بلاخره دیروز بوریسن جانسون نخستوزیر بریتانیا در جلسه پرسش و پاسخ پارلمان این كشور به جرم زیرپا گذاشتن قوانین و محدودیتهای دوران قرنطینه در یك میهمانی در دفتر رسمی نخستوزیری، زیر فشار افكار عمومی مجبور به عذرخواهی شد و همراه با خود مشروعیت حزب محافظهكار و اتوریته سیاسی دمكراسی پارلمانی در انگلستان را بیش از پیش خدشهدار كرد. جانسون علاوه بر لیستی طویل از دروغها و كلاهبرداریها كه در طی مدت زمان نخست وزیریاش تاكنون به ثبت رسیده است اما بیش از هر چیز گویای ظرفیت خوار حزب محافطهكار و علیالخصوص بیپاسخی دولت انگلیس به توقعات اقتصادی و رفاهی میلیونها شهروند بوده است.
پربیراهه نیست كه حتی «هاردكور»های حزب محافظهكار و رسانههای دست راستی كمكم از وی فاصله میگیرند و در صدد تنظیم لایحه سلب صلاحیت وی از مقام نخستوزیری به كمسیون مجلس هستند. خودشان هم میدانند كه حمایت از جانسون بیش از این میسر نیست و مهمتر از همه، میتواند بازی بورژوازی انگلیس با آتش خشم بیكران محرومان از كل ساختار دمكراسی پارلمانی باشد. جانسون به اندازه كافی بنیادهای سیاسی و اخلاقی دمكراسی پارلمانی و مقدسات آن را نزد شهروند انگلیسی زیر سوال برده و از اعتبار ساقط كرده است. هشدار رسانههای طرفدار سیستم گویای این واقعیت «خطیر» است كه پدیده جانسون برای پاسداری از ساختار در مقابل شهروندان، كاركردش را از دست داده است و ادامه آن میتواند چاشنی دامنزدن به یك رادیكالیسم چپ و ساختارشكن در خارج از محدوده پارلمان باشد. رادیكالیسمی كه دیگر هیچ بدهكاری به مقدسات دمكراسی پارلمانی و احزاب اصلی آن ندارد.
اگر تونی بلر «قهرمان» بورژوازی بریتانیا در حمله نظامی به عراق و كشتار و آوارگی میلیونها انسان بود و همین چندی پیش نشان «شوالیه» را از ملكه انگلستان به نمایندگی از دولت و كل جناحهای حاكمیت دریافت كرد، اما جانسون ظاهرا قربانی بارگاه مقدسات این بورژوازی است. اگر بلر در افكار عمومی مردم بریتانیا یك جنایتكار جنگی، مهره سوخته ساختار و سمبل شكست محسوب میشود، جانسون اما نماد شارلاتانیسم، خواری و به سخره گرفتن هر آنچه است كه بویی از شهرنشینی برده باشد. این موقعیت متزلزل هیٸت حاكمه انگلیس و هر دو حزب اصلی آن یعنی حزب محافظهكار و حزب لیبر در برابر شهروندانشان میباشد كه اینبار در آیینه به شكل تصویر دلقكی پكر به نام جانسون، امید واهی به احیای گذشته و مهرههای سوخته ساختار مانند تونی بلر و مقدسات خود دارد.
بدون شك موقعیت داغان جانسون بازتاب موقعیت مستاصل حاكمیت دمكراسی پارلمانی و احزاب آن در بریتانیا است. جانسون همچون غده عفونی ترامپ محصول یك ایستگاه مشخص در كاركرد دمكراسی غربی یعنی بنبست الگوی حاكمیت دمكراسی پارلمانی بعد از جنگ سرد است. عدم اعتماد شهروندان به كاركرد دولت، به احزاب اصلی و ساختار حاكمیت دمكراسی پارلمانی در غرب، دستمایه عروج كوتاهمدت دلقكترین و پستترین مهرههای راست افراطی مانند ترامپها، جانسونها و لوپنها در حاشیه ساختار شد. امروز دیگر پته چنین شارلاتانهایی روی آب است. دمكراسی غربی با پارلمانش، با دولتش، با نهادها و ارگانهای حاكمیتش، با ارتش، پلیس، دادگاه و قانونش، با شوالیهها و شارلاتانهای همیشه در صحنهاش، در برابر شهروندان جوامع غربی سپر انداخته است. امروز مردم ایستگاههای «قانونی» طومارنویسی و اعتراض به حاكمان در جوامع غربی را پشت سر گذاشتهاند؛ مردم از جنایتكاران جنگی مانند بوشها و بلرها تا «سایكوپت»های راست افراطی مانند جانسونها و ترامپها را دیدهاند؛ مردم الگوی هر چهارسال یكبار رای دادن به این و آن حزب بورژوایی را تا مغز استخوان تجربه كردهاند و بدون كوچكترین تغییری در زندگیشان، با قطع بیشتر خدمات اجتماعی باز در بر همان پاشنه چرخیده است. مردم نهایت «حق» و «حقوق»شان را در نظام حاكم بر زندگی خود چشیدهاند؛ مردم بردگی، بندگی و بیارادگی خود را هر بار بعد از انتخاب این و آن مهره دمكراسی پارلمانی دیدهاند. مردم متاخرترین شیوه حاكمیت و «پیشرفتهترین» نحوه استثمار انسان تحت نام «شغل» در نظام كاپیتالیستی را دیدهاند. اینبار دمكراسی غربی به سلامت از پل نمیگذرد. شکست مدل اقتصاد بازار آزاد تنها راه فراری که برای نجات بورژوازی غرب پیش پا گذاشته است فرار به عقب و گذشتهای مرده است.
اما بازگشت به گذشته مقدور نیست. جانسون تنها یكی از ناخداهای كشتی بیناخدای نظام سرمایهداری در جهان ماست. آنچه بریتانیای امروز را از بریتانیای دیروز متمایز میكند، شرایط مساعد برای رشد و گسترش دامنه یك جنبش ساختارشكانه چپ و شورایی است. جنبشی كه مطلوبیت و اراده خود را نه در پارلمان و در میان احزاب بورژوایی بلكه از فریاد میلیونها شهروند عاصی میگیرد كه دست رد به سینه مشروعیت سیاسی و اخلاقی دمكراسی پارلمانی زدهاند. تغییرات مهمی در صفبندیهای سیاسی در جهان امروز جریان دارد. یک رکن مهم آن جنبش سوسیالیستی است که به تخاصمات در بالا بيشتر بعنوان ابزار نگاه میکند. جنبشی كه همچون انقلاب كارگری اكتبر ۱۹۱۷ تاریخا نشان داده كه با تكیه بر اعمال اراده طبقه كارگر و مردم، سر بزنگاه میتواند كشتی ساختار را واژگون كند.