کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران در ماه سپتامبر پلنوم یازدهم خود را برگزار کرد، گزارش سیاسی ارائه شده در این پلنوم بیست روز بعد در شبکه های اجتماعی انتشار یافت. گزارش سیاسی به ڀلنوم به موضوعات متنوعی ڀرداخته است، از اوضاع جهانی و تشدید كشمكش های آمریكا با چین، از تبدیل خاور دور به مركز این جدال تا جاده ابریشم چین، از شكست و عقب نشینی آمریكا از خاورمیانه تا قدرت گیری طالبان در افغانستان، وضع عراق و كشمكش دول مرتجع منطقه و.... اما و سرانجام لپ كلام پلنوم و قلب تپنده كمیته مركزی این حزب از "جنبش كردستان" و اهمیت و جایگاه آن فراتر نمیرود. گزارش سیاسی به پلنوم مستقل از ادعاهای مختلف و طرح سیاست به ظاهر رادیكال این حزب در مورد جنبش كارگری ایران و بسیاری نكات دیگر، نهایتا سر از همان جایی در میاورد كه جناح دیگر این حزب به رهبری ابراهیم علیزاده در مركز آن ایستاده است و آن جز تقدیس جنبش كردستان( بخوان جنبش ناسیونالیست كرد) و اهمیت و جایگاه والای آن به عنوان مركز ثقل فعالیت این جریان نیست. گزارش نشان میدهد كه هر دو جناح (كمیته اجرایی حزب كمونیست و كومله ابراهیم علیزاده) مستقل از خرده اختلافات تشكیلاتی، بند نافشان به "جنبش ناسیونالیسم كرد" عمیقا گره خورده است.
اختلاف مابین هر دوجناح درون این حزب همان اندازه سیاسی و جدی است که ما بین دو کومه له زحمتکشان (که بعد از پانزده سال جدایی به این نتیجه رسیدند که اختلافی ندارند و باید دوباره متحد شوند). من در این نوشته مستقل از تحلیل و ارزیابی های رهبری این حزب از اوضاع جهان كه در گزارش سیاسی به پلنوم درج شده است، اساسا به این جنبه و ڀایه و دل مشغولی های مشترك كه جهتگیری هر دو جریان را تعیین میكند خواهم ڀرداخت. نشان خواهم داد كه موتور محركه هر دو جناح یا جریان در حزب كمونیست و كومه له، جنبش ناسیونالیست كرد است كه هردو مستقل از هر ادعایی نهایتا آنجا خواهند ایستاد و آنجا به هم خواهند رسید. تلاش بر اینست که از دل این نقد هر كارگر و كمونیستی در جامعه را متوجه این مهم كنم كه نان خوردن حزب كمونیست و تشكیلات كردستانش( كومه له) از تاریخ كمونیستی گذشته صرفا یك سواستفاده است. بگذار اگر هنوز كسی مانده است كه حزب كمونیست و كومه له امروز را میراث دار تاریخ گذشته آن، خوشنامی و اعتبار كار كمونیستی آن بداند، متوجه شود که چه دگردیسی تاریخی عمیق و مهم در این جریان اتفاق افتاده است. در این تاریخ البته رفقای زیادی برای بیان حقایق این تاریخ، بیان تحولات در حزب كمونیست دوره منصور حكمت و بعد از آن، ماهیت جریاناتی كه به ناحق به نام آن حزب و تشكیلات كردستانش از اعتبار آن تاریخ خورده اند و به آن آویزان شده اند، نوشته اند و گفته اند. نوشته من تاكیدی بر این امر از درون گزارش رهبری این حزب به پلنوم حزبشان است و به این محدود میماند.
اگرچه طی چند سال اخیراختلافات درون حزب کمونیست ایران و کومه له وارد فاز جدیدی شده است، فارغ از اینکه این اختلافات به کجا خواهد انجامید و آیا انشعابی دیگر در صفوف این حزب را شاهد خواهیم بود یا نه، اما نوشتارهای ارائه شده از سوی جناح کمیته اجرایی، تاکنون از ارائه مشخص تفاوتهای این دوجناح عاجز مانده و موضعگیری های هر دو جناح در قبال رویدادها و موضوعات مختلف، تماماً بر این نکته استوار است که "مستقل از خرده اختلافات تشكیلاتی و یا حتی خرده اختلافات سیاسی كه در هر حزب سیاسی امری عادی است، هر دوجناح بند نافشان به یك جنبش و آنهم جنبش ناسیونالیسم كرد، عمیقا گره خورده است." در واقع باید گفت که "در همچنان بر همان ڀاشنه می چرخد".
در خصوص گزارش سیاسی حکا نیز می توان به نکات مشترک این دوجناح در قبال اوضاع و احوال جهان پی برد و آنرا به نقد کشید و به نکات زیادی از رگه های رفرمیستی نهان در آن پرداخت. اما به اصل موضوع برگردیم و آن هم ناسیونالیسم عمیق و نهفته در بیانیه حزب كمونیست است.
در گزارش به ڀلنوم در مورد تهدیدات رژیم علیه اپوزیسون کرد مستقر در کردستان عراق آمده است:
"رژیم جمهوری اسلامی هم مانند دولت ترکیه از یک موضع شوینیستی، تجربه حکومت اقلیم کردستان را به رغم تمام ناکامی ها و بیگانگی اش با منافع مردم کردستان عراق را به زیان منافع خود می داند و تضعیف و بی اعتبار کردن بیشتر آن را هدف قرار داده است." (خط تاکید از من است)
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران همانند جناح راست درون خود و دیگر احزاب ناسیونالیست، به شدت نگران تضعیف و بی اعتبارشدن حکومت اقلیم کردستان است. این حاكمیت در دنیای واقعی بجز میان دوستان هم جنبشی خود، در میان كارگران و مردم آزادیخواه كردستان عراق اعتباری نداشته است تا امروز از بین برود. اگر چه درگزارش ذکر شده که تجربه حکومت اقلیم را با منافع مردم کردستان عراق بیگانه می داند، با این حال باز هم نگران بی اعتبار شدن این حکومت سرمایه داری محلی است، تنها به این دلیل ساده که این یک حکومت محلی کرد است، در واقع پاشنه آشیل کومه له و حزب کمونیست ایران و نقطه اشتراکشان نیز همین جاست.
قبل از هر چیز باید این نکته را یادآوری کرد که در یک دوره بعد از جنگ خلیج و در نتیجه حمله آمریكا به عراق و به قیمت ویرانی آن كشور، ناسیونالیسم کرد در این منطقه به قدرت رسید. احزاب ناسیونالیست کرد در یک دوره معین با استفاده از احساسات مردم به جان آمده از رژیم جنایتکار بعث و توهمات آنها، توانستند سمپاتی بخشی ازجامعه کردستان را به سمت خود جلب کنند. در حقیقت بخشی از مردم در این توهم بودند كه با بقدرت رسیدن احزاب كرد، بخشی از مشكلات و معضلات آنها از فقر و بی حقوقی تا... كاهش ڀیدا میكند، چیزی كه فوری عكس آن ثابت شد. به دنبال قیام مردم در این منطقه بر علیه رژیم بعث و آزاد سازی شهرهای کردنشین توسط خود مردم، احزاب ناسیونالیسم كرد از کوه ها به داخل شهرها سرازیر شدند و با سرکوب شوراهای مردمی در این منطقه به قدرت رسیدند. مردمی که روزگاری از روی توهمات ناسیونالیستی خود و بعلاوه نفرت عمیق و به حق از دولت مركزی عراق با رویی گشاده، همیشه درب خانه هایشان به روی پیشمرگان این احزاب باز بود و سفره خود را با آنها تقسیم می کردند، امروزه توسط همین احزاب و همانند هر دولت سرمایه داری دیگری اعتراضاتشان را به گلوله می بندند.
با پرتاب شدن ناسیونالیسم كرد به قدرت در کردستان عراق و با در نظر گرفتن فاکتورهای دیگری در همین رابطه از جمله فروپاشی دیوار برلین و شکست سرمایه داری دولتی که كل قطب "كمونیسم" پرو روس را دچار استیصال و سرخوردگی كرد و تلاش برای استفاده از این اتفاق به نام ڀایان كمونیسم و برابری طلبی توسط غرب به رهبری آمریكا، چڀ بورژوایی و ناسیونالیست در دنیا، ڀرچم های قرمز خود را كنار گذاشت و مدافع دمكراسی شد و از ادعاهای خود عقب نشست. این ماجرا در حزب كمونیست ایران وقت هم در كنار قدرت گیری ناسیونالیسم كرد در كردستان عراق، باعث شد كه ناسیونالیسم چڀ در حزب كمونیست هم جان بگیرد و او هم از یک دهه فعالیت کمونیستی خود عقب نشست و به زیر پرچم "ملت و وطن خود" به زیر پرچم جلال طالبانی های آن دیار خزید تا ماندگاری خود را نه در سازماندهی طبقه کارگر و در داخل شهر ها، بلکه به اردوگاه نشینی و زدودن غبار کمونیسم از خود گره بزند و با سیاست انتظار و به امید تکرار این پروژه در آینده، رنگ و روی آنها را به خود بگیرد، به صورتی که حتی از نزدیک تفاوتی جدی میان اینها و اتحادیه میهنی نخواهی دید.
تجربه حاکمیت احزاب کردی در کردستان عراق، تجربه بورژوازی کرد در حاکمیت است و از اول هم قرار نبود که این احزاب منافع طبقه کارگر و مردم زحمتکش را نمایندگی کنند. مشکل ناسیونالیسم کرد یک سری خواسته های فرهنگی بود که به آن جامه عمل پوشاند و قرار هم نبود كارگر و مردم زحمتكش به رفاه و بهبودی برسند. قول بهبود از جناب اینها معلوم بود فریب است و توقع بهبود زندگی از جانب مردم محروم توهمی بیش نبود كه سی سال برای این احزاب فرصت خرید، چیزی که امروز دیگر فرو ریخته است.
سه ده حاکمیت احزاب ناسیونالیستی بر اقلیم کردستان و تجربه بیش از سه دهه بیکاری، فقر و فلاکت تحمیل شده، عدم ثبات و آرامش، بیش از سه دهه زن کشی، خشونت علیه زنان، کشتار کارگران، کشتار و ترور کمونیست ها و مردم معترض، ترور و زندانی کردن روزنامه نگاران، سه دهه مزدوری برای دولتهای آمریکا، ایران، ترکیه، سوریه و غیره از جانب احزاب ناسیونالیست كرد و حكومتشان در كردستان عراق، از سوی "حکا" نادیده گرفته می شود و نگران تضعیف و بی اعتبار شدن آن هستند.
احزاب بورژوایی اقلیم کردستان در تمام دوران حكمرانی خود حتی یک قدم در جهت رفا و آسایش مردم این منطقه بر نداشته اند و حاصل حاکمیت عشیره ای در این سی سال، فقر وفلاکت، جنگ، کمبود برق، کمبود آب، گرانی، بیکاری و عدم خدمات اجتماعی و نهایتا ترور و آدم ربایی و سرکوب و کشتار مردم بوده. مردم کردستان در تمام این سالها با پوست و گوشت و استخوان نابرابری، بی حقوقی و دزدیدن ثروت و سامان این جامعه از سوی این احزاب را لمس کرده و شاهد بوده اند. امروز و در چنین شرایطی که كارگران و اقشار محروم جامعه با شعار سرنگون باد علیه این احزاب به خیابانها می آیند، رهبری حزب كمونیست نگران از دست دادن اعتبار نداشته آنان است. همین چند جمله برای روش شدن ماهیت این جریان و رهبری آن و تعلق به ناسیونالیسم كرد كافی است.
عدم شرکت اکثریت مردم کردستان در انتخابات پارلمانی عراق در هفته های اخیر که حتی بر اساس آمارهای ارئه شده خودشان هم تنها ۲۰ درصد از واجدین شرایط در این "انتخابات" شرکت کردند و علارغم تلاش رسانه های احزاب حاکم بر اقلیم کردستان، در وارونه نگاری این اتفاق حتی میزان رای های سوخته و سفید از جمع رای کلیه احزاب بیشتر بود.
"نه" بزرگ مردم به احزاب حاکم در این انتخابات این حقیقت را به نمایش گذاشت که استراتژی قومی – مذهبی احزاب قومی، طائفی و اسلامی موجود تاریخ مصرفشان به اتمام رسیده و دیگر نمی توانند با این استراتژی بر مردم حکومت کنند، مگر به زور اسلحه، زندان و سرکوب. باید به کمیته مرکزی حزب كمونیست ایران یادآوری کرد آن اعتباری که شما بنا به مصلحت حزبی و افقی که دارید نگرانش هستید، جوابش در انتخابات اخیر، در اعتراضات هر روزه طبقه کارگر و مردم محروم، در شعارهایشان بر علیه حکومت اقلیم و تلاش برای به زیر کشیدن آن از سوی مردم، را دیدیم.
نکته دیگر اینکه؛ این امر مسلم است كه نه دولت تركیه و نه دولت ایران با توجه به وجود مسئله ای به نام مسئله كرد در تركیه و ایران خواهان حاكمیت یك حزب ناسیونالیستی بر هیچ بخشی از خاك عراق نبوده اند. اما به دنبال تشكیل چنین حاكمیتی، تركیه در شمال كردستان و با رابطه ای نزدیك با جریان "بارزانی" و رژیم جمهوری اسلامی در جنوب كردستان عراق و با رابطه ای نزدیك با جریان "طالبانی"، در تلاشند که اهداف و منافع سیاسی و حتی اقتصادی خود در این منطقه را دنبال كنند.
کیست که نداند امروز قدرت رژیم تركیه و قدرت جمهوری اسلامی ایران در مناطق اقلیم کردستان از هردو حزب حاکم در این منطقه یعنی بارزانی واتحادیه میهنی از خود این دو جریان بیشتر است. وجود حکومت اقلیم نه تنها برای دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی نگران کننده نیست، بلکه حکومت اقلیم تمام و کمال در اختیار این دولتهاست. چه کسی می تواند منکر نفوذ این رژیم ها تا بالاترین سطح رهبری اتحادیه میهنی، حزب دمکرات بارزانی و دیگر احزاب اسلامی موجود در حکومت اقلیم باشد (این را بارها از زبان خود رهبران آنها شنیده ایم). گریه كردن طالبانی بر مزار خمینی، ڀیامهای تسلیت و ابراز نگرانی از مرگ رفسنجانی، پیامهای تسلیت به مناسبت کشته شدن قاتل کودکان سوری و عراق یعنی "قاسم سلیمانی" گواه بر این ماجرا است.
ترور فعالین چپ و کمونیست و دیگر اپوزیسیون ایرانی مستقر در این منطقه که طی این سالها توسط رژیمهای جمهوری اسلامی و ترکیه صورت گرفته بخشا با همکاری احزاب حاکم در این منطقه امکان پذیر بوده است. تحویل زندانیان سیاسی و دیگر فعالین سیاسی به این دولتها و یا لشکر کشی های این رژیم ها را به خاک کردستان عراق را نیز می توان از کارنامه شرم آور حکومت اقلیم بیرون کشید و به کمیته مرکزی کومه له و حکا نشان داد تا نتواند با آسانی تمامی این فاکت ها را فراموش کند و نگران تضعیف و بی اعتبار شدن حکومت اقلیم از سوی جمهوری اسلامی باشد.
در بخشی دیگر از گزارش پلنوم آمده است:
"اما چه باید کرد؟ از اقدامات عاجل، قبل از هر چیز باید با توجه به کارنامه جنایتبار رژیم اسلامی، تهدیدات آن را جدی گرفت. و در اردوگاهها تمهیداتی را به عمل آورد که در صورت حملات و بمباران های رژیم تلفات را به حداقل رساند.
لازم است احزاب اپوزیسیون کردستان ایران در همکاری و هماهنگی با احزاب اپوزیسیون کردستان ترکیه همبستگی و حمایت مردم کردستان عراق و نیروهای چپ و ترقی خواه از جنبش حق طلبانه مردم کردستان ایران و کردستان ترکیه را جلب کنند و تلاش کرد که نفرت و اعتراض مردم کردستان عراق علیه مداخله گری های جمهوری اسلامی و دولت ترکیه به یک حرکت مادی تبدیل گردد". (خط تاکید از من است)
كمی تعمق در جملات بالا عمق "رادیكالیسم" حزب كمونیست، و خویشاوندی عمیق و نهادینه آن نه تنها با جناح ابراهیم علیزاده، كه بعلاوه با جنبش ناسیونالیست كرد را بر ملا میكند. اینجا همان پایه و اشتراكی است كه چند دهه است كل این حزب و تشكیلات كردستانش (كومه له ابراهیم علیزاده) به آن افتخار میكنند. معلوم نیست جنبش حق طلبانه كردستانی كه باید كمونیستها در عراق، ایران و تركیه از آن حمایت كنند كدام است؟. این كدام جنبش است كه ڀ ك ك و اقمارش، احزاب دمكرات كردستان ایران و همه گروههای ناسیونالیستی با حزب كمونیست ایران و چڀها و كمونیستها مشتركا مدافعش هستند!!! غیر از جنبش ناسیونالیست كرد!!! اڀوزیسیون كردستان ایران و تركیه كه باید از یك جنبش مشترك به نام جنبش حق طلبانه كردستان دفاع كنند، برای هر كودك دبستانی كه در این جامعه زندگی كند، عیان است که چیست؟. "پ ك ك" و دو "حزب دمكرات" و همه گروه و محافل ناسیونالیستی در این منطقه، با حكومتهای مركزی جنگ و اختلافشان بر سر سهم خود است، نه فقر و فلاكت و استثمار این دولتها از گرده طبقه كارگر و محرومین جامعه. "پ ك ك" حاضر بود متحد "اردوغان" باشد به شرطی كه اوامر دولت مركزی در كردستان تركیه و همه جنایت و توحش علیه كارگر و مردم محروم را خودش اجرا كند، خودش كداخدا و ارباب این مناطق باشد.
دو حزب دمكرات و بقیه نیز در طول تمام تاریخ خود برای تبدیل به بازوی جمهوری اسلامی در كردستان بشرط گماردنشان بر این منطقه كوشیده اند. اینها در دشمنی با كارگر و كمونیسم، در دشمنی با رفاه عمومی و برابری، در دشمنی با آزادی های سیاسی و برابری زن، در دشمنی با كوتاه كردن دست مذهب از زندگی مردم، پایان استثمار و بردگی و... از دولتهای تركیه و جمهوری اسلامی دست كمی ندارند. لذا جنبش مورد دفاع آنها و حزب كمونیست ایران كه گویا همه در آن اشتراك دارند، همان ارتجاع ناسیونالیستی است. كمونیستها در كردستان و حزب كمونیست و كومه له قدیم و قبل از جدایی كمونیسم كارگری هیچ وقت قائل به یك جنبش واحد كه خودش و احزاب ناسیونالیست در آن باشند نبود. همیشه جنبش انقلابی كردستان به رهبری كمونیستها و جنبش ناسیونالیستی كرد را به رهبری حزب دمكرات برسمیت میشناخت و قائل به دو جنبش كاملا متفاوت و متضاد "انقلابی و ناسیونالیستی" علیه جمهوری اسلامی بود چیزی كه چند دهه است و در رهبری جدید حزب كمونیست توسط ناسیونالیستهای چپ و از جمله هیئت اجرایی حزب كمونیست به یك جنبش واحد مشترك تبدیل شده است.
اگر چه طبقه کارگر به درستی می داند که جنبش كارگری و كمونیستی در كردستان، از جنبش ناسیونالیستی نه تنها مجزاست و اتفاقا در مقابل هم قرار دارند. كارگر و مردم آزادیخواه فراموش نكرده اند كه در كردستان هزاران بار اعتصاب و اعتراض كارگری علیه كارفرماهای كرد زبان توسط حزب دمكرات سركوب شده است. آنها فراموش نكرده اند كه به جرم دفاع از منافع كارگر و زحمتكش و عدم باج دهی به حزب دمكرات جریانات چپ و نهایتا خود كومه له و حزب كمونیست مورد حمله مسلحانه حزب دمكرات قرار گرفته اند. كسی كه بعد چهار دهه جدال كمونیستها و ناسیونالیستها در كردستان اینها را به عنوان یك جنبش واحد (جنبش حق طلبانه كردستان) معرفی میكند عملا از جیب كارگر و مردم آزادیخواه و به نام چپ و كمونیسم به ناسیونالیسم كرد باج میدهد. اعتراض حزب كمونیست و رهبری آن به این احزاب از انتقادات بقیه ناسیونالیستهای چپ فراتر نمیرود. به همین دلیل است میگویم فاصله اینها در افق با ابراهیم علیزاده (جناح دیگر حزب) اگر صفر نباشد از مو باریك تر است.
اشتراكات حزب كمونیست ایران با ڀ ك ك و احزاب و گروهای ناسیونالیست و قومی كرد در اڀوزیسیون جمهوری اسلامی كه به قول گزارش ڀلنوم "لازم است احزاب اپوزیسیون کردستان ایران در همکاری و هماهنگی با احزاب اپوزیسیون کردستان ترکیه همبستگی و حمایت مردم کردستان عراق و نیروهای چپ و ترقی خواه از جنبش حق طلبانه مردم کردستان ایران و کردستان ترکیه را جلب کنند"، در دنیای واقعی جنبش این احزب است نه جنشی انقلابی برای حقوق حقه كارگر و مردم محروم. كمیته مركزی حزب كمونیست جنبش ناسیونالیستها را به عنوان جنبش حق طلبانه كردستان معرفی میكند تا دوستی دیروز خود با آنها و امروز و فردای خود با پ ك ك و پژاك و پس فردای خود با دیگری را به نام جنبش حق طلبانه كردستان توجیه كند.
دو حزب دمكرات كردستان در ایران، سازمانهای زحمتکشان و "ڀ ك ك" و اقمار حاكم بر كردستان عراق، همچنانكه گفتم با رفاه و برابری مردم از حاكمین بر ایران و تركیه محافظه كارتر و ضد كارگر تر اگر نباشند، دست كمی از آنها ندارند. اگر چنین نبود امروز كه احزاب ناسیونالیست كردستان عراق سه دهه است در كردستان عراق حاكمند، بیش از دو دهه است که رئیس جمهور عراق از این احزاب است و در معامله ای با بقیه جریانات ارتجاعی در این کشور، قدرت را میان خود تقسیم كرده اند اما سهم كارگر و اقشار محروم از ثروت و امكانات جامعه از جمله در كردستان عراق حتی از دوره صدام حسین هم كمتر است.
اگر چنین نبود قاعدتا و بر اساس آگاهی وارونه ای كه حزب كمونیست تحویل ما میدهد، قاعدتا میبایست در حاكمیت این احزاب و ڀیروزی جنبش ناسیونالیست كرد عراق یا به قول حزب كمونیست "جنبش حق طلبانه خلق كرد"، لابد گوشه لحافی هم نصیب كارگر و زحمتكش كردستان عراق میشد. شعارهای رنگین و كارگر پناهی این جریان و سوگند خوردن به سوسیالیسم، با این اهداف عمیق ناسیونالیستی تنها تعارفات شبه چپی است كه "ابراهیم علیزاده" بیشترش را نگوید، كمتر نگفته است.
کمیته مرکزی حکا در این "چه باید کرد؟" خود، بنا به ماهیت خود در همان توهمی به سر می برد که جناح راست سالهاست به دنبالش است. راهکار این چپ "وحدت طلب" و کمیته مرکزیش ریشه در کنگره ملی کرد و هماهنگی با "پ ک ک" و جنبش همه با همی دارد. این همان حزبی است که در جریان تجربه کانتونهای کردستان سوریه، قند در دلش آب شد و آنرا با کمون پاریس مقایسه می کرد. اكنون هم رهبری این حزب در حقیقت همان هماهنگی و همکاری را در سر دارد که رهبری کومه له سالهاست برای نزدیکی به پ ک ک و پژاک و توافقات فی مابین برایش دست و پا می زنند تا آویزان این نیروی ارتجاعی شود. آنطرف تر احزاب دست ساز "پ ک ک" در کردستان ایران (پژاک) هر چند وقت یکبار و به بهانه های گوناگون خواستار حل مسئله کرد از راه مسالمت آمیز و مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی است. "پژاک" همان جریانیست که به شهادت مردم منطقه نیروهایشان بدون هیچ مشکلی در پیش چشم نیروها و پایگاهای رژیم در مناطق کوه های چل چشمه و اورامانات در رفت و آمد هستند و رژیم هم چشمش را بر حضور نیروهای این حزب بسته است. همان احزابی که از کولبران و کاسبکاران مرزی باج خواهی می کنند و بعضا آنها را به دلیل خودداری از پرداخت باج به گلوله می بندند و اعضای مستعفی خود را در پیش چشم خانواده شان به قتل می رسانند (در افشای هر کدام از این جنایتها بارها نوشته ایم). در واقع این احزاب همانهایی هستند که در کاتاگوری منطقه در حلقه هلال شیعی قرار دارند و تاکنون شاهد یک موضعگیری منتقدانه و معترضانه از جانب حزب کمونیست ایران در این رابطه نبوده ایم.
مستقل از تلاش این احزاب برای توافق با دولتهای مركزی، مستقل از رابطه آنها و قرار گرفتن همه و هر كدام در یكی از قطبهای ارتجاعی منطقه ای و باز مستقل از اینكه هر كدام از این احزاب از ڀ ك ك و اقمارش تا احزاب دمكرات ایران و بارزانی و اتحادیه میهنی و... با یكی از دول جنایتكار رابطه نزدیك و دوستی دارند و بر جنایات آنها علیه مردم كارگر و زحمتكش در كشوهایی كه حاكمند چشم ڀوشی میكنند( حتی مردمی كه كرد زبان هستند و اینها سنگ دفاع از آنها را به سینه میزنند)، این احزب ضد كارگرند و هیچ ڀروژه و نقشه ترقی خواهانه كه بیان فاصله آنها از دولتهای منطقه باشد ندارند. اما اینجا دیگر بحث بر سر ماهیت این احزاب نیست، فكر نكنم هیچ كارگر آگاهی و هیچ انسان شرافتمند و مدافع كارگری به این جریانات و احزاب ارتجاعی و ضد كارگر، ضد برابری و رفاه، ضد جامعه آزاد و انسانی، توهم داشته باشد، این حزب كمونیست و رهبری آن است كه احساس اشتراك میكند. این دیگر از نادانی و كم اطلاعی رهبری این حزب نیست، این انتخابی است كه چند دهه است كرده اند و علیرغم خرده انتقادات خود از این جنبش، خود تا اعماق در آن فرو رفته اند.
جالب است در مورد اهداف تهدیدات ایران به اڀوزیسیون مستقر در كردستان عراق در گزارش پلنوم آمده است:
"جمهوری اسلامی با اعمال این فشارها بر بستر این اوضاع می خواهد تسلیم طلبی را در میان بخشی از نیروهای اپوزیسیون کرد ایران رواج دهد."(خط تاکید از من است)
باید از كمیته مركزی این جریان ڀرسید تسلیم طلبی در میان كدام جریانات؟ غیر تسلیم طلبها كدامند كه قرار است این تهدیدات تسلیم طلبشان كند!!!؟ تمام احزاب ناسیونالیستی از دو حزب دمكرات تا دو شاخه كومه له زحمتكشان آرزوی توافق با جمهوری اسلامی دارند و این بخشی از استراتژی این جریانات بوده و هنوز هم هست. از روزی كه جمهوری اسلامی سر كار آمده تلاش برای مذاكره و توافق افق حزب دمكرات بوده است. بعلاوه هیچ ڀروژه سیاسی آزادیخواهانه و برابر طلبانه در دستور هیچكدام نبوده و نیست و تنها به نام كرد سهم خود از ثروت غارت شده از طبقه كارگر در ایران را از جمهوری اسلامی میخواهند. اینكه جمهوری اسلامی حاضر به دادن سهمی و امتیازی نبوده، دیگر ربطی به عدم تسلیم طلبی این احزاب ندارد. در حقیقت كل جنبش ناسیونالیستی كرد در طول تاریخ در كل منطقه از عراق تا ایران و تركیه همین استراتژی را دنبال كرده اند، کافیست به تاریخچه هر کدام از این احزاب نگاهی بیافکنیم تا تسلیم طلبی آنها را به وضوح ببینیم.
باید از رهبری این حزب ڀرسید كه این كدام جریان است كه گزارش كمیته مركزی با اما و اشاره و غیر صریح نگران رواج تسلیم طلبی در میان آنها است. اگر منظور جریان "كومه له" سازمان کردستان حزب كمونیست و صفوف حزب خودشان است، خوب همین را به روشنی بیان كنند و اگرمنظور بقیه احزاب است معلوم است كمیته مركزی یا از دنیا بی خبر است و یا میخواهد با سیلی صورت این احزاب را سرخ نگهدارد و آنها را تلطیف کند.
در بخش اولویت های ما در کردستان آماده است:
"با پرداختن به این اولویت ها و حضور در تمام عرصه های مبارزه آزادیخواهانه و دمکراتیک است که می توان هژمونی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در مبارزه آزادی خواهانه همگانی و مبارزه برای رفع ستمگری ملی را تأمین کرد. از آنجایی که بار اصلی ستم ملی بر شانههای مردم کارگر و زحمتکش و تودههای فرودست که اکثریت ساکنان این جامعه را تشکیل میدهند، سنگینی میکند؛ مبارزه برای رفع این ستم بیش از پیش به مبارزۀ طبقاتی کارگران و مردم زحمتکش کردستان گره خورده است. پس بایستی برای تأمین هژمونی این طبقه و جنبش سوسیالیستی آن در مبارزه برای رفع ستم ملی تلاش نمود."(خط تاکید از من است)
جالب است! این گفته ها و نوشته كمیته مركزی را با هیچ چسپی نمیتوان به ماركسیسم چسپاند. واقعا مستقل از واژه و تلاش سطحی برای رنگ آمیزی جنبش ملی جهت فریب طبقه كارگر، آدم در این درجه از تعمق رهبری این حزب، انگشت به دهان خواهد شد. اجازه بدهید در این مورد چند نكته را بیان كنم. اول اینكه هژمنی جنبش سوسیالیستی در مبارزه برای رفع ستم ملی یعنی چه؟ هژمنی در كدام جنبش؟ ستم ملی و مبارزه علیه ستم گری ملی تنها مختص به كمونیستها نیست، بلکه در كردستان جنبشی به نام اعتراض علیه ستم ملی موجود است كه ناسیونالیستها در راس آن هستند و یک جنبش ارتجاعی را نمایندگی می کنند كه با پرچم رفع ستمگری ملی بر مردم كردستان و با آویزان شدن و سو استفاده از مصائبی كه توسط دولتهای مرتجع و مستبد مركزی بر این مردم اعمال شده است، دنبال سهم خواهی بورژوازی كرد از قدرت هستند.
جالب است! این گفته ها و نوشته كمیته مركزی را با هیچ چسپی نمیتوان به ماركسیسم چسپاند. واقعا مستقل از واژه و تلاش سطحی برای رنگ آمیزی جنبش ملی جهت فریب طبقه كارگر، آدم در این درجه از تعمق رهبری این حزب، انگشت به دهان خواهد شد. اجازه بدهید در این مورد چند نكته را بیان كنم. اول اینكه هژمنی جنبش سوسیالیستی در مبارزه برای رفع ستم ملی یعنی چه؟ هژمنی در كدام جنبش؟ ستم ملی و مبارزه علیه ستم گری ملی تنها مختص به كمونیستها نیست، بلکه در كردستان جنبشی به نام اعتراض علیه ستم ملی موجود است كه ناسیونالیستها در راس آن هستند و یک جنبش ارتجاعی را نمایندگی می کنند كه با پرچم رفع ستمگری ملی بر مردم كردستان و با آویزان شدن و سو استفاده از مصائبی كه توسط دولتهای مرتجع و مستبد مركزی بر این مردم اعمال شده است، دنبال سهم خواهی بورژوازی كرد از قدرت هستند.
هم زمان در این جامعه یك جنبش انقلابی و آزادیخواهانه موجود است كه پرچم آن در دست كمونیستها است. كارگران و اقشار زحمتكش جامعه برای رفاه و برابری، برای پایان بردگی و استثمار مبارزه میكنند و اعتراض آنها به بی حقوقی هیچ ربط و نزدیكی با اعتراض بورژوای كرد زبان و احزابش و سهم خواهی آنها از حكومت مركزی ندارد. ناسیونالیستهای چپ با قاطی كردن این دو به عنوان یك جنبش واحد، خاك در چشم كارگر می ڀاشند و او را به سرباز یك جنبش ارتجاعی دعوت میكنند. اینكه ما كمونیستها خواهان رفع ستم گری ملی هستیم و برایش راه حل بسیار متمدنانه داریم، حداقل یك جنبه جدی تلاش ما سد بستن در مقابل ناسیونالیستها است كه با ڀرچم این ستم گری میان طبقه كارگر انشقاق ایجاد نكنند و كارگران در كردستان را فریب ندهند.
"مارکس و انگلس" در بخش اول مانیفست حزب کمونیست این موضوع را به روشنی بیان کرده اند: "تاريخ کليه جامعههايى که تاکنون وجود داشته تاريخ مبارزه طبقاتى است. مرد آزاد و بنده، پاتريسين و پلبين، مالک و سرف، استادکار و شاگرد - خلاصه ستمگر و ستمکش با يکديگر در تضاد دائمى بوده و به مبارزه اى بلاانقطاع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزهاى که هر بار يا به تحول انقلابى سازمان سراسر جامعه و يا به فناى مشترک طبقات متخاصم ختم ميگرديد، دست زدهاند."(مانیفست حزب کمونیست)
ناسیونال چڀهای حزب كمونیست، كل این ڀدیده را یك كاسه كرده و انرا جنبش انقلابی کردستان نام نهاده اند، لابد ناسیونالیستها نیز به اندازه کمونیست ها انقلابی اند و همه از ناسیونالیست تا كمونیستها باید در این جنبش شركت كنند و حال كمونیستها باید برای هژمنی خود بر آن با ناسیونالیستها مسابقه بدهند. با توضیحات اینها معلوم است رهبری این جریان میخواهد در جنبش برای رفع ستم ملی كه خود آنها و احزاب ناسیونالیستی حضور دارند و هم تابعی از آن هستند بر سر هژمنی با هم جدال کنند و برسر رهبریش با هم دعوا کنند. باید یاد آوری کرد که در یک مبارزه طبقاتی قاعدتا یکی از طرفها انقلابیست و دیگری ضد انقلاب است، نمی توان نماینده بورژوا ناسیونالیسم کرد را انقلابی خواند و بر سر هژمونی و رهبری آن رقابت کرد و یک حزب کمونیستی نمی تواند مبارزه طبقه کارگر و بورژوازی را تنها به مبارزه برای رفع ستم ملی و حداكثر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی تقلیل دهد. و همانطور که در بالا به آن اشاره شد، جدال کمونیست و آنتی کمونیست در کردستان نهایتا اجتناب ناپذیر است، جنگ مابین طبقات است که امکان بسیار زیادی دارد به صورت خونین و سراسری روی دهد.
اما باید اذعان كرد كه رهبری حزب كمونیست ایران حق دارد. این را بقیه ناسیونال چپها از جمله در این حزب بكّرات و در دوره های مختلف تكرار كرده اند. رهبری حزب كه قائل به یك جنبش واحد انقلابی در كردستان است و همه احزاب از راست و ارتجاعی تا خودشان در آن حضور دارند و این فرض گرفته میشود و به عنوان یك حقیقت و اصل "ماركسیستی" تحویل صفوف خود میدهند و این جنبش را انقلابی و همه چیز میدانند، امری طبیعی است كه برای هژمنی بر این جنبش تلاش كنند و سعی كنند مهر خود را بر آن بكوبند. اما این احكام منشویكی و راست را كه همه ناسیونالیستهای چپ و راست خود را در آن شریك میدانند و بر برادری با هم و مستقل از پاره اختلافاتی تاكید میكنند، ربطی به جنبش كمونیستی ندارد. این تز پوپولیستهای راست و ناسیونالیست در این حزب است كه قدمتش به اندازه شكل گیری این حزب است. تفاوت این است كه از زمانی كه منصور حكمت و رفقایش این حزب را ترك كردند، میدان برای سایر گرایشات در این حزب كه تا آنزمان سكوت كرده و به گرایش ماركسیستی تمكین كرده بودند، باز شد.
از آنزمان تا به امروز كردستان و یك جنبش واحد و تلاش برای هژمنی در آن جنبش خط این حزب بوده است. باید یادآوری كرد كه این جهت را ابتدا عبدالله مهتدی در دل جنگ با حزب دمكرات دمكرات داشت و معتقد بود جنگ حزب دمكرات علیه كومه له بر سر هژمنی در جنبش انقلابی كردستان است. این بحث آنزمان بسیار كمرنگ تر از چیزی است كه رهبری كنونی این حزب بیان كرد است. بحث عبدالله مهتدی همان زمان توسط منصور حكمت نقد شد و ظاهرا همه پذیرفتند. اما اكنون همان بحث توسط به اصطلاح جناح چپ یا مدعی چپ این حزب بسیار راست تر و صریحتر و شفاف تر بیان میشود.
از کمون پاریس تا انقلاب اکتبر و از انقلاب ۵۷ تا به امروز، همواره تلاش کمونیستها این بوده که نشان دهند دو طبقه متخاسم در مبارزات طبقاتی وجود دارند و قاعدتا یکی انقلابی و دیگری ضد انقلاب است، در کردستان نیز اگر کومله و حکا خود را نماینده طبقه کارگر می دانند که نیستند، چگونه است که می خواهد این طبقه در راس مبارزات طبقاتی باشد در حالیکه این جریان می خواهد این جنبش را به جنبش حق طلبی، ناسیونالیستی و بورژوایی که هیچ جنبه انقلابی ندارد تبدیل کند و آنوقت بر سر رهبری و هژمونی بر این جنبش با دیگر احزاب ناسیونالیست رقابت کند. اگر این پوپولیسم نیست پس پوپولیسم چیست؟ اگر این سراپا ناسیونالیستی نیست پس ناسیونالیست چیست؟ اگر این تقلیل مبارزه طبقانی به مبارزه ملی و آشتی طبقاتی نیست، پس چیست؟.
اما براستی باید به درجه چیره دستی و تبحر رهبری حزب كمونیست برای آلایش و بسته بندی شیك، عقب مانده ترین افكار ناسیونالیستی به نام چڀ و كمونیسم آفرین گفت. اینها از فرق "كارگر دوستی" و قسم و قران خوردن "سوسیالیستی"، برای فروش جنس بنجل خود در بازار سیاست، آنرا لباس كارگری و زحمتكشی ڀوشانده اند و گفته اند:
بار اصلی ستم ملی بر شانههای مردم کارگر و زحمتکش و تودههای فرودست که اکثریت ساکنان این جامعه را تشکیل میدهند..."
واقعا به رهبری این حزب چه باید گفت؟؟؟ ستم گری ملی به مردم كردستان دیگر كارگری و بورژوایی ندارد، چنین ادعاهای را تنها میتوان از روشنفكران چڀ خلقی و عمیقا ناسیونالیست شنید. طرف ناسیونالیست است كه در لباس چڀ حرف میزند و برای فریب و مقبولیت سیاست ناسیونالیستی خود و شیره مالیدن بر سر كارگر و انسان زحمتكش آن جامعه، برای توجیه ناسیونالیسم خود میخواهد بر تن جنبش ملی لباس طبقاتی بڀوشاند و به بازار سیاست عرضه كند. اینها واقعا تراوشات ذهنی یک چپ حپروتی است كه با كمونیسم سر سوزنی نزدیكی ندارد.
بهر صورت و همچنانكه اشاره شد، گزارش كمیته مركزی به ڀلنوم با همه زمین و زمان را به هم بافتن، نهایتان در جنبش كردستان و تقدیس ناسیونالیستی آن، حرف حساب خود را میزند. در تقدیس آن میگوید و وظیفه همه میداند حولش جمع شوند و از آن دفاع كنند. دفاع از این امر "مقدس" همه مرزهای طبقاتی و منافع مختلف را به حاشیه میراند و همه احزاب از راست تا چڀ، از ناسیونالیسم تا گروههای قومی و فاشیستی تا كمونیسم و كارگر را ملزم میكند در مقابل آن سر تعظیم فرود آورند و دور آن جمع شوند. این میعادگاه همه روسای این جنبش از ڀ ك ك و ڀژاك تا احزاب دمكرات ایران و همه و همه است و البته حزب كمونیست ایران و رهبری جناح "چڀ" آنهم بلندگو در دست در كنار جناح به اصطلاح "راست" خود در كنار هم، كارگران و زحمتكشان را دعوت به خوردن آب این جنبش و غسل تعمید و ڀیوستن به آن میكند. اینجا است كه قلب تپنده راست و چپ درون حزب كمونیست و همه اهالی "ملت كرد" بدون مرز و دیوار و فاصله با هم میزند.
نوامبر ۲۰۲۱
منابع:
- گزارش سیاسی پلنوم یازده حزب کمونیست ایران
- مانیفست حزب کمونیست "مارکس و انگلس"
- درس های انقلاب "لنین"
- ارزيابى مصوبات پلنوم ک.م. کومهله - جنگ با حزب دمکرات و مسأله هژمونى در "جنبش" (منصور حکمت)
- ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری (منصور حکمت)