به حضور دائم مردم است و دخالت شان در سرنوشت خودشان. از آن بگیرید، تا انحلال ارتش و تشکیل میلیس توده ای! شما یک قدرتی را باید شکل بدهید و سازمان دهید که مجری قانون باشد و کنترل داشته باشد و در عین حال باید بتواند از خودش دفاع کند. در کنار انحلال ارتش، میلیش توده ای را میگوید که بتواند هم در سطح بین اللملی و هم در سطح داخلی ابراز وجود کند. آموزش نظامی همگانی را سازمان میدهید و مخالف نیروی مسلح حرفه ای هستید که همیشه علیه محرومین، همیشه علیه طبقه کارگر کار کرده است.
بهرحال، برنامه یک دنیای بهتر را بنظرم من باید بعنوان سند یک جنبش کمونیستی جهانی، خواند و بکار برد.   ممکن است جایی که شما مثلا تبعیض نژادی علیه سیاهان دارید، مطالباتش لازم باشد که اینجا و آن جا، جابجا شود و آن تاکیدی که ما داریم سر زنان یا سر اسلام به خاطر شرایط ایران، آنجا تبدیل به یک تاکید های دیگرشود. اما کل ساختار و کل چهارچوب ش، دستآورد جنبش کمونیستی ما است و یک دستاورد جهانی است، که در جدال های تاریخی معینی کسب شده است.
این برنامه، برنامە کمونیست ها پس از پایان جنگ سرد است. وقتی قد علم می کنند، وقتی جرات میکنند از کمونیسم اسم ببرند و بگویند که پایان تاریخ نیست، پایان جنگ سرد و پایان بلوک شرق پایان تاریخ نیست. شما می بینید که این برنامه برنامه آن شرایط است . برنامه امروز است. در نتیجه خیلی به مانیفست نزدیک است. و بنظر من مانیفست امروز طبقه کارگر جهانی است، در چهارچوب عمومی ش. با توجه به اینکه مطالبات ش میتواند اینجا و آنجا تغییراتی بکند.
من از برنامه یک دنیای بهتر برمیگردم به گذشته. این یک سند تاریخی است و سند تاریخی است که میشود لابەلای دانه به دانه مطالبات ش بحث کرد. بیان خیلی زیبایی دارد. اما زیبایی بیان اش مربوط به این است که لابلای هریک از این ترم هایی که استفاده میکند، شما میتوانید برگردید و ببیند یک جدال فکری خوابیده است. آنجایی که سد می بندند در مقابل تحریف مارکسیسم! آنجایی که سد می بندند در مقابل از محتوا تهی کردن معنی آزادیخواهی! و آنجایی که اثباتا میگوید که آزادیخواهی از نظر من چی است، چقدر ماکسیمالیست است. و چقدر شفاف نشان میدهد که وظیفه دفاع از کمترین آزادیخوای سیاسی و کمترین حقوق انسانی، امروز بخصوص وظیفه طبقه کارگر است. این برنامه پرولتاریا، برای جامعه است. این برنامه کمونیستی، و جواب طبقه کارگری است که برای رفع انقیاد اقتصادی ش باید جامعه را آزاد کند. باید همه جانبه باشد.
 
از این برگردم به برنامه اتحاد مبارزان کمونیست (ا م ک)
برنامه یک دنیای بهتر برنامه کمونیستی طبقه کارگر است در مقابل بورژوازی. این جا است که مسئله قدرت سیاسی میاید . شما باید قدرت سیاسی را بگیرید. برنامه “ا م ک” برنامه یک گروه مارکسیستی است در دفاع از مارکسیسم در مقابل جریان غالب. آنهم جهانی است.
چپ اروپا هم مبارزه ضداستعماری و ضد امپریالیستی و تخفیف دادن به ملل و اقوام، هویت ش بود. بخشی که فکر میکرد اگر طرفدار شوروی باشی، میشوی سوسیالیست! به همه دولت هایی که در منطقه و در جهان “پروسویت” بودند، سوسیالیستی گفته می شد. حالا هر روبنای مختنقی که داشتند و هر دولت پلیسی که بودند. در غرب هم مارکسیسم پرچم روشنفکر ناراضی، پرچم جنبش ضداستعماری، و پرچم هر جنبش و هر چیزی بود، جز پرچم طبقه کارگر. و بازتابش در ایران، چپ حاشیه، چپ سنتی، چپ شرق زده، چپ مذهبی، چپ اسلامی است که فاصله ای با ارتجاع اسلامی ندارد. نقدش به سرمایه داری نقد درون خانوادگی است و اعتراض به این که سرمایه داری، “ملی” نیست. این نقد را چپ سوسیالیستی غرب هم دارد. چپ سوسیالیستی غرب هم برایش سرمایه های کوچک خلق بودند، خلق و ضدخلق فرمول دو قطبی همه شان بود.
دلایل آن، شکست انقلاب اکتبر بود. دلایل ش را حکمت میگوید. که شکست انقلاب اکتبر موجب ایجاد شکافی شد، بین مارکسیسم بعنوان علم آگاهی طبقه کارگر با طبقه. و تبدیل شدن آن به کتاب محافل روشنفکری. و پرچم   هرکسی که به غرب می گفت “نه” هرکسی که ضد استعمار است و گفت “نه”. ارتجاعی ترین جریان های آفریقایی و جریاناتی که در خاورمیانه بودند، به خودشان می گفتند چپی!
برنامه "ا م ک" یک جدل فکری است در درون چپ. نقد مارکسیستی است، به چپ حاکم در سطح جهانی، ولی از دریچه انقلاب ایران. از دریچه ایران کاپیتالیستی که در آن سرمایه داری خوب و بد نداریم! سرمایه داری ملی نداریم. و برای احیا مارکسیم است. برنامه "ا م ک" برای اولین بار در تاریخ احزاب سیاسی در ایران ضرورت داشتن برنامه را مطرح کرد و “میخ آن را کوبید”. کسی برنامه نداشت! گفته می شد که برنامه نمی خواهیم! یک مشت شعار و یک مشت مواضع و یک مشت احساس تعلق، در یک ساختار عشیرتی سنت بود. حزبی وجود نداشت.
برنامه در سنت چپ نبود . از ضرورت برنامه داشتن تا اینکه از آزادی عقیده و بیان دفاع کنی، مورد بحث بود. جدل بر سر اینکه آزادی عقیده و بیان برای همه است، جایی که چپ خلقی طرفدار این بود که عقیده و بیان فقط برای خلق آزاد باشد! غیر خلق حق آزادی عقیده و بیان ندارد! یا اعدام برای خلق نباشد برای ضدخلق باشد٫ داغ بود! چپ خلقی آنها را لیبرالی و بورژوایی میدانست.  
برنامه "ا م ک"، حاصل یک جدال فکری "درون خانوادگی" با چپ بود. که ماحصل ش، وقتی میاید چپ را جمع بکند حزب کمونیست ایران را درست میکند. حرکتی کمونیستی است. به اعتقاد من هنوز (با معیارهای امروز هم) کمونیست است. چرا که این(احیا مارکسیسم و بیرون کشیدن ش از زیر این آوار) یک تلاش لازم بود. یک تلاش واقعی بود. و یک تلاش بسیار کمونیستی و مارکسیستی بود. برای اینکه تو بتوانی در مقابل ارتجاع حاکم، که به لباس جدیدی (اسلامی) در آمده است ولی همان بورژوازی است، ارتجاعی که به لباس جدید و به لباس انقلاب، درآمده است تا آن را شکست دهد، بایستی. تا در مقابل ارتجاع جدید اسلامی که به مصاف طبقه کارگر آمده است بتوانی سنگر ببندی. و سنگری که می بندند تشکیل حزب کمونیست ایران است. و برنامه ای که تبدیل میشود به برنامه حزب کمونیست ایران.
آن برنامه دستآورد فکری و پیروزی مارکسیسم بر تمام رگه های غیر مارکسیستی است که مارکسیسم را تبدیل به هرچیزی کرده بود، غیر از تئوری رهایی طبقه کارگر. این دستآوردی نیست فقط مربوط به ایران.
در نتیجه این دوتا سند، دوتا سند تاریخی است که فقط خواندنشان از این زوایه و در این چهارچوب که برنامه های خوبی است و مطالبات خوبی دارد، بنظرمن اصلا حق مطلب را بیان نمی کند.
همانطور که روی مانیفست دهها و دهها مقدمه نوشته شده است، روی برنامه یک دنیای بهتر هم باید دهها و دهها مقدمه نوشته شود، در مقاطع مخلتف. امروز یک مقدمه بنویسیم که در این جهانی که سرتاسر   به لجن کشیده شده است، جهان بعد از جنگ سرد، پسا نظم نوین جهانی، چقدر کمونیست های ایران حقانیت داشتند. و چقد رکمونیست های ایران پرچمی را که بلند کردند، جواب طبقه کارگر صنعتی آلمان هم هست. جواب طبقه کارگر صنعتی فرانسه هم هست. و اگر امروز در ایران شانس دارد، اگر که می بینیم بازتابی دارد، که جامعه اداره شورایی میخواهد ومجمع عمومی، (به دلیل ریشه داشتن این کمونیسم در آن جامعه است). این بیانگر این است که، این چهارچوب و این ساختار سیاسی، چقدر بیان آمال و آرزوهای بی واسطه طبقه کارگری است که ممکن است این برنامه را نخوانده باشد اما میداند از جنس خودش است! گرایشی در درون خودش است! اینجا است که میگوید گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر موجود است.
همانطور که مانیفست کتاب محافل کارگری زمان مارکس است! برنامه یک دنیای بهتر باید کتاب مطالعه محافل کارگری در ایرن و در جهان باشد.
*معرفی دیگری از برنامه یک دنیای بهتر
ثریا شهابی – معرفی برنامه یك دنیای بهتر
http://radioneena.com/smr/0607p3
تاریخ ۱۱ ژوئن ۲۰۲۲ (۲۱ خرداد ۱۴۰۱)