کمونیست ها، دور جدید و کار اجتماعی
نکات مورد بحث این نوشته موضوعات مختلف برای کمک به سازماندهان کمونیست برای شناخت دقیق تر اوضاع و احوال سیاسی و فاکتورهای مهم موثر در کار این دوره است؛ اول اینکه سیر تحولات سیاسی در کردستان، که از سطح سراسری جدا افتاده بود، با ورود معلمین کردستان به حرکت سراسری، کاملا تغییر کرده است. اینکه برای رساندن خود به صف مقدم مبارزه طبقاتی، به داشتن یک نقشه برای پیشروی سریع تر نیاز دارد. اولین نکته این تحرک سریع شناخت تناسب قوایی است که بسیار تغییر کرده و وظایف ویژه دوره خویش را می طلبد. و اینکه شرایط سیاسی هم خطیر است و درک ضرورت پاسخ به نیازهای دوره ای آن مهم است. کمک گرفتن از سرمایه سیاسی خویش در کردستان، برای پرش به صف مقدم مبارزه برای رفاه و آزادی مهم است. و بالاخره از کجا شروع کرد؟
پایان کدام دوره و شروع چه دوره ای؟
غیبت کردستان در مبارزات سراسری در ایران طی سال های گذشته برای همه بویژه برای کمونیست ها یک دوره مشخص است؛ غیبت در طغیان های دیماه و بهمن سالهای گذشته، غیبت در مهمترین حرکت کارگری تمام دوران گذشته، در بیش از صد مرکز مهم کارگری کشور، غیبت در پروسه شکل گیری جنبش قدرتمند تشکل یابی و جنبش مجامع عمومی کارگری، برجسته ترین نمودهای دوران غیبت سیاسی کردستان از بدو شروع دوره نوین در کشور است.
پیوستن قدرتمند معلمین کردستان به تحرک طلایی معلمین در کل کشور، اعلام پایان آن دوره و شروع یک دوره تازه است.
شش سال قبل در مقاله ای به همین قلم، به علل غیبت کردستان در طغیان های آبان و دی ماه های گذشته و جنگ نان در کشور پرداخته ایم، بخش مهم فاکتورهای موثر در آن عقبگرد سیاسی در کردستان اشاره شده است؛ در سالهای گذشته تحولات و اتفاقات نسبتا مهمی در کردستان روی داد، که تناسب قوای سیاسی را به ضرر مبارزات طبقه کارگر و مردم زحمتکش و به نفع جنبش ناسیونالیستی و "کوردایتی" تغییر داد. محور اصلی آن تحولات دخالت وسیع نظامی آمریکا در منطقه، اتخاذ سیاست رژیم چنج، اشغال عراق، سازماندهی ویرانی در لیبی و سوریه و تولید بذر توهم به "رهایی امریکایی" توسط ناسیونالیسم کرد، صدمات جدی به مبارزه کارگر و زحمتکش در منطقه زد.
در کنار این تحولات منطقه ای، وقایع سیاسی مضر در در خود کردستان بود؛ اولین فاکتور انشعاب در حزب قدرتمند کمونیست کارگری و پیوستن یکدست و سریع بخش باقیمانده آن به کمپ ناسیونالیسم پروغرب ایرانی بود. اتفاق مضر بعدی انشعاب در حزب حکمتیست بود، که موفق به بالا بردن یک پرچم سوسیالیستی در جامعه، از طریق حضور نیرومند در مهمترین دانشگاه های کشور شده بود. سوم، تکامل پروسه دگردیسی در کومله از یک سازمان سوسیالیست به یک جریان تماما ناسیونالیست کرد، فاکتورهای مهم در تغییر تناسب قوا به ضرر کمونیسم و آزادی خواهی و به نفع ارتجاع ناسیونالیستی به عنوان نیروی رقیب در کردستان بود.
علیرغم تمام این اتفاقات، چهار فاکتور موجبات برگشت کردستان به مبارزه مشترک طبقاتی در ایران را موجب شدند، که در درجه اول شروع شکست آمریکا در منطقه، و کور شدن تمام افق های امیدوار به دخالت های امپریالیستی در سرنوشت جامعه است. زیر دخالت خونین آمریکا در منطقه، مسیر سوخت و ساز سیاسی جامعه از مسیر طبیعی خود خارج و وارد یک ریل ویژه ویرانی جامعه توسط تمام طرف های ضد اجتماعی شده بود.
شروع برگشت اجتماعی کردستان به ریل درست خود، محصول پشت سر گذاشتن آن افق ناسیونالیستی هژمون در کردستان است؛ معلوم شد که در غیبت کشمکش های منطقه ای برای به بازی گرفته شدن، ناسیونالیسم کرد هیچ کاره است. در کنار این فاکتورها، مردم در چند سال گذشته شاهد کشمکش های خونین مردم کردستان عراق با "دولت خودی" بوده و کشتار زحمتکشان و محرومان توسط نیروهای حاکم بوده و ماهیت بدیلی که ناسیونالیسم کرد در مقابل شان گذاشته بودند، را از نزدیک شناختند. معلوم شد "دولت کرد"، مانند تمام دولت های منطقه، دولت مشتی سرمایه دار است که در این چند دهه، ثروت های بی انتها وارد حساب های خود کرده اند. معلوم شد برنامه اینها برای تامین خدمات اولیه شهری از صدام حسین هم بسیار عقب تر است.
فاکتور سوم، تحولات عظیم سیاسی اجتماعی در طول همین سالهای اخیر است که نتیجه تا به آموزش علم شدن پرچم اداره شورایی است. و بالاخره فاکتورهمیشه موجود دیگر، نقش کمونیسم و برابری طلبی سوسیالیستی در کردستان است که همیشه خود بخشی از رهبری آن مبارزات طبقاتی جاری در سطح سراسری بوده و در طول چهار دهه گذشته، موتور متحرک آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه است.
شروع مجدد و اهمیت درک تناسب قوای سیاسی امروز
اهمیت درک تناسب قوای طبقاتی امروز، برای تعیین سنگر درست در مبارزه و اتکا به پیشروی ها و دستاوردهای بدست آمده تا به امروز در سطح سراسری کشور است. برای عبور از وظایف خرد و ریز در دستور دیروز، به نفع در دستور گذاشتن کاری از جنس امروز است. در متن تناسب قوای امروز، اعتصاب که طبق قانون نوشته حاکمان غیرقانونی بود، به زور کارگر عملا قانونی شده است، سازماندهی تشکل کارگری اگر بدون اجازه قانون ممنوع بود، امروز زور کارگر آن را قانونی کرده است، اجبار تبعیت از شورای اسلامی اگر قانون بود، امروز کارگر بستن شورای اسلامی و گل گرفتن درب آن را قانونی و عملی کرده است، دیروز کارگر از ترس اتهامات امنیتی اصرار بر صنفی عنوان کردن اعتراض خویش داشت، امروز به زور تناسب قوای جدید، ادعای جدایی مبارزه صنفی و سیاسی از هم، پوچ اعلام شده است.
در تناسب قوای جدید، سازماندهی در درون طبقه کارگر و بخش های محروم جامعه، اولویت اول است. این یعنی فکر ادامه طغیان های بی سیاست و بی افق و بی سازمان و بی رهبر، جایش را به سازماندهی مجامع عمومی توسط رهبران شناخته شده کارگری گرفته است.
نه فقط این بلکه سنت ویژه ای در سازماندهی دست بالا پیدا کرده است؛ سازماندهی شورا و مجمع عمومی برای امروز، به عنوان ابزار اتحاد، برای هدایت مبارزه، برای اعمال قدرت و اراده مستقیم، برای هم فکری، برای تصمیم گیری، برای اعمال خرد جمعی...است.
سازماندهی اعتصاب بیش از صد مرکز کارگری مهم، محصول این تناسب قواست، تبدیل دپرسیون اجتماعی به دنبال هر طغیان توده ای بی افق و شکست خورده ، به امید و شادی و غرور و اعتماد به نفس بعد از هر اعتصاب قدرتمند سراسری، محصول پیشرفت های شگرف در هر عرصه است. کار در دوره جدید در کردستان، باید با اتکا به این پیشروی ها سازمان یابد و بر شانه های پیشروی های تا به امروز، جهش کند.
این در عمل یعنی وقتی بحث حمایت از فلان تحرک مهم طبقاتی است، دیگر جمع آوری امضا و طومار نویسی کافی نیست، باید میتینگها و اعتصابات کارگری را سازمان داد، در مقابل کشتار زنان و کولبران به جای صدور بیانیه و اطلاعیه، جنبش توده ای متکی بر سازمان راه انداخت، برای تقویت صفوف معلمین باید تمام شهر را بسیج کرد، در این فضای گرم و پر شور مبارزاتی، برای بخش های مختلف جامعه، حول یک افق رادیکال، سازمان ساخت و برای این کارها تمام کمونیست های شهر را بسیج کرد...
اوضاع فعلی خطیر هم است!
امروز این فقط تناسب قوا نیست که تغییر کرده است؛ شرایط جامعه هم خطیر و از هر دوره ای مهم تر شده است.
وقتی در میتینگ های اجتماعی و علنی شورای رهبری معلمان، رسما اعلام میشود که "اشتباه می کنید اگر فکر کنید مطالبه ما فقط حقوق است، این چنین نیست!"، و با تشویق پرشور همگان از این حکم حمایت میشود، یعنی بحث فقط مطالبات حیاتی همین امروز نیست، بحث تعیین سرنوشت سیاسی جامعه و قدرت سیاسی هم هست.
"بدرقه" نیروی سرکوب در میتینگ های شهرهایی مانند تهران و شیراز، با شعارهای یکدست و متحد و پر شور " بی شرف، بی شرف، بی شرف!" به حاکمیت و همه ما میگوید که این درجه از نفرت عمومی از این نظام، فقط برای خالی کردن احساس و تنفرشان نیست، برای اعلام رسمی جنگ نهایی هم هست. باید پذیرفت که تکرار مکرر چنین شعارهای مملو از دشمنی نشانگر حضور یک سوخت و ساز داغ در عمق جامعه، برای آمادگی خود در روز موعود است. با همه اینها، گسترش یک افق روشن سیاسی و سازماندهی توده ای، نقشه میخواهد. همه ما دیدیم که زمانی که کاسه صبر تونسی ها در یک اتفاق هزار برابر جزیی تر از هزار و یک اتفاقی که در خیابان های ایران میگذرد، ناگهان لبریز و بمب اعتراض شان منفجر شد و جناب رئیس مملکت فقط توانست در برود. نتیجه اش را دیدیم چه شد؟ الیت حاکم مرخص شد، و الیت دیگری از همان طبقه حاکم سابق، بعد از خالی شدن عصبانیت های مردمان عاصی، در خلا یک آلترناتیو کارگری و مردمی، بخش دیگری از همان طبقه سرمایه دار حاکم، قدرت را بدست گرفت تا اطلاع ثانی در تاریخ، نشستن بر گرده ملت را تضمین کند!
این سرنوشت میتواند سرنوشت هر جای دیگری باشد. مردم اعتراض می کنند، طغیان میکنند، قربانی میدهند، طوفان راه می اندازند و انقلاب راه می اندازند، بدون اینکه برای تغییرات معینی نقشه ای ریخته باشند. این نه ادعا که فاکت است. مردم خودبخودی نقشه نمیریزند و سازمان نمیدهند. جنبشها، سنتها و نیروهای سیاسی افق، نقشه و سازمان خود را توده ای میکنند. اگر کسی باید به فکر نقشه باشد، اگر کسی باید به فکر تامین افق و سازمان و نقشه برای تغییر باشد، کمونیسم است و بس! فردا هر سرنوشت خوب و بدی نصیب جامعه شود، ما کمونیست ها پاسخگو هستیم نه مردم! مردم و خود طبقه کارگر هم در غیبت کمونیسم و نقشه روشن کمونیستی، هزار بار هم انقلاب کند، حداكثر میتوانند اصلاحاتی را تحمیل کنند و به اهداف خود نمیرسند؛ اصلاحاتی که در پیچ بعدی تلاش می شود پس گرفته شود، همانطور که در مصر پس گرفته شد. کسی هم نمی تواند بهانه بیاورد که فلان شرایط و فلان نیرو و فلان فاكتور مانع شد! مبارزه طبقاتی در هیچ شرایطی منتظر درجه آمادگی کمونیست ها نشده است؛ کمونیسم و کمونیست هایی که قرار است برای ایفای نقش، خود را آماده کنند، همین امروز و در دل همین شرایط امروز، باید خود را آماده کنند تا وقت خود، آن چنان در موقعیت مناسبی قرار بگیرند که وضع هر چه شود، قدرت مال آنهاست.
با همه اینها، شانس امروز ما کمونیست ها این است که رهبران رادیکال طبقه کارگر، نوع سازمان توده ای، حق طبقه کارگر و مردم محروم در قدرت سیاسی و اداره جامعه، ضرورت دخالت مستقیم طبقه کارگر در سیاست را که ما کمونیستها سالها است برای آن تلاش می کنیم، پذیرفته و مبلغین، مروجین و سازماندهندگان پرشور این امر اند. این امر کار ما را در کردستان آسان تر کرده است. یک شانس دیگر هم است که رقیب ما در کردستان ناسیونالیسم کرد است، که برای هیچ کدام از مشکلات زندگی یک جامعه مدرن امروزی جواب ندارد؛ نان و آب و رفاه و درمان و تحصیل و مطلقا هیچ مطالبه میلیون ها مردم این جامعه پاسخی ندارد. جامعه جنس اینها که در کردستان عراق در سی سال گذشته در حکومت و قدرت بوده را تجربه کرده است. نتیجتا برای ما کمونیست ها، مسئله این خواهد بود که در شرایط امروز، از تجربه پربار کمونیسم در کردستان، در سازمان دادن یک جنبش اجتماعی توده ای و یک مقاومت توده ای علیه بورژوازی حاکم و بورژوازی کرد استفاده میکنیم و پایه های حکومت شورایی از جمله در کردستان را بریزیم.
اما مشکل ما فقط ناسیونالیسم کرد نیست! بدیل های سیاسی مختلف، در راس آنها بورژوازی حاکم و در اپوزیسیون، با تمام نیروهای مسلح امروز جمهوری اسلامی و امکانات و حامی یان شان، بیش از ما به فکر نقشه و طرح برای حفظ نظام طبقاتی خویش اند و با کیفیت ترین اتاق های فکری دنیا را در کنار خویش دارند و همین امروز برای ایران آینده صاحب نقشه اند و به اندازه ما هم اهمیت خطیر بودن شرایط امروز را درک می کنند. در مقابل تمام این دشمنان رنگارنگ، داده های ما نه پول، نه دستگاههای تبلیغاتی، نه تدارکات نظامی و تسلیحاتی، که سازمان است و سازمان! این سازمان هم در دل شرایط همین امروز ساخته میشود و بس! تنها کمونیسمی که همین امروز ملزومات پیروزی را فراهم می کند، می تواند مطمئن شود که "پاسپورت طلایی" عبور موفق در دل این بحران را در جیب دارد و لاغیر!
استفاده درست از سرمایه سیاسی کمونیسم در کردستان
ظرفیت ها و پتانسیل موجود در کردستان برای کار کمونیستی بزرگترین سرمایه و پس انداز سیاسی کمونیست سازمانده در این منطقه کشور است.
امروز که کردستان حضور مشترک خود در مبارزات سراسری ایران را از طریق شرکت پرشور معلمین کردستان، به جامعه اعلام می کند، شباهت زیادی به موجودی دارد که بعد از تحمل ضربات سخت در یک جنگ، نیازمند کمک برای بازگشت به دوران سلامتی کامل خویش و ایفای نقش ویژه برای رساندن خود به سطح با کیفیت مبارزات سازمان یافته اجتماعی امروز است. سازمانده کمونیست مامور تامین این کمک و تضمین بازگشت پرقدرت به موقعیت برتر خویش، امکانات ذخیره شده ای نهفته در عمق جامعه، در اختیار دارد، که باید وجود آن را اولا به رسمیت بشناسد، ثانیا برای کشف محل و درک کیفیت شان وقت صرف کند. است. این یعنی برای رساندن خویش به صف مقدم جبهه، امکان یک جهش سیاسی واقعی را دارد.
اینجا منطقه ای است، که برای سالها، محل تمرکز کمونیست ها و چپ ها بوده و همین امروز، تاثیر آن جنبش معلمان محسوس است. امروز هر رهگذر تاریخ این دوره میتواند تشخیص دهد که در تمام مناطقی که در کردستان گذشته کمونیست ها نقش برجسته تری در مقایسه با ناسیونالیست ها داشته اند، حرکت همین امروز معلمین هم در همان مناطق حضور برجسته تری دارد؛ برای نمونه حضور پرقدرت معلمین در جایی مانند سنندج سوسیالیست ها را با غیبت معلمین در مهاباد كه ناسیونالیستها تاریخا در آن نفوذ بیشتری داشته اند مقایسه کنید، تا تاثیر تاریخی متفاوت دو نیروی چپ و راست در تاریخ این منطقه را متوجه شوید.
کمونیسم و برابری طلبی در کردستان تنها حضور چپ ها و کمونیست ها و محبوبیت کمونیسم و عدالتخواهی سوسیالیستی نیست، بلکه تجارب تاریخی این کمونیسم در کردستان در سازماندهی تحرکات قدرتمند مردمی با شرکت وسیع مردم است.
این تجارب را میشود برای نمونه در تشکیل شورای انقلابی شهر سنندج دید، در تحمیل آن به رژیم برای مذاکره دید، در سازماندهی کوچ تاریخی مریوان دید، در سازمان دادن دادن راهپیمایی از سنندج و بقیه شهرها به مریوان در حمایت از مردم مریوان دید، در سازمان دادن تحصن یکماهه استانداری در اعتراض به حضور نیروی سپاه در شهر سنندج دید، در سازمان دادن مقاومت مسلحانه توده ای ۲۴ روزه علیه ارتش تا دندان مسلح رژیم و، در شکست دادن ناسیونالیسم کرد در متن یک فشار سیاسی توده ای و نظامی، در خلع سلاح سپاه رزگاری و ... همه نمونه های سازماندهی توسط نیروی کمونیست ها در همین منطقه است که میتوانند الگو و نمونه های کار اجتماعی برای همین دوره ها باشند. در سالهای اخیر هم ابتکارات شایسته ای به خرج داده شده که نمونه های کار اجتماعی فستیوال بین المللی سالانه در مریوان تنها یک نمونه است...
دوره ای از تاریخ چند دهه گذشته، که نسل آن کماکان در قید حیات است، حضور کمونیسم و کمونیست های وقت، رنگ خود را به هزار و یک شکل به جامعه زده و عدالت خواهی سوسیالیستی را وارد فرهنگ زندگی و سوخت و ساز سیاسی اجتماعی مردم کرده اند. کمونیسم امروز، می تواند کیفیت تولید شده سابق را با استفاده از روشنی خط فکری امروز خویش، در شکل و مضمون کاملا با کیفیت تری مورد استفاده کند. نتیجتا بحث این نیست که کردستان کمونیست ها را می شناسد و با آنها سالها زیسته است، بلکه بحث تاثیراتی است که از آن به بعد، در متن سوخت و ساز اجتماعی گذاشته است.
یکی از نتایج تاثیر کمونیسم در گذشته این منطقه، شکل گیری محافل سوسیالیست و عدالتخواهان، در عمق جامعه، در شهر و روستاها است. نتیجتا اگر حاملین کمونیسم آن روز، تماما روشنفکران چپ دوره خویش بوده اند، عدالتخواهی موجود در متن زندگی محرومان، نه فقط سنگری در مقابل راست گرایی در جامعه بوده است، بلکه با امتزاج همان سوسیالیسم و برابری طلبی گذشته با شرایط کار و زندگی خویش، کیفیت به مراتب بالاتری در زندگی خویش تولید کرده است. ویژگی دیگر محافل عدالتخواه در کردستان، در گستردگی آنهاست. اینجا میشود از طریق یک فعال سوسیالیست، دسترسی به جزایر وسیعی از عدالتخواهان و برابری طلبان و سوسیالیست هایی را ممکن کرد، که احتمالا حتی خودشان از نوع برابری طلبی سوسیالیستی خویش بی خبراند، چون برابری طلبی شان تماما محصول شرایط کار و زندگی خود و فضا و محیط پیرامونی شان است.. شبکه مادران جانباختگان سوسیالیست کومله آنروز، برای خود نقش یک شبهه حزب سیاسی در درون سوخت وساز جامعه را دارد، که مناسبت روز تولد و یا مرگ هر عزیزی، تجمع شان را تعیین میکند، که در آنها، خاطرات تلخ و شیرین شان تکرار میشود، وقایع درون زندگی شان مرور می شود، و یاد شیرین رفتگان گرامی داشته می شود که تمام عمرشان به عنوان کمونیست و سوسیالیست و برابری طلب الگوی زندگی و مبارزه، برای پیرامون خود بوده اند...
سازمانده کمونیست میتواند این جزایر برابری طلب و این شبکه های پر وسعت را کشف کند و سازمان خود را با استفاده از آن شبکه های وسیع، در بعد اجتماعی گسترش دهد؛ میتواند لیست "فواد" نام های شهر را سراغ بگیرد و از طریق این سر نخ، به آدرس هایی دست پیدا کند که ساکنین شان، طبیعی ترین سوسیالیست های محصولات سیاسی آن دوره شکوفایی چپگرایی در منطقه اند. اصلا اغراق نیست که تاریخ زندگی بسیاری از این مردم، دست اول ترین و زنده ترین تاریخ شفاهی این جامعه در آن دوره اند که میتواند برای نسل امروزی بسیار مفید و آموزنده و حتی لذت بخش باشد. تعداد آنها که آن تاریخ مقاومت و اداره شهر را با اتکا به همان خاطرات خود به نسل امروزی منتقل کرده اند، بسیار بیشتر از آن است که به فکر کسی خطور کند. سازمانده کمونیست امروزی باید برود و ظرفیت ها و توانایی های همین امروز موجود در شهر به شهر این منطقه را، در شمار بسیار بیشتری کشف کند.
از کجا باید شروع کرد؟
در حالی که جامعه به خود می پیچد و راههای متفاوت تجربه می کند و دنبال پاسخ چه باید کرد خویش است، واقعا از کجا باید شروع کرد؟
پاسخ نه در کشف نقطه شروع حرکت، که در شیوه برخورد به این اوضاع است؛ میشود گوشه ای را گرفت و سراغ یک سری کارهای خوب و با ارزش هم رفت، که احتمالا جزو اولین گزینه های دم دست باشد، اما این جواب این جامعه با این شرایط نیست. اگر تناسب قوای خیلی متفاوت را می پذیریم، و اگر شرایط حساس امروز را، و به جوش آمدن جامعه را، تشخیص می دهیم، آن وقت نمیشود و نمیتوان از یک گوشه و با یک اولویت حتی مهم، شروع کرد. پاسخ شایسته نشستن بر صندلی صاحب جامعه و با به رسمیت شناختن چنین موقعیتی، خود را به عنوان مسئول هر معضل و امری در جامعه و در مقابل نیاز امروز آن پاسخگو دانست. از این زاویه، هر عرصه ای برای تامین سازمان جنگ جامعه، در اولویت اول است. این دریای کار، البته سازمان و سازمانده لازم دارد، ولی کدامین بخش این جامعه شاهد حضور انواع شبکه ها و فعالان و رهبران و شخصیت های مهم اجتماعی برای سازماندهی نیست؟ کسی که خود را در موقعیت صاحب جامعه قرار دهد، محال است بی امکان و ناتوان و سرگردان بماند. سوال اینجاست که کمونیست سازمانده در محل، قادر به ترک منتالیته مسلط بر فعالیت گذشته است؟ قادر به عبور از توقع کم در سیاست هست؟ کمونیسم امروز ما در این عرصه گام های موفقی برداشته است، که تجربه کردستان می تواند فاکتوری ضربدر آن قابلیت و آن کیفیت باشد. باید در هر شهری سراغ کشف جزایر و شبکه های وسیع سوسیالیست ها و برابری طلبان را گرفت، باید سراغ تک تک رهبران و سازماندهندگان حی و حاضری را گرفت که همین امروز موجوداند، باید سراغ تمام سرجنبانان شهر را گرفت و پیدایشان کرد و پیشبرد هزار و یک پروژه را با آنها در میان گذاشت و با شرکت وسیع شان پیش برد. تعداد آنها که در جنگ علیه تبعیض و نابرابری، در هر عرصه ای، از سالها قبل رشد کرده و برای خود سری در میان سرهای جامعه اند، بسیار بسیار فراوان اند. اینها همان هایی اند که برابری طلبی و عدالت خواهی را در متن همین جنگ شبانه روزی جامعه علیه فقر و تبعیض و محرومیت آموخته و احتمالا تنه شان به یک حزب و گروه سیاسی نخورده است. نتیجتا سوسیالیسم شان احتمالا خیلی هم "زمخت" و نتراشیده و غیر فرموله و "عامیانه" است، اما جنگی ترین سوسیالیست های محیط کار و زندگی اند. بخش اعظم اینها احتمالا هیچ کتابی اندر باب سوسیالیسم و عدالتخواهی ورق نزده، نخوانده و ندیده اند، ولی تمام زندگی شان سردسته عدالتخواهان و برابری طلبان بوده اند. سازمانده کمونیست از همین جاها شروع می کند؛ از رهبران و فعالین کارگری در محل، از زنان و مردانی که در عرصه های مختلف، شخصیت های شناخته شده محیط اجتماعی خویش اند و سر نخ مهمترین تحرکات اجتماعی هم در دست آنهاست، باید شروع کرد و سنگ بنای تشکل در ابعاد وسیع و در هر عرصه ای را گذاشت. در متن کار در فضای پرشور امروز، کشف ظرفیت ها وپتانسیل های فراوان در کردستان نباید کار پر زحمتی باشد، همانطور که دهها برابر کردن همین امروز صفوف به هم فشرده معلمین و جلب دهها هزار نفری مردم شهر و روستا به میتینگ های معلمین، واقعا نباید کار سختی باشد.
اسفند ١٤٠٠/ فوریه ٢٠٢٢