به گفته ی دولت رییسی بودجه 1401 کسری هنگفتی دارد. ارز دولتی برای تامین نیازهای اساسی اقلام غذایی و دارو حذف شده است. قرار بود اقشار ضعیف و متوسط جامعه در تأمین نیازهای اساسی، حمایت شود.  اما همین ارز ترجیحی  قبلا هم تماما به این عرصه اختصاص داده نشد. در این مدت کالاهای اساسی و دارو نه تنها ارزان نشد بلکه حتی برای مقطع کوتاهی هم قیمت ها ثابت نماند. در نتیجه، حذف ارز دولتی هم فرقی به حال معیشت مردم نداشته است.

قیمت اقلام غذایی و دارو از 2 تا 6 برابر افزایش دارند. دولتمردان از تورم 60 درصدی مواد غذایی برای امسال خبر می دهند. این در حالی است که حداقل 50 قلم کالاهای اساسی 80 تا 100 درصد تورم دارد. وزارت کار می گوید بیش از یک سوم جمعیت ایران در فقر مطلق هستند و به همان اندازه هم زیر خط فقر زندگی می کنند. یعنی جمعا شصت میلیون. دولت جدید رییسی و دوروبریانش راه برون رفت جامعه از فقر مطلق و فلاکت را اعزام طلبه ها به حوزه اقتصاد و کمک گرفتن از نهادهایی چون کمیته امداد و سازمان بهزیستی می دانند. رییسی که به اندازه ی یک گاو از اقتصاد می فهمد، جامعه را مسجد و معیشت را ذکات و فطر و سهم امام و آش نذری می داند و همینقدر از اقتصاد بلد است.

همه از دوست و دشمن بر این باورند  که اگر تورم کنترل نشود، افزایش حقوق هر چه باشد تاثیر جدی در معیشت اکثریت حقوق بگیران و مردم زیر خط فقر و "فقر مطلق" ندارد.

در زمینه بهداشت و درمان وضعیت کماکان تداوم و افزایش خطر مرگ و میر را نشان می دهد. وزارت بهداشت و درمان می گوید از ارز دولتی که شامل تامین دارو هم می شد،  فقط یک چهارمش برای این هدف خرج شد و سه چهارم آن جاهای دیگر هزینه شد.

قیمت خدمات درمانی از ویزیت دکتر و مخارج بیمارستان و قیمت دارو بیش از 80 درصد افزایش یافته است. سازمان بیمه تامین اجتماعی داروهای اساسی را از لیست حذف کرده است. ویزیت دکتر شامل بیمه نمیشود. دکترها برای تهیه دارو بیماران را به بازار آزاد "سیاه" ارجاع می دهند.

وزارت بهداشت اعلام کرده که قیمت داروی وارداتی 6 برابر و قیمت داروی ساخت داخل 100 درصد افزایش یافته است.

گزارشات مدیای دولتی می گویند، کارتل های اقتصادی و کسانی که بازار دارو را در دست دارند آن را به کشورهای همسایه قاچاق می کنند. بخشی هم در بازار سیاه و به اصطلاح ازاد به چند برابر قیمت می فروشند.

نتیجه ی این وضعیت برای بیماران و خانواده هایشان اگر کسی ماشینی یا خانه ای داشته باشد برای هزینه درمانی بیمارانشان می فروشد. اگر نه بیماران اکثریت خانواده های کم درامد و بی درآمد، مرگشان حتمی است. گزارشات واقعی می گویند برای بیشمار بیماران خانواده های محروم، قتل عام عمومی در پیش رو است.

در نتیجه چشم انداز معیشت در 1401 کماکان تشدید فقر و فلاکت و گرسنگی و مرگ و میر عمومی است. انتظار هیچ بهبودی در سطح معیشت مردم وجود ندارد. با فرض رفع تحریم ها و ازاد شدن پول های بلوکه شده هم، خامنه ای آب پاکی بر دست جامعه ریخته است. او گفته پولی صرف واردات و رفع گرسنگی جامعه نمی شود، این پول باید برای زیرساخت ها هزینه گردد. و این یعنی ریختن سرمایه به جیب شرکت ها و نهادهای سپاه و وابسته به بیت رهبری و هزینه ی نیروهای نیابتی درمنطقه است. با امضای برجام ولو سرمایه ای به ایران سرازیر شود، اما این به معنای شکوفایی اقتصاد و رفاه و معیشت کامل مردم نیست. همچنانکه دو پروژه عظیم اقتصادی چین و روسیه در پتروشیمی ها و پارس جنوبی، ریالی به جیب کارگران و زحمتکشان اضافه نکرده است. زمزمه این که کارگران و سربازان چینی در پروژه اقتصادی بیست و پنج ساله کار و حفاظت می کنند، به معنای ایجاد جزیره ای چینی در یکی از مهم ترین مراکز صنایع ایران است!

امروزه، این سوال در مقابل ما و طبقه کارگر و زحمتکشان و گرسنگان جامعه قرار گرفته است که درچشم انداز سیاه تر معیشت در 1401 چه باید کرد؟

دو خیزش توده ای محرومان و گرسنگان به فاصله دو سال از همدیگر جامعه ایران را تکان داد.

جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی معلمان و بازنشستگان،  صداهای مکرر و مستمراین بخش ها علیه وضع موجود هستند.

با فرض این که بخش پیشرو کارگران در تداوم اعتصابات سازمانیافته ی خود و اعتصاب و اعتراضات معلمان و بازنشستگان به بخشی از خواستهای خود برسند، هنوز به معنای پاسخ به معیشت 30 میلیون انسان در فقر مطلق و به همان اندازه زیر خط فقر نیست. حتی در صورت تحقق مطالبات این جنبش ها، هنوز جواب به زندگی زیر خط فقر خود نیروهای این جنبش ها هم نیست. چرا که افزایش حقوق و دستمزدها، کماکان درمقابل تورم و گرانی تا کنونی و سیر صعودی آن به معنای تامین معیشت و درجه ای از رفاه همین بخش ها هم نیست.

در پاسخ به سوال چه باید کرد معمایی وجود ندارد و معجزه ای رخ نمی دهد جز این که تا زمانی که جامعه صاحب واقعی خود را پیدا نکند،  گرسنگی، فلاکت و زندگی در فقر مطلق و زیر خط فقر ادامه خواهد داشت.

طبقه کارگر و حقوق بگیران معلم و بازنشسته، بخش متمرکز و سازمانیافته ی جامعه اند. اگر جنبش معلمان و بازنشستگان از بهره گیری از قدرت سازمان سراسری برخورداراست، اما هنوز طبقه کارگر با این قدرت سراسری و همبستگی و هماهنگی بخش های مختلف خود بویژه در مراکز بزرگ صنعتی، فاصله دارد.

طبقه کارگر به معنای طبقه اصلی و نیرومند که سکان تولید و حرکت چرخ های جامعه را در دست دارد، در حقیقت صاحب اصلی جامعه است. هر اندازه اتحاد صفوف طبقه کارگر در سنگر مجامع عمومی منظم و شورا ها تقویت و مبارزاتش گسترده تر و سراسری شود، می تواند بورژوازی حاکم را به چالش بکشد و حاکمیتش را نسبت به وضعیت فلاکتبار جامعه مسوول پذیر و جوابگو کند. در چنین توازن قوایی دو اتفاق مهم می افتد:

یکی این است که خود طبقه به کسب مطالبات فوری و حداکثریش نزدیک می شود.

دوم این که طبقه کارگر سازمانیافته و جنبش سراسری طبقه،  معیشت، رفاه و منافع چند ده میلیون انسانی که در فقر مطلق بسر می برند را هم نمایندگی می کند. درچنین شرایط و توازن قوایی، طبقه کارگر به سخنگو و صاحب جامعه تبدیل و نیروی عظیم توده های محروم و اسیر فقر مطلق را حول خود جمع می کند.

عروج سراسری طبقه کارگر و کمونیسم اش در راس مطالبات عمومی، به اعتبار این که سکان اقتصاد و چرخ های جامعه را در دست دارد، تنها امید جامعه و جنبش هایش برای خاتمه دادن به فقر و فلاکت است. 

برای طبقه کارگری که عملا سکان اقتصاد، تولید و خدمات را دردست دارد، تصور این که بتواند قدرت سیاسی و اداره ی جامعه را هم برعهده بگیرد، دور از دسترس نیست. زمانی که  پرچم جنبش برای معیشت کل جامعه دست طبقه کارگر بیفتد، نیروی عظیم چند ده میلیونی زیر خط فقر و فقر مطلق را پشت خود خواهد کشاند.

اما این تحول خودبخود اتفاق نمی افتد. هدایت طبقه کارگر و جامعه به این سمت بر عهده کارگران کمونیست و سوسیالیست ها و ازادیخواهان صفوف بخش های مختلف جامعه است. تصور این که ما جامعه ای در حال انفجار داریم سخت نیست. بورژوازی حاکم برای مهار این انفجار خود را آماده کرده و نیروهای داخلی و منطقه ای برای مقابله با خیزش های اجتماعی را به مثابه حائلی بین خود وجامعه به صف کرده است. جمهوری اسلامی جز از طریق سرکوب پلیسی و نظامی قادر به حفظ خود نیست. اما هر اندازه سلاح و زرادخانه ی نظامی در مقابل یک جنبش سازمانیافته ی سراسری به رهبری طبقه کارگر و کمونیسم اش، آهن پاره هایی بیش نیستند.

معضل فقر و گرسنگی و تورم و بیکاری و مرگ و میر در ایران علاوه بر تشدید مبارزات حق خواهانه و رفاه طلبانه، راه حل سیاسی دارد. در دل مبارزات و جنبش های جاری باید رژیم را مورد تعرض شدید و بیوقفه قرار داد.

باید به این باور رسید که اتکای طبقه کارگر به مجامع عمومی منظم، سازماندهی شورایی و هماهنگی بین بخش های مختلف طبقه برای سازماندهی مبارزات خود و کل نیروهای جامعه حول معیشت، پیروزی را کم درد و کم دردسرتر خواهد کرد. کمونیست های صفوف کارگران و مردم زحمتکش نه به مثابه آحاد یا جمع های متفرق هر بخش طبقه و جامعه و بدون ارتباط سازمانیافته با همدیگر، بلکه با اتحاد خود در جنبش کمیته های کمونیستی و پایه های حزب سیاسی و توده ای طبقه کارگر ضامن اصلی هدایت جامعه از دل مبارزات رادیکال و مستمر به پیروزی و رفاه و آزادی است. این است و نه هیچ چیز دیگر!  چرا که طبقه کارگر بدون کمونیسم اش و بدون سیاستها و راه حل های کمونیستی و حزب کمونیستی خود، نمی تواند به سلطه اقتصادی وسیاسی بورژوازی و چاپیدن داراییهای جامعه توسط استثمار کارگران و مسببین فلاکت جامعه...، خاتمه دهد! حزب ما در پیشاپیش این تحول طبقاتی و اجتماعی قرار دارد.

طبقه سرمایه دار و دولتش دستشان تا آرنج به خون مردم آغشته و جیب و شکم شان تا خرخره از نعماتی که طبقه کارگر تولید می کند، پر است. می توان و باید حق جامعه، ثروت جامعه و تولید حاصل کار طبقه کارگر را از حلقوم مفتخوران ستمگر و جنایتکار بیرون کشید و جامعه ای را سازمان داد که تولید نه برای سود سرمایه داران بلکه برای رفاه و خوشبختی عمومی است. جامعه ای که  شعار ازادی، برابری، حکومت کارگری را به عمل در آورده و متحقق می سازد! رهایی از فقر و فلاکت و استبداد، راه میانبری ندارد جز این که کارگران کمونیست و رهبران جنبش های اجتماعی با اتحادی سازمانیافته، خود را برای رهبری و هدایت جامعه برای فشردن حلقوم بورژوازی حاکم و خاتمه دادن به سلطه اش آماده کنند!