(جوابی به اتهامات و توجیهات معاون ابراهیم علیزاده)
مصاحبه رادیو نینا با خالد حاج محمدی
مقدمه: این مصاحبه در ۱۴ ژانویه انجام شده است. اصل مصاحبه به زبان کردی است و رفیق احمد بهزاد مطلق آن را به شکل گفتاری و به زبان فارسی ترجمه كرده است. اصل مصاحبه را میتوانید در لینك همراه https://radioneena.com/itw/220113kh بشنوید.
----------
آسو سهامی: پس از انتشار علنی نامه تهدید آمیز دبیرخانه کومله علیه حضور هیئتی از حزب کمونیست ایران در اردوگاه نظامی این سازمان و هشدار احزاب وسازمانهای سیاسی و فعالین سیاسی بویژه در کردستان، برنامه هایی در رابطه با کنگره کومله از تلویزیون این سازمان پخش شده است. در دو برنامه ای که تا بحال پخش شده اند، بخشا به ضرورت برگزاری کنگره و اساسا در جواب به هشدارها و اظهار نگرانی ها به نامه تحریک آمیز دبیرخانه کومله و حمله به کمونیسم کارگری است. در این رابطه گفتگویی داریم با خالد حاج محمدی از رهبری حزب حکمتیست (خط رسمی)
خالد حاج محمدی قبل از اینکه به دو برنامه پخش شده از تلویزیون کومله بپردازم، در مورد نامه دبیرخانه کومله سوال داشتم. شما به عنوان حزب حکمتیست (خط رسمی) یک نامهی سرگشاده برای دبیر اول کومله نوشتهاید. دوست دارم بدانم ضرورت نوشتن آن نامه چه چیزی بود و چرا حزب حکمتیست (خط رسمی) در این مورد لازم دانست موضع گیری بکند؟
خالد حاج محمدی: حزب ما نه تنها در حال حاضر، بلکه در گذشته هم، مخصوصا در زمان بروز اختلافات، جدالها و دودستگیها، همیشه برای ما اهمیت داشته فضای اپوزیسیون سیاسی نگهداشته شود. در اختلافات سیاسی، تهدید نظامی و دست به اسلحه بردن، تهدید و ارعاب جایی نداشته باشد. وقتی نامه مسئولِ دبیرخانه کومله، که در ظاهر برای اعضای خودشان و درونی نوشته شده بود، پخش شد و نامه را دیدیم احساس کردیم این نامه پر است از تهدید. نامه به روشنی از این میگوید که فضای اردوگاه متشنج است، پیشمرگان مستقر در اردوگاه به شکل "خود جوش" مشغول تهیه طوماری علیه حضور هفت نفر از رهبری حزب خودشان در اردوگاه هستند و خواهان این هستند این افراد اردوگاه را ترک کنند. نامه دبیر خانه در عین حال تاکید میکند و تهدید میکند که: اگر شما اردوگاه را ترک نکنید مسئولیت هر اتفاقی در این محل به عهده شماست. نامه دبیرخانه نه تنها تهدید آمیز بعلاوه بوی خون میداد. مسئول دبیرخانه کومله در مقام و موقعیتی است که هر انسان سیاسیای تصور میکند و انتظار دارد که در فضایی این چنینی، که اختلافات سیاسی وجود دارد سعی کند فضا را آرام کند و سعی کند اخطار بدهد و اعلام کند که “اردوگاه کومله متعلق به هیچ کس نیست، هیچ کس حق تهدید دیگری را ندارد و ما در مقابل این موقعیت مسئول هستیم.“ اما میبینیم خودِ مسئول دبیرخانه پرچمدار ایجاد تشنج و تحریک شد و باعث برافروختن احساسات عقبمانده به بهانه اینکه هیئتی از رهبری حزب به اردوگاه آمده و اختلاف دارند، شد.
اختلافات اینها جدید نیست و ما هم در جریان هستیم. و هر وقت لازم دانسته ایم در مورد این یا آن جناح اظهار نظر کردهایم. اما این نامه خارج از چارچوب اختلاف سیاسی بود و مضمون آن به هر انسان بیطرفی میگفت خود نامه برای تحریک، تهدید و ارعاب است. نامه برای ساکت کردن مخالفین سیاسی است و به بهانه فضای اردوگاه، پیشمرگ، طومار و "حرکت خودش"، داشت علیه هفت نفر از رهبری حزب خودشان تحریك و بر احساست عقب مانده سرمایه گذاری میكرد. ما نگران شدیم که همانند دورانِ پس از جدایی ما و کمونیسم کارگری از این حزب و سپردن حزب به اینها، سنتهایی مانند سنت جریان عبدالله مهتدی و باند زحمتکشان، که در این جریان سنت و اثر خودش را به جا گذاشته تکرار شود. نگران شدیم تهدیداتی که برای کومله در جریان جدایی عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده پیش آمد، در درون اینها و توسط آن کسانی که صاحب این سنت هستند تکرار شود. بنابراین وظیفه خودمان دانستیم تلاش کنیم و به رهبری کومله فشار بیاوریم که در مورد اوضاع درون اردوگاه و از جمله سرنوشت این هفت نفر هم که به اردوگاه رفتهاند خودشان را مسئول بدانند. فکر میکردیم این به فضای اپوزیسیون لطمه میزند و وظیفه ما است که علنی علیه آن اعتراض کنیم. به این خاطر نامهای سرگشاده نوشتیم و رسما انتشار علنی دادیم.
بعلاوه در عراق و کردستان عراق هم که این فضا در آن به وجود آمده بود (فضا و وضعیتی که دبیرخانه کومله اعلام کرده بود)، نگران بودیم این وضعیت فرصتی باشد برای جمهوری اسلامی که در آن جامعه و همه جا در کردستان عراق حضور دارد، محفل و مقر و جاسوس و تروریست دارد و کارهای تروریستی زیادی انجام داده. فکر میکردیم نامه دبیرخانه برای جمهوری اسلامی فرصتی به وجود آورده که اقدامی انجام دهد. مثلا با انداختن نارنجکی به یکی از مقرها یا اردوگاه، یا کسی را ترور کند. فكر كرديم اگر چنین اقدامی انجام دهد، در این فضای متشنج معلوم نبود چه اتفاقی میتوانست رخ دهد. به همین دلیل اخطار دادیم، هشدار دادیم و به این شکل اعلام موضع کردیم. بطور طبیعی تا آنجایی که به اختلافات درونی و مباحثاتی که انجام دادهاند مربوط میشود اگر لازم باشد میشود در مورد آن صحبت و بحث کرد و قبلا هم صحبت کردهایم. اما در این ماجرای معین وارد هیچ مبحث سیاسیای نشدهایم و فقط در مورد این ماجرا و در مورد حفظ فضای متمدنانه و سیاسی و تحریک نکردن و متکی نبودن به فضایی که میتواند حادثهای را رقم بزند حرف زدهایم. در مورد این مسئله تاکید کردهایم و در این چارچوب خود را محدود کردهایم. فکر میکنم در این که تلاش کردیم مردم اعتراض کنند و زیر فشارشان بگذارند و مانعی باشند و فشاری بیاورند برای عقب نشینی از این نامه که دبیرخانه نوشته تا حدی موفق بودیم و فکر کنم تاثیر داشت و به درجهای این کار صورت گرفت. عاقبت چه خواهد شد بستگی به خودشان دارد.
آسو سهامی: من مصاحبه معاون دبیر اول کومله را گوش دادم. در این برنامه از طرف معاون دبیر اول کومله در این بحث و گفتگو مطرح میشود که لحن نامه کمی نامناسب بوده و این همه به اصطلاح جنجال را لازم نداشت و مدعی اند که کمونیسم کارگری از سر دشمنی با کومله این مسئله را بزرگنمایی کرده است و همین بهانه ای شده که دست به پرونده سازی علیه کمونیسم کارگری و رهبری وقت حزب کمونیست ایران، بزنند. اولا جواب شما به این ادعای "بزرگنمایی" و دلیل چنین پرونده سازی و شانتاژها علیه کمونیسم کارگری را چگونه میبینید؟ بخصوص که ما اخیرا شاهد حملاتی اینچنینی از طرف باند زحمتکشان هم بودیم.
خالد حاج محمدی: من فکر میکنم تا آنجایی که به برنامههایی که پخش شده برمیگردد، بحث و گفتگویی وجود دارد در مورد کنگرهای که در پیش رو دارند. کومله قرار است کنگره خودش را برگزار کند و ما هم هر وقت احتیاج شده در مورد مباحثات و جهت گیری آنها صحبت خواهیم کرد. اما تا آنجایی که بحثِ معاون دبیر اول کومله، حسن رحمان پناه یا مسئول دبیرخانه، جمال بزرگپور باشد، یک حقیقت در این بحث هایشان آشکار است؛ با این بحثهایی که کردهاند معلوم است میخواهند با آن جناح دیگر تسویه حساب نهایی بکنند و ادعا میکنند که اردوگاه به آنها تعلق دارد و بقیه بحثهایی که خودتان شنیدهاید. ولی جمال بزرگپور بطور مشخص گفته : لحن نامه دبیرخانه چون درون حزبی بود و برای رفقای خودمان نوشته بودیم، برای بیرون مناسب نبوده. در نتیجه مدعی شده اند كه بزرگنمایی شد و از جمله جریانات کمونیسم کارگری - که شامل ما هم میشود – آن ر ا بزرگ کردهاند. بطور واقعی این توجیهاتی است برای عقب نشینیای که به آنها تحمیل شد. افتضاح سیاسی را بار آوردند، تهدید کردند و سعی کردند درون اردوگاه ارعاب ایجاد کنند، سعی کردند فضایی ایجاد کنند که نه تنها این هفت نفر از رهبری حزب کمونیست که میخواستند از اردوگاه بیرونشان كنند، بلكه و بعلاوه هیچ مخالفی در مقابلشان عرض اندام نکند و سکوت کنند و تسلیم شوند. این فضای نامه دبیر خانه است و مسئولیت آن به عهده خودشان است. خیلی آشکار است با این تبلیغات بیارزشی و نازلی که این دو نفر از رهبری کومله از تلویزیون رسمیشان انجام دادهاند نمیتوانند این افتضاح سیاسی را لاپوشانی کنند. تلاش کردند این افتضاح سیاسی خودشان را با تعرض به کمونیست ها و ما جواب دهند. فکر کنم این سنتی قدیمی ست در این جریان بعد از ترک ما. علمدار و صاحب این خط «عبدالله مهتدی» بود و اثرات آن در میان طیفی از هواداران و هم فكران او، که واقعا ضد کمونیستی است قابل مشاهد است.
نامه دبیرخانه از تشتت حکایت میکند، اما حسن رحمان پناه به عنوان معاون دبیر اول کومله از این میگوید که: ما برادرو دوست هستیم، منت میگذارد و میگوید اشکال ندارد آنها میتوانند فعلا در اردوگاه باشند، کمکشان خواهیم کرد و...؛ این یک سنت رایج در میان احزاب ناسیونالیست کرد است. مسعود بارزانی و جلال طالبانی از همدیگر کشت و کشتار داشتهاند اما بعدا همدیگر را بوسیده و آشتی کردهاند. آنها بكرات علیه هم لشکر کشی کردهاند و همدیگر را قتل عام کردهاند و بعدا دست در گردن هم کرده و گفته اند برادریم و پشتیبان همدیگر و گفتهاند “اشتباه شد و از این دست مسائل در تاریخ زیاد رخ داده“ و این چیز جدیدی نیست. در میان حزب کمونیست و کومله بعد از خروج ما، این خط و این جهت و ناسیونالیسم و فالانژیسم ضد کمونیستی به پرچمداری عبدالله مهتدی علم شد. این سنت و توضیحات رحمان پناه و مسئول دبیرخانه، به جای اینکه روشنگری کنند، به جای اینکه معذرت خواهی کنند، به جای اینکه محترمانه مثل یک انسان مدرن عقب نشینی کنند و یا حداقل بگویند مسئول دبیر خانه ما اشتباه کرده، به ما و منصور حكمت و تاریخ حزب کمونیست و کومله حمله میكنند. فکر نکنم این توجیهات نازل در جامعه کردستان خریدار داشته باشد.
من چند مورد از این مسائلی که گفتهاند را توضیح میدهم. ابتدا نامه دبیرخانه و دفاعیات این دو نفر را مقایسه کنید با اطلاعیهای که سازمان زحمتکشان علیه حزب حکمتیست(خط رسمی) نوشته و در جواب اعتراضی وسیع به کشتار و ترور که در سازمان خودشان رخ داده، از جمله حزب حکمتیست که تاریخا و همین حالا هم در مقابل این تهدیدات، ارعاب، ترور مخالفان در درون سازمان زحمتکشان افشاگری کرده و در آینده هم میکنیم، خانواده این پیشمرگهها و این افراد سر به نیست شده اعتراض کردهاند. اگر جوابی که عبدالله مهتدی داده است را در کنار بحث معاون ابراهیم علیزاده و نامه دبیرخانه قرار بدهید، میبینید هر دو در برخورد به مخالف سیاسی یک خط دارند. با این مقایسه مشخص میشود شیوه و جهت گیری این خط که شاگردان عبدالله مهتدی این جریان ضد کمونیسم، با پروندهسازی رایج و دروغ پردازی و با داستان سرایی بی مقدار و ضد کمونیستی در پیش گرفته اند چقدر قوی و نهادینه است. جریان ما این حقیقتها را در زمان خودش درک کرده بود و ما قبلا اخطار داده بودیم و فکر میکردیم که عده ای این شیوه را در پیش بگیرند. این عده در مقاطع مختلف از این نوع اظهار نظرها کردهاند؛ از جمله حسن رحمان پناه كه همان خط عبدالله مهتدی است و مشخص است که تقویت هم شده است.
از ادعاهای حسن رحمان پناه به عنوان معاون ابراهیم علیزاده كه مطرح میکند دو مورد را توضیح میدهم. البته ایشان تهمت و افترای زیادی علیه ما و کمونیسم کارگری دوره حكمت بیان کرده است كه نازل و شایسته خودش است. این ادعاها آنقدر بیارزش و بیمقدار است که با وارد شدن در این فضا انسان احساس میکند آنقدر عقبمانده و غیر متمدنانه و آنتی کمونیسم و فالانژیسم برجستهایی دارد که ترجیح میدهید از آن دوری کنید. سیاسی نیست! من تنها به دو ادعای او شاره میکنم.
در یک مورد میگوید اینها - یعنی ما، منصور حکمت و کلا این جهت - در پلنوم شانزدهم حزب کمونیست ایران عدهای را به استعفا وادار کردند. رحمان پناه درست میگوید! در پلنوم شانزدهم عدهای استعفا كردند و استعفای آنها پذیرفته شد. چون آنها برنامهای را در آن جریان به راه انداختند و کسانی که در رهبری آن بودند، مثل عمر ایلخانی زاده، ابراهیم علیزاده و کسانی دیگر، توطئه کردند و فضایی را بوجود آوردند، بحث کُرد و فارس که در میان ما اصلا وجود نداشت را پیش کشیدند و انشقاق ایجاد کردند. آنها در راس كومه له داشتند یک انشعاب زودرس را تحمیل میکردند و یک کودتای سیاسی کردند و شكست خوردند. در آن پلنوم اعتراف کردند و مسئولیت کار خود و عواقب آن را به عهده گرفتند، و از مسئولیت خود استعفا دادند. وقتی کودتا شکست خورد و عقب نشینی کردند، کناره گیری کردند و کناره گیری آنها مورد قبول واقع شد، به غیر از مورد ابراهیم علیزاده. این یک امر عادی است. اگر هر فرمانده ارتشی هم کودتا کند و شکست بخورد و عقب نشینی کند، درجه هایش را خواهند گرفت و او را خلع درجه میکنند. شانس آوردند اخراج نشدند! اگر ذرهای انصاف و ذرهای پرنسیب سیاسی حکم میکرد، من از کمونیسم بحث نمیکنم چونکه اینها و نامهی دبیرخانهشان ربطی به کمونیسم ندارند، من در مورد فضای جریانی متمدن و امروزی بحث میکنم. اگر فضای متمدن در میان آنها جایی داشت، و نامه دبیرخانه که به قول جمال بزرگپور برای رفقای خودشان نوشته شده بود، و جریان مخالف خود را به عنوان یک “محفل“ معرفی میکند كه گویا با آمدن به اردوگاه باعث وضعیتی خطرناک شدهاند و آنها را مسئول عواقب آن میداند، هر کس دیگری بود مسئول آن نامه و یا آن ارگان که دستور نوشتن آن را داده، یا مجبور میکرد معذرت خواهی کند و یا اخراج و یا حداقل خلع مسئولیت میکرد. و اخطار میداد که “شما حق ندارید تهدید کنید. “ اما متاسفانه این چیزها در میان آنها جایی ندارد و به یک سنت تبدیل شده است.
در نتیجه درست میگوید؛ در آن پلنوم تعدادی خلع مسئولیت شدند یا کناره گیری آنها قبول شد. کاش درجهای تمدن در اینجا عمل میکرد و این نوع رفتارها در بین آنها هم وجود داشت.
مورد دیگری که حسن رحمان پناه مطرح میکند، در زمان جدایی کمونیسم کارگری، مثل هر ناسیونالیست دیگری، که هر وقت در مخمصه قرار میگیرند به جای بحث سیاسی و نقد سیاسی شروع به پروند سازی مالی میکنند، و دست به چنین کاری زد. چیزی که در میان خودشان مد شده و هرکدام علیه دیگری کلی پرونده مالی، اخلاقی، دزدی، فساد، حقه بازی، محفلبازی، توطئه، اخراج و غیره دارند. من وارد این نمیشوم. محفل به محفل نه فقط در درون تشکیلات آنها حتی به بیرون هم درز کرده و به هزار نوع شنیده میشود؛ از پرونده مالی گرفته تا اخلاقی.
حسن رحمان پناه ادعا میکند که هنگام جدایی کمونیسم کارگری و منصور حکمت ٰ“گاو صندوق خالی تحویل ما دادند.“ هیئت آنها و هیئت کمونیست کارگری آن موقع رسما بر اساس موازینی كه اتفاقا به رهبری منصور حکمت در راس کل آن حزب و از جمله خودِ آنها، سندی تدوین شد و هیئت هر دو طرف که این دو نفر( منصور حكمت و ابراهیم علیزاده) در راس آن بودند و همه چیز بر مبنای آن سند رد و بدل شد. ابراهیم علیزاده در راس هیئت آنها امضا کرده که تمام امکانات آن حزب و تشکیلات تحویل آنها داده شد. همه چیز! این نامهها به عنوان فكت و اسناد رسمی به امضای هر دو طرف موجوداند و مخفی نیستند و در سایتها هستند. هر کسی میتواند به آن مراجعه کند. مدتی طولانیست که اینها علنی هستند. به اضافه اینکه دبیر اول کومله، که امروز حسن رحمان پناه معاون ایشان است بعد از ده - پانزده سال از جدایی، وقتی در مقابل این سوال قرار میگیرد که “منصور حکمت مدعی است فقط با قلمش رفت و همه چیز و امکانات آن تشکیلات تحویل شماها داده شد“؛ ابراهیم علیزاده میگوید: منصور حكمت درست میگوید. او واقعا با قلمش رفت. میگوید موازینی را تعریف کردیم، من و منصور حکمت در راس آن بودیم. این جدایی بر اساس آن موازین پیش رفت. حال اگر صندوق پُری که ابراهیم علیزاده به امضای خودش تحویل گرفته، خالی تحویل رفقایش داده كه رحمان پناه مدعی است، در چنین شرایطی دو امکان دارد؛ یا ابراهیم علیزاده آن را بالا کشیده که تردید دارم این حقیقت داشته باشد و یا معاون امروز ابراهیم علیزاده شارلاتان و حقه بازی میکند. خودشان باید این مسئله را میان خود شفاف سازی کنند؛ كه آیا ابراهیم علیزاده صندوق خالی تحویل آنها داده یا این طرف دیگر پرونده سازی و شارلاتان و حقه بازی در میآورد؟ این سوال روی میز آنهاست! کنگره دارند و بروند در كنگره حل و فصل كنند و روشن کنند چه کسی بالا کشیده. ولی این میدان کثیف را به آنها واگذار میکنم. این سنتی که مهتدی پایهگذاری کرد وهوادارنش امروز پراتیکش میکنند، خودشان حل و فصل کنند. ابراهیم علیزاده جواب بدهد صندوق پری كه تحویل گرفته چگونه خالی تحویل داده؟ این چاهی پر از کثافت است كه درش را باز كرده اند و هر چه از این بیشتر آن را به هم بزنید بوی تعفنش انسان را خفه میکند. به خودشان واگذار میکنم که حل و فصل کنند و مشخص کنند کدام طرف درست میگوید و کدام دروغگو و حقه باز است.
آسو سهامی: نزدیک به سی سال است که به این شیطانسازی از منصور حکمت ادامه میدهند. از کمونیسم کارگری و منصور حکمت و رو به اعضای خودشان، برای جامعه. حتی اگر کسی در درون خودشان اعتراض کند فورا مهر کمونیسم کارگری به او میزنند و اخراجش میکنند. این شیطانسازی چه هدفی را تعقیب میکند؟ آیا تا حالا رهبران کومله و ابراهیم علیزاده و حسن رحمانپناه و جمال بزرگپور به اهداف خود رسیدهاند؟ و از آن طرف عبدالله مهتدی، این پروندهسازی چقدر موفق بوده؟
خالد حاج محمدی: من فکر میکنم هر پرونده سازیای اهداف خودش را دارد و اینطور نیست که آنها بدون هدف این کار را میکنند. اما در جامعهای مدرن، مستقل از اینکه راست هستید یا چپ، یا در جامعه هشتاد میلیونی ایران و جامعه کردستان که تحولاتی بزرگ را از سر گذرانده و تاریخی دارد، بالاخره در جامعه ایران چند انقلاب رخ دادهاست، سطح آگاهی عمومی نسبت به دوران عشایری و فئودالیسم بالاتر است. فرهنگ مدرن، حتی در روستاهای دور افتاده هم رخنه کرده است. ولی از قرار معلوم این فرهنگ (بحثم کمونیسم نیست، از فرهنگ متمدن شهری صحبت میکنم) در دره احزاب، دره زرگویز، كه دستجات و انواع و اقسام گروهها و احزاب قومی، عشیره ای و ناسیونالیستی وجود دارند و كل روابط و معاشرت آنها با هم ، با مام جلال ها، کاک عبدالله ها، کاک عمرها، حزب دمکرات ها، محفل پژاک و... گره خورده و با اینها نشست و برخاست دارند و دنیا را فقط در این محدوده میبینند، انگار فرهنگ و تمدن شهری هنوز به آنجا راه نیافته است. به همین دلیل است به جای نقد سیاسی، نه از ما بلکه از خودشان، به اتهامات کثیف دست میبرند! انسان احساس شرم میکند و تاسف میخورد حتی در موردش حرف بزند. در قرن بیست و یکم جریاناتی با هم اختلاف دارند، پرونده مالی و اخلاقی و هر چیز ناپسند و دور از تمدنی را به اسم مبارزه سیاسی علیه مخالفان سیاسی خود تولید میكنند. مشتری این تولیدات در جامعه کردستان وجود ندارد. طبیعتا جامعه کردستان چند میلیون نفر است و در چنین جمعیتی لابد عدهای فالانژ و ضد کمونیست پیدا میشوند که این پرچمها را بلند کنند و به هوادار “الله و اکبر“ گفتن محافل ضد کمونیستی تبدیل شوند. اینها گویی در حجره روستاهای دوران فئودالی زندگی میکنند. من تاسف میخورم این فضای آنها است، این فضای جامعه کردستان نیست. جامعه کردستان شهریتر و متمدنتر از آن فرهنگ است. آشنایی به کمونیسم در آن جامعه برجستهتر است. کمونیسم در جامعه کردستان پرچمدار آزادی و برابری زن و مرد بوده و با دفاع از حقوق کارگر تداعی میشد. کمونیسم در جامعه کردستان با مقابله با فرهنگ عشایر و عقب افتاده و ضد زن تداعی میشد. کمونیسم در جامعه کردستان در مقابل هر نوع فضای ضد کمونیستی، ارتجاعی، اسلامی، سنیگری؛ که پرچمدارش حزب دمکرات، ملا و کدخدای روستاها بود ایستاد و آنها را مجبور به عقب نشینی به دخمه های گندیده خود كرد. ما اینها را به عقب راندیم. امروز در "دره احزاب" با همین سنت زندگی می کنند و به جای نقد سیاسی، علیه کمونیسم این سنت را به کار میگیرند. من فکر میکنم به قول رهبری حزب دمکرات ملا عبدالله حسن زاده كه زمانی گفت “وقتی قیام ایران اتفاق افتاد ما بی اطلاع بودیم و در گوش گاو خوابیده بودیم“ ، در واقع احساس میکنید اینها هم در گوش گاو خوابیدهاند و از این تحولات بی اطلاع هستند. تلاش میکنند با سو استفاده از کارنامه پر افتخار کمونیسم در کردستان، و به نام آن تاریخ شاگردی خود و دنبالچه بودن جلال طالبانی را به رخ مردم بکشند، کاری که حسن رحمانپناه انجام میدهد. آخر برادر من! دفاتر و مقرهای جلال طالبانی شما، ده ها بار از طرف مردم آزادیخواه كردستان عراق آتش زده شد. شما که امروز افتخار میکنید و در مقابل اعضای رهبری حزب تان میگویید “این اردوگاه مال من است، سندم هم این است كه در جلسه ای با حضور خود "مام جلال" ایشان آنرا به "كاك سید ابراهیم علیزاده" اعطا كرده است!!! و در نتیجه جای شما اینجا نیست“.! این عین فرهنگ عشایر و خوانین است، فرهنگ مسعود بارزانی است، فرهنگ پدرش مصطفی بارزانی است! این فرهنگ مردم کردستان نیست. با این فرهنگ و این صحبتها در شهر سلیمانیه مردم محروم شما را به عنوان نوچه طالبانی با چوب دستی دنبال میکنند. لطفا بروید در خیابان های شهر سلیمانیه در میان کارگرهای مهاجر کردستان ایران که از دست حکومت اقلیم جان به لبشان رسیده این حرفهای را بزنید، كارگران مهاجر با چوبدستی دنبالت میکنند و میگویند “حق ندارید اسم جان باختگان و تاریخ کومله و حزب کمونیست ایران آن دوره را به زبان جاری کنید.“ حق ندارید از آن اعتبار در خدمت کارهای مفتحضانهی امروزتان استفاده کنید.
برادر من! آخر عقل هم چیز خوبی است! افتضاحی را به وجود آوردهاید بروید جمع و جورش کنید! کمی متمدن باشید! چرا به ما فحاشی میکنید؟ بروید جنگ و دعوای خودتان را بکنید، اما این کار را سیاسی انجام بدهید. رفقایتان را تهدید نکنید! سناریو عبدالله مهتدی که اردوگاه خودتان را در موقع جدایی محاصر کرد، کنگره تان را گروگان گرفت، پلیس سلیمانیه و پاسبان های مام جلال تان را به داخل اردوگاه آورد و نقشه ترور تان کشید را تکرار نکنید! لطفا این کارها را نکنید! اگر نیرویی متمدن هستید و اگر نیروی پیشمرگه شما هم متمدن است و فقط اسلحه به دوش و تفنگچی نیست، لطفا رفقای خودتان را با تفنگچی تهدید نظامی نکنید! بروید جدا شوید! هر کاری میکنید مسئله خودتان است و من به این جنبه کاری ندارم. ولی این فضا و فحاشی و بی آبرویی كه راه انداخته اید نه در مورد ما، حتی در مورد اختلافات خودتان و آن جناح دیگر، چیزی در مورد مخالفتان نمیگوید! این بیان موقعیت خودتان است و اعتبار خودتان را زیر سوال میبرید. انسان احساس میکند حتی برای خودتان هم احترام شخصی قائل نیستید. جامعه کردستان تمدن در آن رشد کرده و خیلی تغییر کرده. حتی اهل روستاهای دور افتاده دوره فئودالیسم، که ماشین را به چشم ندیده بودند، گوش به حرفتان نمیدهند. امروز فرهنگ شهری همه جا رشد کرده. این فرهنگ و این نوع حرف ها فقط به درد حجره مساجد میخورد. برای طلاب خوب است، نه جامعه کردستان. جامعه کردستان از شما عبور کرده است! به اعتبار تاریخ گذشته کمونیسم در کردستان و حزب کمونیست و کومله دوره ما، نمیتوانید شاگردی تان برای جلال طالبانی و عبدالله مهتدی را به رخ مردم بکشید و به آنها بفروشید! آن همه احترام برای عبدالله مهتدی که برنامه ترور ابراهیم علیزاده را کشید و عمر ایلخانی زاده آن را افشا کرده؟ خودتان به کرات در محافل گفتهاید که میخواستند اردوگاه را محاصره کنند. این شخص در هیچ کجا آبرو ندارد و حتی درون تشکیلات خودشان در مورد ترور کلی شاکی دارد. این همه احترام برای عبدالله مهتدی، برای رئیس جمهور کردستان عراق و این همه بد دهنی و بی تربیتی علیه ما و مخالفین سیاسی تان، به راستی باعث بیآبرویی بیشتر شما میشود. این مسیری است که انتخاب کردهاید، و من فکر نکنم از روی ناآگاهی باشد. اما مشخص است و ما از قبل میدانستیم! ظاهرا ظرفیت ضد کمونیستی، فالانژیستی و فاشیستی ای که عبدالله مهتدی پرچمدارش بود در جریان شما هواخواه دارد. متاسفانه معاون ابراهیم علیزاده هم این پرچم را بلند کرده.
بعلاوه من فکر نمیکنم ابراهیم علیزاده رهبر این جریان اینقدر از این جریانات و اقدامات معاون و دبیر خانه اش بی اطلاع باشد. این هم سنت جلال طالبانی است كه هر وقت دستور کشتار جایی را صادر میکرد خودش غیب میشد. به همدیگر حمله میکردند و قتل عام میکردند و بعد میگفتند “مام جلال اینجا نبود.“ هنوز به خاطر دارم زمانی که به دستور جمهوری اسلامی به مقر های ما در سال ۲۰۰۰ در کردستان عراق حمله کردند، به ما و حزب کمونیست کارگری عراق، بعداً مسئولین اتحادیه مهینی در پیامهایی كه به ما هم می رساندند، مدعی بودند “اگر مام جلال بود این کار را نمیکرد، مام جلال نبود، معاونش این کار را انجام داد.“ این سیاست دیگر کهنه شده و چندش آور است. جامعه کردستان از اینها عبور کرده.
آسو سهامی: وقت برنامه ما نمانده است اما هر دو نفر نمایندگان ابراهیم علیزاده ادعا میکنند کومله با اتکا به سنتهای خودش این دوران سخت را هم سپری میکند و برای اثبات به مقاطع دیگر کومله رجوع میکنند. لطفا كوتاه نظر شما در این مورد چیست و این روند چطور پیش خواهد رفت؟
خالد حاج محمدی: میشود روی این مسئله بحث زیادی کرد و ما در مقاطع مختلف در مورد این جریان و پایانش و سیاستهایی که اتخاذ کرده مواضع خود را بیان كرده ایم. البته در بخشهای قبلی صحبتهایم مقداری توضیح دادهام. گفتم کومله و حزب کمونیست ایران در تاریخ خود با چیزهایی تداعی میشد. اما کومله امروز با تمام شاخههایش - مشخصا كومه له ابراهیم علیزاده که امروز مورد گفتگوی ما بود - در تمام مقاطع مهم سیاسی در کنار ناسیونالیستهای كرد ایستاد، در کنار عبدالله مهتدی و بقیه ایستاد. کنگره ملی کُرد که ابراهیم علیزاده در آن شرکت کرد، بدون اینکه خطی مستقل پیش ببرد از كل این اقدام و این پدیده دفاع كرد. در کنار تمام جریانات ارتجاعی محلی به نام “کُردایتی“ ایستادند؛ جریانات اسلامی سنی، جریانات قومی و ناسیونالیستی، جریان بارزانی، پ کا کا، پژاک، پنجاه-شصت جریان ناسیونالیستی، و بخشا فاشیستی. در اتحاد احزاب کردستانی حضور داشتند. و همیشه سعی کردهاند مثل جناح چپ این جریانات با پرچم کومله و با پرچم دفاع از سوسیالیسم عرض اندام کنند. این سیاستها ربطی به تاریخ کمونیسم ندارد. سکوتشان در مقابل دولت اقلیم، در مورد زنکشی در آن جامعه و اجحافاتی که به کارگران و زحمتکشان روا داشته میشود. آرزوی اول و آخرشان “جنبش ناسیونالیسم کُرد“ است، که آنها به آن میگویند “جنبش کردستان“ اما در واقع جنبش ناسیونالیسم کرد است و این ها پایه اصلی وفادار به این جنبش بودند. طبیعتا با پرچم چپ، و ما در هر مقطعی درباره آن صحبت کردهایم. اما این تاریخ کمونیسم نیست. این تاریخ شاخهای از حزب کمونیست ایران بعد از جدایی ما است كه در تشكيل آن حزب سهیم بودند، وجود داشته، تاثیر گذار بوده و در مقطعی و بعد از جدایی کمونیسم کارگری، پرچم خودشان را برداشتهاند. پرچمدارشان عبدالله مهتدی بود. ظاهرا امروز متاسفانه این ها حتی از آن ذره چپروی، رفاه خواهی و عدالت خواهی عقبنشینی کردهاند. ظاهرا آن چیزی که حسن رحمان پناه و بقیه بحث میکنند و اطلاعیه رسمیشان، که به پای حزبشان نوشته میشود، مثل سندی، مثل اطلاعیه عبدالله مهتدی علیه ما در جواب به کشتار در صفوف خودشان، به عنوان بخشی از تاریخ خواهد ماند. همه این موارد نشان میدهد در جهت دیگری میروند. امیدوارم عدهای در درون صفوفشان قد علم کنند به اعتراض و بگویند “این درجه از فالانژیسم آبرو و حیثیتی برای ما در کردستان نخواهد گذاشت.“ مثل نیروی متمدن، چونکه این ها ربطی به کمونیسم ندارند.
بهر صورت چیزی که مد نظر ما بود این بود که فضایی که علیه مخالفین خود در حزبشان ایجاد کردند را سعی کردیم با فشار سیاسی خنثی کنیم و نگذاریم اتفاقات ناگوار را رقم بزنند. آن فشار را احساس کردند و به این خاطر است که عکس العمل نشان دادند. فشار ما و بقیه موثر بود و امیدوارم دست از این نوع حرکات و اعمال، که ظاهرا ظرفیت آن را دارند، بردارند، و امیدوارم این تهدیدات عملی نشود.