وقتی صحبت از ایران است، یک تصویر، جنگ و کشتار و اعدام و زندان و گرسنگی است. چهره کریه تابلویی که جمهوری اسلامی برای بیش از هشتاد میلیون انسان در ایران به تصویر کشیده. چهره ای زشت  و فربه هیولایی که از پنجه هایش خون می چکد. و چه زشت و کثیف است این تابلو. اما این فقط یه وجه زندگی است و تلخ. ورای این، صفحاتی دیگر از زندگی بازاست.

یکی مبارزه است و تلاش و سرود و شعار و کف زدن های ممتد در مجامع عمومی و در خیابان ها و میادین شهرهای نا آرامی که زمین را زیر پای دشمن داغ می کند.

یکی هم خود خود زندگی است. زمانی که دولتمردان خبیث کف می چرانند و آخوندهای مریض لیچار می گویند، زنان و مردان، دختران و پسران در رستوران ها، کافه تریاها، سالن های زیبایی، باشگاه های تندرستی، کوهنوردی ها، سالن های بیلیارد و بولینگ، دورهمی های شاد، جمعه های بیخیال غم و سفره های نه چندان رنگین در تفریحگاه ها، کنار هم و با هم به ریش بالایی ها می خندند... و چه زیبا است این زندگی!

نوروز امسال هم گوشه ای از تصویر زیبای این زندگی در سراسر ایران است که در پارک ها و میادین شهرها و تفریحگاه ها به نمایش گذاشته شد. مردمی که با موزیک و طبل و کرنا و پایکوبی و شادی و خنده به استقبال سال نو رفتند.

جمهوری اسلامی اگر توانسته نان سفره زحمتکشان را بدزدد، اگر توانسته زندانهایش را از مبارزین جامعه و قربانیان فقر و گرسنگی و اعتیاد، پر کند، اما هیچوقت نتوانسته زندگی شاد و امید به آزادی و رفاه را از مردم بگیرد.

جمهوری اسلامی اگر خیابان ها را با گزمه هایش قرق می کند، اگر وسایل عمومی نقلیه عمومی را زنانه و مردانه کرده، اگر صدای بلندگوهای مساجد و نماز جمعه ها و محرم هایش، گوش آزار و مستهجن و مبشر عزا و مرگ است، اگر میدیای صوتی و تصویری و روزنامه ها و فیلم ها و سریال های سینمایی اش بوی گند و کثافات فرهنگ ارتجاعی ضد زندگی و ضد زن و ضذ هر چه نشانه تمدن و حرمت و کرامت انسان است، میدهد...، اما زیر پوست شهرها و پشت دیوار منازل مردم عشق به زندگی موج می زند. عشقی که  مدت ها است از پوسته ی زمین و دیوارها  به بیرون فوران کرده و شهر و خیابان ها و میادین و تفریح گاه ها را پر و قوانین و ماموران رنگارنگ امر و نهی را به سخره گرفته است. پاسخ هر تعرض به ازادیهای فردی و اجتماعی مردم این است: "بی شرف ها، بروید گم شوید!"  

مراسم های جشن و پایکوبی میلیونی مردم در نوروز 1401 هم،  یکی از نمونه های با شکوه و زیبای این انفجار اجتماعی علیه ارتجاع و استبداد است که تا سیزده بدر ادامه دارد.

جمهوری اسلامی هر سال ازهفته های قبل از چهارشنبه سوری و نوروز، زوزه های شنیع و تبلیغات تهوع آوری علیه این جشن و رقص و خنده و شادی جامعه سازمان می دهد. نیروهایش را به حالت آماده باش در می آورد و خود را برای رویارویی بزرگ آماده می کند. این تدارک نه برای یک جنگ نظامی یا علیه تظاهرات و شورش خیابانی است، بلکه آمادگی برای جنگ علیه شادی و رقص و آواز و خنده ی شیرین بچه ها در پارک ها و میادین و خیابان ها و گرفتن هدیه های نوروزی است. آخوندهای تا مغز استخوان گندیده  و دولتمردان ابله چهار شنبه سوری و نوروز را مکروه و حرام نامیدند.

مفسران بورژوایی سعی می کنند، برای جشن و شادی مردم ایدئولوژی  باستانگرایی، ایرانگرایی و ملی گرایی در مقابل اسلامگرایی بتراشند و ناسیونالیست ها نوروز را اختصاصی ملت کورد! چسپاندن ایدئولوژی به جشن و پایکوبی زنان و مردان و کودکان در نوروز، همانقدر معتبر است که تعریف کردن سال نو کشورهای دیگر به این و آن ملیت و قوم ومذهب!

در ایران، ایدئولوژی اسلامی ضد انسان و مبلغ قناعت و ریاضت مذهبی از همان آغاز جمهوری اسلامی با مخالفت و مقاومت مردم روبرو و در مقابل شور زندگی و خواست رفاه، شکست خورده است. در هیچ دوره تاریخ ایران تا به امروز، مذهب در زندگی و اذهان عمومی مردم، اینقدر زشت و پلید و مطرود نبوده است. نه شمشیرهای عمر و علی، نه تروریسم و ادمکشی و زن کشی داعش و طالبان  و نه قمه کشی و گرفتن لوله  تفنگ های جمهوری اسلامی رو به مردم، نتوانست بخشی از بشریت در جهان را از پیشرفت و تمدن و رفاه و نگاه به زندگی و خوشبختی  و شادی رویگردان و جدا کند.   

نوروز جنگ نظام مرگ و عزا با شادی است. امروز، جمهوری اسلامی ایران و طالبان در افغانستان هر دو به یکسان دشمن هر چه بوی زندگی می دهد، هستند. اما در این جنگ بازنده اند.

جمهوری اسلامی امروز در همه عرصه ها و سنگرهای از مبارزه طبقاتی چند ده میلیون کارگر و اعتصابات سراسری معلمان و بازنشستگان و خیزش های حاشیه نشینان شهرها تا جشن های چهار شنبه سوری و نوروز و سال نو در محاصره ی مردم قرار گرفته است. جمهوری اسلامی از هر چه نشان زندگی و ازادی و خوشبختی است می ترسد. از  لباس رنگی زنان و دختران در خیابان ها می ترسد. از رفتن روسری ها بر چوبه های دار وحشتزده است.

نوروز امسال در حالی که  در سراسر ایران جشن های بزرگ سال نو برپا بود، علاوه بر این که در همه جا نیروهای نظامی و امنیتی در ترس و آماده باش  بودند، نظامیان رژیم در اشنویه به مراسم شادی و پایکوبی مردم با گلوله های  ساچمه ای و گاز اشک آور حمله کردند.

روز اول فروردین صدها نفر از نیروهای نظامی ارتش و سپاه و نیروی ویژه، روستای "نی" در چند کیلومتری شهر مریوان را اشغال کردند. نظامیان مسلح به سلاح  و کلاه کاسکت و سپر و باتوم با تک تیراندازان سرو رو بسته  بر بام خانه های مردم، در این روستا مستقر شدند! طبیعت زیبای "نی" و روستاهای اطراف در کنار دریاچه زریبار، یکی از تفریحگاه های مردم بخصوص در این روزهای نوروزی  است.

پلیس نظام در تهران کارناوال حاجی فیروزهای دوست‌داشتنی و بذله‌گو را که در عین حال مشکلات اجتماعی را  با زبان نیش دار و طنز تلخ بازگو می‌کنند بهمراه رقص زنی با چادر سیاه به نشانه طنز و اعتراض، بر هم زد.

از زندان های جمهوری اسلامی، پیام سال نو با آرزوی پایان عمر جنایتکاران حاکم به بیرون فرستاده شد.

جمهوری اسلامی  نوروز و بهار 1401 را با کابوس تداوم و گسترش مبارزات و اعتراضات و خیزش های اجتماعی جاری آغاز کرد. ترس از جشن و شادی و رقص و پایکوبی مردم در روزهای آغازین سال نو، پیش درآمد تحولات جدید در یک سال پیشاروی است. میگویند سالی که نکو است از بهارش پیدا است!

سال جدید برای مردم ایران سال پیشروی بیشتر در مبارزات و جنبش های خود علیه نظام سرمایه و استبداد و جهل و خرافه خواهد بود. کارگران وزحمتکشان وزنان و جوانان ایران به این نتیجه رسیده اند که زندگی و خوشبختی و رفاه را نمی شود قطره قطره از جمهوری اسلامی باز پس گرفت. مردم خواهان تمام زندگی و رفاه یکجا هستند.

 پس بترسید. ترس تان واقعی است. روزگار شما در سال 1401 سیاه تر و ترسناک تر از سال قبل خواهد بود. شک نکنید!