اوباشان و اراذل در عمارت وزارت کار
حجت عبدالملکی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی است. گزارش ایشان از اندرون وزارتخانه متبوع خود یک شاهکار و شایسته یک مدال پرافتخار در سابقه حکومت اسلامی سرمایه در ایران است. عبدالملکی اولین کسی نیست که افکار عمومی را به لجنزار اندرون این حکومت آشنا میسازد، اما او در انتخاب مصادیق فساد که بقول ایشان "یک رویه بوده است"، یک کارگر را به لایه های پنهان کارکرد "فساد" رهنمون میشود.
عبدالملکی در مقابل موج اتهام دال بر "دولت سیزدهم و خصوصا وزارت متبوع ایشان با انتصاب فرزندان، دامادها، خواهر زاده ها و اقوام نسبی و سببی، بدنه مدیریتی کشور را از افرادی پر کرده است که جز انتساب به افراد و گروه های ذی نفوذ، تخصصی در سمت های خود ندارند" به دفاع برخاسته است. او در دفاعیه خود انتصاب ها را به دولت های قبلی نسبت میدهد. عبدالملکی حرف دهان خود را میفهمد. او سند دارد:
"دو هزار مدیر در مجموعه وزارت کار داریم که یک هزار مدیر دست پاک و کارآمد همچنان به کار خود ادامه خواهند داد و یک هزار دیگر باید برکنار شوند.... از همان روزهای اول انتصابم، فهرست هایی از سوی نهادهای امنیتی رسید که در آن اسامی افرادی که در چهارچوب زد و بندهای سیاسی و سفارشی، پست های خود را اشغال کرده بودند، مطرح شد... همچنین انتصاب های مساله دار حقوقی و فامیلی را داشتیم. به عنوان مثال محکومان دستگاه قضایی یا کارمند سازمان های خارجی یا افرادی که وابسته به رجال سیاسی را داشتیم.... یکی از مجاری فساد در حوزه فیش های حقوقی نجومی بوده است... بررسی ها شروع شد. در مرحله اول پرداختی ها در فیش ها بر اساس قواعد و چهارچوب ها بود اما بررسی های بعدی نشان داد که بخش زیادی از پرداختی ها، از وجوهی خارج از فیش حقوقی و از طریق سکه و کارت هدیه بوده است" ("دفاع عبدالملکی از عملکرد وزارت کار"، روزنامه توسعه ایران، شماره 1011، 24 بهمن 1400)
برج و باروی وزارت کار با یکهزار "داماد" و خواهر زاده که در خدمت تعالی نظام مشغول چرب کردن سبیل یکدیگر با سکه و کارت هدیه بوده اند در فرهنگ متعارف جز اوباشان و اراذل شایسته نام دیگری نیست. کار باید به جای باریک کشیده باشد، دامنه این فساد باید خیلی بیشتر از این باشد که این اسناد بدین حد علنی سر از مطبوعات درآورد. انگشت اتهام و مدارک عبدالملکی به سمت وزرای کار پیشین علی ربیعی و محمد شریعتمداری نشانه میرود که هر یک بنوبه خود ستون های "پاکدستی" و تخصص نظام به حساب آمده اند. عبدالملکی خوب میداند از همان میکروفون ربیعی و شریعتمداری نیز مشت اراذل مقامات ماقبل خود را باز کرده اند.
عبدالملکی خوب میداند که او نیازی ندارد در این مقام چیزی از پاکدستی و تخصص خود را به اثبات برساند. حجت عبدالملکی و کل وزارتخانه ایشان بر پایه بردگی کارگر، حمله بر حقوق و بر انکار توقعات کارگری جامعه استوار است. "پاکدستی" در ارزیابی مقامات و دوایر وزارتخانه ای که همدستی در هزاران پرونده قتل و جراحات موسوم به سوانح محیط کار در سابقه آن "میدرخشد"، یک معیار مزخرف است. وزارت کار مرکز تولید یاوه علیه کارگر، شمشیر داموکلس کارفرما بالای سر کارگر، ماشین پر کار تعمیم قدرقدرتی کارفرما در زمینه دستمزد و اخراج و بیمه ها است. مشکل وزارت کار برای کارگر آن جامعه در "دست پاکی" کارمندان آن نیست، بلکه مشکل در نفس، در کارکرد و در فلسفه وجودی این وزارتخانه است. جناب عبدالملکی وعده یک وزارت کار پاستوریزه را میدهد در حالیکه در غیاب "دامادهای سکه خوار" بیمه کارگران ساختمانی، بیمه بیکاری، بازرسی و رسیدگی سوانح کار، دستمزدها و غیره به سیاق سابق اراذل همچنان ادامه دارد.
عمارت وزارت کار شاید آخرین جایی باشد که کارگر معترض و سازمان یافته در پیشروی های خود، در به کرسی نشاندن داعیه های طبقاتی اش نیاز به تصرف آن پیدا خواهد کرد. مجامع عمومی کارگری در اعمال قدرت و برپایی حکومت کارگری فلسفه وجودی این وزارتخانه را بی معنا خواهند ساخت. از پوسته عمارت دامادها و سکه ها جز یک آبریزگاه عمومی چیزی برای آیندگان بجا نخواهد ماند.