پاسخ طبقه کارگر به بورژوازی و همه ی جناح هایش این است که اولا سرنگونی با انقلاب توده ای از پایین و در راس آن طبقه کارگر صورت می گیرد و دوما انقلاب کنندگان خود قدرت را به دست می گیرند. نیرویی که انقلاب می کند، توان و صلاحیت کسب قدرت را هم دارد. انقلاب کارگری آسان تر، عملی تر و کم دردتر از هر گونه تغییر درنظام دیکتاتوری سرمایه است. بورژوازی در هر رنگ و لباسی با جنبش ضد سرمایه داری مخالف است و با آن می جنگد.
 بورژوازی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون ولو در مقابل طبقه کارگر نقش چند صدا را بازی کنند اما ماهیتا هم منفعت و متحدند. برای آن ها هر گونه تغییری در نظام موجود مثل اصلاحات، کودتا، انقلاب مخملی یا  فروپاشی نظام، همه بر یک موضوع تاکید دارند که  نظام کاپیتالیستی یعنی کار و سرمایه و کار مزدی و ارکان آن باید حفظ شود. مخالفت اپوزیسیون بورژوایی با جمهوری اسلامی این است که او صلاحیت انجام این کار را ندارد و نجات نظام سرمایه برعهده ایشان افتاده است. می گویند جمهوری اسلامی سرکوب می کند ما بیاییم سرکوب نمی کنیم. این هم یک دروغ بیشرمانه است. حفظ نظام سرمایه و کار مزدی و بردگی مزدی بدون سرکوب امکانپذیر نیست. اگر در هر گوشه دنیا اتفاق دیگری بیفتد این اتفاق در خاورمیانه و بویژه در ایران ممکن نیست.

درسی که طبقه کارگر ایران میگیرد این است، هر گونه تغییری که این نظام و ارکانش را حفظ کند و اسم دیگری روی آن بگذارد، به معنای تغییر در زندگی طبقه کارگر و مردم زحمتکش نیست. در نتیجه طبقه کارگر لشکر هیچ تغییر و هیچ نیرویی که قدرت را از بالا دست به دست کند، نیست.

جنگ جناح های مختلف بورژوازی چه در درون جمهوری اسلامی و چه در اپوزیسیون جنگ طبقه کارگر و مردم زحمتکش نیست. هر گونه جدال و خصومت این جناح ها با همدیگر جز برای تقسیم سهم قدرت و ثروت نیست. ما این را در جدال اصلاحات و اصولگرا دیدیم. اگر امروز جناح اصلاحاتچی سابق که سهم شان از قدرت و ثروت کم شده، آمده اند و لیبرال و دمکرات شده و همسو با دیگر جناح های بورژوازی در اپوزیسیون از جمهوری اسلامی قطع امید کرده  اند، به معنای خواست و هدف  تغییر نظام سرمایه داری و کار مزدی و منفعت طبقه کارگر نیست. 
 
جناح های بورژوازی اگر بر سر سهم قدرت و ثروت گوشت همدیگر را بخورند استخوان همدیگر را نمی شکنند. از نظر آن ها جمهوری اسلامی صلاحیت اداره جامعه به معنای حفظ نظام سرمایه داری را ندارد. جمهوری اسلامی برای بورژوازی حاکم و اپوزیسیون، خطر انقلاب از پایین را بوجود آورده است. از نظر آن ها  اگر جمهوری اسلامی عاقل بود و اپوزیسیون درون و بیرون خود را در قدرت سهیم می کرد، این خطر بوجود نمی آمد. بورژوازی اپوزیسیون ایران از انقلاب بیشتر از جمهوری اسلامی می ترسد.
 
هم تجارب تاریخی و هم تجربه جمهوری اسلامی نشان داده است که هیچ جناح بورژوایی در ایران بدون ارتش و سپاه و دستگاه های مخوف پلیس و سه رکن اساسی قوه قضاییه و مجلس و دولت مافوق مردم قادر به حکومت کردن نیست. این را رضا پهلوی به زبان بی زبانی گفته است که بدون ارتش و بسیج و سپاه امنیت جامعه در دوره تعیین تکلیف قدرت جایگزین، ممکن نیست. یعنی اگر قرار است عمامه ی خامنه ای برداشته شود و تاج سلطنت بر سر رضا پهلوی گذاشته شود این کار بدون نیروی نظامی و سرکوب مردم ممکن نیست. رضا پهلوی از طرفی می گوید مردم ایران خود می دانند چگونه مبارزه برای سرنگونی را سازمان داده و رهبری کنند، از طرف دیگر می گوید بدون ارتش و سپاه و بسیج امنیت تامین نمی شود. و ایشان نقش هماهنگ کننده ی مردم و ارتش و سپاه و بسیج را برعهده دارد!!
این تقسیم وظیفه ی دلبخواهی ولو خیالپردازانه اما مضر و مخرب و ضد انقلابی است.

در هیچ کجای دنیا ارتش به مردم نپیوسته است. زمانی که قیام و انقلاب می شود، آخرین حربه ی بورژوازی حاکم چه شاهی یا جمهوری و یا ولایت فقیه، اعلام حکومت نظامی و سرکوب خونین مردم است. ارتش شاه به خمینی نپیوست. در یک معامله ضد انقلابی ارتش شاه که گوش به فرمان امریکا بود، دست نخورده تحویل جناح مذهبی و خمینی داده شد. انقلاب مصر هم به شکل دیگر همین سرنوشت را داشت با این تفاوت که مردم انقلاب کردند و ارتش حکومت را گرفت. این سناریویی است که رضا پهلوی خوابش را می بیند. سناریویی که آب را از لب و لوچه مریدان سلطنت و جناح های بورژوایی در اپوزیسیون آویزان می کند.

امنیت از نظر رضا پهلوی، و البته از نظر کل اپوزیسیون بورژوایی، یعنی حفظ ارکان نظام سرمایه و کار مزدی. هماهنگی مبارزات از نظر بورژوازی اپوزیسیون به معنای این است که مردم بجنگند و خون بدهند و سرنگون کنند، اما حفظ امنیت ( حفظ قدرت) برعهده ی نظامی ها است! در مخیله ی رضا پهلوی این اتوپی خفته است که  سرنگونی جمهوری اسلامی، ولو با دست و نیروی مردم حاصل شود اما دوره گذار بدون نیروهای مسلح امن و امان نیست. اما هیچ مغز خر خورده ای این به اصطلاح هماهنگی مورد نظر رضا پهلوی و دیگر جناح های بورژوازی را نمی پذیرد.
 
طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی استقلال خود را از همه ی نیروهای بورژوازی بزرگ و  کوچک  حفظ می کند. این اتفاق و این استقلال به درجه زیادی در مقابل جمهوری اسلامی حاصل شده است. امروز هیچ تصوری از بالا و حاکمیت و پایین و مردم وجود ندارد که در جمهوری اسلامی رفرم و اصلاحاتی صورت بگیرد، مثلا ولایت فقیه حذف شود، ارکان سه گانه ی قدرت تغییر روش بدهند و قانونمند شوند، حجاب اجباری لغو شود،  دست نیروهای نظامی برای دخالت در سرکوب و کشتار کوتاه شود، خط فقر جایش را به معیشت کامل مردم بدهد، ازادی بیان و تشکل و تحزب به دست بیاید و غیره. طبقه کارگر و اکثریت زحمتکشان جامعه توهمی به تغییر اوضاع به نفع خود در حیات جمهوری اسلامی  ندارد. جامعه وارد جدالی سرنوشت ساز با جمهوری اسلامی شده است.
 
خصلت مبارزه طبقاتی این است که طبقات اجتماعی، بورژوازی و پرولتاریا هیچ منفعت مشترکی ندارند. اگر قرار است طبقه ای برود و طبقه دیگری برنده باشد، کل ارکان حافظ نظام سرمایه را با خودش می برد. هیچ ارگان نظامی و دولتی و مجلس و دستگاه قضایی موجود نه امروز با مبارزه طبقه کارگر و قدرت گیری طبقه کارگر دمساز و همراه و هماهنگ می شود و نه بعد از سرنگونی جایی در قدرت و جامعه آزاد و برابر و  سوسیالیستی دارد.  
 
طبقه کارگر اگاه و زحمتکشان جامعه  برای جارو کردن نظام سرمایه و ارکان سیاسی و قضایی و نظامی حافظش، ناچار به انقلاب از پایین است. در تداوم انقلاب هیچ آثاری از نظام جمهوری اسلامی سرمایه داران باقی نمی ماند. ارتش و سپاه و بسیج منحل می شوند، توده های طبقه کارگر و مردم زحمتکش انقلابی برای حفظ دستاوردهای انقلاب مسلح می شوند. میلیشیای چند ده میلیونی مردم مسلح از هر نیروی مافوق مردم قدرتمند تر است. خمینی برای شکست انقلاب و خلع ید مردم و مصادره ی دستاورهایش، بدون ارتش و متعاقبا سپاه و بسیج حتی یک روز دوام نمی اورد. این درس را مردم ایران فراموش نمی کنند.
خطاب رضا پهلوی که حرف دل همه ی  اپوزیسیون بورژوایی ایران است، به ارتش و سپاه و بسیج که شما حافظ  امنیت جامعه پس از جمهوری اسلامی هستید، یک زنگ خطر ضدانقلابی علیه انقلاب مردم ایران است.

شعار "رضا شاه روحت شاد" تنها شعاری علیه جمهوری اسلامی نیست. نیروی پشت این شعار ولو از چند ده یا چند صد نفرتجاوز نکند در فردای سرنگونی هم در مقابل انقلاب کارگران و مردم زحمتکش خواهند ایستاد. رضا پهلوی روی این نیروکه یادآور شعبان بی مخ های زمان شاه پدر است و البته در کنار ارتش و سپاه و بسیج دست نخورده، حساب باز کرده است. این سناریو با تاج یا بدون تاج، مطلوب کل اپوزیسیون بورژوایی و مدافعین نظام سرمایه داری پس از رژیم جمهوری اسلامی هم است.

طبقه کارگر و انقلابیون ایران، جمهوری اسلامی و کل ارکان سیاسی و نظامی مدافع سرمایه و ضد طبقه کارگر و ضد کمونیسم را جارو خواهد کرد. این پیام مردم ایران به رضا پهلوی و کل جناح های بورژوایی اپوزیسیون و کل نیروهای باندسیاهی چون مجاهدین و قوم پرستان و فدرالیست های قومی هم است. صدای شاهزاده و مریدان "رضاشاه روحت شاد" در مقابل صدای میلیون ها کارگر و زحمتکش و زن و مرد خواهان رفاه و امنیت و آزادی و حاکمیت شورایی، زوزه ای بیش نیست.

طبقه کارگر بدون تعارف و بدون ابهام به کل اپوزیسیون بورژوایی اعلام می کند که بر ویرانه های نظام سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی، کنگره سراسری شوراهای مردمی را بر پا می کند.
طبقه کارگر می گوید من سرنگون می کنم و خودم هم قدرت را دست میگیرم. طبقه کارگر وصی و نایب و وکیل نمی خواهد. قدرت سیاسی باید در دست کارگرها باشد. این را هر کارگری باید بداند. چرا که جامعه روی دوش کارگرها است. تنها با قدرت سیاسی در دست طبقه کارگر، مصیبت های بیشمار نظام نکبت بار سرمایه داری حل می شود.

طبقه کارگر ایران و کمونیست ها و سوسیالیست های جنبش کارگران و جنبش های برابری طلب زحمتکشان و زنان و جوانان انقلابی، از همین حالا  سناریوی جایگزین کردن جمهوری اسلامی با اپوزیسیون بورژوایی زیر چتر شاه خجول یا هر نوع قدرت مافوق مردم را مردود اعلام می کند. امروزه لشکری از اصلاح طلبان خجول، شاهدوستان فاشیست، لیبرال ها، دمکراسی طلبان فریبکار، ناسیونالیست های قومی از طرفی و نیروهای نیابتی  و سناریوی سیاهی مجاهدین، سربازان مایک پنس معاون سابق ترامپ...، بسیج شده و در تکاپو هستند تا از قبل و سوار بر مبارزه طبقاتی و جنبش های اجتماعی و شورش های توده ای، به قدرت و نان و نوایی برسند.

ولی زمان موج سواری تمام شده است. رهبر تراشی مافوق مردم ، توهین به شعور و منفعت طبقه کارگر و توده های عظیم زحمتکش است. سازماندهی قدرت از پایین و نظام شورایی و کنگره سراسری شوراهای مردم آب پاکی بر دست فرصت طلبان و روباه صفتان ضد طبقه کارگر و ضد انقلاب کارگری و ضد کمونیسم و جامعه سوسیالیستی ازاد و برابر ریخته است. حزب ما و کمونیست ها و سوسیالیست های صفوف طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی موظفیم راه کم درد و کم دردسر انقلاب از پایین مردم را هموار و سازماندهی قدرت از پایین طبقه کارگر و مردم را تضمین کنیم.