حداقل سطح دستمزد سال ۱۴۰۱ نیز به روال همیشگی با بالماسکه هر ساله جمهوری اسلامی تعیین گردید. بر کسی هم پوشیده نیست که در این رایزنی فصل تعیین حداقل دستمزدها، نمایندگان واقعی کارگران نه سهیم می شوند و نه دخیل هستند، برعکس.
رسانه های دولتی و حکومتی نیز با تیتر درشت به عناوین مختلف به جوانب مختلف این مسئله به غیر از واقعیت درونی آن و اوضاع جامعه پرداخته اند.
چندی قبل از این تعرض آشکار به سطح معیشت و زندگی طبقه کارگر هم شاهد هیاهوی حاکمیت در خصوص برنامه دولت برای حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، که توسط سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه اعلام شده بود، بودیم و در ادامه پروپاگاندای مبلغین و سخنگویان دولتی و حکومتی را دیدیم که میگفتند برنامه دولت در صورت حذف ارز ترجیحی پرداخت یارانه نقدی خواهد بود. ادعا کردند که کنترل امور را در دست دارند و به فکر معیشت مردم هستند. نقطه اوج نمایش حاکمیت برای تلاش در جهت کشیدن آخرین قطره خون طبقه کارگر و تضمین سود و کار ارزان را نه در سیاه نمائی این طرح ها بلکه با اعلام خبر حداقل سطح دستمزد می توان دید. خبر از این قرار است که "حداقل حقوق سال ۱۴۰۱ معادل پنج میلیون و ششصد هزار تومان تعیین شد" تازه اگر با در نظر گرفتن سطح وسیع اعتراضات به دستمزدهای معوقه، این سطح دستمزد هم پرداخت شود!
قبل از هر چیز باید پرسید چه کسی برای کالای نیروی کار که صاحب آن نیروی مولد و طبقه کارگر است قیمت تعیین کرده؟ مثلا کدام جمع یا رهبر از کارگران، معلمان، بازنشستگان و پرستاران و ... که امروز در اکثریت قریب به اتفاق شهرهای ایران و در خیابانها به سطح معیشت معترض هستند در این تعیین سطح دستمزد دخیل بوده اند؟ بازی با این قیمت ها و اعداد را در آخر هر سال از طرف حاکمیت شاهد هستیم باید صاحب کالا یا خریدار آن تعیین کند؟ اگر برای بورژوازی فرمول تعیین نرخ کالاها در دنیای سرمایه به عهده صاحب کارخانه و کمپانی و ... تا دولت حامی آنهاست، پس بدون شک در همان حال تعیین نرخ نیروی کار هم باید به عهده صاحب آن یعنی کارگر و طبقه اش باشد و هیچ ارگان یا نهادی صلاحیت تعیین مقدار آن را بدون حضور و رای و توافق کارگران ندارد و هر نوع تعیین نرخی در این خصوص و بدون دخالت نیروی کار پوچ، بی معنی و مضحک است.
حاکمیت با حذف کارگران و مزد بگیران از این پروسه در واقع سطح دستمزد سال ۱۴۰۱ را اعلام نکرده اند بلکه سطح تعرض و حمله به معیشت و زندگی میلیونها کارگر و مزد بگیر جامعه را تعیین نمودند. جمهوری اسلامی در واقع میخواهد به زندگی در زیر خط مرگ رسمیت ببخشد.
این اعلان جنگی تمام عیار به طبقه ای است که همین امروز برای مطالبات معیشتی، رفاهی، امنیت، آزادی اعتراضاتش را روی زمین سفت و تمام قد، در برابر حاکمیت سازمان داده و صف آرائی کرده است. این سطح اعلام تعرض عریان طبقه سرمایه دار و دستگاه حکومتی، در تقابل با تمام مطالبات، خواست، و دورنمای کارگران ایران است با این خیال خام که اعتراضات و مطالبات طبقه کارگر را تنزل داده و به اصطلاح مهر حکم حکومتی را بر خاموش کردن صدای مطالبه گری امروز اعتراضات وسیع و گسترده طبقه کارگر ایران بزنند.
اما واقعیت این است که امروز جامعه ایران چیز دیگری در دستور دارد و دستخوش تحولات و سنگربندی های جدی و بنیادیتری است. مطالبه کارگر و معلم و بازنشسته، پرستار و اتوبوسرانان و ..... در آن جامعه نه چانه زنی و گدایی کمی بالا پائین شدن حقوق زیر خط فقر و زیر خط مرگ در آن جامعه یا مطالبه حذف نشدن ارزهای چندرغاز دولت یا گدائی کوپن و یارانه نیست، این جنبش با مطالبات بنیادینی پا به عرصه مبارزه گذاشته که حاکمیت نه تاب و توان سرکوب و خفه کردن آن را دارد نه می تواند جواب اقتصادی و سیاسی به آن بدهد.
حاکمیت با اعتراضات وسیع و فراگیر جنبشهای درونی طبقه کارگری روبروست که نه فقط برای تغییر وضعیت دستمزد بلکه برای تعیین بالاترین سطح رفاه، معیشت، بهداشت، آموزش، امنیت، آسایش، آزادی و در کل تعیین نوع زندگی و حکومت آتی خود و تعیین سرنوشت خود با توسل به قدرت طبقاتی شان روبرو است و تعرض مستأصل امروز حاکمیت هم مهملگوئی و هذیان دم مرگی برای پیدا کردن سوی امیدی برای بقا بیش نیست.
تلاش دائمی حاکمیت در ممانعت از تشکیل هر تشکل و سازمان و .... ، ممانعت اش در متحد شدن بخش های مختلف کارگری و نهایتا سیاست حذف کارگران و نمایندگان واقعی شان، و نه جیره مواجب بگیران حکومتی، از تعیین سطح دستمزد، تلاشی برای شکست قدرت و اراده جمعی کارگران و خاموش نگاه داشتن یک طبقه چند میلیونی است. سیاست و حربه ای که مدتها است کارایی خود را از دست داده است.
برعکس مبارزه پیگیر و هر روزه طبقه کارگر با اتکا به جمع ها و اتحادها و خرد جمعی و شوراهای خود، از شمال تا جنوب و مرکز و شرق و غرب ایران نشان از صف متحد و قدرتمندی است که برای تغییرات بنیادی خیز برداشته و سر سازش با این نظام و سیاست های ریاضت و اقناع به مرگ و فقر و رنج و سیه روزی خود و خانواده شان ندارد و نخواهد پذیرفت، مبارزه و مطالباتی که جمهوری اسلامی نه می خواهد و نه می تواند جوابی برای آن داشته باشد و توان سرکوب این جنبش میلیونی را نداشته و ندارد.
اگر جمهوری اسلامی فصل تعیین دستمزد را با نمایش مضحک همیشگی و بدون حضور کارگران و با "اعلام جنگ به طبقه کارگر و به بخش اعظم مردمی که با فقر دست و پنجه نرم میکنند، به پایان رساند، از طرف دیگر فصل تعیین تکلیف با سرنوشت و نوع حاکمیت مرتجع اش بوسیله طبقه کارگر و بدون اجازه خودش در حال رقم خوردن است. این لشکر عظیم توده ای که برای دست یافتن به آزادی و رفاه به میدان آمده و زمین را زیر پای حاکمیت به لرزه در آورده است، این جنبش توده ای برای ساختن یک دنیای انسانی و برابر میرود که موانع رسیدن به آرزوها و امال انسانی خود را از سر راه بردارد!