طبق اخباری كه در روزنامههای جمهوری اسلامی منتشر شده است، تعیین حداقل دستمزد سال آتی تصویب شد. اعلام كردهاند كه «حداقل دریافتی ماهانه کارگران با دو فرزند به ۶ میلیون و ۷۲۵ هزار و ۷۰۰ و حداقل دریافتی ماهانه کارگران با یک فرزند به ۶ میلیون و ۳۰۷ هزار و ۷۲۵ تومان رسید. دستمزد کارگران در مقایسه با سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۹، به گونه ای است که حداقل دستمزد ماهانه از یک میلیون و ۸۳۵ به ۲ میلیون و ۶۵۵ هزار تومان و حداقل دستمزد روزانه ۶۱ هزار به ۸۸ هزار تومان رسید.»
این تمام «دلسوزی» و بالماسكهای است كه این حاكمیت پیرامون «افزایش» سطح دستمزد كارگران در سال آتی به راه انداخته بود. تكرار داستان سلاخی خورد و خوراك، مسكن و بهداشت و آموزش طبقه كارگر، تكرار چهلساله سركوب اقتصادی یك جامعه هشتاد میلیونی در عصر سرمایه و ثروت است. تكرار زبونی، خواری و بازتولید فرهنگ تحقیر انسان توسط حاكمیتی است كه جز با تحمیل یك استبداد تمام عیار اقتصادی و سیاسی به جامعه ایران یك روز نمیتواند سرپا بماند.
هر انسان فهیم و با درایتی میداند كه در طول این همه سال از عمر منحوس جمهوری اسلامی، مزد كارگر نه در تاریكخانههای ضد كارگری این حاكمیت و شورای عالی كار آن بلكه بر اساس یك جنگ طبقاتی میان طبقه كارگر و حاكمیت سرمایه تعیین شده و میشود. جنگی كه به هر میزان طبقه ما آگاهتر و متحدتر باشد، به همان درجه میتواند حق خود را از حلقوم طبقه حاكم بیرون بكشد.
امروز هر انسانی تنها با یك حساب سرانگشتی میتواند تشخیص دهد كه سرمایه و ثروت در این مملكت كجاست و صرف چه اموری میشود. پاسخ روشن است. هر كارگری میداند كه حاصل كار و تولیدش تحت مالكیت عظیمترین بنگاههای تولید اسلحه و سركوب، جهل و خرافه و حافظ حاكمیت موجود است. به طور قطع هیچ آمار و ارقامی از ثروت و سرمایه نجومی كه در اختیار بنگاههایی مانند آستان قدس، سپاه پاسداران، ستاد اجرای فرمان امام و بنیاد مستضعفان است به بیرون درز نمیكند.
هیچ آماری از خرج و دخل دولت، اختصاص بودجههای كلان به حراست از زندانها، دستگاه سركوب، حوزههای علمیه و بیت رهبری به بیرون درز نمیكند. هیچ آماری از كمكهای عظیم مالی و تسلیحاتی این نظام به باندهای آدمكش مذهبی خود در خارج از مرزهای كشور درز نمیكند. حجم و ارزش محصول كار سالانه طبقه كارگر ایران به مراتب عظیمتر از ارقام گزارش شده توسط صندوق بینالمللی پول و بانك جهانی است. تمام هر آنچه كه تولید كردهایم تبدیل به سرمایه و در اختیار این نظام است.
اما بازی این نظام با زندگی و سطح معیشت طبقه كارگر، بازی با آتش است. ذهنیت طبقه كارگر امروز، ذهنيت کسى نیست كه قرار است قشر فرودست و محروم جامعه را تشکيل بدهد و به خود بپذيرد. وقتیكه كارگران با اعتصابات خود از هفتتپه و فولاد تا نفت و اعتراضات سراسری معلمان و بازنشستگان زمین را زیر پای حاكمیت با مطالبات رفاهى خود به لرزه در آوردهاند، تصویب چنین سطحی از دستمزد توسط حاكمیت تنها میتواند در حكم یك تف سر بالا باشد. فرزندان طبقه كارگر امروز حكم دادهاند كه مانند هر کودک ديگرى تا دوره دانشگاه امکان تحصيل و آموزش رایگان میخواهند. كه مانند یك انسان متمدن در قرن ۲۱ رفاه، خوشبختی و آزادی میخواهند. تحمیل خط مرگ به نام «دستمزد» و «دلسوزی» از جانب حاكمیت و نهادهای ضد كارگری آن مدتهاست كه نخنما شده و با مشت محكم طبقه كارگر پاسخ گرفته است.
ایران امروز با ایران دیروز متفاوت است. امروز یك جنبش حسابرسی از حاكمان در میدان است. جنبشی كه قدرت خود را از مراكز و محلات صنعتی تا كارگران بیكار و مردم تشنه رفاه میگیرد، جنبشی كه درب نهادهای حكومتی «شوراهای اسلامی كار» و «خانه كارگر» را مدتهاست گل گرفته است و دیگر توهمی به مناسك سالانه «فصل دستمزدها» ندارد؛ جنبشی كه اعلام كرده است كه تنها مرجع صلاحیتدار برای تعیین دستمزد پایه و افزایش آن خود كارگران و نمایندگان واقعی آنها است و هیچ نهادی حق دخالت در این مسٸله را ندارد؛ این امری پذیرفته شده در روابط كار و سرمایه در جهان و امری بدیهی و طبیعی است. جنبشی كه اعلام كرده است كه آزادی اعتصاب و تشكل، حق بیبرو برگرد كارگران است. حقی كه امروز با سنبه پر زور طبقه كارگر از تشكیل مجامععمومی كارگری تا اعلام «اداره شورایی جامعه» به جمهوری اسلامی تحمیل شده است.
امروز طبقه كارگر نه یك طبقهی در خود، محكوم به فقر و راضی به یك زندگی بردهوار كه در موضع یك طبقهی برای خود است. طبقه ما این مسٸله را در مبارزات متحدانه خود در چند سال اخیر بویژه بعد از تحولات دیماه ۹۶ به این سو تجربه كرده است كه حق تشكل و اعتصاب یك شرط اساسی در مبارزه برای افزایش دستمزد و بالا بردن سطح معیشت است. بنابراین امروز جدال بر سر آزادی عمل طبقه كارگر، جدالی به وسعت تمام ایران است و طبقه كارگر پای هیچ سندی از بردگی مطلق از جمله «تصویب سطح دستمزد» توسط حاكمیت را امضا نخواهد كرد. كسب هر میزان پیروزی در جدال برای رفاه تنها با اتكا به مجامععمومی كارگری با دورنمای «اداره شورایی» ممكن است. این آن خودآگاهی و تغییر كیفی است كه امروز در مبارزات طبقه كارگر ایران ایجاد شده است و مبارزه بر سر رفاه و افزایش دستمزد را تحت شعاع خود قرار میدهد.
جمهوری اسلامی در یك بحران همه جانبه سیاسی و اقتصادی دست و پا میزند و زیر ضرب جنبش آزادیخواهی و برابریطلبی مردم ایران و مطالبات عمیق رفاهی طبقه كارگر است. امروز روزی است كه میتوان با اتحاد و همبستگی بیشتر در صفوف طبقه كارگر بیشترین فشارهای اقتصادی و سیاسی را عقب زد. جدال طبقه ما برای تامین رفاه منتظر «دلسوزی» و بالماسكه حاكمیت نیست؛ این جدال هر روزه و هر لحظه است. تنها ضامن چربیدن مطالبات رفاهی ما به این حاكمیت، اتكا به متشكلشدن در مجامع عمومی و تعیین سطح توقع و رفاه در این مجامع است. امروز نوید یك تحول عظیم اجتماعی در ایران در دستان طبقه ماست و تا هماكنون عمارت حاكمان را به لرزه درآورده است.