هشت مارس روز جهانی زن است! چه این روزها و حتی تمام روزهای سال سعی میشود به طرق مختلف صدای این نیم جامعه بیشتر شنیده شود.در این روز، در نقد سیاست، فرهنگ، نابرابری های اقتصادی، قوانین و ارزشهای موجود به عنوان ابزارهای سرکوب و تحمیق زنان، شاهد کوله باری از فعالیتها از تحلیل و تحقیقات گرفته تا اقدامات عملی از سوی فعالان در سراسر جهان، می باشیم. فعالیت هایی که بخش اعظم آن ارزشمند و موثر است و قابل احترام!
طبعا مباحث و فعالیت هایی که٫ به بهانه هشت مارس، سعی میکنند از قافله عقب نمانند و حرفی برای گفتن داشته باشند و عملا هریک به نوعی بی حقوقی زن را توجیه میکند؛ جریان هایی که “حقوق” بی چون و چرای انسانی زنان را به نوعی و به بهانه ای محدود میکنند؛ آن را به بهانه مذهب و فرهنگ و سنت و فقر و جنگ و ... بی محتوا میکنند و در مقابل رادیکالیسم و ماکسیمالیسم جنبش "برابری بی قید و شرط زن و مرد" در همه جوانب زندگی خصوصی و اجتماعی و خانوادگی و اقتصادی، سنگ اندازی میکند؛ را باید نه فعال حقوق زنان، که دوستان دروغین حق زن خواند؛
این نوشته نه در مورد آن متفکرین و دوستان واقعی فعال در عرصه های مختلف رهایی زن است، و نه آن دوستان دروغین "حق زن"!
خطاب این نوشته فعالان این عرصه هم نیست که چه بسا در لابلای این نوشته ردپای خود را نیز به عنوان مبارزین واقعی حقوق زنان، در زندگی روزمره و لابلای تعرض های لجام گسیخته عرفهای جامعه علیه زنان، پیدا کنند.
در این نوشته خطاب به زنانی است که درهشت مارس و همه روزهای دیگر سال، با هر ابتکار و قدرتی که در خود سراغ دارند به جنگ یک سیستم عظیم ضد زن میروند و تا به امروز هزاران هزار قربانی داده اند.
در این نوشته آماری برای اثبات خشونت و سرکوب زنان ارائه نخواهد شد، هر مخاطبی میتواند با یک نگاه سریع به پیرامون خود، حداقل چندین زن را در نزدیکی خود پیدا کنند که قربانی دست جامعه و قوانین آن شده اند.
پس در این نوشته به چه چیزی اشاره خواهد گردید؟ حتما دیده یا شنیده اید که فلان دختر، "دختر فراری" است، فلان دختر بی شرم و هرزه است، فلان دختر دست به خودکشی زد، یا فلانی ازدواج نکرده ولی با دوست پسرش زندگی میکند(ازدواج سفید). از این دست و نمونه های دیگر قطعا به وفور در جامعه پیدا خواهید کرد.
هر زنی که آن عرف و ارزشهای زنانگی را به عنوان یک ساختار اجتماعی را به رسمیت نشناسد، از طرف "جامعه"، و مردان مورد غضب قرار خواهد گرفت.تمام زنان و دختران به قتل رسیده توسط نزدیکترین مردان در زندگیشان را به یاد بیاورید، چهره دختران و زنان کبود شده و مورد خشونت خانگی را یک لحظه جلوی چشم خود مجسم کنید، به وفور پیدا خواهید کرد.
تن فروشان را که انگشت نمای شهر شده اند، را ببینید؛ این ها معشوقه های پسران اند، که در اوج لذت جویی از آنها، اما همچنان مورد رکیک ترین الفاظ قرارشان میدهند.زنانی که به هر شکل ممکن، قوانین مردسالارانه و مذهبی، را پس میزنند و سعی در انتخاب پوشش خود می کنند، یقینا از این طیف بیشتر پیدا خواهید کرد.
سوال این است، براستی اینها چه کسانی هستند؟ بیشمار زنان و دخترانی که در جدال مرگ و زندگی برای انتخاب نوع زندگی خود، اگر تسلیم بی حقوقی، بردگی جنسی و خانوادگی نشوند، یکی پس از دیگری قربانی میشوند.
نام این بخش وسیع از جامعه زنان، تنها زمانی بر زبانها میچرخد که "فاجعه ای رخ میدهد" و زیر آوار سنت و باورهای ارتجاعی دفن میشوند؛ آن وقت است که نام شان به لیست آمار و ارقام خشونت علیه زنان اضافه می گردند.
آیا همین اینها نیستند که پرچم برابری طلبی و آزادی خواهی را در جامعه با هم نسلان خود دست به دست میکنند و آن را به نسل های بعدی شان تحویل میدهند.این زنان و دختران شاید هیچ آگاهی از فلسفه هشت مارس هم نداشته باشند، ولی در عملکرد روزانه خود، پرچمدار هشت مارس هستند. پرچمدار یک زندگی برابر و عاری از هر نوع خشونت علیه خود هستند.
در تحلیل جایگاه زنان در جامعه قریب به اتفاق بر این مسئله توافق دارند که همه زنان جدا از پایگاه اجتماعی شان، اسیر و قربانی قوانین و ساختارهای موجود هستند.همچنان که طبقه کارگر از هر صنفی توسط سرمایه داری استثمار میشوند. اما همه هم بر این امر واقف هستیم که مبارزه طبقاتی کارگران برای بزیر کشیدن این دنیای نابرابر، نیازمند کارگر جسور و آگاه به منافع طبقاتی خود و هم طبقه هایش میباشد.
زنانی که در محیط کار، جامعه و بخصوص در خانواده خود زیر بار امر و نهی مردان خانواده نمیروند، در جامعه و محل کار مقررات ضد زن را نقض میکنند، اعتراض میکنند، میخواهند تصمیم گیرنده بر سرنوشت زندگی خود باشند، برای پوشش خود، نوع روابطشان، شکل زندگی و غیره به جنگ قوانین و مقررات و سنت و اعضا خانواده و دیگر مردان جامعه میروند، پیشروان مقاومت اند!
این طیف از زنان تمکین نمی کنند، حقوق فردی خود را تنها در کریدورهای قانونگذاری و لابلای کتابها جستجو نمی کنند و در عمل نیز برای تحقق آن و همین امروز در حال جنگ اند؛ هرچند که این جنگ ها فردی باشد، می خواهند با پوست و گوشت زندگی را همین امروز، لمس کنند. جمع این طیف از زنان و دختران در جامعه می باشد که بوی دیگری به مبارزات جاری زنان می بخشند.
این ها فعالین میدانی احقاق حقوق زنان هستند! پیشتازان و پرچم داران و قهرمانان شجاع مقاومت هستند! نه تنها قابل احترام اند، که مقاومت و مبارزه فردی شان را که غالبا به قربانی شدن فردی یا خسارات بسیار فردی می انجامد، باید به جمع و جمع های وسیع تر گسترش داد! باید نقش آنها را به خود آنها، یادآور شد!
این ها پیشروان اند و باید آنها را به صف مقدم رهبری و سازماندهی توده زنان قربانی بی حقوقی، برای گسترش اتحاد میان همه زنان و همه فعالین حقوق زن دعوت کرد! به آنها تریبون و سکوی خطابه داد! هم نسبت به نقش و جایگاه و مبارزه شان آگاه شان کرد و هم از آنها آموخت!
بر این باور، اگر هر کسی که میخواهد تاثیرات عینی و آنی را در تلاش زنان برای حقوق خود رنگ واقعی ببخشد، باید به سراغ این دسته از زنان بروند قبل از اینکه قربانی و مدفون در گور افکار و عقاید کهنه پرستانه جامعه شوند. جامعه ای که قانون و سیستم نه تنها ستون نگهداری این افکار و عقاید کهنه است، که بانی و باعث گسترش آن هم هست!
فعالین و پرچمداران واقعی جنبش زنان را در محل های کار، خیابانها و محلات زندگی خود گرد آورید و به تلاش و مبارزه روزمره آنها هویت جمعی ببخشید. هر زن و دختری که از طرف مردان و زنان دیگر جامعه انگشت نما شده اند، یا زیر فشار قوانین و سیستم زن ستیز حاکم له میشوند، را دو دستی محافظت و تبدیل به بلندگوی آنها شوید.
٧ مارس ٢٠٢٠