سخنی با كارگران كمونیست، كمونیست هی جامعه و پیشروان آزادیخواه مردم!


در شرایط فلاکتبار کنونی، بحران معیشتی و گرسنگی جامعه، سوالات متعددی جلو روی ما و جامعه است. سوالاتی از قبیل این که سمت وسوی جنبش ها و اعتراضات اجتماعی به کجا می رود یا چگونه تعیین و هدایت می شود؟ پاسخ به شورش  گرسنگان هر چند وقت یک بار چیست؟ بخش ساکت جامعه چگونه به میدان می آید؟ طبقه کارگر در این اوضاع چه نقشی دارد؟ کمونیست ها چه وظایفی برعهده دارند؟ چطور می شود خیزش های توده ای را از رخنه کردن جریانات قومی و مذهبی و باند سیاهی در آن ها، مصون کنیم؟ چگونه می توانیم از دخالت و به انحراف کشاندن شورش های مردمی توسط جریانات باند سیاهی مثلا  الاحواز خوزستان ممانعت کنیم؟ درکردستان چه اتفاق ویژه ای ممکن است بیفتد؟

پاسخ به این سوالات امروز روی میز کارگران کمونیست و پیشروان مردم است. به این اعتبار این یادداشت خطاب به کارگران کمونیست، کمونیست های جامعه و پیشروان آزادیخواه و انقلابی صفوف مردم است.

همه آگاهیم که جوش و خروش جامعه ایران در هفته های اخیرعلیه گرانی و تامین معیشت بیشتر شده است. علیرغم جدایی جغرافیایی، خواست و هدف مشترکی جنبش و اعتراضات جاری را بهم پیوند داده است: معیشت!

با وجود این ما با دو صحنه و عرصه مختلف در جامعه مواجه هستیم. به عبارت دیگر در جنبش های طبقاتی و اجتماعی این دوره دو ویژگی و خصوصیت عینی وجود دارد.

یکی بخش سازمانیافته در مراکز کار و دیگر مشاغل مانند کارگران شاغل، معلمان، بازنشستگان و بطور کلی مزدبگیران وحقوق بگیران است با مطالبه ی افزایش دستمزد و حقوق ها در مقابل تورم و گرانی و تعرض مداوم به سفره ومعیشت شان.

 بخش دیگر و وسیع تر اما پراکنده ی جامعه،  بیکاران، دستفروشان، بی مسکن ها، کولبرها که از گرسنگان و حاشیه نشینان شهرها هستند که کارد به استخوانشان رسیده است. این بخش از سالهای 96 و 98 و اخیرا در خوزستان هر بار به دلایلی چون گرانی بنزین و امروز گران نان، کارزاری اجتماعی و اعتراضی برپا کرده اند.

پس همینجور نگاه کنی محور مبارزات واعتراضات اجتماعی معیشت است. رفاه و امنیت است.

اما  معیشت در میان بخش های مختلف جامعه  ترجمه و معانی گوناگونی دارد.

وقتی صحبت از معیشت است برای کارگران و معلمان و بطور کلی مزدبگیران معیشت یعنی افزایش دستمزد و مطالبات دیگر. مثلا کارگران افزایش 57 درصدی کنونی را می خواهند صد در صد یا بیشتر بشود. کارگران امنیت شغلی داشته باشند. اخراج کارگر برای کارفرما آسان نباشد و شرطش این است قرارداد رسمی امضا شود و...

معیشت برای معلمان و دیگر حقوق بگیران هم معنای خودش را دارد. مثلا برای معلمان خواست اصلی رتبه بندی، برای بازنشستگان همسانسازی حقوق ها است.

شیوه مبارزه و اعتراض بخش اول جامعه یعنی مزدبگیران کارگر و حقوق بگیران معلم و بازنشسته و غیره اعتصاب و تجمع است. این بخش جامعه سازمانیافته و متشکل و دارای رهبری معین است.

اما برای بخش دوم و کثیر جامعه افزایش دستمزد یا رتبه بندی و همسانسازی خواست ملموسی نیست و اساسا شغلی وجود ندارد. یا اگر درگوشه ای کاری پیدا شود ثابت و پایدار نیست. دستمزدی ندارند تا افزایش پیدا کند. خواستی که این بخش دارند عمومی است تحت نام معیشت.

معیشت برای بخش کثیر جامعه یعنی  کارگران بیکار، کارگران فصلی و ساختمان، دستفروش ها، کارگران کولبر، کارهای پروژه ای و کار در منازل و غیره ، یعنی زندگیشان تامین شود. یعنی سفره خالی نباشد. یعنی به کالاهای اساسی مثل  نان، گوشت، میوه، روغن، قند و شکر، برنج، سبزی و نیازهای ابتدایی، کرایه خانه، هزینه آب و برق و تلفن و اینترنت، هزینه تحصیل بچه ها، هزینه دکتر و دارو و درمان و بیمارستان... دسترسی داشته باشند.

همچنین این بخش بزرگ جامعه کارفرمای معین و فلان وزارت مثل  وزارت کار برای کارگران و وزارت اموزش و پرورش برای معلمان و غیره را در مقابل خود ندارد. طرف مقابل این بخش، دولت در کلیت آن است. 

شکل مبارزه این بخش هم اعتراض و تظاهرات و راهپیمایی و شعارهای ضد حکومتی است. یعنی با کل نظام کار دارد. این اتفاقی بود که در 96 و 98 و اعتراض علیه بی آبی و گرانی بنزین و امروز گرانی نان... افتاده است.

یک خصوصیت دیگر این است که این بخش پراکنده ی جامعه متشکل نیست. رهبری معین ندارد. کارگران رهبری و تشکل دارند. معلمان رهبری و تشکل دارند. ولی بقیه اکثریت زحمتکشان نه تشکل دارند و نه رهبری. تامین رهبری این بخش کثیر و هدایت مبارزه اش کار آسانی نیست. این حرکت در اشکال کنونیش به نظر میرسد قابل کنترل نیست و زمان ومکانش از پیشی تعیین نمی شود.

به این دلیل اعتراضات نوع 96 و 98 و خوزستان امروز نوعی شورش و عصیان است. شورش گرسنگان. شورش بی حقوق ترین و گرسنه ترین بخش جامعه.

نمی خواهم بین این دو بخش جامعه دیوار بکشم. ممکن است در تظاهرات و شورش ها و اعتراضات خیابانی کارگران شاغل و معلمان و بازنشستگان هم باشند. که حتما بخش هایی هستند ولی هر چه هست این هویت در میان خیل عظیم مردم بپاخاسته قابل تشخیص نیست. همانطورهم مردم عاصی نمی روند در کارخانه ها و مراکز کار و یا مدارس تظاهرات و راهپیمایی و شورش کنند...

اما در مورد پاسخ دولت. پاسخ دولت در وهله ی اول و اساسا در مقابل هر دوی این بخش یعنی اعتصاب و تجمع کارگران، معلمان و بازنشستگان از طرفی و شورش گرسنگان از طرف دیگر، سرکوب است. البته همراه با وعده و وعید و تزریق مسکنی برای خریدن وقت و سردواندن جامعه. به اصطلاح  تاکتیک چماق و هویج.

در وهله اول، دولت در تمام سطوح خود را برای سرکوب آماده کرده است. به اعتصاب و تجمع کارگران، معلمان و بازنشستگان حمله می کند و فعالین و رهبران شان را بازداشت و به اخراج تهدید می کند. درهمین دوره اخیر ما شاهد تعرض به معلمان و ضرب و شتم و دستگیری آن ها بودیم. هم اکنون تعدادی از فعالین معلمان در زندان هستند. معلمان در بوشهر و شهرهای کردستان بخصوص مریوان مورد حمله وحشیانه قرار گرفتند. وزیر اموزش و پرورش هر گونه تجمع و اعتراض را ممنوع و معلمان را به اخراج تهدید کرد.

همچنین در شهرهای خوزستان حمله به معترضین گسترده است. در بوشهر و ایذه و هویزه به ضرب و شتم مردم و تیراندازی متوسل شدند. تعداد بازداشتی های این اعتراضات خیلی زیاد است. دستگیریهای گروهی با حمله شبانه به منازل معترضین و دستگیری کل اعضای خانواده و حتی بچه ها صورت می گیرد.  در شهرهای خوزستان از جمله اهواز، سوسنگرد، ایذه و هویزه علاوه بر اخلال در اینترنت، منع عبور و مرور و نوعی حکومت نظامی بر قرار شده است.

همزمان و همراه با سرکوب و چماق، دولت رییسی وعده ی یارانه نقدی و سهمیه بندی و کوپنی کردن کالاهای ضروری از جمله نان به مردم داده است. دولت فکر می کند مردم باید چشم به دست و چشم انتظار بالاهایی های حاکم باشد تا کی دستش به جیبش می رود. حمایت معیشتی که رئیسی اعلام می کند،  شیوه اداره جامعه متعلق به سده های ماقبل تمدن بشر است. شیوه ی عشیره ای و اداره جامعه توسط عشایر و امامان و پیامبرانی است که خدا فرستاده تا بر رعایا و نوکران حکومت کنند، از آن ها کار بکشند و انقدر بدهند که نمیرند. بالا بخشنده و پایین گدا و کمک بگیر و نذری بگیر که همان حمایت معیشتی و سهمیه بگیر کنونی دولت است.

 اما پاسخ رژیم ایران  و به اصطلاح حمایت معیشتی اش آنهم برای مدت دو ماه دردی از گرسنگی مردم را دوا نمی کند. مردم در مدت بیش از چهار دهه این نوع بازی ها را تجربه کرده اند. یارانه 45 هزار تومانی احمدی نژاد خیلی زود در مقابل تشدید تورم و گرانی، پولی کم تر از قیمت یک ساندویچ شد. ده برابر کردن یارانه نقدی آنهم به مدت دو ماه ، مسکنی هم برای درد گرسنگی نیست.  این به اصطلاح حمایت معیشتی در مقابل گرانی سرسام آوری که هر روز تشدید می شود، سرنوشتی بهتر از یارانه قبلی ندارد. تازه این بذل و بخشش برای دو ماه است.

دولت تورم و گرانی را خود بوجود آورده است. ابان 98 مردم شب خوابیدند صبح بیدار شدند دیدند قیمت بنزین سه برابر شده. امروز هم آرد را خودشان گران کرده اند و به این ترتیب می بینیم که دولت  سرمایه داران نه تنها نمی خواهد تورم و گرانی را مهار کند، برعکس طبق نقشه ی سرمایه داران،  قیمت نیازهای اصلی جامعه را یک شبه چند برابر می کنند. در مورد بنزین این کار را کردند و امروز در مورد گندم و آرد و دارو. 24 ساعت از پیام  شرم آور رییسی به نام حمایت معیشتی نگذشت فردایش قیمت مرغ و تخم مرغ و لبنیات چند برابر شد. کنترل قیمت ها و جلوگیری از تورم و گرانی به نفع سرمایه داران و دولتشان نیست.

اما این سیاست امروز مثل بازی با دم شیر است. وعده های پوشالی و خیریه های ناچیز بعنوان مسکن،  خشم گرسنگان را فرو نمی نشاند. مردم در مقابل تورم و گرانی، افزایش دستمزدها و حقوق و تامین کامل معیشت را می خواهند. گشایش در زندگی مردم یعنی این. یعنی این که بیکاری از بین برود. یا به بیکاران بیمه بیکاری مکفی داده شود. درآمد هر عضو جامعه و خانواده اش متناسب با قیمت کالاهای ضروری باشد. یعنی اگر قیمت دارو از سه تا بیست برابر گران می شود، درآمد مردم هم به همان نسبت سه تا بیست برابر شود. برای بنزین هم به همین شکل و نان هم به همین صورت.

اما جواب دولت، تامین معیشت جامعه و مردم نیست. دولت سرمایه داران مردم را  گدا و بی پناه می پندارد و گویا دولت خیر سرمایه داران و نظامیان و ملاها، به مردم نان می دهند. این ها حاضر نیستند دست در کیسه ی پر خود ببرند، حاضر نیستند هزینه ی امنیت و حفظ نظام شان و هزینه جبهه مقاومت و نفوذ استراتژیک در چند کشور منطقه را به تامین معیشت مردم اختصاص بدهند. اما خیلی آسان سفره مردم را خالی می کنند و در عوض ناچیزی به عنوان خیریه به گرسنگان وعده می دهند. در حالی که همه شاهدند افسار سرمایه داران و اختلاسگران رها است، در عوض دستور داده اند تا ماموران امنیتی نانواخانه هارا بازرسی کنند. گویا عامل گرانی نان، فروشندگان نان است!

جمهوری اسلامی جامعه ایران را به دهه 60 و زمان جنگ بر می گرداند. کوپنی کردن کالا شبیه دوره جنگ و قحطی است که صف های طولانی، کیفیت نازل کالا، فروش کوپن ها و فساد را با خود می آورد. انتظار در صف های کوپن و جیره بندی، علاوه بر اتلاف وقت و ناچیز و بنجل بودن کالاها، تحقیر جامعه و تعرض به حرمت و کرامت زنان و مردانی است که هر روز باید برای تهیه نان سفره شان در صف بایستند.  اما مردم ایران دست رژیم را خوانده اند و به ترفندهای ریاکارانه و ابلهانه شان آگاه اند. پاسخ  رژیم جنایتکار نه تامین معیشت و امنیت زندگی مردم بلکه تبدیل کردن انسان به گرسنگانی است که به انها گفته می شود فعلا تا دو ماه دیگر روزی چند تا نان خیریه بگیرید تا بعد ببینیم چه می شود.

اما "ببینیم چه می شود" پاسخ  نان سفره مردم نیست. مردم گدا نیستند. مردم صاحب جامعه اند. تمام داراییهای این مملکت مال مردم است. کارگران و زحمتکشان و گرسنگان تمام سهم خود را از کار و رنجی که می کشند می خواهند. شکی نیست در مقابل شرایط مرگباری که رژیم به مردم تحمیل کرده و زخم هایی که هر روز بر بدن جامعه می زند، جنبش مزدبگیران و خشم  گرسنگان روز به روز گسترده تر می شود. و این چیزی نیست که سران رژیم به آن آگاه نباشند. همزمان با تدارک سرکوب، به مدیران صدا و سیما و روزنامه ها دستور داده اند از پخش اخبار مربوط به مطالبات و اعتراضات مردم جلوگیری کنند و تهدید کرده اند که هر گونه انتقاد از دولت و صحبت از نان و گرانی،  غیر قابل بخشش است. انگار مردم تا کنون از طریق صدا و سیمای بی آبرو متوجه  اعتراضات کارگری و اجتماعی شده اند. اما مردم دست رژیم را خوانده اند و حتی در زمان قطع اینترنت بهر ترتیب شده صدایشان را به آگاهی افکار عمومی در داخل و خارج می رسانند.

اپوزیسیون داخل نظام و تحلیلگرانشان هم بیکار ننشسته اند و شاهد ناکارایی ممنوعیت ها و سرکوب ها هستند و ناامیدند، مدام به دولت هشدار می دهند که باید اعتراضات را مدیریت کنیم و برای جلوگیری از شورش گرسنگان، اعتراضات سیاسی مدنی را تقویت کنیم! از نظر این ها اعتصاب و تظاهرات و شورش غیر مدنی است.

در این شرایط  ما به پاسخ به سوالاتی که در آغاز این یادداشت آمده است، میرسیم. یعنی پاسخ کمونیست های طبقه کارگر و جامعه و پیشروان ازادیخواه مردم به تحولات جامعه.

من  به تنوع و تفاوت های بخش های مختلف جامعه اشاره کردم. اگر این را بپذیریم آن وقت پای وظایف ما به میان می آید. ما چکار می کنیم؟ 

کار و وظیفه ی  کارگران کمونیست دربخش متشکل و سازمانیافته ی مزدبگیران کارگر و حقوق بگیران معلم و بازنشسته روشن و سر راست تر است. چرا که این بخش تا همین امروز می بینیم به درجاتی متشکل و سازمانیافته است. دارای رهبری است. معلمان در سطح بالایی در ابعاد سراسری متحد و متشکل شده است. طبقه کارگر چشم به برگزاری مجامع عمومی منظم  دوخته است و دارد این شیوه ی شورایی را تمرین می کند. فعالین و رهبران کارگری در این زمینه تجارب خوبی به دست داده اند. مجمع عمومی محلی است که توده عظیم کارگران کارخانه ها و شرکت ها و معادن و صنایع و حمل و نقل و خدمات شهری را زیر چتر خود می گیرد. مجمع عمومی محل دخالت توده ی کارگران در تعیین سرنوشت مبارزه خود است. 

با داده های تا امروز و با ایستادن بر سکوی مجمع عمومی کارگری، اولین و مهم ترین وظیفه کارگران کمونیست و پیشروان طبقه کارگر، گسترش جنبش مجامع عمومی منظم در همه ی سطوح و مراکز کار است.

کارگران کمونیست در همان حال فراموش نمی کنند که علاوه بر اتحاد کارگری در مجامع عمومی و شوراهای هر بخش کارگری، در نهایت و همین امروز همبستگی و یکپارچگی جنبش کارگری ضروری و حیاتی شده است. این یکپارچی و همبستگی سراسری  در گرو روابط سازمانیافته ی محافل و شبکه های کارگران سوسیالیست در همه بخش های طبقه کارگر با همدیگر است. کارگران کمونیست هر بخش کارگری خود را به عرصه ای که خود حضور دارند محدود نمی کنند و آگاهند که به میدان آمدن طبقه کارگر به مثابه یک طبقه واحد، با مبارزات اقتصادی و سیاسی اش، به همبستگی و پیوستگی اعتصابات و اعتراضات کارگری با همدیگر بستگی دارد. و این کار کارگران کمونیست و محافل و شبکه های به هم پیوسته شان است.

در بخش و عرصه دیگر جامعه همانطوری که گفتم، جنبش و شورش گرسنگان به دلیل پراکندگی صفوف مردم عاصی و به دلیل این که این خیزش ها اول خبر نمی کند، سازمان ندارد، رهبری معین ندارد و به اول و آخر حرکت فکر نمی کند. می شود گفت خودبخودی است و هر بار در رابطه یا معضلی مثل گرانی بنزین و امروز گرانی نان و یا مساله کم آبی و آلودگی آب و هوا و از این قبیل ابروز می کند. این شکل مبارزه و اعتراض در واقع عصیان های ناگهانی و غافلگیر کننده است.

فضای سیاسی و اقتصادی جامعه این شورش ها را غیر قابل اجتناب کرده است. در نتیجه باز هم در این بخش سرو سامان دادن به این تحرکات توده ای اجتناب ناپذیر، بر عهده ی پیشروان جامعه در میان گرسنگان و محرومان و حاشیه نشینان شهرها است. معمولا این پیشروان خودشان در میان این مردم  و چه بسا در حاشیه شهرها زندگی می کنند و فضای محل کار و زندگی را می توانند تشخیص دهند.

این پیشروان هر کجا هستند در محلات حاشیه شهرها، در میان بیکاران و دستفروشان و فقرایی که خانواده هایشان واقعا درگیر گرسنگی  محض هستند، می توانند به اعتراضات و خیزش های توده ای راه و چاه را نشان بدهند. از حالا تا هر زمانی که این تحرکات و عصیان ها شکل می گیرند فرصت هست تا پیشروان خود را اماده کنند و نبض محل را در دست داشته باشند.

پیشروان مردم که الزاما کمونیست نیستند یا تعدادیشان کمونیست است در سمت و سو دادن به اعتراضات توده ای نقش تعیین کننده دارند. اعتراض و تظاهراتی که پیشروان مردم صاحبش هستند، می تواند دیگر شورش یا عصیان کور نباشد. تظاهرات سازمانیافته ای باشد که قابل کنترل است و جلو افراط و تفریط ها را می گیرد. پیشروانی که نمی گذارند تظاهرات به جنگ و گریز تبدیل شود. می دانند کدام مسیر را بروند، کجا پیشروی و کی عقب نشینی کنند.

موضوعی که پیشروان مردم باید بدوا خود متوجه باشند این است که هر عصیان یا شورشی قیام نیست. قیام در انتهای مبارزات کنونی است. در انتهای تبدیل شدن طبقه کارگر به یک طبقه واحد با رهبران و با مجامع عمومی و شوراها و اتحاد و همبستگی سراسری کارگریشان و در انتهای اعتراضات و تجمعات معلمان و بازنشستگان و در انتهای خیزش های اجتماعی است.  و آن زمانی است که شرایط انقلابی است و زمان قیام فرار رسیده است. تا آن زمان کمونیست های طبقه کارگر و جامعه و پیشروان ازادیخواه محل های کار و زندگی مردم فرصت دارند تا عرصه های مبارزه را رهبری کنند، سازماندهی کنند و هدایت کنند.

باز هم در مورد ویژگی بخش بزرگ گرسنگان به معنای واقعی و چگونگی هدایت مبارزه شان می توان بیشتر گفت. این کار پیشروانی است که  خود می نشینند و تصمیم میگیرند و میروند  سراغ موضوع کارشان در محلات حاشیه شهرها و در میان بیکاران و دستفروشان و فقرا ی زن و مرد.

خیزش های اجتماعی اگر صاحب چنین رهبران و پیشروانی شود، انوقت تحرکات اجتماعی دارای نظم و نسق خواهد شد. محافظت از مردم در خیابان و در صفوف تظاهرات در مقابل دخالت و سرکوب و بازداشت فعالین و تظاهر کنندگان  وجود دارد و سازمان یافته است. واحدهای نظم و انتظامات تظاهرات، برای حفاظت از مردم سازمان داده شده اند.  تظاهرات خیابانی جنبه های دیگر ضروری دارد که باید پیشروان و سازمان دهندگان از پیشی برای آن آماده باشند. برای مثال:

گرفتن امار بازداشت شدگان و زخمی های احتمالی و مفقود شدگان یک وجه دیگر کار است. در دی ماه 96 و بخصوص ابان 98 تا امروز تعداد کشته شدگان معلوم نشد. رژیم و نیروهای امنیتی شان ان را مخفی کردند. امار کشته شدگان ابان 98 بالغ بر 1500 نفر توسط میدیای بین المللی اعلام شد. سرنوشت آن ها چه شد؟

این ها مسوولیت های بزرگی هستند که باز بر دوش پیشروان صفوف تظاهرات خیابانی قرار می گیرد. چرا که هر انسان انقلابی و پیشرو و انساندوستی خود را در مقابل این اتفاقات مسوول می داند و تلاش می کند که خشم گرسنگان به زدو خورد خیابانی و حمله به مراکزی که مورد تنفر مردم است، تبدیل نشود. گفتم که هر عصیان و شورشی قیام نیست. این را باید خود پیشروان متوجه بوده و مردم عاصی را هم متوجه کنند. قیام در تداوم و پایان این خیزش ها و اعتصابات و اعتراضات کارگران و مردم است. در قیام کل جامعه کارگری و مردمی از زن و مرد و جوان درگیر می شود. حتی محافظه کارترین انسان ها در شرایط انقلابی و قیام، انقلابی می شوند. شناخت این واقعیت ها بسیار با اهمیت است.

در نتیجه باید بپذیریم و کاری کنیم که مردم بپذیرند که هر خیزش و شورش و عصیانی قیام نیست و نتیجه فوری اش سرنگونی نظام نیست. اگر تظاهرات و اعتراضات توده ای و اجتماعی دارای صاحب و رهبری و هدایت کننده و محافظت کننده و هدفمند باشد دیگر اسمش شورش نیست. خیزش و اعتراض های آگاهانه و سازماندهی شده ی بخش پراکنده و اکثریت جامعه است.

نباید گذاشت زمان تشکل یابی و سازمانیابی بخش کثیر و پراکنده ی جامعه طولانی و نامعلوم باشد.  از همین امروز و همزمان با مجامع عمومی کارگری و سازمان های محلی و سراسری معلمان و بازنشستگان، محلات شهرها هم می توانند صاحب کمیته ها یا شوراهای محله و یا هر نام دیگری بشوند. بیکاران می توانند اتحادیه یا شورای خود را تشکیل دهند. ممکن است گفته شود که کارگران بیکار جزو و بخشی از طبقه کارگر است و مبارزه اش و شکل سازمانی اش به بخش شاغل کارگران شبیه یا نزدیک است. یا مبارزه اش در همین قالب کارگران شاغل می گنجد. اما در دنیای واقعی و در عمل اینجور نیست. کارگر شاغل هنوز به ان درجه از انسجام فکری و طبقاتی مسلح نیست که برای کارگران بیکار بیمه بیکاری بگیرد یا در مبارزه شان شرکت کند. کارگر شاغل کار خودش را می کند. عکسش هم درست است. یعنی بیکاران الزاما از دستمزد کارگران شاغل حمایت نمی کنند. در نتیجه بیکاران سازمان خود را می توانند بسازند. دستفروشان تشکیلات مخصوص خود را درست کنند، کولبران اتحادیه خود را سازمان دهند، زنان علاوه بر این که بخشا کارگرند و در صفوف طبقه خود قرار دارند، بقیه که یا بیکارند و یا در خانه به کار دستی و پروژه ای با مزد بسیار ناچیز مشغولند، می توانند شورا یا اتحادیه زنان را تشکیل دهند.

به همین سیاق در همه ی گوشه و زوایای جامعه نهضت و جنبش تشکل یابی و سازمانیابی می تواند راه بیفتد.

اگر به این شکل و با چشمان باز سراغ جنبش ها و نهضت ها و تجمعات و اعتراضات و اعتصابات برویم، مسیر پیروزی تا قیام و سرنگونی کم درد و کم دردسر تر خواهد شد. بزرگ ترین نیروهای نظامی و امنیتی در هر کشور و بخصوص در نظام های دیکتاتوری در مقابل سازمان، اتحاد، همبستگی و رهبری مبارزات مردم در همه عرصه ها و بخش های کارگری و مردمی، ناکارامد و خلع سلاح است.

ما می خواهیم پیروز شویم و از حالا تا پیروزی تلفات کم تر بدهیم. می خواهیم به قیام ما خون نپاشند. خواه از طرف جمهوری اسلامی و خواه نیروهای در کمین نشسته ی ارتجاعی و جریانات قومی و مذهبی و فاشیست.

رسالت بوجود آوردن این شرایط تماما برعهده طبقه کارگر آگاه و متشکل و متحد با سازمان و رهبران خود و کمیته های کمونیستی کارگری است.

هدایت جنبش های اجتماعی و خیزش های توده ای هم در گرو پیشروان مردم در میان این بخش جامعه است. این اتفاقی است که می تواند بیفتد و گرنه جنبش ها و خیزش های اجتماعی، در مقابل سرکوب خلع سلاح  است و چه بسا مردم بدون سازمان و اتحاد و نظم و نسق، نیرویش به هرز رفته و دورنمای پیروزیش ناروشن است.

بنا براین باید گفت: رفقا، پیشروان، سازمان دهید! سیاست سرکوب در مقابل  سلاح سازمان و نقشه و با چشمان باز رهبران و پیشروان، کارایی ندارد. کمونیست ها به طبقه خود، طبقه کارگر و پیشروان جامعه به مردم گرسنه که هر بار بر می خیزد و فریاد می زند، بدهکارند. ما به جامعه و سازماندهی و هدایت مبارزه ی گسترده و روزمره و مداوم بدهکاریم. اکثریت عظیم جامعه به بورژوازی حاکم و وعده ها و سیاست هایش توهم ندارد و از ماشین سرکوبش مرعوب نمی شود. جامعه آماده ی پیکار است و چیزی برای از دست دادن ندارد. اما با سازمان و اتحاد و همبستگی و اعتراضات و اجتماعات و خیزش هایش و با رهبری طبقه کارگر آگاه و کمونیسم اش، می تواند دنیایی را کسب کند. می تواند صاحب زندگی خود شود و دشمنانش را به گور بسپارد.

رفقا! بدوا خود را سازمان دهید، کمیته های کارخانه و محله را در همه مراکز کار و محلات زندگی تشکیل دهید، بین خود در مراکز کار و زندگی و شهرهای مختلف ارتباطات منظمی را سازمان دهید. نگذارید هیچ اعتراض و اعتصاب و تظاهرات و تجمعی بدون رهبر و بدون سازمان بماند. کمونیست ها قبل از همه و بیشتر از همه، مسوولیت هدایت و سازماندهی و کسب پیروزی را بر عهده دارند. جمهوری اسلامی بر لبه پرتگاه ایستاده است. با قدرت اکثریت برخاسته و عاصی و گرسنه و تحقیر شده و آماده ی پیکار، ماشین ورشکسته ی اقتصادی و سیاسی و حکمرانی سرمایه داران و حکام قداره بند بیشتر از پیش به گل می نشیند و سلطه جنایتکارانه اش از هم می گسلد.

جامعه ی ما با طبقه کارگر و خیل عظیم گرسنگانش نه می تواند صبر کند و بایستد و فرزندانش از گرسنگی و بی دارویی بمیرند و نه راه برگشتی وجود دارد. تعیین و ترسیم افق و دورنمای پیروزی تماما برعهده کارگران کمونیست، کمونیست های جامعه و پیشروان و پیشقراولان مردم است. بدانیم و آگاه باشیم که بورژوازی حاکم ایران با همه ی دبدبه و کبکبه ی نظامی ها و امنیتی ها و بسیج و سیاهش، امیدی به دوام خود ندارد. می بینیم و خودی هایشان هم اذعان دارند نظام پلید در تاریکی مرگبار شمشیر در هوا تکان می دهد. استیصال و بی افقی  در کلیت نظام و دولت و مجلس و سپاهش، عیان است. خیلی هایشان بارشان را بسته اند و دو دستی به داراییهای به تاراج برده ی جامعه  چسپیده اند. جامعه برای فشردن هر چه بیشتر گلوی حاکمان سرمایه و مجرمان و استثمارگران و دزدان زندگی مردم، آماده است. کارگران کمونیست با کمیته های کارخانه و ایستاده بر سکوی مجامع عمومی منظم بعنوان مهم ترین ظرف اتحاد کارگری، کمونیست های جامعه و پیشروان ازادیخواه مردم پرچمداران واقعی جنبش ازادیخواهی و برابری طلبی در همه ی عرصه های طبقاتی و اجتماعی اند. این تنها نیروی واقعی برای به گور سپردن نظام پلید جمهوری اسلامی و تنها مانع ورود خفاشان اپوزیسون گندیده و کفتارهای قومی و مذهبی در کمین نشسته، به صحنه ی جامعه است.  

رفقا! خود را سازمان دهید! شبکه های مرتبط با همدیگر را در همه مراکز کار و محلات زندگی تشکیل دهید. جامعه را سازمان دهید! هیچ عرصه و مبارزه ای را بدون افق و سیاست و تاکتیک موثر و بدون نقشه ی پیروزی، رها نکنید!  جامعه ی ما در آستانه ی یک جنبش بهم پیوسته ی طبقاتی واجتماعی به رهبری طبقه کارگر و کمونیسم اش قرار گرفته است. فرصت را دریابیم!