بیست و نُه می ۱۸۸۵ پس از اتمام کار کنفرانس برلین، لئوپولدِ دوم، پادشاه وقت بلژیک پس از جلب رضایت دول استعماری دیگر اعلام کرد که قسمتی از قاره‌ی آفریقا، با مساحتی حدود یک و نیم برابر ایرانِ امروزی را با گستاخی تمام “به اسم خودش” ثبت کرده است و آن را “منطقه‌ی خودمختار کنگو” نامید.
وقتی سخن از استعمار به میان می‌آید اسامی کشورهایی مانند انگلستان، اسپانیا، فرانسه و برخی کشورهای دیگر به ذهن خطور می‌کند. اما کمتر کسی اسم بلژیکِ کوچک و ناشناخته را به میان می‌آورد؛ در حالیکه کمیت و کیفیت جنایت‌های حکومت این کشور در کنگو حتی از برخی از این کشورهای مشهور به استعمارگری بیشتر است. نیروهای بلژیکی در بین سال‌های ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۸ بیش از نیمی از جمعیت کنگو را کشتند، یعنی چیزی حدود ده تا پانزده میلیون نفر. و میلیون‌ها نفر دیگر هم به دلایل مختلف از تیغ تیز نیروهای بلژیکی در امان نماندند و دست‌ها و پاهایشان قطع شد.

بیشترین محصولاتی که از این کشور ثروتمند و حاصلخیز آفریقایی به غارت می‌رفت عاج فیل و کائوچو بود. و مردم بومی برای به دست آوردن این محصولات به کار گرفته می‌شدند و در صورتی که به هر دلیلی روزی کمتر از روزهای پیش کار می‌کردند یا کشته می‌شدند و یا دست و پایشان بریده می‌شد. تعداد و چگونگی این جنایت‌ها به حدی بود که سِر آرتور کونان دویل رمان “جنایات کنگو” را به رشته‌ی تحریر در آورد و ژوزف کونراد هم رمان “قلب تاریکی” را نوشت، که بعدها فرانسیس فوردکاپولا فیلم “اینک آخرلزمان” را با اقتباس از این رمان ساخت. اینها اما تنها گوشه‌ای از جنایات صورت گرفته‌ در کنگو را روایت می‌کردند. سرانجام تحت فشارهای افکار عمومی پارلمان بلژیک پس از بیست و سه سال گنگو را رسما مستعمره‌ی این کشور اعلام کرد و به اصطلاح آن را از چنگال خونین لئوپولد درآورد. تلاش‌های پارلمانتارهای سوسیالیست برای نپذیرفتن استعمار کنگو و آزادی این کشور، که دو نماینده‌ی کاتولیک و نیمی از لیبرال‌ها را نیز با خود همراه کرده بودند، به جایی نرسید.

استعمار رسمی کنگو تا سال ۱۹۶۴ ادامه داشت و پس از استقلال این کشور از بلژیک نام “جمهوری دمکراتیک کنگو” را برگزید. در طی این سال‌ها دولت بلژیک، دست در دست شرکت‌های خصوصی به چپاول ثروت مردم کنگو ادامه داد و با نیروهای نظامی‌شان هر گونه اعتصاب و اعتراض مردم بومی را می‌شکستند و در سکوت جامعه‌ی جهانی عملا جنایت‌های لئوپولد را با پوششی متمدنانه ادامه دادند. حتی قوانینی که خود بلژیکی‌ها وضع کرده بودند تا از استثمار زیاده از حد مردم بومی جلوگیری شود اجرا نمی‌شد.

در سال ۲۰۲۰ و در جریان اعتراضات پس از قتل فجیع جورج فلوید آمریکایی توسط پلیس این کشور، فعالین بلژیکی بیش از پیش خواستار برچیده شدن مجسمه‌های پادشاه لئوپولد از سطح شهرها شدند و تا حد بسیار زیادی هم موفق عمل کردند اما هنوز چند مجسمه از این شخص در معابر شهرهای بلژیک باقی مانده که گاهی توسط فعالین رنگ قرمز شبیه خون به روی آن پاشیده می‌شود و یا دست و پای مجسمه شبانه بریده می‌شود.

پاتریس اِمِری لومومبا، شاعر، روزنامه نگار و حسابدار جوان در سال ۱۹۵۸ جنبش ملی کنگو (ام ان سی) را به راه انداخت که اولین حزب سیاسی سراسری در کنگو بود. دولت بلژیک، برای جلوگیری از میلیتانت شدن این جنبش‌ها، در سال ۱۹۵۹ برنامه‌هایی را اعلام کرد که قرار بود به استقلال کنگو بیانجامد و با انتخابات‌های محلی کارش را آغاز کرد. اما این برنامه با بدبینی مردم کنگو مواجه شد و باعث بروز درگیری‌هایی بین مردم بومی و نیروهای دولتی بلژیکی شد. مردم کنگو می‌گفتند که بلژیک می‌خواهد دست‌‌نشانده‌های خودش را سر کار بیاورد و نوع دیگری از استعمار را ادامه بدهد و درنتیجه انتخابات را بایکوت کردند. این تنش‌ها بالا گرفت و در ۳۰ اکتبر همان سال در درگیری میان معترضین و نیروهای بلژیکی در شهر استانلی‌ویل ۳۰ نفر کشته شدند و لومومبا به جرم تشویق به اغتشاش بازداشت شد. بالاخره دولت بلژیک احزاب کنگویی را متقاعد به شرکت در انتخابات ملی کرد و حزب لومومبا با فاصله‌ی زیاد از رقیبان پیشتاز این انتخابات شد و متعاقبا خود لومومبا اولین نخست وزیر رسمی کنگو شد.

مدت کوتاهی پس از عهده‌دار شدن سمت نخست وزیری، لومومبا با مبارزات جدایی‌طلبان،‌ به خصوص در استانِ‌ غنیِ کاتانگا مواجه شد و پس از خیانت نیروهای بلژیکی و اعلام حمایت آنها از جدایی طلبان، و پس از رد درخواست لومومبا از سوی سازمان ملل برای کمک به آرام کردن اوضاع،‌ نخست وزیر جوان دست به دامان اتحاد جماهیر شوروی شد تا به او در جابجایی نیروهایش کمک کند. او همچنین از “دولت‌های مستقل آفریقایی” خواست که در آگوست همان سال در شهر لئوپولدویل دور هم جمع شوند و از او حمایت کنند. همین اقدامات، آن هم در داغ‌ترین سال‌های جنگ سرد، خشم بسیاری، از جمله دولت‌های غربی را برانگیخت. در پنجم سپتامبر همان سال ژوزف کازاووبو اعلام کرد که رئیس دولت مرکزی است و لومومبا را از قدرت برکنار شده اعلام کرد. اعتراض لومومبا به جایی نرسید و در چهاردهم سپتامبر سرهنگ ارتش، ژوزف موبوتو پس از یک کودتای نظامی قدرت را در دست گرفت و با کازاووبو به توافق رسید. در ماه نوامبر مجمع عمومی سازمان ملل متحد استوارنامه‌ی دولت کازاووبو را تایید کرد و دولت او را به رسمیت شناخت و متعاقبا لومومبا،‌ تحت نظر نیروهای سرهنگ موبوتو و نیروهای سازمان ملل به حصر خانگی فرستاده شد.

پس از فرار از حصر خانگی و دستگیری دوباره و چندین جابجایی، سر انجام لومومبا در روز ۱۷ ژانویه‌ سال ۱۹۶۱ به کاتانگا فرستاده و به جدایی طلبان تحت امر بلژیک تحویل داده شد و بعد از ظهر همان روز،‌ به همراه دو تن از معاونانش، ژوزف اوکیتو و موریس امپولو، و به دستور نیروهای بلژیکی تیرباران شد. پس از چند بار دفن و نبش قبر دوباره، سرانجام و باز هم به دستور نظامیان بلژیکی جسد‌های آنان قطعه قطعه شد و آنها را در اسید حل کردند. یکی از نظامیانی که از مقامات بلژیکی دستور گرفته بود تا جسد لومومبا را “محو” کند افسر بلژیکی “ژِرار سوته” بود که سال‌ها بعد اعلام کرد که هنوز دو دندان لومومبا را پیش خودش نگه داشته‌است. سرانجام در ژوئن سال ۲۰۲۲ دندان پاتریس لومومبا طی یک مراسم رسمی در بروکسل به خانواده‌اش تحویل داده شد.

پادشاه بلژیک، فیلیپ، که در اوائل ماه ژوئن ۲۰۲۲ از کنگو دیدار می‌کرد از اتفاقاتی که در دوران استعمار این کشو افتاده “ابراز تاسف” کرد. فیلیپ عامدانه از به کار بردن لفظ “عذرخواهی رسمی” امتناع کرد چون طبق قوانی بین‌المللی، عذرخواهی رسمی بلژیک مسئولیت‌ها و هزینه‌های فراوانی را برای دولت این کشور به دنبال خواهد داشت. فعالین بلژیکی کماکان خواستار عذرخواهی رسمی این کشور از کنگو به خاطر جنایات اتفاق افتاده در این کشور هستند و اعلام کرده‌‌اند که “ابراز تاسف” چیزی را برای مردم کنگو، نه در گذشته و نه در حال، تغییر نمی‌دهد.
 
منابع:
دائره‌المعارف برتانیکا و خبرگزاری‌های بلژیکی