افزایش نیروهای نظامی در مرزهای اوکراین، تنش ها در این منطقه را شدت بخشیده است. در حالیکه روسیه نیروهای خود را به مرز اوکراین و بلاروس کشیده است، متقابلا آمریکا و ناتو، جنگ افزارها و سلاح و مهمات را به اوکراین و کشورهای هم جوار آن، در جنوب و غرب، گسیل داده اند. از طرفی روسیه در میدیای رسمی خود از خطر حمله اوکراین و ناتو به روسیه ابراز نگرانی می کند و از طرف دیگر آمریکا و شرکا و میدیای رسمی غرب، دم از "خطر اشغال اوکراین"، نیاز کمک به اوکراین در مقابل حمله نظامی روسیه به اوکراین و "خطر" چنین حمله ای برای کل دنیا می زنند. هر دو طرف، دیگری را به بهانه جویی برای گسترش نفوذ خود "متهم می کنند"، برای هم خط و نشان می کشند و بر طبل تبلیغات جنگی میکوبند.
علیرغم تنش و حضور و گسیل نیروهای نظامی و مانورهایی که طرفین انجام میدهند، که می تواند جنگی ناخواسته را محتمل کند، اما تمامی شواهد و علائم حاضر، حاکی از این است که هیچکدام از طرفین و مهمتر از آن دول اروپایی خواهان بروز چنین جنگی نیستند. این تنش و تبلیغات جنگی بر خلاف ادعای امریکا و دستگاه تبلیغاتی آن نه فاع از اوکراین و "تمامیت ارضی" آن، نه وجود ناسیونالیسم فاشیستی و فساد رایج در اوکراین، نه "دفاع از دمکراسی" و نه خواست های واقعی مردم در اوکراین و ... نبوده و نیست. این نزاع زاده شده دو طرف بر سر مسائل و معضلات دیگر در شرایط معین دنیای چند قطبی امروز است.
روسیه با در نظر گرفتن تنش های درونی و مشکلات هیئت حاکمه آمریکا، بخصوص با توجه به موقعیت نظامی رو به افول آمریکا پس از خروج از افغانستان، شرایط را برای امتیازگیری از آمریکا مناسب دیده است و مشخصا خواست دیرینه خود در محدود کردن نفوذ ناتو در شرق اروپا را دنبال می کند. کاخ سفید از طرف دیگر با این تنش و دامن زدن به فضای جنگی، خواهان کشاندن اروپا و دیگر متحدین سنتی خود برای رسمیت دادن به نقش ژاندارمی بین المللی خود و بهبود موقعیت لطمه خورده خود در غرب است.
در میان قطب های دیگر، چین خواهان انزوای بیشتر آمریکا و کاهش نظامی آن است. مستقل از بریتانیا که نه تنها سابقه، بلکه بنا به موقعیت فعلی هیئت حاکمه آن بیشتر به نزدیکی با آمریکا تمایل دارد، اما اتحادیه اروپا، در مقابل هرگونه جنگی به شدت مقاومت می کند و این را رسما اعلام کرده اند. تحمیل جنگ به دول اروپایی، آنهم در درون اروپا، جنگی که پایان آن معلوم نیست به راحتی تحمیل حمله به عراق و افغانستان نیست و دول اروپایی به آن تن نخواهند داد. عدم استقبال دول اروپایی از این فضای جنگی، تلاش برای آرام کردن اوضاع، پی کشیدن راههای سیاسی برای تخفیف تنش همه و همه حاکی از این مقاومت در برابر ماجراجویی نظامی امریکا در اروپا است. ارسال کمکهای نظامی ناچیز به اوکراین که برای جنگی یکروزه هم کافی نیست، اساسا برای خالی نبودن عریضه است. ایده اروپای واحد با تاکید بر تضمین جلوگیری از جنگ در این منطقه به مردم فروخته شده بود و بروز جنگ میتواند اساس این اتحاد را با بحران های سیاسی مواجه کند. تعیین سیاست نظامی اتحادیه اروپا به معنای قبول آن سیاست از جانب نه اکثریت بلکه تمامی کشورهای این اتحادیه و تصمیم اشتراکی همگی شان است و در حال حاضر چنین توافقی برای درگیری نظامی آنهم در دل اروپا وجود ندارد. و بالاخره، میزان پیشروی چه روسیه و چه آمریکا مسلما بر درجه نفوذ هریک در میان کشورهای مرتبط و حوزه خودشان تاثیرات مضاعفی را برای دوره طولانی تری بدنبال خواهد داشت.
به این ترتیب، گرچه در واقع نه روسیه و نه آمریکا خواهان جنگ میان خود نیستند، اما بوجود آوردن و دامن زدن به این فضای جنگی، برای هردو طرف منافعی را در بر دارد. هم بایدن و هم پوتین، بمراتب نیازمند پاسخگویی به موقعیت خود و معضلات و بحران های درونی خود، بالاخص در دوره پس از کرونا و تورم رو به افزایش و مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی کشورهای خود هستند. هر دو تلاش دارند با این فضای جنگی، با جار و جنجال و هیاهو حول "پیروزی" و تحمیل "عقب نشانی" به رقیب، موقعیت خود را در مقابل مردم معترض هم آمریکا و هم روسیه تقویت کنند. اما نه مردم آمریکا و نه مردم روسیه به گواه میدیای حاکم، اینبار به این تلاش، نه وقعی گذاشته و نه بر میزان مقبولیت پوتین یا بایدن تاثیری داشته است. پوچی ترساندن مردم در غرب از "غول" روسیه و یا خواست "نابودی روسیه" توسط آمریکا مدت هاست که دیگر قادر به بسیج افکار عمومی نبوده و همه جا به سخره گرفته می شود.
امروز بیش از گذشته معلوم است که این نزاع تنها بهانه ای در رقابت های وسیع تر میان قطب های جهانی است. بوجود آوردن بحران پشت بحران برای منحرف کردن اذهان جامعه از معضلات پایه ای در درون این کشورها و ناتوانی بورژوازی حاکم در تمام این کشورها از پاسخگویی و ارائه راه حل های اساسی و با ثبات در مقابل شرایط وخیم اقتصادی و اجتماعی در دنیای واقعی این مردم می باشند. امروز دیگر همه می دانند که نه پیشروی آمریکا و نه روسیه و نه هیچک از قطب های جهانی، با هر علم و کتلی و با هر ادعا و هیاهویی، بهبودی برای مردم را بدنبال نخواهد داشت و برعکس بر معضلات اقتصادی و سیاسی می افزاید و همین امر، همین خودآگاهی جامعه بشری است که دنیای امروز را با دوره های پیش متفاوت کرده است.
ارتجاع حاکم در تمامی این قطب ها، از اروپا تا چین، از روسیه تا آمریکا، امروز بی راه حل تر از همیشه، در مقابل مردمی که کل این دستگاه های حاکم و سیاستمداران آنرا بی اعتبارتر از همیشه می بینند، پشت به دیوار ایستاده اند. نمایش جنگ افزارها و سلاح های کشتار دستجمعی و مانورهای نظامی، نه پاسخگو بلکه خود نشان از تناقض بیش از پیش نظام حاکم به زندگی و خواست های مردم دنیای امروز است.