هفته گذشته به گفته یکی از سران طالبان که در فتوایی اعلام کرده بود: زنان همچون "مالکیت" نیستند و ازدواج اجباری آنان ممنوع است، به خبر "جنجالی" و سرتیتر بسیاری از رسانه ها تبدیل شد. گفته میشود چنین فتوایی بی سابقه است و بیانگر "تغییر" در روش و عبور طالبان از خط قرمزهایی است که هیچکس انتظار اجرای آن را نداشت!
سه ماه است که طالبان قدرت در افغانستان را بدست گرفته است. در این سه ماه، صدها هزار نفر آواره شده اند، هزاران هزار نفر کشته و ناپدید شدند. مراکز متعدد کار تعطیل و بسته شده اند و آمار بیکاری، فقر و کمبود نیازهای پایه ای مردم، مرتبا افزایش یافته است و دنیا شاهد اظهارات مقامات سازمان ملل و سازمان های خیریه در مورد بروز قحطی و فقر مطلق بی سابقه در افغانستان است.
پس از بیست سال اشغال نظامی، بیست سال بمب و انفجار انواع و اقسام سلاح های کشتار دستجمعی، آمریکا و شرکا و مراجع بین المللی همگی از هرگونه مسئولیتی در قبال زندگی و سرنوشت این مردم شانه خالی کرده اند و آنها را زیر تیغ حکومت فوق ارتجاعی طالبان قرار دادند. البته نه دو دهه اشغال نظامی و درست کردن دولت موزائیکی، و نه این بی مسئولیتی و به مخاطره انداحتن حیات و زندگی جامعه چند ده میلیونی توسط بورژوازی محلی و جهانی، بی سابقه نبود و نیست. برعکس، اعتراضات دائمی و روزمره در افغانستان، و پشتیبانی وسیع بشریت متمدن از آنان و محکوم کردن این جنایت در بسیاری از کشورهای جهان است که برای تمامی دول بورژوازی غیر قابل انتظار بود. بشریتی که حاضر به قبول این شرایط نیست و به این دولت ها اجازه هیچگونه مماشاتی با طالبان را نمی دهد.
در مقابل این اعتراض عمومی، دولت بایدن تصمیم به مسدود کردن بودجه ها و حساب های بانکی چندین میلیاردی افغانستان گرفت. دنیای امروز اما، دیگر خریدار ادعاهای بایدن و سران اروپایی دال بر اینکه اجرای این نوع تحریم ها، طالبان را "سرعقل" میاورد، نیست. تجربه تحریم ها علیه مردم در عراق و ایران، و نتایج گروگان گرفتن مردم و تحمیل فشار وسیع و هم جانبه بر آنان، بیش از همیشه غیر قابل انکار است. این تصور که گویا طالبان و حاکمان دوست و یا مخالف اسلامی آن، چه در ایران و چه پاکستان و غیره، دست کمی از دول قطب های جهانی از بی مسئولیتی در قبال مردم و زندگی شان دارند بیش از حد پوچ است. بر خلاف بشریت متمدن دنیا، که مخالف اعمال فشار بر مردم این کشورها هستند، امروز نیز تنها نیروهای راست و غیر اجتماعی همچون برادران ایرانی شان پشت در کاخ سفید و پارلمان اروپا برای افزایش تحریم ها، "تجمعات اعتراضی" برگزار کرده و میکنند!
با در نظر گرفتن بی اعتباری هرگونه مماشات با طالبان در افکار عمومی است که اعلام فتوای یکی از سران طالبان در مورد ازدواج اجباری در میدیای رسمی در غرب در بوق و کرنا میشود و تلاش میکنند با هیاهوی نشانه های "تغییر"، "معتدل" و "متمدن" شدن جانیان طالبان، اعدامها و کشتارهای مردم بیگناه توسط این باند جانی را زیر فرش کنند. بر متن این تبلیغات بیشرمانه و این تلاش مشترک مسببین جهنم حاکم بر افغانستان، این هفته ماکرون نیز به بهانه "نیاز به مذاکره" با طالبان، پیشنهاد خود در مورد گشایش "مرکز مشترک کشورهای اروپایی" در افغانستان را اعلام کرد. ماکرون که با میزان اعتراض عمومی علیه طالبان و به قدرت رسیدن آن در افغانستان واقف است، مجبور شد که چند بار تذکر دهد که این مرکز، به معنای به رسمیت شناختن طالبان نیست. این صحنه سازی، یعنی اعلام یک فتوا و در مقابل باز شدن یک مرکز در افغانستان، آنچنان کودکانه بود که حتی جرائد رسمی جرات نکردند، به جز اشاره ای کوتاه به این پیشنهاد، آنرا پوشش دهند. حتی آنان که به آن پرداختند، مجبور شدند اذعان کنند که این فتوا نه حداقل سن ازدواج، کودک همسری، تحصیل و اشتغال و خلاصه حداقل های حقوق زنان را در بر نمی گیرد. خواسته هایی که مردم آزاده افغانستان برای دستیابی به آن علیرغم وحوش طالبان در قدرت، تلاش میکنند و هر روز در افغانستان آکسیون های اعتراضی برگزار میکنند.
اینکه ماکرون این "مرکز" را نه فرانسوی، بلکه اروپایی معرفی می کند، اینکه آنرا "مرکز" و نه سفارتخانه می نامند، و ...، هیچکدام تغییری در واقعیت دنیای فعلی نمی دهد. همه می دانند که قدرتگیری طالبان نه با شکست نظامی آمریکا و متحدین ان، نه بر اساس خواست مردم افغانستان برای پایان اشغال نظامی کشورشان، نه نتیجه قدرت اجتماعی طالبان و حامیان آن ممکن شده است. همه می دانند که طالبان در مذاکره با آمریکا و در پس ورشکستگی سیاسی و نظامی آمریکا در پیشبرد سیاست جهانی "علیه ترور"، به حکومت رسید. شکی نیست که قدرتگیری طالبان و تحکیم ارتجاع آن، نتیجه مستقیم سیاست امروز آمریکا و متحدین آن است و به همین دلیل هم، مسئولیت اقدامات و قوانین ارتجاعی طالبان بر عهده همین دولت ها است.
مبارزه علیه به رسمیت شناختن طالبان و پشتیبانی از مردم افغانستان در جریان است. مردم افغانستان حتی یک لحظه از مبارزه خود با طالبان، مبارزه بر سر زندگی انسانی و کوتاه کردن دست قوانین قرون وسطایی و بربریت اسلامی بر زندگی شان از پا ننشسته و نمی نشینند. مبارزه ای که سمپاتی و حمایت فعال مردم آزاده و متمدن جهان را با خود دارد.
اما امروز، مردم افغانستان نه فقط با حکومتی سیاه و ضد بشری دست و پنچه نرم میکنند، که با فقر، فلاكت و خطر نابودی کامل قرار گرفته اند. خطری که محصول مستقیم سیاست ارتجاعی دول غربی و در راس آن امریکا، است. در مواجه با سونامی نابودی میلیونی در این کشور، باید کاری کرد. بی جهت نیست که مردم مترقی و آزادیخواه در دنیا نیز، مسئولیت نجات مردم افغانستان و جلوگیری از فقر و مرگ وسیع در عرض چند ماه آتی را، بر عهده دولت های خود می گذارند. دولتهایی که جنگ اقتصادی علیه مردم افغانستان و قربانی کردن آنان را تنها راه "سر عقل" آوردن طالبان اعلام میکنند، بدون یک جنبش اجتماعی قدرتمند خود "سر عقل" نمی آید و حاضر به قبول سهم خود در ساختن این جهنم و در ممانعت از نابودی میلیونی در افغانستان نخواهد شد. باید همه این دولتها، و سازمان های بین المللی و سراسری را وادار کرد، به فوریت برای رساندن محموله های آذوقه و بهداشتی و غیره به نجات این مردم بشتابند. نباید به قدرتهای جهانی اجازه داد تا از زیر بار این وظیفه شانه خالی کنند. این کار مردم متمدن در غرب و در راس آن طبقه کارگر است.