بعد از خروج مفتضحانه آمریکا از افغانستان و برنامه ریزی چند ساله قدرت های منطقه، در راس آن ناتو و آمریکا برای حقنه کردن ارتجاع اسلامی طالبان به مردم افغانستان، دنیا شاهد تقابلی جدی بین بشریت با بربریت قدرتهای جهانی بوده و هست.
برنامه طالبان برای بازگرداندن جامعه و مدنیت به قوانین عصر حجر از همان روزهای نخستین این انتقال قدرت با توسل به خشونت و اسلحه و زور بر سر مردم بی دفاع افغانستان شروع شد.
این توحش، برخلاف محاسبات قدرتهای جهانی و وحوش طالبان، با عدم سکوت مردم متمدن دنیا در برابر این معامله کثیف با زندگی مردم و زنان و جوانان کودکان و با اعتراض مردم ترقی خواه و آزادی خواه جهان روبرو شد. صف جهانی بشریت متمدنی که نه تنها بازگشت طالبان و تحمیل قوانین بربریت اسلامی در افغانستان را نتیجه تلاش و خواست مردم آن جامعه نمی دانست، بلکه با تمام قدرت اعلام کرد که این معامله ای ننگین بین قدرتهای جهانی و منطقه با باندی جنایتکار بیش نیست و طالبان انتخاب مردم افغانستان نیست و نخواهد بود! فشار این مبارزه تا جائی بود که این قدرتها از آمریکا تا دیگر دول دخیل در ماجرا رسوا و بی آبروتر از همیشه سکوت اختیار کرده و امکانی برای توجیه و دفاع از سیاست های ضد بشری خود را نداشتند. فشار عدم به رسمیت شناختن طالبان از طرف مردم افغانستان و دنیا این قدرتها را از ترس به خطر نیفتادن موقعیت خود در برابر تعرض شهروندان خودشان مجبور کرد این بار ژست "نجات" و "خروج بشر دوستانه" قربانیان جنایتشان را بگیرند. ژستی که با توجه به اعتراضات وسیع و توده ای مردم در افغانستان به بختکی که به جانشان انداخته اند و جمعیت وسیعی که برای فرار از جهنم افغانستان هر خطری را با جان میخردند، به سرعت دود شد و هوا رفت. عملیات قطره چکانی و انتخابی شان اساسا برای کم کردن فشار اعتراض درون این کشورها و "از سر گذراندن" این تند پیچ بود. سیاست خروج بشردوستانه شان نیز دست کمی از سیاست کثیف دخالت های بشردوستانه دور قبلی آنها نداشت.
اما پس از سه ماه بازی دیپلماتیک و ریاکارانه امروز شاهد هستیم که دیگر توان ادامه حتی این ژست و بازی و نمایش را هم ندارند و تلاش میکنند حیله گرانه و آهسته پروسه ای را که شروع کرده بودند به اتمام برسانند و میخی بر تابوت بشریت در افغانستان بکوبند.
امروز شاهدیم که در دالانها و اجلاس های سازمان سران قدرت ها، از سازمان ملل گرفته تا پارلمان کشورهای غرب تا شرق با ترس و هراس و ریاکاری زمزمه رسمیت دادن به حاکمیت طالبان و توحش آن را دارند.
چند روز پیش برخی از سران کشورها، به همپالگی ها و شرکایشان که در این سیه روزی دنیا سهیم هستند، پیام دادند که باید برای تیرخلاص زدن به زندگی و آزادی مردم افغانستان با فشاری حداقلی طالبان را وادار به درجه ای عقب نشینی قابل حصول و "اعتدال" قابل قبول، کنند و به سرعت شرایط و فضا را آماده به رسمیت شناختن این باند جانی بعنوان حکومت قانونی افغانستان کنند.
فقط چند نمونه را در این مطلب درج میکنم تا تلاش و مسابقه قدرتهای جهانی را برای بستن پرونده "دولت رسمی افغانستان" ببینیم. نقل قولهایی از رسانه های زرد دنیا:
"امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، روز سهشنبه ۵ اکتبر (۱۳ مهر) گفت کشورهای عضو "گروه ۲۰" در اجلاس پیش رو باید شرایط خود را برای به رسمیت شناختن حکومت طالبان در افغانستان تعیین کنند."
"الکسی زایتسف، سخنگوی وزارت خارجه روسیه: اعلام کرد که مسکو از تاجیکستان و افغانستان (طالبان) خواسته است تا اختلافهای خود را به شیوهای قابل قبول و متقابل برطرف کنند."
"مقامات ایالات متحده اعلام کردند گفتگویی "روراست و حرفهای" با نمایندگان طالبان داشتهاند و در این گفتگو تأکید کردهاند که درباره ی طالبان "نه براساس حرفشان بلکه بر اساس عملشان" تصمیم میگیرند."
همه دولتها و قدرتهای جهانی و منطقه از کشورهای اروپایی تا چین و روسیه، از امریکا تا کشورهای افریقایی و امریکای لاتین و خاورمیانه این تلاش و سیاست ارتجاعی خود را تحت عنوان درخواست از طالبان برای "رعایت قوانین بین المللی و حقوق بشر"، تعهد به "برابری جنسیتی" و "تسهیل مشارکت زنان" و ... لاپوشانی و بسته بندی میکنند.
این شیوه از استدلال برای رسمیت دادن به تحمیل بیحقوقی مطلق و قلع و قمع یک نسل از زنان و دختران و انسانهای آزادیخواه در افغانستان بیشتر شبیه به استدلال "شارل-هانری سانسون" جنایتکار دولتی و حکومتی در فرانسه است که از یک پزشک درخواست کرد به دلیل طولانی و سخت بودن قطع سر انسانها با شمشیر کاری بکند که "منصفانه تر" سر مردم را از بدن جدا کند. ژوزف گیوتین پزشک فرانسوی بنا به همین "توصیه" دستگاه گیوتین را برای "راحتی" و "آسایش" و سرعت در مرگ قربانیان اختراع کرد. امروز دیگر شمشیر "رعایت حقوق بشر" پوسیده تر از آن است که کسی فشار آنرا بر حکومتی احساس کند. این واقعیت که "حقوق بشر" بیش از هر چیزی حربه معاملات یا کشمکشهای سیاسی است را امروز هر شهروندی در جهان میداند.
پرداختن به این مباحث و استدلال های حکام دنیا در رسمیت بخشیدن به طالبان به شدت مشمئز کننده و توهینی به شعور انسانهای قرن بیست و یک است.
کدام عقل سلیم خواهد پذیرفت که دستجات جانی و ضد زن و اولترا ارتجاعی، مدافع حقوق بشر باشند؟ کدام انسان فهیمی خواهد پذیرفت که طالبان میتواند منشا علم و ترقی و آزادی و رهائی زن و مدیریت متمدن جامعه باشد؟ نیرویی که اصول و پایه فکری و مذهبی آن با تعرض به زن و به بردگی جنسی و "غنیمت" گرفتن دختر بچه ها، با کشتار دختران محصل و اخراج زنان از تمامی عرصه های زندگی اجتماعی استوار است، دستجات جانی که غایت تفکرشان برای بازگرداندن زن به زیر برقع و خانه نشینی و دارای یک مرد به عنوان صاحب اختیار زن گره خورده است، نیروی سیاهی که با کشتار معلم، طنز پرداز، شاعر، روزنامه نگار، نویسنده و .... در آن جامعه در حال تاخت و تاز است و هر صدایی را با زور و ضرب و گلوله و سنگسار خفه میکند، را نمیتوان بعنوان نیرویی که قابلیت به رسمیت شناختن حق زن، حق شادی و حق زندگی به مردم متمدن جهان حقنه کرد.
از نظر مردم و بشریت متمدن جهان نه تنها تحلیل های رسوا و کریه حکام دنیا موجه نبوده و نخواهد بود، بلکه در افغانستان در مقابل قدرتهای جهانی، محصلین و دانشجویان، معلمان، روزنامه نگاران و در راس هرم اعتراضی زنانی قرار دارند که چه از قبل از تحمیل طالبان و چه بعد از آن، دست از مبارزه با ارتجاع و عقب ماندگی برنداشته و نخواهند داد، مبارزه ای که با جنبش سراسری رفاه و آزادی و امنیت در دنیا گره خورده و از پا نمی نشینند.
چند روز پیش زنان در کابل علیه طالبان و ساخت و پاخت های دیپلماتیک با آنها پیام و جواب روشنی را فرستادند و با صدای بلند اعلام کردند تمکین و سکوت در برابر طالبان شرم آور است و پلاکاردهائی را با مضامین "سکوت جهان خجالت آور است" و "از حقوق زنان افغان دفاع کنید" را حمل میکردند. گفتند "تظاهرات زنان در کابل تا زمانی که به حقوق انسانی خود دست نیابند ادامه خواهد یافت." و همانطور که قبلا هم گفتیم بشریت سیاست های ارتجاعی توسط دولت آمریكا و دول غربی، به حامیان میلیتاریسم و تروریسم، را تقبیح میکنند.
مبارزه امروز زنان و جوانان و مردم تشنه آزادی و برابری در افغانستان و همگام با آن اعتراضات در کشورهای دیگر دنیا این پیام را دارد که حاکمیت طالبان نه تنها بعنوان دولت و بلکه به عنوان نیروی دخیل در سرنوشت مردم افغانستان هیچ مشروعیت قانونی و انتخابی ندارد. اینکه قدرتهای دنیا و منطقه و خود طالبان بخواهند با ضرب زور و شمشیر خود را به جامعه ای تحمیل کنند به معنی رسمیت آن ساختار و حاکمیت از نظر مردم افغانستان نخواهد بود و تلاش های دول مرتجع منطقه و قدرتهای جهانی برای تحمیل این رسمیت چیزی جز دهن کجی به شعور میلیاردها انسان در سراسر جهان نیست.
زنان و مردم آزادیخواه در افغانستان و دنیا به خوبی میدانند که این بازی چیزی جز قربانی شدنشان بین تخاصمات و اتحادهای دول منطقه نیست و نخواهد بود و با درک روشن از این اوضاع، مبارزه و صف خود را در همبستگی با جنبش جهانی دفاع از حقوق و آزادی های بشریت و در همبستگی با زنان آزادیخواه و برابری طلب متحدانه گره زده اند. فقط با این اتحاد خواهیم توانست در برابر تعرض افسار گسیخته در هر جای این دنیا از افغانستان، بنگلادش، پاکستان، ایران، عربستان و غیره تا اروپا و آمریکا بایستیم و عقب نشینی را در هر زاویه و اندازه به آنها تحمیل کنیم.
امروز جنبش حق زن در افغانستان و جدال آن برای برابری و آزادی خود تنها نیست. ما شاهد بهم پیوستن این جنبش به جنبش حق زن در ایران که تجربه طولانی در تقابل با طالبان های "خودی" دارد، هستیم. ما شاهد حمایتهای جهانی زنان و مردان آزادیخواه، سازمانهای رادیکال مدافع حق زن از جنگ زنان در افغانستان علیه طالبان و بربریت قرون وسطایی آن هستیم. امروز جهان صدای زنان افغانستان است و این فشار جهانی است که دول غربی را به یاد "حقوق بشر" و "برابری جنسیتی" در افغانستان اندخته است.
متن پیاده شده از برنامه رادیو نینا
14-اکتبر-2021