مقدمه: حزب حکمتیست (خط رسمی)، سیاست ها و اقداماتش مورد سوال قرار میگیرد و تعدادی در این موارد اظهار نظر میکنند و یا انتقاداتی مطرح میکنند. نشریه حکمتیست در هر شماره یک یا چند مورد از این سوالها را انتخاب میکند و با توجه به مضمون و محتوا، آنها را با رهبری حزب در میان میگذارد و پاسخ های آنها را، تحت عنوان «از حزب حکمتیست می پرسند»، منتشر میکند. در این شماره پاسخ به چند سوال را با مظفر محمدی از رهبری حزب، در میان گذاشته ایم.
-------
در رابطه با "کنگره سراسری شوراهای مردمی" از جانب دوستانی، سوالات مرکبی مطرح می شود.
از جمله می پرسند:
در آلترناتیو "کنگره سراسری شوراهای مردمی" از جانب حزب، جای کمیته های کمونیستی، کنترل محلات، حزب و قدرت سیاسی، طبقه کارگر و انقلاب کارگری کجا است؟
درطی چه پروسه ای جامعه به کنگره سراسری شوراهای مردمی می رسد؟
مظفر محمدی: قبل از این که به جایگاه امروزی سیاست و الگوهایی که در سوال ها مطرح شده است، بپردازم، لازم است کوتاه به زمینه هایی که این سیاست ها بر اساس آن به میدان آمده اند، اشاره کنم. چرا که این الگوها و سنت ها، خلق الساعه، پرداخته ی اذهان و بدون ریشه ی اجتماعی نیستند. سیاست والگوهای کارگری و کمونیستی ما متکی به رشد تاریخی طبقه کارگر و کمونیسمش در ایران است.
همه ی موارد در سوالات فوق، متعلق به جامعه، طبقه کارگر و کمونیسم او است. برای جواب به این سوالات بدوا نگاهی گذرا به گذشته و حال موقعیت و جایگاه کمونیسم در میان طبقه کارگر و جامعه ایران داشته باشیم.
بیش از یکصد سال از تاریخ اولین حزب کمونیست ایران می گذرد. حزبی که بر پایه رشد صنایع و بازار کار ایران و حضور طبقه کارگر در جامعه و تحت تاثیر انقلاب کارگری اکتبر روسیه، تشکیل شد. و نهایتا توسط رضاخان و پس از ان محمد رضا پهلوی و با سرکوب مواجه شد.
در مورد تاثیرات حزب کمونیست آن دوران تنها یک مثال بسیار گویا است. فعالین کمونیست از جمله یوسف افتخاری بزرگ ترین اتحادیه کارگران نفت جنوب را سازمان دادند. در آن زمان کنسرسیوم نفت توسط شرکت های انگلیسی اداره می شد. کارگران ایرانی شرکت نفت با دستمزد کم و در هوای بسیار گرم جنوب در آلونک ها زندگی می کردند و مهندسان و کارگران فنی انگلیسی در ویلاهای مدرن با باغ های پر از درخت و گل و چمن ساکن بودند. اتحادیه کارگران نفت علیه این تبعیض به مبارزه پرداختند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که انگلیسی ها را از ایران بیرون و خود اداره شرکت نفت را برعهده بگیرند. اعتصابات گسترده و مداوم کارگران نفت نهایتا به اخراج شرکت انگلیسی انجامید. در خاطرات یوسف افتخاری آمده است که رضا خان او را به تهران دعوت می کند و به او می گوید شما کارگران نفت کاری کردید که از عهده من و دولتم بر نمی آمد. اما متعاقبا رضا خان بعد از مدتی افتخاری را در تهران در حصر نگه داشت و اتحادیه کارگران نفت را منحل اعلام کرد.
از آن زمان تا به امروز کمونیسم بعنوان گرایشی در طبقه کارگر و در جامعه وجود داشته است. گرایشی که در محافل کمونیستی و گروه های سیاسی متعددی با کمونیسم تداعی می شدند و طبقه کارگر را به تشکیل اتحادیه های کارگری دعوت و خود این تشکلهای کارگری مستقل را هدایت می کردند.
بدنبال سرکوب کمونیست ها و انحلال اتحادیه های کارگری و زمانی که حکومت کارگری شوروی بعد از لنین به شکست انجامید، حزب توده ایران بعنوان سرسپرده، مجری سیاستهای شوروی بعد از لنین سازمان یافت و طبق سیاستهای حکومت شوروی آن زمان بجز فعالیت های سندیکایی محدود، هیچ وقت خطری برای رژیم شاه و نظام سرمایه داری ایران نبود.
این شرایط تا قیام بهمن ۵۷ ادامه یافت. در تحولات انقلاب بهمن، مهم ترین نقش کارگران کمونیست ، ایجاد شورای کارگران نفت بود که با بستن لوله های نفت، گلوی رژیم شاه را فشرد و سرنگونیش را تسریع کرد.
در نزدیک به نیم سده اخیر، بر زمینه رشد و گسترش چند ده میلیونی طبقه کارگر در صنایع و معادن و خدمات، پا به پای رشد کمونیسم در میان طبقه کارگر و جامعه، تحزب کمونیستی طبقه کارگر به امر فوری و حیاتی کمونیست های ایران تبدیل شد.
در آغاز استقرار جمهوری اسلامی با تشکیل حزب کمونیست ایران و سپس به نام کمونیسم کارگری در صحنه سیاسی و مبارزه طبقاتی درایران، به ضرورت حیاتی تحزب کمونیستی و کارگری پاسخ داده شد.
در دهه های اخیر پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، جامعه ایران شاهد حضور و نقش کمونیست ها در محافل و شبکه های کارگران کمونیست، دانشجویان کمونیست، زنان سوسیالیست و برابری طلب و در جنبش انقلابی مردم کردستان، بوده اند. جنبشی که تا به امروز فعالین و رهبران کمونیست خود را حفظ کرده و بعنوان نقطه قدرت کمونیسم و کارگر در ایران به حیات پیشرونده ی خود ادامه می دهد.
بر چنین زمینه اجتماعی و حضور نیرومند طبقه کارگر در جامعه، پایه های یک حزب سیاسی و کمونیستی سراسری طبقه کارگر، بنا نهاده شده است.
همچنین، این تحول باعث شد تا کمونیسم کارگر در ایران از کمونیسم روسی، کمونیسم چینی، مشی چریکی و ضد امپریالیست، کمونیسم ملی، خلقی، غیرکارگری و بورژوایی بریده و مستقلا و مستقیما به نام کارگر و در میان طبقه کارگر و جامعه به مثابه ی ابزار مبارزه بخش پیشرو طبقه کارگر و جامعه به خدمت گرفته شود.
امروز حزب و جنبش ما نه بعنوان بخش علنی و در تبعید کمونیست ها بلکه به معنای جنبش کمونیسم اجتماعی در میان طبقه کارگر و جامعه، در حال ریشه دوانیدن و رفع موانع فکری و سیاسی بر سر راه مبارزه طبقاتی در ایران است. حزبی که بر پایه جنبش قدرتمند کمونیسم طبقه کارگر در ایران و بر زمینه جنبش های اجتماعی زنان، معلمان، دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و...، می رود تا موانع جدی بر سر راه رشد و گسترش کمونیسم و حزب در ایران را یکی پس از دیگری بر دارد.
به یمن جنبش کمونیسم کارگر، امروز طبقه کارگر ایران در دل یک مبارزه طبقاتی بی امان، هم سهم بیشتر از تولیدات و ارزش اضافه ی دسترنج خود را می خواهد و هم در پروسه ی رشد و گسترش و تعمیق بیشتر مبارزه طبقاتی، به قدرت سیاسی و اداره شورایی جامعه چشم دوخته است.
در نتیجه می خواهم بگویم که، حزب و طبقه کارگر، حزب و جامعه و دورنمای قدرت سیاسی، دیگر ایده ای برای روشنگری و آینده دور نیست. بلکه سیاست ها و الگوهای کمونیستی - کارگری در جریان پراتیک شدن است. به رغم مخالفان جنبش کمونیستی و کارگری و حزب ما، موقعیت کمونیسم و کارگر در ایران امروز کابوس بورژوازی حاکم و اپوزیسیون بورژوایی رژیم است. این خطر را جمهوری اسلامی بیخ گوش خود حس کرده است.
بر اساس این داده ها و موقعیت عینی و ذهنی طبقه کارگر، امروز جامعه ما با اتکا به مجامع عمومی کارگری، تشکل شورایی و اداره شورایی، زمینه ی گام هایی به سوی افق "کنگره سراسری شوراهای مردمی"را فراهم می کند. از طرف دیگر تحقق کنگره سراسری شوراهای مردمی، سنگر و سکویی است که طبقه کارگر و زحمتکشان را برای فتح سنگرهای دیگر و برای برپایی حکومت کارگری و ساختن جامعه ی سوسیالیستی تجهیز و آماده می کند.
حزب ما برای تحقق اهداف کمونیستی و کارگری، همزمان با جنبش مجامع عمومی کارگری، اتحاد رهبران عملی و فعالین کارگری، تشکل های محلی و سراسری معلمان و دیگر بخش های زحمتکشان، کارگران مدعی اداره شورایی جامعه و "کنگره سراسری شوراهای مردمی" بعنوان دورنمای پیروزی...، ابزارهای دیگری چون، تحزب کمونیستی طبقه کارگر، جنبش کمیته های کمونیستی کارخانه ها و مراکز کار، کنترل محلات به معنای دخالت متشکل مردم در محل زندگی ، پتانسیل نظامی حزب بویژه در کردستان و... را به عنوان ابزارهای قدرت کمونیسم و طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی، به جامعه معرفی و در دستور خود و کمونیست ها و رهبران عملی و فعالین اجتماعی قرار داده است. این تحولات و ابزارهای مکمل همدیگر، مثل جویبارهایی هستند که بهم می پیوندند و رودخانه ای خروشان بوجود می آورند.
شواهد تاریخی نشان داده است که طبقه کارگر و جامعه ی بدون این ابزارها به معنای رفتن بدون اسلحه به جنگ دشمن (بورژوازی) تا دندان مسلح به ابزارهای سرکوب و تحمیق است. بدون این ابزارها، طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی به خواستهای فوری آزادی و رفاه و امنیت دست نمی یابند و در تحولات سیاسی تعیین کننده هم به سربازان و سیاهی لشکر دشمنان خود در تغییراتی از بالا و دست به دست شدن قدرت میان جناح های بورژوازی تبدیل می شوند.
اپوزیسیون بورژوایی به کسب قدرت از طریق استحاله رژیم و یا تغییراتی از بالا و دست به دست شدن قدرت چشم دوخته است. اپوزیسیون بورژوایی نوع فرشگرد، سلطنت طلبان، دمکراسی خواهان و لیبرال ها، به مبارزه مردم و اعتراضات اجتماعی بعنوان ابزاری برای به قدرت رساندن خود نگاه می کنند. دشمنی این طیف اپوزیسیون با کمونیسم و کارگر اگر بیشتر از جمهوری اسلامی نباشد، کم تر نیست. جنگ طبقه کارگر و کمونیسم اش با بورژوازی استثمارگر یکی بر سر حفظ نظام سرمایه داری و دیگری نفی آن و برای لغو کارمزدی است.
اپوزیسیون بورژوایی به قدرت مردم از پایین معتقد نیست و برای تغییر و یا سرنگونی جمهوری اسلامی، یک راه حل سنتی و پاخورده دارد و آن کسب قدرت از بالای سر جامعه است. حالا بهر وسیله ممکن و از هر طریقی از کودتا تا فروپاشی رژیم و یا دخالتهای امپریالیستی و دول منطقه و تحریم و احتمالا جنگ و غیره. این سیاستی آشنا است. تلاش عظیمی می شود تا بخش هایی از جامعه را در سنت و فرهنگ سیاسی بورژوایی و تقدس ناسیونالیسم و مذهب و خرافات و حتی توسل به زور و تهدید، قانع و ساکت نگه دارند و سرنوشت شان را به دست سرمایه داران و دولت و پیامبران و امامان و دروغ و فریب و ریا بسپرند.
تغییر و تحول های اجتماعی در ایران و منطقه و در طول دهه ها تا کنون، فقط موجب تغییراتی از بالا و دست به دست شدن قدرت بین جناح های بورژوازی شده و زحمتکشان هم سیاهی لشکر این تغییرات بوده و در پایان کار زخمی و بازنده به همان موقعیت اول و شاید هم بدتر برگشته اند.
جنبش کمونیستی کارگری در ایران و جنبش های رادیکال اجتماعی و متحد طبقه کارگر از طریق ابزارهایی که تعریف کردیم تلاش خواهد کرد که نگذارد این تاریخ تکرار شود.
مردم یا کارگر!
در دل سوالات فوق، وقتی در مورد جاگاه کارگر پرسیده می شود، این استنباط وجود دارد که چرا شوراهای مردمی! چرا شوراهای کارگری نه! و یا چرا کنگره سراسری شوراهای کارگری و مردمی نه!
حزب ما در برنامه خود در بخش دوم فصل اول تحت عنوان "اصول و چهارچوب عمومی"، زیر تیتر "ساختار ارگان های قدرت سیاسی"، حکومت شورایی را اینطور تعریف می کند:
" دوران معاصر بيش از هر زمان بى حقوقى واقعى مردم و ظاهرى بودن دخالت آنها در امر حکومت در دموکراسى هاى ليبرالى و پارلمانى را به نمايش گذاشته است. جامعه اى که بخواهد دخالت توده وسيع مردم را در دولت و در تصويب و اجراى قوانين و سياستها تضمين کند، نميتواند بر پارلمان و سيستم دموکراسى نيابتى استوار باشد. اعمال حاکميت در سطوح مختلف، از سطح محلى تا سراسرى بايد توسط شوراهاى خود مردم انجام شود که همه هم به مثابه قانونگذار و هم مجرى قانون عمل ميکنند. عاليترين ارگان حکومتى کشور "کنگره سراسرى نمايندگان شوراهاى مردم" خواهد بود. هر فرد بالاى ١٦ سال عضو صاحب راى شوراى محلى خود محسوب ميشود و حق دارد خود را براى کليه مقامات و پست هاى شوراى محلى و يا نمايندگى در شوراهاى بالاتر کانديد نمايد."
اما من نمیخواهم فقط به این جواب برنامه ای، اکتفا کنم. بلکه همچنین می خواهم به فاکتورهای عینی در رابطه با این الترناتیو " کنگره سراسری شوراهای مردمی" بپردازم:
1- روند تا کنونی و پیشاروی تحولات به ما می گوید جنبش های اجتماعی "طبقه کارگر و مردم" علیه جمهوری اسلامی در مجموع یک جنبش همگانی است. در جنبش های معین و جاری در بطن جامعه ایران، دو قطبی مردم- کارگر نداریم. در ایران علاوه بر اعتصابات کارگری، شاهد مبارزات، اعتراضات و خیزش های توده ای هستیم. نیروهای خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ اساسا مردم زحمتکش حاشیه شهرها بودند. همگانی بودن جنبش های اجتماعی از پایین، به معنای همه باهمی این جنبش ها با احزاب و سازمان ها و گروها های بورژوازی اپوزیسیون چه داخلی و چه خارج از ایران نیست. این مرز را خود جنبش ها با صدای رسا اعلام کرده اند. از قبیل: اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمامه ماجرا"، "نه شیخ؛ نه شاه"، "اداره شورایی جامعه" و شعارها و مطالبات طبقاتی و رادیکال دیگر...
2- موقعیت عینی و ذهنی واقعی امروز طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی دیگر به ما می گوید که انقلاب آتی ایران در ضرب اول انقلاب کارگری و سوسیالیستی نیست . انقلابی است که توده های عظیم کارگر و معلم و زن و جوان و حاشیه نشینان شهرها در آن شرکت و نیروی یک تحول بزرگ هستند. در نتیجه جامعه ما برای رسیدن به هدف نهایی حکومت کارگری و جامعه سوسیالیستی، یک دوره گذار و موقتی را طی می کند. شکل پیروزی این دوره از زاویه منفعت طبقه کارگر و توده های زحمتکش، آلترناتیو "کنگره سراسری شوراهای مردمی" است.
از زاویه منفعت بورژوازی اپوزیسیون، حاکمیت پس از خلع و سرنگونی جمهوری اسلامی، ائتلاف احزاب و جریانات بورژوایی و قومی و مذهبی است. بورژوازی اپوزیسیون این آلترناتیو خود را مخفی نکرده و آشکارا و صریح بیان می کند. از جمله یک عده می خواهند رضا پهلوی را شاه کنند؛ یک عده می خواهند دولت ائتلافی موقت احزاب و جریانات راست و قومی و مذهبی را جانشین جمهوری اسلامی کنند. در کردستان هم احزاب ناسیونالیست و قومی و مذهبی صریح و آشکار؛ ائتلاف خود را برای حاکمیت در کردستان؛ تشکیل داده ا ند. در همه ی این سناریوها جای مردم خالی است. در این سناریوها طبقه کارگر و مردم وظیفه شان تا زمانی است که در اعتصابات و تظاهرات و قیام های خود؛ جمهوری اسلامی را بیندازند و بعد به خانه بروند تا آقایان بورژوا ناسیونالیست و "میهن پرست"، ملی گرایان و قوم پرستان خلا حاکمیت را پر کنند و بعد قانون اساسی شان را بنویسند و شرایط را برای انتخابات مجلس فراهم کنند و باز در این انتخابات خودشان کاندیدها و نمایندگان شان را از صندوق های رای بیرون بیاورند.
در چنین انتخاباتی ودر توازن قوای معینی ولو به فرض محال یک کارگر یا کسی که خود را چپ معرفی می کند از صندوق بیرون بیاید، اما در این معادله قدرت که تمام و کمال دست جناح های دیگر بورژوازی ایران در احزاب و گروه ها و ائتلاف های بورژوازی داخل و خارج است، تغییری بوجود نمی اید.
"کنگره سراسری شوراهای مردمی" تماما عکس و خلاف روندی است که بورژوازی به آن چشم دوخته است.
جدال و کشمکش الترناتیوها
کشمکش های اجتماعی، پیچیدگی جامعه و تنوع منافع در میان مردم در یک جنبش همگانی را باید پذیرفت. در روند وجود و حضور جنبش همگانی و در ادامه ی آن اگر طبقه کارگر و حزب سیاسی اش دست بالا پیدا نکند، پیروزی قطعی نیست. احزاب و گرایشات سیاسی مختلف در جامعه هر کدام سهم خود را می خواهند و الگوهای خود را تعقیب می کنند که اساسا الگوی پارلمان و انتخابات است. و این زمانی است که جنگ الترناتیوها بر سر منافع جداگانه ی اقشار مردم، شروع می شود. اگر هژمونی و رهبری طبقه کارگر و حزبش بر جنبش همگانی نباشد، جدال بر سر منافع متفاوت بخش های مختلف جامعه بسیار پیچیده خواهد بود. در این شرایط، "کنگره سراسری شوراهای مردمی"، تنها الترناتیو نیست. بلکه بخش های مختلف جامعه بر اساس منافع خود، سراغ الترناتیوهای دیگری خواهند رفت که احزاب و جریانات راست آن را نمایندگی خواهند کرد. در نتیجه، همه چیز نسبی است. نمی توان منافع مشترک همگانی را تا اخر تضمین کرد.
زمانی که "کنگره ی سراسری شوراهای مردمی" قانون اساسی خود را برای حاکمیت شورایی تدوین و به جامعه اعلام می کند که در آن از جمله، دستمزدها به درجه زیادی یکسان می شود، زن و مرد در همه عرصه ها برابرند، آزادی بی قید و شرط سیاسی هست، شکنجه و اعدام لغو می شود و...، علاوه بر مخالفت و ضدیت بورژوازی بزرگ کارخانه دار و مالک زمین و مسکن و تجار بزرگ و غیره که اقلیتی بیش نیستند با این قوانین و شکل حاکمیت ، خرده بورژوازی شهری، خرده مالکین روستایی و گرایشات عقبمانده ی قومی، در میان توده های مردم تا به آخر با طبقه کارگر و سیاستهای رادیکال نخواهند ماند. و چه بسا در مقابل آن خواهند ایستاد.
در اینجا به سوال دوم می رسیم که گفته می شود: " درطی چه پروسه ای جامعه به کنگره سراسری شوراهای مردمی می رسد؟" و یا بعبارت دیگر، کنگره سراسری شوراهای مردمی موضوعی مربوط به آینده و شکل پیروزی است. امروز چکار باید کرد؟
گفتم، با سرنگونی جمهوری اسلامی تازه جدال آلترناتیوها در عمل شروع می شود. حزب سیاسی مسوول و صاحب جامعه نمی تواند بدون آگاهی جامعه و تدارک از پیشی، پا به این عرصه بگذارد. به همین دلیل است که کمونیسم ما و طبقه کارگر و زحمتکشان از همین حالا باید به آلترناتیو خود آشنا و آگاه شوند.
آلترناتیو بورژوایی حاکمیت نیازی به این ندارد چرا که تاریخا و سنتا حاکمیت از بالا را حق خود و حتی ازلی و ابدی می دانند. کم تر کسی است به حکومت پارلمانی و انتخابات آشنا نباشد. اما شوراهای مردمی در همه عرصه های جامعه و "کنگره سراسری شوراهای مردمی" از نمایندگان شوراهای کارخانه و محله و شهر و در همه محل های کار و محلات زندگی بعنوان بدیل در مقابل دیگر بدیل های بورژوایی، آشنا و صاحب سنت در جامعه نیست. در نتیجه، کمونیستها و کارگران و زحمتکشان و اکثریت محروم زن و مرد و جوان جامعه وظیفه دارند که از امروز خود را برای چنین الترناتیوی هم فکرا و هم عملا اماده کنند. معنای عملیش امروز در جامعه ایران جنبش مجامع عمومی و شوراهای کارگری و مردمی در محل های کار و محلات زندگی و اتحاد و سازمانیافتگی محلی و سراسری جنبش های اجتماعی است که یک نمونه ان جنبش سراسری معلمان امروز است.
"کنگره سراسری شوراهای مردمی" بعنوان شکل پیروزی کارگران و زحمتکشان، ائتلاف چپ و راست جامعه یا بورژوازی حاکم و اپوزیسیون با پرولتاریا نیست. جنبش طبقاتی کارگران و جنبش های اجتماعی رادیکال در بیش از یک دهه ی اخیر، جنبش همه با هم و آشتی بورژوازی و کارگران نبوده است.
بورژوازی در هر لباس و شکل و قواره ای به هیچ وجه در شوراهای کارگری و مردمی با پشتوانه مجامع عمومی، جای نمی گیرند. همانطوری که طبقه کارگر و زحمتکشان در نهادهای سرمایه داران از جمله پارلمان جای ندارند.
با نگاهی به صف بندی های امروز جامعه ما شاهد طبقه کارگردر مراکز صنعتی و معادن و خدمات شهری با گرایش جنبش مجامع عمومی و اراده شورایی، معلمان علیه تبعیض، زنان برابری طلب، جوانان آزادیخواه و زحمتکشان حاشیه شهرها...، هستیم که در مقابل دولت سرمایه داران و اپوزیسیون بورژوایی هر دو، در یک سنگر ایستاده اند. و آن سنگر آزادی، رفاه و امنیت است. سخنگویان جنبش های اجتماعی (کارگر و غیر کارگر) همواره در مبارزاتشان برای زندگی بهتر گفته و می گویند: " ما چیزی برای از دست دادن نداریم." در نتیجه این بخش های عظیم مردم، یک منفعت مشترک دارند و آن در ضرب اول کسب دستاوردها و پیروزی هایی در زمینه ی آزادی، رفاه و تامین معیشت است. در این کشمکش طبقاتی، اگر بورژوازی حاکم قادر به پاسخگویی به مطالبات طبقه کارگر و جنبش های توده ای نباشد، کشمکش بر سر سرنگونی جمهوری اسلامی آغاز می شود.
اما این حکم مطلق نیست. یعنی هنوز امکان این که بورژوازی حاکم یا جناحی از آن در چهار چوب همین نظام بیاید و بگوید من مطالبات را برآورده می کنم. مردم مکثی خواهند کرد. جناحی که بیاید و بگوید من برجام را قبول می کنم، پول ها برمی گردند، نفت فروخته می شود و سهمی از آن به مردم خواهد رسید، و یا اگر این وعده ها به درجه ای عملی شود، مردم صبر خواهند کرد ببینند چه چیزی عایدشان خواهد شد. اما این مکث، الزاما به معنای پایان یافتن جدال پایین و بالا نیست. طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه با هر دستاوردی در مبارزه، در ادامه برای تمام مطالباتشان می جنگند. جنبش های کارگری و اجتماعی امروز ایران دیگر به کم قناعت نخواهد کرد.
نقطه قدرت ما
همه ی شواهد و دلایل به ما می گویند که در دو دهه اخیر پیشروان و رهبران عملی طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران از زن و مرد و جوان آزادیخواه و برابری طلب، دوستان و دشمنان خود را می شناسند. همزمان با مبارزه برای مطالبات فوری و آزادی و رفاه و معیشت، بدیل های اپوزیسیون جمهوری اسلامی را نقد و رد می کنند. طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه جنگ کنان و در دل مبارزات و اعتصابات و تظاهرات و اعتراضات اجتماعی راه خود به جلو را پیدا و انتخاب می کنند. فاصله عمیق طبقاتی را می بینند و به جناحهای بورژوازی چه درحاکمیت و چه در اپوزیسیون امید نبسته و سرنوشتشان را دست آنها نمی سپارند.
جنبش مجامع عمومی منظم و اعلام راه حل اداره شورایی جامعه از دل این خودآگاهی و اعتماد به نفس کارگران و زحمتکشان در آمده است. جامعه ی قطبی شده به دو طبقه پرولتاریا و بورژوازی، هر کدام راه خود را انتخاب می کنند. حاکمیت شورایی و کنگره سراسری شوراهای مردمی بدیل طبقه کارگر و کمونیسم اش در مقابل طبقات دارا و حکومت شان است.
ما یک دهه پیش نمی توانستیم این ادعا را بکنیم. جنبش های کارگری، معلمان، بازنشستگان و اعتراضات و خیزش های توده ای به همت فعالین و پیشروان و رهبران فکری و عملی خود و با تکیه بر مجامع عمومی و افق حاکمیت شورایی، تجارب گرانبهایی کسب کرده و می رود تا همبستگی و حمایت از همدیگر را به ایجاد تشکل های هماهنگی سراسری ارتقا دهند. مجامع عمومی منظم هزاران کارگر هفت تپه، گرایش کارگران فولاد و پتروشیمی ها و نفت به سنت مجامع عمومی و اداره شورایی و تامین رهبری سراسری در شورای هماهنگی تشکل های معلمان...، همگی نشانه ی تحول و پیشرفت کمی و کیفی مبارزات کارگری و بخش های مختلف دیگر زحمتکشان است.
ما می خواهیم کارگران و زحمتکشان در شوراهای محل کار و زندگی متحد شده و از پایین قدرت بگیرند. کنگره سراسری شوراهای مردمی شکل پیروزی و آلترناتیو در مقابل سناریوی حاکمیت بورژوایی تحت هر نامی است. و این قدرتمند ترین زمینه و ابزار برای گذر به حکومت کارگری است.
جنبش کمونیستی کارگری در ایران و حزب ما موظفیم و تلاش می کنیم کنگره سراسری شواهای مردمی به سیاست و افق پیروزی طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی تبدیل و بعنوان شکل پیروزی و بدیلی در مقابل الترناتیوهای اپوزیسیون بورژوایی پذیرفته شود. حزب ما همچنان وظیفه ی شناساندن راه های رسیدن به این هدف را به جامعه برعهده دارد.
ما بهمراه کمونیست های ایران، رهبران عملی کارگران و زحمتکشان و فعالین سیاسی چپ ایران، تلاش می کنیم، کنگره سراسری شوراهای مردمی را بعنوان شکل پیروزی جنبش های اجتماعی بر پرچم مبارزات اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر و زحمتکشان زن و مرد و جوان و حاشیه نشینان شهرها حک کنیم.
مانع ما در جامعه تفکر و ایده ها و راه حل های بورژوایی است. تا حالا هم درب بر این پاشنه چرخیده که مردم مبارزه کرده اند، انقلاب کرده اند و جناح های دیگر به ظاهر خوش خیم بورژوازی سوار بر موج اعتراضات و انقلابات توده ای شده و به قدرت رسیده اند. تمام تلاش ما بر علیه این سنت رایج در جامعه است.
شکی نیست الترناتیو کنگره سراسری شوراهای مردمی، با سمپاتی وسیع رهبران عملی کارگران و فعالین چپ جنبش های اجتماعی مواجه خواهد شد. راه رسیدن به این الترناتیو شروع کردن از صفر نیست. هم اکنون در میان بخش های پیشرو طبقه کارگر و زحمتکشان معلم، درجه ای از اتکا به مجامع عمومی و شکل شورایی اتحاد، در جریان است. با گسترش و تعمیق بیشتر مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر و دیگر بخش های محروم جامعه، فعالین شورایی و شورا خواه ها بوفور عروج خواهند کرد.
ما در تمام این دوره ها بدون وقفه پشت جنبش مجامع عمومی و تشکل شورایی و شوراهای محل کار و زندگی ایستادیم. و این امروز به الگوی اتحاد و مبارزه ی بخش پیشرو طبقه کارگر تبدیل شده و بر اساس تلاشی که کارگران کمونیست وحزب ما انجام داده و می دهند، دورنمای گسترش آن به کل طبقه وجود دارد. برای طبقه کارگر و دیگرجنبش های اجتماعی، طبیعی ترین، اسان ترین و دم دست ترین شکل اتحاد کارگری و مردمی برای رسیدن به خواستهای فوری امروز، اتکا به قدرت و اراده و تصمیم جمعی در مجامع عمومی است.
بعنوان خلاصه
جدا از افق و اهداف، کمونیسم و طبقه کارگر در ایران نه به لحاظ کمی که کارگران شاغل و بیکار و خانواده هایشان به تنهایی اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهند، بلکه به لحاظ کیفی و سازمانیافتگی و تحزب کمونیستی...، در تحولات انقلابی و اعتلای سیاسی، در ضرب اول وظیفه ی برقراری حکومت کارگری و سوسیالیسم را برعهده ندارد. برای تامین این استراتژی باید از بسیاری موانع و پیچیدگی های جامعه و موانع عبور کند.
جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی در شرایط کنونی، حول مطالبات فوری معیشت و رهایی از فلاکت به میدان آمده است. کسب هر گونه دستاورد و تحمیل هر عقب نشینی به دولت و سرمایه داران، به میزان سازمانیافتگی، اتحاد درونی، رهبری رادیکال در وهله ی اول در مراکز کارگری و صنایع بزرگ و در ادامه، ایجاد رهبری سراسری و هماهنگ کننده ی مبارازت کارگران و زحمتکشان بستگی دارد. امروز این پروسه ای در جریان است.
ابزار موثر و قدرتمند طبقه کارگر، زحمتکشان حاشیه ی شهرها و جنبش های جاری معلمان، زنان، جوانان و تحصیلکردهای بیکار، برای به کرسی نشاندن مطالبات رفاهی و آزادیخواهانه، جنبش مجامع عمومی و شوراهای محل کار و محلات زندگی است. جنبش مطالباتی کارگران و زحمتکشان ولو با وقفه هایی که ممکن است در شرایط گشایش اقتصادی احتمالی دولت با حذف تحریم ها و فروش نفت و سرازیر شدن سرمایه ها پیش بیاید و بخش هایی از خواسته های کارگران و زحمتکشان تامین شود، اما در نهایت بورژوازی حاکم ایران با بحران های اقتصادی و سیاسی و حکومتی اش از طرفی و تامین سود سرمایه داران به قیمت استثمار و بیحقوقی کارگران و گسترش فساد و اختلاس در رده های بالای حاکمیت از طرف دیگر، چشم انداز شرایط انقلابی و اعتلای سیاسی در جامعه و ضربه ی نهایی بر پیکر جمهوری اسلامی را ترسیم میکند.
حزب و کمونیست های طبقه کارگر و جامعه، در دل مبارزه طبقاتی و جنبش های رفاه طلبی و آزادیخواهانه، بازوهای قدرتمند طبقه کارگر از جمله جنبش کمیته های کمونیستی در مراکز بزرگ کارگری، تحزب کمونیستی طبقه کارگر، کنترل محلات توسط زحمتکشان شهری، پتانسیل نظامی حزب بویژه در کردستان و دیگر تاکتیک های مبارزاتی را سازمان می دهد. این ابزارها بهمراه جنبش مجامع عمومی و شوراهای کارگری و مردمی، طبقه کارگر و جامعه را برای وارد آوردن ضربه نهایی به جمهوری اسلامی و برقراری حاکمیت مردم از طریق کنگره سراسری شوراهای مردمی اماده می کند.
کنگره سراسری شوراهای مردمی آلترناتیو و شکل پیروزی مبارزه و قیام توده های کارگر و زحمتکش از پایین است. واین زمانی است که جنگ الترناتیوها بر سر منافع جداگانه ی اقشار مردم شروع می شود. بخشی از نیروهای اجتماعی غیر کارگری برای سرنگونی الزاما و تا به آخر کنار طبقه کارگر نمی ماند. در جدال بر سر منافع و آلترناتیوهای مختلف طبقات دارا و احزاب و تشکل هایشان، دست بالایی کمونیست های طبقه کارگر، جامعه و حزب در شوراهای محل کار و زندگی و بویژه در کنگره سراسری شوراهای مردمی، زمینه را برای شکست آن ها و گذار به مرحله بعدی حکومت کارگری و ساختن جامعه ی سوسیالیستی ازاد و برابر فراهم می کند.