اواخر آذر و اوایل دیماه امسال در ایران تقابل های سیاسی مهمی شکل گرفت. این تقابل ها نه سرنوشت "برجام" و رفت و برگشت های نشست وین و نقش چین و روسیه و اظهارات ایران و آمریکا در باب مذاکرات بود و نه حواشی خبری مربوط به سالگرد مردن حاج قاسم! یعنی آنچه که میدیای رسمی حکومت و بخشی از اپوزیسیون بعنوان "مهمترین تحولات سیاسی در ایران" از آن نام میبرد. مصاف اصلی قدرت حاکم در ایران، داخلی و خانگی است و مربوط به تصمیم و عمل مستقیم مردم در ایران! موج اعتراضات و اعتصابات و برپایی مجامع عمومی کارگری که سالهای اخیر محور اعتراضات در ایران بود، طی چند روز در آذرماه با اعتراضات معلمان در اشکال و ابعاد وسیع تر و سازمان یافته تری تکمیل شد! اجتماعات و تحرک سراسری و سازمان یافته، و تحت یک رهبری واحد، معلمان که در سه روز متوالی ۲۰ تا ۲۲ آذرماه در بیش از یکصد شهر صحنه را به نفع ابراز وجود قدرت مردمی تکمیل کرد! ابراز وجودی که بلافاصله اجتماعات اعتراضی منسجم و سراسری بازنشستگان در سراسر ایران را در دوم دیماه بدنبال خود آورد قدم دیگری به پیش برداشت!
این ترکیب جمعیتی، بخش اعظم شهروندان جامعه بیش از هشتاد میلیونی در ایران را در خود جای داده است! جمعینی که برای گرفتن حقوق انسانی خود متحد و سازمان یافته در مقابل قدرت حاکم، صف بسته است. صف بسته است تا به فشار قدرت جمعی خود، حاکمیت را به پاسخگویی بکشاند و چنانچه لازم شد "در شرایطی" به زیر بکشد! ارتش مزد بگیران، ارتش نیروی کار، جوان و میانسال و سالمند، کارگران با خانواده و کودک و زن و مرد با هر مذهب و زبان و تعلق استانی، معلم و دانش آموز همچنین با تمام تفاوت های جنسی و جنسیتی و اعتقادی و پیشنه های قومی و ملی، و سرانجام و تا امروز بازنشستگان (سالمندان مزد بگیر) و خانواده هایشان، یعنی بخش اعظم جامعه ایران در یک صف برای رسیدن به مطالبات خود به میدان آمده; هر روز هم بر تعداد و وسعت آن از روز قبل افزوده تر میشود! متحد و متشکل تر میشود و راههای سازمانیابی توده ای و سراسری خود را باز میکند.
از زاویه رابطه پایین با بالا، محکومین و حکومت کنندگان، توازن قوا باز هم به نفع مردم، تغییر و صف ما و جنبش ما پیشروی کرد! می پرسند کدام موفقیت! بدون اینکه مردم به حداقلی از مطالبات مطرح شده شان رسیده باشند٬ کدام سنگر فتح و چه پیشروی کسب شده است! این برداشت و تصویر اولیه “نفی گرایانه”٬ که گویا معلم و کارگر و بازنشسته٬ هنوز به هیچیک از مطالبات شان نرسیده اند٬ نه واقعی است و نه ابژکتیو!
دو مطالبه مهم اما کمتر نوشته شده، حاکی از پیشروی های تاکنونی غیرقابل انکاری است! مطالباتی که عملا به قدرت خود تحمیل شده و بدست آمده است! حق اعتراض، حق اعتصاب، حق تشکل، حرمت انسانی شهروند متمدن ایران که نه "امت" کسی است و نه رعیت و "ملت غیور" دیگری! حق فعالیت سیاسی، حق اعتراض، حق و قدرت چیدن پنجه های اختناق و زندان، حق حسابرسی از بالا ترین مراجع قدرت سیاسی و مذهبی و اقتصادی و طرح توقع همگانی و سراسری برای دسترسی به عدالت اقتصادی و برابری شهروندان در دسترسی به امکانات جامعه، رفاه و امنیت و آزادی!
مهم نیست در قانون اساسی ایران ریاکارانه در مورد حقوق شهروندان چه نوشته شده است! مهم نیست زیری فشار توقعات جمعیت میلیونی متوقع و انقلاب کرده در ایران چهل سال قبل، ارتجاع اسلامی تازه به قدرت رسیده ناچار شد در قانون اساسی چه بند های نیم بندی در مورد حقوق شهروندان ذکر کند. بندهای بی مایه که بلافاصله در پیچ و خم "منوط و مشروط به قوانین و موازین اسلامی و راستای حفظ منافع نظام"، عملا تماما نه تنها به فاصلاب ریخته شد که همین قوانین منشا خونین ترین نقض ابتدایی ترین حق انسانی مردم در ایران شد! شهروند در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، قانونا و عملا طی چهل سال گذشته، حقوقی کمتر از حقوق احشام و حتی گیاهان داشت! اگر باغبانی شاخه جوان درختی را بی دلیل قطع نمی کند، ارتجاع اسلامی ایران هزاران هزار کودک و نوجوان بیگناه را به جوخه های اعدام، پای چوبه های دار فرستاد، و یا روانه میدان های مین و جنگ کرد! این رابطه جمهوری اسلامی با حقوق انسان و حقوق شهروندی بود! امروز این رابطه تغییر کرده است. امروز این شهروندان جامعه اند که دامنه و میزان حق خود را تعیین میکنند نه دستگاه سرکوب یا تحمیق حاکمیت به بن بست رسیده!
اگر امروز چنین نمی کند! اگر امروز به خوزستان چون کردستان سال ۵۸ به بهانه "جنگ با کفار" و "جدایی طلبی" برای سرکوب کارگر بپاخواسته در خوزستان لشکر کشی نمی کند، اگر قادر نیست قوانین ارتجاع اسلامی اش در سرکوب بیشتر زنان، در خفه نگاه داشتن جامعه را اجرا کند، نه از "خوش خیم" و "نرم" شدن نظام، یا اثر فشار تحریم ها و تهدیدات میلیتاریستی امثال ترامپ ها و نتانیاهو ها، که از پیشروی است که به قدرت متحد و متشکل مردمی بدست آمده است! قدرت مردمی که حکومت را عقب زده است! قدرت مردمی که نه تنها قدرت حاکم را نمی خواهد که میداند چه میخواهد و میداند که چگونه باید آن را بدست آورد!
اگر رتبه بندی و بودجه و مراسم و تشریفات قانونی مقابله با این و آن مطالبه کارگری، معلمان، بازنشستگان و بازماندگان قربانیان کشتار های دیماه و آبانماه و هواپیمای اوکرایینی را بتوانند در کریدورهای مجالس و بیت امام و کمسیون های مجلس و وزارت خانه های شان دور بزنند و مانور بدهند و از پاسخ گویی مستقیم و صریح به آنها طفره بروند، در مقابل حقوق کسب شده ای که به قدرت خود شهروندان کسب شده است، در مقابل عقب نشینی که به حاکمیت تحمیل شده است، فلج شده اند! قدرتی که امروز ماشین حکومتی را فلج کرده است و میتوان قدرت حاکم را به زانو در آورد! این پیشروی و قدرت٬ با مصوبه مجلس و کمیسیون های تخصصی و سازمان زندان ها، با احضارها و تهدیدات فعالین سیاسی و اجتماعی، با بگیر و ببند و موعظه های این و آن آخوند و اوامر رهبری و ریاست جمهوری و ... قابل عقب زدن و باز پس گیری نیست! دستگاه سرکوب و ارعاب و توحش کاملا فلج و خلع سلاح شده است. دوران حاکمیت جمهوری اسلامی دورانی سپری شده است! دورانی تازه آغاز شده است که تنها و تنها میتواند با به پیروزی رسیدن جنبشی که در میدان است، شکوفا شود.
هیچیک از این ها بدست نمی آمد اگر از هفت تپه تا فولاد و ماشین سازی ها، از نفت و پتروشیمی ها و معادن و معلمان و بازنشستگان، یعنی اکثریت مردم ایران، متشکل و سازمان یافته، هرقدر در قدم های اولیه و گاهی در قامت نوزادی، یک تن و متحد در مقابل مسببین فجایع در ایران، صف نمی بست! فراموش نمی کنیم که این جنبش٬ هیولایی را عقب نشانده است که حداقل هایی از حق طلبی و عدالتخواهی را با بمب و موشک و تیربار و میدان های اعدام، پاسخ میداد و هنوز میخواست اگر میتوانست دهها و دهها کشتار دیماه و آبان سالهای گذشته را تکرار کند! نمی تواند! ناتوانی آن از قدرت ما است! از قدرت جنبشی است که برای رفاه، عدالت اقتصادی و اجتماعی و برابری به میدان آمده است. چاره رنجبران قرن ها پیش وحدت و تشکیلات بود و هنوز هم در بر همین پاشنه میچرخد.
از راههای قانونی و غیرقانونی و نیمه قانونی، از تشکیل انجمن های صنفی و سندیکاها و مجامع عمومی تا شوراهای محل های کار و زندگی، یک خط و یک سیر است. سازمان و تشکل های توده ای مردمی حول خواست های مستقیم خود، که به دمکراتیک ترین شیوه و دخالت دادن توده هرچه گسترده تری در تصمیم گیری و اجرای تصمیمات، زمینه ساز قدرتی است که میتواند آینده ایران را شکل دهد! آنچه که امروز در حرکت است، قطار اعتراضی که در سراسر ایران به حرکت در آمده است، از همین امروز نطقه های حکومت و نظام عدالت اقتصادی و اجتماعی، وسیع ترین آزادی های سیاسی را شکل داده است!
این جنبش راه خود را باز میکند! راه نشان میدهد و امید به یک دنیای بهتر را به قدرت متحد و متشکل و سازمان یافته خود در شوراهای مردمی، شوراهای محل کار و زندگی زنده تر و قابل دسترس تر نگاه میدارد.