در آبان ۱۴۰۰، جمهوری اسلامی را حتی نمی توان با آبان سال ۹۸ مقایسه کرد. عمق بحرانهای حاکمیت در دور حاضر به شدت عمیقتر شده اند. صف بندی و جدال جنبش های اجتماعی و انقلابی در نبردی مداوم وارد فاز و تناسب قوای جدیدتری شده است.
جنبش کارگری و اعتراضات هر روزه اش "موی دماغ" نظام شده و عرصه را بر حاکمیت تنگ کرده است. اعتراضات و اعتصابات هر روزه قشرهای مختلف جامعه عملا حاکمیت را فلج کرده است. عجز نظام سرمایه داری حاکم در جواب به معضلات، خواسته و مطالبات جامعه عملا حکومت را در برابر مردم متوقع و مطالبه گر، بی خاصیت و بی اعتبار کرده است. اعتماد به نفس و حضور بخشهای وسیع مردم محروم در صحنه جدال برای رفاه و آزادی و هراس از دیماه ها و آبانماه ها دستگاه سرکوب را در مقابل خشم و نفرت مردم فلج کرده است. ناکارآمدی حاکمیت در جواب به مسئله معیشت، ناکارآمدی در ایجاد رونق و توسعه اقتصادی حتی در چشم اندازی دور، ناکارآمدی در تامین حداقلهای از امنیت و تامین اجتماعی و ... همه و همه دال بر این واقعیت است که این رژیم مشروعیت حتی یک روز حاکمیت را بر جامعه ندارد. این ندا را در بطن هر تک اعتراض و جدالی در جامعه می توان با وضوح دید. این بن بست و حضور پرقدرت این دشمن داخلی جمهوری اسلامی سرمنشاء سایر بحرانها و افول موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه است.
در آبان ۱۴۰۰ دیگر خبری از مانور "قدرت جمهوری اسلامی" در منطقه، سوریه، عراق، لبنان و یمن و ...، نیست. خبری از دخالتها و موشدوانیهای "سردار سلیمانی" متخصص جنگها و ترور منطقه نیست. جمهوری اسلامی دیگر "سردار شکست ناپذیر"ش را ندارد. جمهوری اسلامی در عراق و لبنان و ایران با مصاف و اعتراض وسیع اجتماعی روبرو شده است. این رژیم بر موج یک نفرت عمومی در تمام کشورهایی که دوره ای "حیاط خلوت"، منطقه نفوذ سیاسی-نظامی و جولانگاه باندهای شبه نظامی اش بوده، روبرو است. در لبنان موقعیتش از طرف مردم معترض به شدت زیر ضرب رفته است. در عراق با وجود در اختیار داشتن بازوهای ترور و به هم تنیده با بخشی از نیروها در عراق، اما موج نفرت و اعتراض مردم، موقعیت نظام را به شدت در حاشیه قرار داده است. انتخابات ایندوره عراق و شکست مفتضحانه تمام نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در این انتخابات، نمایی از نفرت عمومی مردم عراق را نسبت به جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت. تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی در عراق و منطقه فاکتور دیگری است که بحران حاکمیت را در ایران برای نظام بورژوا- اسلامی شدیدتر و عمیقتر کرده است. جمهوری اسلامی گزینه و ابزار ایجاد نا امنی در منطقه برای گسترش سیاست سرکوب و ارعاب در داخل تحت عنوان "امنیت داخلی" را نیز از دست داده است. اینرا بیشتر از همه خود حاکمیت درک کرده است.
در خارج کشور در قلب اروپا و آمریکا هم سران و ماموران کشتار رژیم باید سوراخ موش بخرند. در اینجا هم عملا مهره ها و شخصیتهای جانی جمهوری اسلامی از طرف انقلابیون به دام می افتند و دادگاهی می شوند. حمید نوری یکی از مسئولین کشتار دهه شصت در استکهلم در حال دادگاهی شدن است. تقریبا یکسال تمام است که به دام افتاده است و باید جوابگو باشد. محاکمه نوری عملا محاکمه حاکمیت اسلامی است. در لندن در چند روز گذشته دادگاهی برای بررسی جنایات و کشتار آبانماه ۹۸ تشکیل شد. با حضور تعدادی از خانواده جانباختگان آبان به عنوان شاهدان قتل عام و کشتار انقلابیون، عملا دادگاه به میدان محاکمه جمهوری اسلامی با سران ریز و درشتش تبدیل شد. این دادگاه با اینکه رسمیت قانونی و اجرایی نداشت اما سران جمهوری اسلامی را به شدت تحت فشار قرار داد و آنها را به تکاپو انداخت تا از ادامه روند دادگاه جلوگیری کنند. شکی ندارند به زودی دادگاه های واقعی در ایران در انتظارشان خواهد بود. بی دلیل نیست که چنین دست و پایشان را گم کرده اند. در همین رابطه به غلط افتادن نماینده مجلسی که گستاخانه و بیشرمانه گفته بود" بله من یکی از کسانی هستم که به مردم شلیک کردم. بیاید من را دادگاهی کنید." دیدنی بود. مادران جانباختگان آبانماه حقش را کف دستش گذاشتند.
خارج کشور دیگر مرکز جولان آدمکشها و تروریستهای نظام نخواهد بود. تنگ شدن حلقه محاصره سران جمهوری اسلامی در خارج کشور تابعی از خیز مردم معترض در کف خیابانهای شهرهای مختلف در ایران است. توازن قوای حاکمیت در تقابل با مردم به شدت عوض شده است. اینرا از بند بند سلولهای جامعه می توان دید. اعتماد به نفس بالا برای تغییر، مقهور نشدن جامعه در برابر تعرضهای افسارگسیخته رژیم، عرض اندام قدرتمندانه هر بازداشتی و زندانی رها شده از دست جلادان و ... همه و همه نمودهای از اوضاع عمومی جامعه ای است که به چیزی کمتر از سرنگونی انقلابی سیستم حاکم و تا دندان مسلح رضایت نخواهد داد.
زمینگیر شدن، ناکارآمدی و بی جوابی حاکمیت بورژوا- اسلامی به مسائل و معضلات جامعه، به اقتصاد، به مسئله زنان و جوانان، به آزادیها، به مسئله جنبش علیه حجاب و پدیده های عدیده ی دیگر عملا حاکمیت را در برابر مردم به بن بست رسانده است. بر متن بن بست همه جانبه نظام تنها گزینه دم دست، ابزار قهر و سرکوب است.
با این اوصاف و با وجود چنین توازن قوایی، جمهوری اسلامی هر روزه اقدام به تعرض بر علیه جامعه می کند. هر روزه در گوشه ایی و شهری ایجاد نا امنی کرده و یا تعدادی از فعالین عرصه های مختلف را در خفا و به دور از چشم همگان بازداشت و زندانی می کند. در همین چند روز گذشته در شهرهای مختلف کردستان، بیشتر از ۳۲ نفر از شهروندان را بازداشت و به شکنجه گاهها منتقل کرده است. فعالین و رهبران کارگری را تحت فشار قرار داده و اقدام به بازداشت فعالین دانشجویی در شهرهای مختلف کرده است. با تنگ تر شدن حلقه محاصره و شکست سیاست سرکوب همگانی و توده ای، جمهوری اسلامی سیاست "حمله پیشگیرانه" و شکار فردی فعالین سیاسی و اجتماعی و مقابله با شکل گیری اعتراضات وسیع توده ای را در پیش گرفته است. سیاستی که تا همین امروز شکست آن مسجل شده است. هر دستگیری به اعتراضات وسیع تر و به میدان آمدن طیف دیگری از فعالین منجر شده است.
اما این نوع و این درجه از مقابله دیگر کافی نیست! قدرت نمایی جامعه و جنبش اعتراضی در تقابل با تلاشهای رژیم سرمایه داری حاکم بی گمان باید وارد فاز دیگری شود. رهبران عرصه های مختلف جنبشهای اعتراضی لازم است نقشه مند و با ابتکارت خود سیاست سرکوب و زهر چشم گرفتن حاکمیت را به شکست بکشانند. بر متن توازن قوای موجود و بر متن موقعیت به شدت متزلزل نظام، باید هرچه بیشتر تنها ابزار و گزینه رژیم یعنی ماشین سرکوب و اختناق را کاملا بی خاصیت و ناکارآمد کرد. نباید منتظر ماند تا رژیم دستگیر و زندانی کند و متعاقبا تلاش برای آزادی اسرای مان را سازمان داد. سیاست "تو دستگیر کن و من برای آزادی دستگیر شدگان اعتراض می کنم" در بطن شرایط موجود دیگر جوابگو نیست.
با توجه به اعتماد به نفس موجود در جامعه، با وجود اوضاع انفجاری و انقلابی، با وجود نفرت عمومی بر علیه نظام اسلامی و با وجود یک اعتراض عمومی و رادیکال در پایین جامعه و با وجود یک طبقه کارگر سوسیالیست با رهبران کاریزماتیکش، امکان اینکه در جدال و نبرد میان مردم و حاکمیت بتوان از تعرض رژیم به مردم و اقدامش برای دستگیری و زندانی کردن فعالین ممانعت کرد، به شدت قوی و ممکن است. باید سیاست ممانعت و مقابله با دستگیری هر شهروند معترض و آزادیخواه، هر فعال و رهبر کارگری و... جزو اولویتهای یک سیاست فعال و رادیکال قرار گیرد. اتحاد و همبستگی و سیاست روشن در تقابل با رژیم برای ممانعت از تعرض بیشتر، زندان و دستگیری را ممکن خواهد کرد.