برمتن جنگها و سیه روزی که قدرتهای جهانی به بشریت تحمیل کرده اند، در گرماگرم کشمکش های غرب و شرق و تقابل این نیروها بر سر تقسیم مجدد جهان در اوکراین، در هیاهوی رسانه ای برای منطقی جلوه دادن تحمیل فلاکت به میلیون ها انسان و در ادامه خطر قحطی و گرانی و کمبود غذا و مواد اولیه و ضروری ادامه حیات بشریت در سرتاسر جهان شاهد تعرض خصمانه دیگری، از سوی سیاه ترین نیروها و قدرتهای جهان، به زنان هستیم.
در افغانستان طالبان با صدور ابلاغیه ای، پوشیدن اونیفورم اسلامی طالبانی "برقع" برای زنان را اجباری اعلام کرده اند. این بختک سیاه و متعفن اسلامی تلاش دارد برقع را زیر لوای "پوشش اسلامی" و "سنتی" بر تن میلیونها زن در افغانستان تحمیل کنند. برقع یعنی اعلام بردگی زنان در بالاترین سطح آن، یعنی بالاترین خصیصه و حالت از بردگی یک انسان را به نمایش گذاشتن! برقع نمایش انقیاد بی چون و چرای زنان از حاکمیت مذهبی است، که طالبان تلاش دارد در افغانستان دوباره آنرا به میلیونها زن اسیر در این جهنم تحمیل کند!
حکومت طالبان در ایران هم موج جدید سرکوب و تشدید به مردم معترض را با حمله به حقوق زنان و تشدید فشار و تلاش در بازگرداندن سیاست شکست خورده "آپارتاید جنسی" را در دستور خود قرار داده است. مجددا حکم ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه های مشهد را با این بهانه که "برخی از شهرهای ایران شرایط خاص مذهبی دارند"، صادر کرده اند.
علاوه بر این در دانشگاه ها طرح "جدا سازی دانشجویان دختر" را دوباره در دستور خود قرار داه اند.
همزمان اخیرا ابلاغیهای چند ده ماده ای صادر شده است که بر اساس آن زنان حق داشتن یا استفاده از این موارد را ندارند از جمله "کاشت ناخن، برگزاری کارگاه آموزشی، اپیلاسیون، تتو، پوشش "به اصطلاح" نامتعارف در محل کار، پخش موسیقی غیرمجاز، کاشتن مژه، پیرسینگ و .... به دلایل "شرعی" برای زنان ممنوع می باشد. در همین راستا تهدید کرده اند که مسکن بی حجابان را شناسائی و نا امن میکنند، تهدید میکنند که نان آور خانواده ها را، تازه اگر نانی برای بدست آوردن باقی گذاشته باشند، مورد حمله قرار میدهند، یا برای متخلفان از قوانین عهد عتیق شان جریمه های سنگین نقدی "در شرایطی که کسی آه در بساط ندارد" تعیین خواهند کرد. تهدید به حذف از پروسه دانشگاه و تحصیل میکنند.
این تعرض در شرایطی صورت میگیرد که چه در افغانستان و چه در ایران مسئله معیشت، نان، کار، رفاه، امنیت، بهداشت، درمان، آموزش، کودکان، مسکن و صدها هزار مسئله زیربنايی و جدی وجود دارد که زندگی و ادامه حیات میلیونها انسان را با خطرات جدی روبرو کرده است. حاکمان در افغانستان و ایران هر روزه با قلیان اعتراضات و مطالبه گری مردم، کارگران، معلمان و کل طبقه کارگر در کف خیابان و محل کار و زندگی خود برای بهبود وضعیت معیشت، مسئله گرانی، کمبود مواد غذائی و ادامه زندگی و حیات روبرو اند.
گسترش دستگیری، فشار، تهدید و سرکوب، به خیابان ریختن چماقداران و لمپن هایشان در خیابانها برای خفه کردن این اعتراضات کافی نبوده و شکست خورده است و دست به دامان فشار به زنان و بازگرداندن قوانین قرون وسطایی ضد زن "ضد حمله" طالبان ایران و افغانستان به جنبش های اعتراضی و مردم جان به لب رسیده است.
این تعرض برای عقب راندن جنبشی وسیع، اجتماعی و قدرتمند است که برای ریشه کن کردن قوانین مذهبی و اسلامی در این جوامع، برای پس زدن تعرض افسار گسیخته بورژوازی به زندگی و معیشت اش به میدان آمده، جنبشی که بر آن مهر "آزادی زن ملاک آزادی جامعه است" حک شده است.
اما سوال این است که آیا این حاکمیت ها در جاده ای هموار تلاش دارند این طرح ها را جلو ببرند؟ آیا در دنیای واقعی و در اوضاع کنونی بشریت مدرن، مترقی و پیشرو و جنبشهای آزادی خواه و برابری طلب در این کشورها، با سکوت اجازه پیشروی به این ارتجاع و تعرض را خواهند داد؟
دو قطب این تقابل به خوبی می دانند که تشدید فشار بر زنان بلافاصله از طرف مردم بعنوان تشدید فشار بر کل جامعه تعبیر میشود و میتواند آتش خشم و نفرت مردم را گسترده تر کند. مبارزه برای رهائی زن یعنی مبارزه برای رهائی جامعه، این برای حاکمیت مساوی با برچیده شدن بساط حکومتی و بهرکشی اش و سیطره اش بر نعمات جامعه خواهد بود و برای بشریت مدرن و مترقی مساوی با دنیایی انسانی، آزاد، برابر و عاری از توحش خواهد بود.
مسئله زن بزرگترین پاشنه آشیل این نوع حاکمیت ها است، تعرض امروز اینها به حقوق زنان تنها نشان از هراس شان از جنبش حق زن و نقش و جایگاه آن در مبارزات مردم علیه بنیادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شان دارد، نشان از تلاشی سراسیمه برای خفه کردن صدای زنان و به قهقرا کشاندن جنبش دفاع از حق زن یا برابری زن و مرد یا رهایی زن دارد.
حاکمیت طالبان در ایران و افغانستان در جاده ای بشدت پر خطر، متلاطم و ناهموار، دست به چنین تعرضی زده اند و تا همینجا با عکس العمل شدید زنان و مردم آزاده روبرو شده اند. میدانند اصرار در گسترش این تعرض به معنی کندن گور خود و خشمگین تر کردن مردمی است که برای به زیر کشیدنشان خود را آماده میکنند. امروز در ایران دو طبقه متخاصم در برابر هم صف آرائی کرده اند. در صحنه واقعی جامعه تلاش برای نوشتن دو تاریخ متفاوت برای زندگی و آینده آن جامعه و جایگاه و حق زن در آن شکل گرفته و میگیرد.
امروز زنان و دختران در ایران و افغانستان همصدا با وجود تمام اهرم فشارها و تهدیدها و چالش ها و خطراتی که برایشان ایجاد کرده اند اما مبارزاتشان را با قدرت، علنی و در دنیای واقعی پیش میبرند. جدالی نفس گیر و فشرده با حاکمیت و جنبشهای ناسیونالیستی و مذهبی در رگ های جامعه در جریان است. جدال آزادیخواهی و برابری طلبی زنان با استبداد عصر حجری طالبانی از مشهد و کابل و تهران دیگر شهر های این کشورها با قدرت و جسارت تمام در جریان است.
در پشت پرده هیاهوی این حکام، دال بر "قدرت مطلقه اسلامی" و "شریعت"، واقعیت حکایت از رویدادها و رویارویی ها و روندهای واقعی دارد که خواب و خوراک را به کام این حکام تلخ کرده و زمین را زیر پایشان به لرزه در آورده است.
جنبش رهائی زن و مبارزات زنان در ایران و افغانستان تنها با گره خوردن و اتحاد عمیق با جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی، تشکیل صف متحد رهبران رادیکال و مردم سکولار، مدرن، مترقی، سوسیالیست و کمونیست، ضد مذهب، ضد ناسیونالیسم به پیروزی بدون قید و شرط و رهائی از یوق استثمار، استبداد و حاکمیت مذهبی خواهد رسید. با نگاهی به مقاومت و تقابل امروز زنان در این کشورها شاهد این عزم هستیم.
۱۲ مه ۲۰۲۲