جنگ و استاندارد دوگانه
حمله وحشیانه روسیه به اوکراین تا این لحظه سرنوشت میلیون ها مردم آواره را نامعلوم کرده است. در مقابل این حمله، مردم از سراسر جهان سنگر گرفته و آنرا محکوم می کنند. مردم در روسیه در صف اول این ایستادگی قرار گرفته اند. این مردم همانهایی اند که در مقطع حمله امریکا به عراق ایستادند و وحشیگری آن در کشتار صدها هزار نفری مردم را محکوم کردند. اینها اخبار جبهه مردم است. اما دنیای غرب به رهبری امریکا که در تمام تاریخ دهه های قبل سازمانده جنگ و حمله و بمباران و کشتار و آوارگی بوده اند، امروز به مخالفان جنگ تبدیل شده اند! چه خبر است که ناتو و امریکا برای اولین بار در عمرشان در مقابل جنگ سنگر گرفته اند؟
تفاوت جنگ افروز امروز با دیروز چیست که دیروزی محق و دومی محکوم است؟ آیا اخیرا ناتو و امریکا تصمیم گرفته اند تا از این تاریخ نقش مخالفین جنگ را بازی کنند؟ پاسخ البته نه است، اما در این صورت مخالفت اینها با شروع جنگ و حمله به این و آن چیست؟
چرا جنگ های قبلی قابل دفاع و امروزی ها محکوم و شایسته تحریم اقتصادی است؟ سازماندهی ویرانی سوریه توسط ناتو و امریکا چرا قانونی بود، و اعمال همان وحشیگری توسط روسیه، غیر قانونی و ممنوع است؟ اگر روسیه در کشتار چند روزه مرتکب جنایت علیه بشریت شده و محکوم است، چرا کشتار و آوارگی و قتل عام هفتاد ساله فلسطینی ها توسط دولت قومی اسرائیل، نه فقط جنایت جنگی نیست بلکه مداوما توسط تمام این قدرت ها حمایت میشود؟ اگر جهان غرب و ناتو و دول متحد آن در سرتاسر دنیا به فاصله فقط پنج روز از حمله روسیه، آن کشور را تحریم اقتصادی کردند، چرا حمله مداوم دولت اسرائیل به فلسطینی ها، در تمام هفتاد سال گذشته یک بار تحریم اقتصادی دولت اسرائیل را به دنبال نداشته است؟ دفتر حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرده که تا کنون دستکم ۲۷ کودک معصوم اوکراینی در حمله روسیه به قتل رسیده و ۴۲ کودک دیگر مصدوم شدهاند. حقیقت این است که در یک دنیای عادلانه، حتی صدمه زدن به یک کودک باید بازخواست و محاکمه فوری را به دنبال داشته باشد. اما آیا همین دفتر محترم میتواند آمار کشته و زخمی های کودکان فلسطینی را هم با همین دقت در طول هفتاد سال حمله روزانه دولت اسرائیل، به اطلاع جهانیان برساند؟
خانم کاترین راسل، مدیر اجرایی یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل در نیویورک در جلسه همین شورا میگوید: "آن چه در حال حاضر برای ۷میلیون و پانصد هزار کودک اوکراینی رخ میدهد، بربریت اخلاقی است." خانم راسل واقعیت آنچه که به سر کودکان اوکراینی می آید را بیان داشته است. اما سوال اینجاست که مدیر اجرایی یونیسف، همین توصیف قوی را برای شرایط کودکان یمنی در هفت سال گذشته و برای کودکان فلسطینی در هفتاد سال گذشته را یک بار هم بکار برده است؟ در نظر بگیرید که نهاد کودکان و نهاد "مدافع حقوق بشر" سازمان ملل، ظاهرا جزو معصوم ترین و لطیف ترین نهادهای متعلق به سازمان ملل اند!
جنگ، ناسیونالیسم و نژادپرستی
متاسفانه کاربرد استاندارد دوگانه قدرت های غربی فقط شامل حال موسسات دور و بر سازمان ملل و ناتو و امریکا نبوده و شامل سیاست در برخورد به پناهندگان و آوارگان جنگ هم هست؛ اتحادیه اروپا در حالیکه برای جلوگیری از ورود آوارگان جنگی و پناهندگان دنیای شرق، سالانه میلیاردها دلار هزینه شکار آنها در مرزهای یونان و ترکیه و در آب های مدیترانه بودجه اختصاص میدهد، اعلام کرده که تمام آوارگان جنگ اوکراین میتوانند بدون اخذ ویزا، وارد کشورهای اتحادیه اروپا شده و اسکان یابند. و در حالیکه پلیس مرزی در لهستان حتی مانع ورود پناهنده شرقی به قطار میشود، اوکراینی های آواره میتوانند بدون نیاز حتی به بلیط، برای رسیدن به مقصد خویش رایگان سوار شوند. اقدامات حمایتی اتحادیه اروپا، در مقایسه با سیاست های سال های گذشته، یک شاهکار و از این نظر قابل ستایش است، اما برای هر بنی بشری جای سوال است که آن آواره و پناهنده سومالیائی و اهل لیبی و سوریه و عراق و آن دیگری، که اتفاقا دسته جمعی قربانیان جنگ و دخالت های نظامی امریکا و کشورهای غرب جهانند، چرا مورد حمایت همین دول غرب قرار نمی گیرند؟ آیا کسی از مسئولین محترم اتحادیه اروپا میتواند تفاوت این سیاست با سیاست های نژادپرستانه و فاشیستی را توضیح دهد؟ آیا کسی هست تا توضیح دهد که این سیاست جهت تولید نژادپرستی اروپا محوری، برای بردن مردم پشت خود در رقابت جهانی با روسیه نیست؟ آیا کسی هست توضیح دهد فردا همین فاشیسم و ناسیونالیسم تقویت شده به جان خود جوامع غربی نمی افتد؟
جنگ و مدیا
امروز در جهان غرب، تقریبا کسی از وقایع آن طرف جبهه جنگ در اوکرائین خبر ندارد. مدیا، سوسیال مدیا و مدیای مین استریم، تماما به سود دول غربی، اخبار مربوط به روسیه را سانسور و دست کاری می کنند. مدیای دولتی روسیه رو به غرب تماما بسته شده است. راشا تودی انگلیسی به گوش کسی نمیرسد. هدف دولت های غربی از این کار چیست؟ آیا برای ممانعت از دریافت اخبار دروغین مسکو است؟ اگر هدف همین است، اتفاقا افشاگری های غربی ها، میتواند روسیه و پوتین را همه جا به عنوان دروغگو معرفی کرده و برایش سند ارائه دهند. اما هدف غرب ابدا ارائه تصویری واقعی از تحولات و اخبار جبهه و کشمکش های سیاسی و جنگی نیست. هدف غرب ممانعت از رسیدن اطلاعات بیشتر در مورد کنه این همه رقابت های قلدرهای درگیر است. این رفتار برای ایرانیان معرفه است؛ جمهوری اسلامی زمانی که بستن انترنت و سوسیال مدیا را در خدمت سرکوب خیزش مردمی بکار می بندد، هدفش پخش وقایع از تنها زبان خود و بلندگوی رسمی خویش است تا از این طریق، فقط دروغ تحویل جامعه دهد و ساده لوحان را فریب دهد. اما این سیاست تازه نیست، در تمام حملات امریکا و ناتو، هدف های نظامی آنها توسط تمام مدیای رسمی غرب به نفع جنگ افروزان ترجمه شده و به عنوان خبر به خورد جامعه داده شده است. نزد این مدیا، پیشبرد سیاست جنگی قدرت های قلدر جهان یک سیاست رسمی این دستگاههای خبری و نقش آنها در طول جنگ، تمام کردن قضایا تماما به نفع سرکردگان جنگ است. برای نمونه، آیا کسی از جنایات عربستان در یمن، چیزی از تلویزیون فارسی زبان انترنشنال اینها شنیده است؟ آیا از تلویزیون "من و تو"، کسی چیزی در مورد جنایات امریکا و عربستان و متحدین شان در منطقه شنیده است؟
جنگ و سیاست جنبش ضد جنگ علیه جنگ
حمله روسیه نزد هر انسان شرافتمندی محکوم است. هیچ کارگر و زحمتکشی نفعی در جنگ اینها ندارد. اما مسئله مهم این است که این جنگ، جنگ تنها قلدر جهان نیست! این جنگ ادامه جنگ های جهانی اول و دوم است، ادامه رقابت های دوران جنگ سرد است، ادامه حمله امریکا به ویتنام است، ادامه سازماندهی کشتار همسایه توسط همسایه در بالکان است، ادامه حمله به عراق و لیبی و افغانستان و سومالی و سوریه است. تنها تفاوت این جنگ با تمام سلسله جنگ های سابق، اضافه شدن یک قلدر دیگر به میدان رقابت های جهانی و سهم خواهی به سبک قلدرهای با سابقه تر است. تفاوت دیگر این است که از این به بعد، تعداد قلدرهای مدعی در تقسیم مجدد جهان، شمارشان بیشتر است. اگر قبلا فقط قدرت امریکا و ناتو تصمیم گیرنده برای تعیین کننده هدف حمله بعدی بود، از این به بعد چین و روسیه هم به کلوب اضافه شده اند. اگر برای چین فعلا رقابت اقتصادی کافی است، برای روسیه در غیبت اقتصاد قوی تر، کاربرد بازوی نظامی ارجح است.
چاره بشریت چیست؟
چاره همان است که قبلا بود! تفاوت اینجاست که اگر سابقا تنها امریکا و ناتو بود، امروز روسیه هم به کلوب قلدرها اضافه شده است. شرط پیروزی بشریت تفاوت قایل نشدن بین آنهاست. پوتین بهانه فشار ناتو را دارد، ناتو به رهبری امریکا بهانه جنگ طلبی روسیه را دارد. روسیه چرا امروز بهانه میگیرد؟ به این دلیل که ناتو امروز از همیشه ضعیف تر و روسیه از همیشه قوی تر است! نتیجه نهایی چه میشود؟ با هر تغییری در تناسب قوای این مجموعه، بالانس قدرت به هم میخورد و رقابت و بهانه جویی جدید متولد میشود. خبر بد این است که این سیکل رقابت و جنگ بین اینها، تا زمانی که سیستم فعلی حاکم جهان است، ادامه دارد. در این وسط، بشریت متمدن به نسبت قدرت سازمان یافته و متحد خود، میتواند هر بار افسار اینها را بکشد. دلیل شکست اصلی امریکا در جنگ ویتنام نه قدرت "ویتکونگ"ها که ایستادگی مردم خود امریکا در مقابل ماشین جنگی کشور خود بود. سوال امروز این است که آیا مردم در روسیه و غرب قادر به کشیدن افسارهای جنایتکاران جنگی هستند یا نه؟