مصاحبه نشریه اکتبر با ریبوار احمد عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری کردستان


اکتبر:
بالاخره پس از چندسال اختلافات میان روسیه و اوکرایین روز ۲۴ فوریه روسیه یورش نظامی خود به اوکرایین را آغاز کرد. شما پایه ها و دلیل این یورش روسیه را چگونه میبینید؟ آیا این بخاطر و بدنبال دعوایی تاریخی جهت تصاحب اوکرایین توسط روسیه بود و یا نگرانی محاصره روسیه توسط ناتو در نتیجه پیوستن اوکرایین به آن میباشد؟

ریبوار احمد: اگر حتی دعوایی تاریخی ای هم  در میان باشد اما این نمیتواند عوامل و واقعیات این جنگ و یورش کنونی روسیه به اوکرایین و تقابل قدرتهای بزرگ را نشان بدهد. چون، در حقیقت جنگ کنونی بخشی از تقابل قدرتهای امپریالیست و بزرگ جهان بر سر تقسیم دوباره مناطق تحت نفوذ خود در شرایط جدید دنیاست. منظورم از شرایط جدید دنیا این است که دیگر دوران تلاش امریکا برای تثبیت و تسلط نظام تک قطبی بر جهان به سر رسیده است. الان دیگر شرایط جدیدی بمیدان آمده و دنیا وارد نظم نوین چندقطبی شده است. جدا از امریکا، چین و روسیه و اروپا و... دارند بعنوان قدرتهای جهانی ابراز وجود میکنند و خواهان سهم خود هستند. هرچند هنوزاین  قطب ها بعنوان بلوکهای یکدست و دارای انسجام کامل برسر مسائل دنیای امروز ظاهر نشده اند، اما جنگ و کشمکشها و نمایش قدرتها مجموعا خود بخشی از پروسه شکلگیری و تثبیت دنیای چند قطبی ست.

این جنگ زورگویانه و وحشیانه کنونی که در اوکرایین براه انداخته شده در حقیقت جنگ میان روسیه از یکطرف و امریکا و ناتو از طرفی دیگر است. جنگ تسویه حسابهای این قطبهای ارتجاعی است که میدان آن اوکرایین و قربانیان آنهم مردم بیگناه این کشورهستند. نبایستی به این جنگ بعنوان جنگ یکطرفه روسیه عیله اوکرایین نگریست بلکه بایستی آن را بمثابه جنگ دو جبهه ارتجاعی جهانی دید که اوکرایین را به محل جدال خود تبدیل کرده است. همانقدر که روسیه بعنوان آغازگر و متعرضی وحشی نقش دارد بهمان اندازه هم امریکا و ناتو نیز نقش داشته و در برپاکردن آن و ایجاد زمینه های براه انداختن آن دخالت داشته و مسئول هستند. حتی رژیم کنونی اوکرایین که به آلت دست ناتو تبدیل شده در برپاکردن این جنگ شریک بوده و برهمین مبنا در مقابل جنگی كه از همه زوایا ناروا است مسئول است. دستگاه تبلیغاتی غرب میخواهد چنین وانمود کند که روسیه به تنهایی عامل و آغازگر جنگ میباشد، و بدین شیوه در تلاش است تا متهم بودن و جنایات طرفهای دیگر را به بهانه جنایات و اقدامات غیر انسانی پوتین و روسیه پنهان کند. اما اگر دقت کنیم این جنگ بدنبال آن تلاشها و اقداماتی آغاز شد که قبلا  و از جانب آمریکا و غرب جهت کوتاه کردن دست روسیە و محدود كردن مناطق نفوذ و تحت تسلط او، انجام شده بود. یعنی مستقل از اینکه میدان این جنگ کجا بوده و ظاهر آن چیست، محتوی آن و حقیقت آن، جنگ این ابرقدرتها است که بعنوان دو قطب جهانی امروز بر سر جایگاه و مناطق تحت نفوذ و تسلط خود در تقابل کامل قرار گرفته اند.

برای درک درست زمینه ها و عوامل این جنگ، همزمان با دیدن میلیتاریزم و نشان دادن قدرت و تلاش توسعه طلبانه روسیه در شرایط کنونی جهان، بایستی تلاشها، اقدامات و سیاست توسعه طلبانه طرف مقابل را نیز ببینیم. بایستی متوجه آن روند و تلاش باشیم کە مدتهاست اروپا در جهت فاصلە گرفتن و برون رفتن از زیر تسلط اتوریته رهبری امریکا و ظاهر شدن بعنوان قطبی جدا و مستقل در پیش گرفته است. همچنین مدتهاست که روند افول جایگاه و توان و تسلط ناتو شروع و حتی ادامه موجودیت آن نیز زیر سوال رفته است، آمریکا خیلی نیازمند راهکار و عواملی بود که هم اروپا را زیر تسلط دوباره خود بکشاند، هم ناتو را دوباره فعال کند و هم ضرورت موجودیت آن را دوباره برجسته کند. بهمین دلیل نقش بزرگی در ایجاد زمینه های این جنگ بوسیله موضوعیت دادن به عضویت اوکرایین در ناتو و گسترش نیروهای ناتو در مرزهای روسیه داشت و دارد. در حالیکه بنا به توافقات قبلی نمیبایست نیروهای ناتو را در دوروبر روسیه و اروپای شرقی گسترش دهند. آمریکا موضوع عضویت اوکرایین در ناتو را بمیدان آورد، و البته این یورش روسیه با این شدت و وسعت حتی برای خود آمریکا هم غیر قابل انتظار بود، اما اگر عکس العمل روسیه در برابر عضویت اوکرایین در ناتو، تن دادن و تقبل آن میبود، آنگاه ارتش و نیروی نظامی ناتو به لب مرز روسیه هم میرسید. اگر هم عکس العمل روسیه، که آنموقع فوقش انتظار یورشی محدود به بعضی مناطق اوکرایین از آن میرفت، منافع آمریکا را از دو جهت تامین میکرد:  اول اینكه ناتو را فعال میكرد و جانی تازه به آن میدمید و اروپا را دوباره زیر پرچم خود میکشاند و بعلاوه از این نظر که روسیه را درگیر جنگ کرده و بسوی ایزوله شدن سوق دهد و فشار اقتصادی و سیاسی بزرگی بر آن تحمیل کرده و ضربه ای اقتصادی و سنگین به آن وارد میكرد. به این دلایل طی سالهای اخیر آمریکا همیشه بدنبال گسترش نیروهای ناتو در حوالی مرزهای روسیه بوده و هست.

کوتاه بگویم، پس از شکست و ناکامی آمریکا در تحمیل دنیای یك قطبی سالهاست که موضوع تقسیم دنیا و مناطق تحت تسلط میان نیروهای ابرقدرت امپریالیستی در جریان است. جنگ و تخاصمات و تقابلات اقتصادی و سیاسی سالهای اخیر، جنگهای خاورمیانه و لیبی و افغانستان و یمن که جنگهای وکالتی نام گرفته بودند، تلاش آمریکا برای محاصره چین در اقیانوس آرام، همگی بخشی از این تخاصمات و طی پروسه تقسیم بندی دوباره جهان و مناطق تحت نقوذ و تسلط توسط ابر قدرتها بوده و میباشد. امروز تداوم همان پروسه در اروپا و یورش روسیه به اوکرایین ادامه دارد. در یکسو چین و روسیه و همپیمانانشان و در سوی  دیگر آمریکا و ناتو و اروپا قرار دارند. اما هنوز قطبها بمثابه بلوکهای یکدست و منسجم شکل نگرفته اند، زیرا هنوز بلحاظ استراتژیک کاملا یکدست نیستند، برسر مسایلی یکدست بوده و برسر بعضی مسایل هنوز دچار اختلافند.

نشریه اکتبر: در بیانیه مشترك احزاب کمونیست کارگری( حزب كمونیست كارگری كردستان، حزب كمونیست كارگری عراق و حزب حكمتیست- خط رسمی) گفته میشود که جنگ کنونی به برپایی جنگ جهانی سوم و یا جنگ سرد نمیکشد، بعلاوه میگویند که این یورش سرآغاز فرورفتن جهان در شرایط و اوضاعی نوین از جنگها و تقابلات و تخاصمات نظامی بلوک ها ست. آیا جنگ و تقابلات نظامی این قطبها غیر از جنگی وسیع و جهانی چه معنی و مفهومی دیگر میتواند داشته باشد؟

ریبوار احمد: حقیقت این است که دم و دستگاه تبلیغاتی غرب پروپاگاند جنگی بسیار وسیعی راه انداخته و میخواهد چنین  وانمود کند که جهان بر لبه جنگی جهانی قرار گرفته است، و یا اوضاع بسوی بازگشت به جنگ سرد میرود. بسیاری از کشورهای غربی جنگی  روانی علیه مردم خود راه انداخته اند و غیرمستقیم مردم را به آمادگی برای جنگ تشویق میکنند، بازار مواد خوراکی، بویژه خوراکیهای کنسرو کمیاب شده است. میدیای گوش بفرمان آگاهانه و هدفمند بر شیپور تبلیغات جنگی میدمند. اینکار را میکنند تا بر ضرورت نقشه و طرحهای میلیتاریستی خود مهر تایید بزنند. بدین شیوه سرگرم تداوم رقابتهای تسلیحاتی ای هستند که قبلا در دستور کارشان بوده است. بر طبل برپایی جنگ جهانی میکوبند تا دوری جدید از میلیتاریزم را گسترش دهند، بر طبل ضرورت وجود ناتو میکوبند تا دوباره آن را فعال کنند، بر طبل ضرورت وجود ارتش متحد اروپا میکوبند تا زمینه برای تشکیل آن را فراهم کنند. بر طبل تهدید جنگی جهانی میکوبند تا به مسلح تر شدن بیشتر و ترخیص بودجه های بسیار بزرگ برای میلیتاریزم بیشتر شکلی قابل قبول بدهند. بیان نامه ما میخواهد پرده از این واقعیات و تبلیغات عوامفریبانه بردارد.

جنگی جهانی در کار نیست، اما میلیتاریزه کردن و گسترش آن دارد مشروعیت پیدا میکند. یورش اخیر روسیه علیه اوکرایین و این فضایی که ایجاد شده باری دیگر دارد به آن میلیتاریزم شکست خورده ای که به رهبری آمریکا در سال ۱۹۹۱آغاز شد و بوِیژه منطقه خاورمیانه را به دریاچه خون تبدیل و مردم منطقه را با آتش جنگی خونین و آزمایش تسلیحات مدرن روبرو کرد و به ویرانی کشاند، جان تازه ای میدمد. آن دوره لشکرکشی و میلیتاریزم سرانجام پس از چند دهه شکست خورد. علاوه بر اینکه با نفرت و اعتراض مردم آزادیخواه دنیا روبرو شد، خود در میدانی واقعی از نظر سیاسی شکست خورد و آمریکا و همپیمانانش بدون آنکه به اهداف خود برسند ناچار شدند از آن دست برداشته و عقبنشینی کنند. اما یورش اخیر روسیه از همین حالا جانی تازه به میلیتاریزمشان دمیده است. تمامی دولتهای ابرقدرت به رقابت نظامی و تسلیحات مدرن و ویرانگر برخاسته و بودجه های سرسام آور برای آن اختصاص میدهند و آشکارا صلح و امنیت جهان را به اسلحه و نیروی نظامی و پیمانهای نظامی گره زده و میزنند.

اما علیرغم سختیها و مصیبتبار بودن آنچه اکنون در اوکرایین در جریان است، نه شرایط کنونی بسوی برپاشدن جنگی جهانی میرود و نه چنین جنگی جزو برنامه ابرقدرتهاست. حتی ما شاهد این هستیم که علیرغم قولهایی که ناتو و آمریکا بە اوکرایین دادە بودن کە در صورت حمله روسیه به آن، با عکس العمل شدید ناتو و آمریکا روبرو خواهد شد، اما به بهانه اینکه اوکرایین عضو ناتو نیست و درحقیقت از ترس اینکه دامنه و ابعاد جنگ وسیعتر نشود، جدا از کمکهای لجستیکی و تسلیحاتی و اعمال فشار اقتصادی علیه روسیه کار دیگری از دستشان برنیامده، یعنی منظورم عکس العمل و اقدامات نظامی است. تصور کنید سال ۱۹۹۱ به بهانه اینکه قدرت آل صباح از کرسی اقتدار برکویت پایین رانده شده بود، چه لشکرکشی و همپیمانی بزرگی بنام "جنگ علیه صدام" راه انداخت. در حقیقت اینبار در اینمورد کل قطب تانو ضعیف ظاهر شدە است. چون خوب بر این حقیقت واقفند که اگر هرگونه عکس العملی که به گسترش جنگ در اروپا بیانجامد دیگر کنترل را از دست میدهند و برنده و بازندای باقی نمی ماند. ابرقدرتها و قطبهای دنیای امروز همگی دارای چنان تسلیحاتی هستند که کل زمین را با نابودی روبرو کنند، و اگر به جنگی مستقیم علیه یکدیگر کشانده شوند هیچکدام برنده نخواهند بود و جهان با خطر نابودی کامل روبرو خواهد شد. بخاطر همین جنگ علیه یکدیگر برای تقسیم جهان میان خود را در عرصه های سیاسی و اقتصادی بصورت مستقیم و در عرصه نظامی بصورت غیرمستقیم و نیابتی پیش میبرند.

نشریه اکتبر: بعضی ها در تحلیل این جنگ به این اشاره میکنند که این اقدام نظامی روسیه در نتیجه خاتمه دنیای تک قطبی به رهبری آمریکا و آغاز شکلگیری دنیای چندقطبی و بلوکهای اقتصادی، سیاسی و نظامی است که بیشتر به آمریکا، اروپا، چین و روسیه اشاره دارند. شما این ارزیابی را تا چقدر درست میدانید؟

ریبوار احمد: بنظر من هیچوقت نظم  تک قطبی به رهبری آمریکا در دنیا شکل نگرفت و تسلط نیافت تا امروز از خاتمه آن  صحبت كنیم. دنیای یك قطبی نقشه آمریکا بود و برای تحقق و تحمیل آن چندین جنگ و لشکرکشی راه انداخت. از جنگ اول خلیج برای بخون کشیدن عراق به بهانه اشغال کویت، تا یورش به افغانستان به بهانه تروریزم، تا اشغال و نابودی عراق به بهانه از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی، تا جنگ سوریه و لیبی و یمن و ... همه عبارت از تلاش آمریکا در جهت تثبیت و تحمیل نظمی نوین به رهبری یکطرفه خود بودند. اما این نظم قبل از اینکه شکل بگیرد با شکست مواجه شد. آن نقشه و طرحها و سیاستهایی که آمریکا در این جهت پیش گرفت در تمامی عرصه ها ناکام ماندند. کلا، آن سیاست میلیتاریستی و لشکرکشی با شکست مواجه شد.

بله من هم اینطوری میبینم که جهان پا در دنیای چندقطبی نهاده است. جنگ کنونی نیز بخشی از تقابل قطبها و ابرقدرتهای دنیای چندقطبی کنونی برسر تقسیم جهان میان خودشان است. اما لازم است به این نیز اشاره کنیم که یورش اخیر روسیه علیه اوکرایین آغاز دور جدیدی از لشکرکشیهای زورگویانه است، شروع دور جدیدی است تا میلیتاریزم و حتی سلاح اتمی بعنوان ضامن و حافظ آسایش و صلح نشان داده شود. همچنانکه امروز شاهدیم بازار فروش اسلحه از هر بازار دیگری گرمتر شده است. مداوما بر فعال و تواناتر کردن ناتو تاکید میشود، از طرفی دیگر از ایجاد و تشکیل ارتش ویژه اروپا گفته میشود. بودجه ای که برای اسلحه و جنگ و ارتش اختصاص یافته اگر برای تامین نیازمندیهای زندگی بشریت تخصیص داده می شد،  تمامی جامعه بشری را بدون جنگ و اسلحه و میلیتاریزم غرق در سعادت و زندگی خوب و رفاه می کرد. اما بجای آن، دارند این بودجه های عظیم را به میلیتاریزه کردن و کشتار بشریت و ویران کردن زندگی و خانه های مردم برسرشان اختصاص میدهند.

نشریه اکتبر: همزمان با اینکه آمریکا جایگاه و موقعیت سرکردگی جهانی اش را ازدست داده، سرکردگی اش بر ناتو نیز دارد رو به افول میرود، یا بهتر است بگوییم پایه های ماندگاری ناتو از بین رفته و یا میروند. کشورهای اروپایی، بویژه آلمان و فرانسه، بارها از نیروی نظامی مستقل اروپا گفته و یا میگویند. پس اگر چنین است، دلیل ترس و نگرانی روسیه از گسترش ناتو چیست؟

ریبوار احمد: مسئله صرفا و تنها نگرانی روسیه از گسترش ناتو و نزدیک شدنشان به مرزهای روسیه نیست. روسیه میخواهد جایگاه خود در نظم نوین جهانی را استحکام بخشد، میخواهد مناطق تحت نفوذ خود را تعیین و تحمیل کند. میخواهد اوکرایین منطقه تحت تسلط خودش باشد و توسط رژیمی پرروسی، یا حداقل بیطرف، اداره شود. ناتو باشد و یا نباشد قطبهای دیگر بویژه آمریکا و اروپا وجود دارند. روسیه نمیتواند دست بسته و از دور نظاره گر پیوستن اوكرایین به قطبهای حریف و تبدیل به منطقه نفوذ آنها  باشد و از زیر نفوذ خود خارج شود. در ضمن این یورش فرصتی برای روسیه ایجاد کرده تا توان و نیروی خود را  بنمایش گذاشته و این نکته را بقبولاند و ثابت کند که روسیه دیگر روسیە پس از شکست بلوک شرق و ریزش دیوار برلین نیست، بلکه یکی از ابرقدرتهای دنیای نوین است. یورش اخیر روسیه قدمی دیگر در ادامه دخالتش در سوریه با هدف تثبیت و استحکام موقعیت خود در دنیای چندقطبی است. میخواهد بگوید که این فقط و تنها آمریکا و ناتو نیستند که میتوانند و حق دارند هرجایی خواستند لشکرکشی کرده و جنگ راه بیاندازند، فقط آنها نیستند که میتوانند بسوی هرجایی خواستند لشکرکشی کرده و رژیمهای مخالف خود را پایین کشده و حکومتی طرفدار و حلقه بگوش خود را سرکار بیاورند. این حق فقط به آنان تعلق ندارد، منهم میتوانم و حق دارم و اینکار را هم خواهم کرد. برای این کار نیز رفتن و پیوستن اوکرایین به ناتو را بهانه و مدرکی برای نشان دادن توان و نیروی خود و نگه داشتن اوکرایین تحت تسلط و نفوذ خود قرار داد. ناتو هر وضعی داشتە باشد در این حقیقت  تغییری ایجاد نمیكند کە طی چندسال اخیر قطب آمریکا مدام سرگرم گسترش نیروهای ناتو در نزدیکیهای مرز روسیه بوده و هست و روسیه را کاملا نگران کرده بود.  نباید از یاد ببریم که ناتو هر اندازه ضعیف شده باشد و ادامه کار آن زیر سوال بوده باشد اما هنوز به حدی ضعیف نیست كه بتوان او  را بحساب نیاورد. این جنگ نیز، ولو برای کوتاه مدت، به ناتو جان تازه ای بخشید.

نشریه اکتبر: جنگ اخیر روسیه بخشی از پروسه میلیتاریزمی است که سال ۱۹۹۱ از جانب آمریکا شروع شده و تاکنون چندین جنگ و ویرانگری را بر مردم دنیا، از اروپای شرقی تا خاورمیانه، تحمیل كرده است. این پروسه روند تحمیل زورگویی و قلدری نیروهای امپریالیست بر دنیا جهت تقسیم مناطق تحت تسلط و نفوذ شان بوده و هست. مردم دنیا در حالیکه از جنگ و میلیتاریزم نفرت داشته و بخاطر یورشها و فشارهای اقتصادی و سیاسی طبقه بورژوازی مینالند برای خاتمه دادن به این دوران چکار بایستی بکنند؟ آیا خواست توقف جنگ کافی بوده و یا بایستی راهی دیگر را درپیش بگیرند؟

ریبوار احمد: قبل از اینکه جواب چکار باید کرد را بدهم لازم می بینم به این اشاره کنم که آن روند میلیتاریزمی که به آن اشاره کردید که از سال ۱۹۹۱ توسط آمریکا شروع شد، شکست خورد و خاتمه یافت. اما یورش اخیر روسیه علیه اوکرایین سرآغاز دور تازه ای از میلیتاریزم بوده و میباشد و دوباره به آن سیاست و گسترش آن رسمیت و مشروعیت داده و جان تازه ای میدهد. از همین الان شاهد هستید که دولتهای ابرقدرت خیلی علنی و صریح بازار تبلیغات میلیتاریستی را گرم کرده و چنین وانمود میکنند که تداوم آرامش و صلح در جهان در گرو نیروی نظامی قویتر و مسلح و مجهز به سلاحهای بیشتر و مدرنتر و حتی سلاح اتمی و میلیتاریزم است. عواقب این دوره تازه از میلیتاریزم میتواند بسیار خطرناکتر و ویرانگرتر از صرفا قربانی کردن مردم اوکرایین باشد. همچنین علاوه بر جوانب کشتار و ویرانگریهای این بحران، زمینه را برای گسترش ناسیونالیزم و قومپرستی و سربرآوردن انواع جریان و باندهای دست راستی و راسیست و فاشیست و نژادپرست و تقابل شرق و غرب فراهم کرده است.

در رابطه با راه چاره در حقیقت هیچ راه چاره ای غیر از برپاکردن و براه انداختن انقلاب کارگری و درهم پیچیدن تمامی سیستم کاپیتالیستی با جنگ و میلیتاریزم و سلاحای اتمی اش، با پوتین و بایدن و ماکرونهایش و .... وجود ندارد. راه چاره واقعی بمیدان آمدن طبقه کارگر و بشریت آزادیخواه دور افق و پرچم سوسیالیزم و برای ازبین بردن سرمایه داری و تمامی مصیبتهایش و برقراری و ایجاد جامعه ای سوسیالیستی عاری از هرگونه جنگ و سلاح و میلیتاریزم و و بربریتی که جهان را با خطر ویرانی و نابودی روبرو کرده است، میباشد. دیگر و واقعا نظام سرمایه داری خطری جدی برسر ماندن کل جامعه بشری ست.

در مورد الان چه باید کرد و اینکه در کوتاه مدت و فورا چه اقدامی ضروری و ممکن است، باید بگویم که خیر فقط شعار "توقف جنگ" کارساز و موثر و حتی باید بگویم که درست و پیشرو نیست. این جنگ بخشی از تقابل و تخاصمی وسیعتر و بزرگتر است، طبقه کارگر و بشریت آزادیخواه بایستی علیه تمامی این تقابل ارتجاعی و تمامی جوانب جنگ بمیدان بیایند. "توقف جنگ" به تنهایی فقط میتواند معنی ضدیت با یا مخالفت با عملکرد روسیه را درخود داشته باشد. اما ناتو و آمریکا و طرحها و تلاشهای کثیفشان برای تسلط و میلیتاریزم چی؟ پس رول و نقش زلینسکی و رژیمش که به آلت دست و عامل پیشبرد طرحهای ناتو و آمریکا تبدیل شده چی؟ حتی زلینسکی و رژیمش که با خون جوانان و مردم اوکرایین نمایش قهرمان بازی راه انداخته است، بدلیل حلقه بگوشی اش برای ناتو و تبدیل اوکرایین به میدان جنگ این دو قطب ارتجاعی و توسعه طلب، محکوم و تبهکار است. شعار "توقف جنگ" به تنهایی معنی حقانیت دادن به ناتو و پیوستن اوکرایین به ناتو است. بهمان اندازه که یورش روسیه محکوم و نارواست، توسعه طلبی ناتو هم ناروا و محکوم است، بهمان اندازه نیر پیوستن اوکرایین به ناتو هم ناروا و محکوم است. بخاطر همین خیزش و بمیدان آمدن طبقه کارگر و مردم آزادیخواه جهان بایستی علیه تمامی طرفهای جنگ و کشتار و میلیتاریزم و رقابت تسلیحاتی ای باشد که ابرقدرتها براه انداخته اند. ضروریست که در سرتاسر جهان خیابانها به میدان و عرصه "نه" گفتن به جنگ و میلیتاریزم و توسعه طلبی همه طرفهای این کشمکش تبدیل شوند. تنها بمیدان آمدن میلیونی طبقه کارگر و بشریت آزادیخواه و متمدن علیه جنگ و زورگویی و رقابت تسلیحاتی تمامی قطبها و طرفهای این جنگ و تخاصم ارتجاعی میتواند دست این زورگویان و خلافکاران را ببندد و مرزی برای بربریت و وحشیگریهایی ایجاد کند که هم اکنون گریبان مردم اکراین را گرفته و اگر جلو آن گرفته نشود عواقب و نتایج آن مرزهای اوکرایین را پشت سر میگذارد و حتی این عواقب به شیوه هایی دیگر برسر تمامی مردم جهان تحمیل خواهد شد.

بدون تردید نقش کارگران و مردم زحمتکش روسیه و اوکرایین علیه جنگ و میلیتاریزم نیروهای امپریالیستی، بخاطر نشان دادن اینکه مردم این دوکشور همدل و همنوا و همسرنوشت بوده و هیچ دشمنی ای باهم ندارند، تاثیر بسزایی خواهد داشت. تماما برعکس دولتهای این دوکشور که در دوقطب ارتجاعی مخالف در برابر هم  قرار گرفته اند. مرزبندی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه این دو کشور با رژیمهایشان میتواند به پیشرو و پیشاهنگ بمیدان آمدن طبقه کارگر و مردم آزادیخواه اروپا و و سرتاسر جهان برای جلوگیری از میلیتاریزم و رقابتهای تسلیحاتی و جنگ و ویرانگری  تبدیل شوند.

همچنین در رابطه با چه باید کرد، مستقل از اینكه عوامل این جنگ و طرفهای ان چە و كی هستند، بایستی همزمان با "نه" گفتن به جنگ و میلیتاریزم، یورش نظامی و بمباران مردم و ویران کردن زیربنای اقتصاد و خدمات اجتماعی و خانه و کاشانه مردم، بدون قیدوشرط محکوم شود. بایستی تبدیل مردم به سپر انسانی محکوم شده و به رسوایی کشانده شوند. باید یورش علیه تظاهرات و ابراز نارضایتی علیه جنگ و میلیتاریزم محکوم بشود. تحمیل محاصره  اقتصادی علیه مردم کارگر و زحمتکش و گرسنه کردنشان هیچ توجیهی برنمیدارد و بایستی محکوم گردد. هرگونه راسیزم و علیه هم شوراندن مردم ببهانه تعلق به ملیت و نژاد و کشورهای مختلف بایستی محکوم شده و رسوا شود. بایستی اتحاد و همسرنوشتی در مقابله با راسیزم و نژادپرستی و ناسیونالیزم گسترش یافته و صدای خود را بلند کند . ووو....

 طبقه کارگر و کمونیزم برای گسترش این روند و بمیدان آوردن جنبشی جهانی و انترناسیونالیت، برای محکوم کردن تمامی طرحها و نقشه های همه قطبها و طرفهای ابرقدرت جنگ طلب و قطع دستهایشان از جنگ و توسعه طلبی و رقابتهای تسلیحاتی و میلیتاریزمی که براه انداخته اند، همه ظرفیتهای خود را بكار اندازند و لذا وظیفه پیشروانه ای برعهده دارند.
----
ترجمه این گفتگو از زبان كردی به فارسی توسط رفیق بهزاد یونسی انجام شده است.