علیه نمایش سالانه دستمزدها!
برای اتحاد و  مبارزه سراسری طبقه کارگر بر سر دستمزد

دستمزد کارگران چقدر باید باشد و  کدام مرجع از صلاحیت تعیین آن برخوردار است؟ بدون تردید این سوال داغترین خبر دنیای اقتصاد و سیاست در جوامعی است که درب تولید و سازندگی بر گرده طبقه کارگر و بر پاشنه کار مزدی میچرخد. آنجا که زور کارگر بیشتر میرسد، آنجا که آزادی تشکل، آزادی اعتصاب، نمایندگی، مذاکرات و اعمال اراده کوچکترین نشانی از حقیقت برخود دارد؛ موضوعیت این سوالات نیازی به استدلال ندارد. کارگران چه فردی، چه خانوادگی، چه در اتحادیه و چه در انواع تشکل، و به اشکال مختلف در تلاش برای دستیابی به حقوق بیشتر شریک میشوند.
در ایران خبری از تشکل و حق و حقوق و اراده کارگری نیست. فصل دستمزدها مجرای بزرگترین بسیج طبقه حاکم، مجرای هجوم حشرات خانه کارگر علیه توقعات، افق و اعتراض صف کارگری  جامعه است.   جفنگ و شانتاژ از سر تا پای این نمایش مسخره میبارد. شکل گیری یک جنبش قدرتمند و سراسری بر سر دستمزدها یک امر فوری در زندگی طبقه کارگر در ایران است، و خواه ناخواه با تعیین تکلیف با نمایش سالانه دولتی گره خورده است. هر جا، همه جا  و هر فرصت را در دفاع و در خدمت اتحاد و انسجام طبقاتی کارگران نباید از دست داد.

اول: تشریفات  خانه کارگر جمهوری اسلامی و خیمه شب بازی نمایندگی کارگری در شورایعالی دستمزد بغایت دست ساز، مسخره و توهین مستقیم به شعور کارگران جامعه است. مصوبات و توافقات  این "نمایندگان" از هیچ گونه اعتباری برخوردار نیست. زد و بندهای دستمزدی حضرات هرگز  نقطه پایان مبارزات سالانه بر سر دستمزدها نبوده است. 

دوم: حجم عظیم تولیدات فکری، مورد استعمال و خدمات ننگین فصل دستمزد دولتی تمرکز بر سر خط فقر  است. در مقابل، این  مهمترین و اساسی ترین فرصت پایان دادن به این لکه ننگ زبان، فرهنگ و ادبیات سیاسی-کارگری در ایران  است. حجم عظیم تبلیغات و تلقین مقامات و کارفرمایان و کارچاق کن های رسانه ای سرمایه در نقره داغ خط فقر با دستمزد کارگران،  در تخطئه و پس راندن توقعات طبقه کارگر غیر قابل انکار است.   

سوم: تمام خاصیت، تمام هنر، تمام کارآیی و مشروعیت کذایی سیرک سالانه دستمزدها در "دزدکی" بودن آن است. مربوط به کارگران است، اما فرسنگها از دسترس کارگران دور است. "نماینده" کارگران است، اما نه به رای، نه به تایید، نه به پاسخ گویی متعهد نیست. هنر عالیه این "نمایندگان" خبرهای دست اول از مقاصد و تصمیمات و لایحه در دست دولت و مجلس و قوه قضائیه است که میتواند اوضاع را بدتر از نتایج بد کثافتکاری خود این حضرات کند. همین و بس! پول خرد تو جیبی حضرات برای اینست که کارگران را بترسانند، که کارگران بسوزند و بسازند،  چرا که  در این ملکوت مبارک هنوز رنگ بالاتری از سیاهی هم هست!! 

سر تا پای خیمه شب بازی تعیین دستمزدها بر ابن استوار است که کارگران بطور مستقل امکان تشکل ندارند، اجازه ندارند جمع شوند، دخالت کنند، اجازه ندارند تصمیم بگیرند. برای ما، در مقابل دخالت مستقیم توده کارگر هسته اصلی مساله دستمزدها، و مساله محوری شکل گیری یک جنبش قابل اتکا دستمزدها در ایران  است. در نمایش فصل دستمزدها نباید شریک شد. مسابقه بر سر اعداد، شرط و شروط برای کارگزاران ضد کارگر هرگز راه به جایی نمیبرد.   باید این نمایش را افشا و رسوا کرد. هر جا بحث بر سر دستمزد و کارگران است باید آگاهانه و نقشه مند و پر حرارت  اثرات و سموم این نمایش را  زدود. از پس هر تحرک در زمینه دستمزدها باید طبقه ما مهمتر از هر چیز بر دخالت مستقیم و متشکل خود پای بکوبد. حرف حساب ما اینست که بساط "دلسوزان" و نمایندگان خود خوانده پیش کش،  کارگر آزاد و کارگر در تشکیلات مستقل بهترین و شایسته ترین مدافع منافع خود است.   
 
بسوی یک جنبش رادیکال سراسری دستمزد

در زمینه دستمزدها باید زمین بازی را عوض کرد. تلاشهای تاکنونی، با همه نقد آتشین و با همه عواقب سنگین زندان و سرکوب برای فعالین و تشکل های کارگری گویای این است که حک و اصلاح در  چهارچوب جاری تعیین سالانه دولتی دستمزد بجایی نمیرسد. کسی بدقت و جزئیات از پیش نمیتواند بداند مشخصات یک جنبش رادیکال دستمزد چگونه خواهد شد. این مشخصات را نیروی واقعی و کشمکش ها رقم خواهد زد. این جزئیات برای شروع این جنبش ضروری نیست و مهمتر اینکه مبارزات اخیر طبقه ما در ایران از هفت تپه تا معلمان  و بازنشستگان سرنخ های لازم را بدست داده اند.   
پاسخ رادیکال طبقاتی کارگران  در مقابل نمایش ضد کارگری دولت، در خطوط اصلی خود،  یک جنبش سراسری دستمزد  است که بسیج و دخالت مستقیم خود کارگران هسته مرکزی آنرا تشکیل میدهد:
اولا: مجامع عمومی کارگری در مراکز تولیدی و در هر نهاد و سندیکا  کیفرخواست خود علیه دستمزدهای موجود را مورد بحث قرار داده و تصمیم میگیرند با این مصوبه چه خواهند کرد.  هر کارگر باید بلندگوی فعال انتقال اراده جمعی همکاران خود باشد. این مجامع، کوچک و بزرگ آزادانه و تنها به حکم اراده کارگران بر پا میشود. در این زمینه دو محور اصلی از اهمیت ویژه برخوردار است:
  • کارگران  مراکز اصلی تولیدی باید مستقیما  به  عرصه کشمکش دستمزدها "کشانده شوند"، هر درجه از  غیبت تا کنونی را نباید پذیرفت، تمام ظرفیت جنبش کارگری را برای یافتن بهترین راه چاره بسیج کرد تا صنایع نفت و خود رو و امثال آن ستون فقرات جنبش دستمزد گردند.  
  • محلات باید یک پای ثابت و مهم جنبش دستمزدها عرض اندام کند. چرا که زنان و اعضای خانواده کارگری، بخش بیکار طبقه و بعلاوه کارگران در عرصه های مختلف امکان شرکت در این عرصه را می یابند.
ثانیا: این مجامع باید محل تصفیه حساب سخت و خونسرد کارگران با نمایش نخ نمای دستمزدها باشد. هیچ گونه توهم نباید از تجربه زنده و دردناک طبقه ما جان سالم بدر ببرد. باید  هر گونه مصوبه دستمزد حاصل مذاکرات را از پیش بی اعتبار اعلام کرد، به این دلیل ساده که ارزش و نتیجه عملی هر مصوبه ای، گیریم هر چقدر که باشد بدون دخالت مستقیم کارگران پوچ است.
ثالثا: باید اعلام کرد مصوبه دستمزد پایان کار دستمزدها نیست. این تازه آغاز کار جنبش دستمزدها در میان کارگران است.  مصوبه دولتی دستمزدها را نباید پذیرفت. چرا کارگران باید برای تغییر مصوبه  دشمنان خود تا  سال بعد بسوزند و بسازند؟  

موج پر شکوه اعتراضات سراسری معلمان، بازنشستگان و بخش های دیگر فرصت تاریخی کم نظیری را ایجاد کرده است که همه سندیکاها، انجمن های صنفی، کانون های صنفی و سایر تشکل های کارگری با ابتکارات دستمزدی خود پایه های   یک جنبش سراسری دستمزدها که شایسته طبقه کارگر در ایران است را بنیان بگذارند.     

***
 
دستمزدها فقط یک "رقم" نیست

کارگزاران نمایش دولتی دستمزدها همه کشمکش را به معیشت پایه خانواده کارگری، خط فقر و از آنجا به یک رقم دلخواه که با صرفه باشد، نزول میدهند؛ سپس حول این رقم بازار گرمی میکنند، حرف دهان یکدیگر میگذارند و زیر بغل هم را میگیرند. 
تماشایی است که رقم دستمزدها برای همه نان و آب میشود جز خود کارگران! انواع مراجع برای محاسبه، برای کم و زیاد آن حقوق کلان میگیرند، این رقمی است که منت آن بر سر کارگر جامعه تمامی ندارد، این رقمی است که فقط  ذکر آن، تا چه رسد به اجرای عملی آن با انواع شانتاژ و تاوان آوار  گرانی و تورم و بیکاری را بر سر  کارگر خراب میکند، این رقمی است که مثل خوره از جیب و از توقعات و از سلامتی و از عمر کارگر به تحلیل میبرد... این رقمی است که اصلا قرار نیست پرداخت شود، تضمینی برای آن نیست و هر چه که این رقم "چرب تر" باشد دست کارفرما در نپرداختن آن بازتر میشود، و دست آخر خود این رقم میتواند مایه اختلاف در میان صفوف کارگران گردد.

راستی، دستمزد کارگران چقدر باید باشد؟ مبنای محاسبه آن چه باید باشد؟ همه طرفین و  از جمله کارفرمایان از لزوم افزایش آن میگویند ولی دم از واقع گرایی میزنند. این سوالات نمیتواند جواب منطقی و سر راستی داشته باشد.  این مشغله را از دشمنان کارگر در جامعه نباید قبول کرد. بجای آن توقع کارگری را باید نشاند. رقم دستمزد کارگران باید  بالاترین استاندارد رفاهی جامعه، یعنی سهمی از آنچه تولید دست خود کارگر است را تامین کند. اگر بحث بر سر رقم است، دستمزد کارگر در جامعه نباید از دریافتی وزیر کار کمتر باشد. بطوریکه اگر زمانی وزیر کار مجبور شود از راه شرافتمند کارگری زندگی خود را تامین کند به فلاکت و دربدری و بی پناهی نیافتد.  همینقدر از جزئیات میتواند برای شروع چانه زدن بر  اساس  بیشترین اتحاد در صفوف کارگری کافی باشد.  
دستمزدها یک رقم نیست. قبل از آنکه  در مذاکرات و چانه زدن مقرر شود، دستمزدها یک توازن قوا است، تشکل و انسجام صفوف کارگری، آمادگی دفاع از خود در کشمکش با دولت  و سرمایه داران است که حرف آخر را میزند.  

***
 
خانه کارگر و لولو خورخوره "دستمزد منطقه ای"

نمایش فصل دستمزدها در جمهوری اسلامی به اندازه کافی مسخره هست که کارگزاران خانه کارگر و اخوی های "نمایندگان" کارگری در شورای عالی کذایی را از شلنگ تخته حول "دستمزد منطقه ای" معاف کند.  ظاهرا اگر بوی تعفن دستمزد دستپخت حضرات دنیا را فرا گرفته است، اگر با هیچ طریق سر و ته دستمزد و معیشت با  تورم و گرانی سیری ناپذیر دولتی بهم نمیرسد؛ حداقل جماعت کارگر باید به روده درازی حکیمانه خانه کارگر دل خوش کنند که بلای "دستمزد منطقه ای" را از بام دستمزدها دور نگه داشته اند!
شوخی به کنار، در هردنبیل ملوک الطوایفی دستمزدی در ایران، خانه کارگر در حماسه سازی از خود و نظام متبوع شاید بهتر باشد کمی فروتنی را رعایت کند. دیوار کارگر در ایران هر چقدر هم کوتاه باشد، این درجه از فخر فروشی از جانب خانه کارگر مجاز نیست.  در مملکتی که نفس پرداخت دستمزد پا در هوا است، مملکتی که ارزش واقعی دستمزدها با گرانی و تورم جز الله بختکی از منطق دیگری تبعیت نمیکند، مملکتی که دست کم نود درصد از کارگران مشمول قانون کار نیستند، مملکتی که  وزارت کار آن رسما اداره بازرسی خود را کان لم یکن و کارگران را در آغوش مهر سودپرستی کارفرما به امان خدا رها  کرده؛ مملکتی که خانه کارگر از ستونهای تحمیل این شرایط است؛ هیاهو بر سر "دستمزد منطقه ای" مسخره ترین  سنگری  است که میشود در بحبوحه دستمزد حواس کارگران را از اصل موضوع پرت کرد.

"مزد منطقه ای" یک سیاست ضد کارگری است، مزد منطقه ای تفاوت های حاشیه ای و من درآوردی در نقاط مختلف ایران را مبنای اختلاف میان کارگران قرار میدهد که دستمزد کل کارگران را از این که هست هم کمتر رقم بزند. باید جلوی این سیاست های سرمایه در ایران هوشیار بود و ایستاد. این کار قبل از هر چیز در آزادی تشکل کارگران و آزادی آنها از چنگال کل دستگاه بی حقوقی و سرکوب کارگری است که خانه کارگر بدنه اصلی آن را تشکیل میدهد.
 
***
 
 دستمزدها و چهره پنهان زنانه آن

دستمزدها در ایران بر یک واقعیت ناگسستنی زنانه متکی است. اما چهره زنانه دستمزدها پنهان است و انکار میشود. دستمزد در ایران همانقدر که با تامین زندگی یک خانواده کارگری دور و بیگانه است، بدون فرض یک زن در این خانواده و بدون کار عظیم مجانی زن، حتی در همان محدوده کوچک نیز جوابگوی نیاز بدیهی و پایه  نخواهد بود. دستمزدها نسخه و فرمان اسارت زن خانواده کارگری در چنگال کاری سنگین و فرساینده و تمام نشدنی است. دستمزدها در بیان پولی خود  ارزش زن، نقش و جایگاه او در خانواده کارگری به موقعیت خدمتکار بی اجر و مواجب و درجه چندم نزول میدهد. سالهای سال است  بعلاوه، بخش مهم زنان خانواده کارگری در کار خانگی و در مراکز تولیدی در تامین معیشت خانواده مستقیما شریک هستند و با بهره کشی و تبعیض های گسترده و وحشیانه علیه کار زنان در بازار کار در عرصه دستمزدها تاوان سنگینی را به دلیل جنسیت و زن بودن خود متحمل میگردند. عواقب و نتایج این تبعیض طبعا  بر دوش همه طبقه کارگر سنگینی میکند.
مراسم نمایش مذاکرات رسمی دستمزدها در ایران اساسا بدور از دخالت مستقیم کارگران سازمان یافته است. تا آنجا که به مکانیسم و روشهای معمول مبارزاتی جاری کارگری نیز مربوط میشود جای اعتراض زنان و اعتراض از زاویه "زنانه"، بخصوص در عرصه دستمزدها (و نه در عرصه های دیگر نیز) بطرز محسوس و غیر قابل اغماض خالی است. اعتراض و ادعانامه طبقه کارگر بدون چهره زنانه آن ضعیف، الکن و سترون میماند. ارزشهای اسلامی و مردسالارانه ایرانی، چشم انداز بازار کار خانگی و عرصه خدمات برای زنان توجه و چاره جویی گسترده و فوری جنبش کارگری و کمونیستی را ضروری میسازد.
اعتصاب معنچیان کرمان و شرکت فعال زنان معدنچی، شرکت پر جوشش زنان در اعتراضات معلمان و بازنشستگان الگوهای با ارزش از آینده  امیدبخش جنبش کارگری در ایران بود که نمیتواند و نمیخواهد از شور و درایت و قدرت صف زنانه خود غافل بماند. مجامع عمومی کارگری و بعلاوه در عرصه محلات کارگری دخالت مستقیم زنان خانواده  کارگری را در کارکرد خود مفروض دارد.

***
 
از اعتراضات معلمان تا مبارزات قدرتمند سراسری بر سر دستمزدها

چوبدستی "قانون" و "انجمن" و "صنف"

فراخوان  تازه ای از شورای سراسری متشکل از کانونهای صنفی معلمان بسیج اعتراض همزمان معلمان در 400 شهر و در پیگیری مطالبات بر حق دستمزدی آنها (در قالب اجرای قانون همسان سازی) را در دستور قرار میدهد.
متن این فراخوان نفس را در سینه حبس میکند، غرور آفرین  است. اهمیت این فراخوان نه در عبارات، کلمات و گفته های آن بلکه در لابلای سطور نهفته است. تا آنجا که به دولت و دوایر امنیتی مربوط باشد قرار بود "کانون های صنفی"  اعتراض و مطالبات معلمان و همه بخش های طبقه کارگر را مهار بزند، محافظه کاری را رواج بدهد، سر بدواند، ادعا و حق طلبی را با مظلوم نمایی و ناخن جویدن جایگزین کند. آنچه که در مقابل چشمان ما در اعتراضات سراسری معلمان در جریان است، آن خیز دیگری که فراخوان جدید پیش روی خود قرار میدهد بخش ناچیزی از دنیای با شکوه اعتراض نهفته در دل این بخش از طبقه ما است که از حصار  محدودیت‌های "قانون"، "کانون" و "صنف" به بیرون می‌جهد.

هیچ کس حق ندارد مخاطرات سر راه اعتراض معلمان را دست کم بگیرد، هیچ کس حق ندارد در مقابل سایه مخوف "قانون" شانه بالا بیاندازد، هیچ کس حق ندارد بسادگی از کنار کوچه پس کوچه های "کانون" و "صنف" بگذرد؛ اما بمراتب بیشتر از هر چیز دیگر کور خوانده است کسی که تعلق و وفاداری و جانبداری طبقاتی کارگری در آن جامعه را دست کم بگیرد.  فراخوان جدید معلمان بدهی تسلی خاطر برای شیفتگان حاشیه یک صنف نیکوکار را یدک نمیکشد. اما این فراخوان دولت و دستگاه قانون گذار را به هماورد میطلبد. چلنج میکند. این اجتماع مواخذه دولت و مجلس را در دستور دارد و نه در چهارچوب قانون، بلکه لگد به ذات  اطاعت و فرودستی شهروندان جامعه است. فراخوان معلمان بر متن نمونه اعتراضات همین یک هفته قبل، با تکیه به ماسبق یاران هنوز در زندان و با تهدید مستقیم و عریان نیروهای سرکوبگر  ادعا نامه و پلاتفرم یک رگه اصلی از طبقه کارگر و از مولفه های تولید و سازندگی در جامعه است. در یک جامعه متعارف با این نیرو، با این پرچم و با این ادعانامه احزاب تشکیل میشود، در گستره جامعه عضوگیری میشود، پارلمان و دولت و روندها و صف بندی نیروهای اجتماعی متحول میگردد.

تا همین جا معلمان در تجربه های عملی گرانبها جنبش حق طلبی مردم زحمتکش را گامهای بلند به جلو سوق داده اند.  امروز بر فراز سنگرها و دستاوردهای معلمان انتظار مطالبات اثباتی و مشترک بیش از همیشه در دسترس است. چه چیزی مانع است که با سودای معلمان در سر، امروز خواستهای فراگیر از نوع افزایش دستمزدها نیروی اعتراضی کارگران، پرستاران، بازنشستگان، بیکاران، زنان بیغوله های قالی بافی، همه و همه را نه فقط در بیانیه های همبستگی، بلکه دقیقا در روی زمین سفت مبارزه واقعی بهم گره بزند؟   

در تجربه معلمان مبارزه اقتصادی طبقه کارگر از زیر بار چهارچوب  "انجمنی" و "صنفی" به بیرون خیز برمیدارد، مشت بر سینه میکوبد و برای پیروزی های بزرگ نیرو جمع میکند.
امروز همه چشم دوخته اند تا گامهای تا کنونی با گامهای بزرگ در مسیر سازمان، سازمان، باز هم سازمان یابی راه به جلو باز کند. شبکه گسترده از انواع تشکل ها برای همکاری، تعاون، صندوقها  و همیاری میان صغیر و کبیر مردم کارگر و زحمتکش  شکل بگیرد. انجمن و صنف جای خود را آنچنان که بایست و  شایسته است،  به سازمان، ادامه کاری، اهداف روشن، حق عضویت، تعصب و رفاقت و جانبداری طبقاتی کارگری بدهد.  باید آستین بالا زد، جلو افتاد؛ چه کسی بهتر، چه کسی آماده تر از معلمان؟

۲۰ دیماه ۱۴۰۰