بمب‌های ساعتی که سرمایه‌داری از آغاز شکل‌گیری خود در زمین و طبیعت کاشته بود، یکی یکی در حال منفجر شدن است. زمین به ششمین انقراض خود نزدیک می‌شود و دیگر فرصتی برای دست روی دست گذاشتن باقی نمانده است. جهان امروز علاوه بر نجات جامعه از شر سرمایه‌داری، نیاز جدی به کمونیسمی دارد که طبیعت را از یوغ ویرانگران زمین بیرون بکشد و زیستی پایدار برای انسان به ارمغان بیاورد.

 گرمایش زمین یادآور خشکسالی است اما تنها به خشک شدن یک منطقه ختم نمی‌شود. قطره‌های آبی که در خوزستان تبخیر گشته‌اند، شاید حالا به یک نقطه دیگر از دنیا رسیده و تبدیل به سیل شده‌اند. شاید آن‌جا هم به دلیل این‌ که جنگل‌هایی که محافظ زمین در برابر سیل‌ها بوده از بین رفته‌اند، سیل علاوه بر این که خانه‌ها را با خود برده، باعث از بین رفتن خاک شده باشد. اگر بدانیم برای تشکیل یک سانتی‌متر خاک صد سال زمان نیاز است، متوجه می‌شویم احتمالا کشاورزی در آن منطقه برای مدتی طولانی دچار مشکل می‌شود. کاهش کشت و کار نیز به معنای کاهش غذا است. پس برای غذا زمین‌های بیشتری را با شدت بیشتری زیر کشت می‌برند و نتیجتا جنگل‌های بیشتری نابود می‌شود.

 ابن سیکل معیوب و مخرب که ما را در آن قرار داده‌اند، از هر تخریب، تخریب بیشتری می‌زاید. سرمایه‌داری با انقلاب صنعتی خود لحظه به لحظه رشد کرده و برای استخراج، تولید و مصرف بیشتر، جهان را کوچک و کوچک‌تر کرده‌است. بسیاری از آسیب‌هایی که بر پیکر زمین وارد شده دیگر جبران‌ناپذیر است. ولی برای از کنترل خارج شدن شرایط زمین وقتی کمی باق مانده است.

 اگر یک عنصر مازاد وارد چرخه یک اکوسیستم که می‌تواند مثلا یک جنگل یا یک برکه باشد وارد شود، طبیعت تلاش می‌کند خود را ترمیم کند و آن عنصر مازاد و اثراتش را از بین ببرد. اگر هم موفق نشود، کل چرخه آن اکوسیستم دچار مشکل می‌گردد. بنابراین یک اکوسیستم طبیعی توانی برای ترمیم و به پایداری رساندن خود دارد. اما اگر در روند رد و بدل ماده و انرژی در آن مشکل ایجاد شود، مسیر ناپایداری آغاز می‌شود. اکوسیستم‌ها نیز با هم در ارتباط‌ و تحت تأثیر یکدیگر هستند. درک همین مسئله به ما نشان می‌دهد که چطور سرمایه‌داری برای انباشت سرمایه و رشد ویرانگر اقتصادی بیش‌از توان زمین از آن بهره‌کشی کرده و درنتیجه در روند بده و بستان طبیعت و پایداری اخلال ایجاد کرده‌است.

 مدافعان سرمایه‌داری برای سرپوش گذاشتن بر تضاد عیرقابل حل منطق سرمایه‌داری با منطق پایداری طبیعت، از راهکاری به‌عنوان توسعه پایدار استفاده می‌کنند.

توسعه پایدار می‌گوید که باید سه رکن اقتصاد، جامعه و محیط زیست را در کنار یکدیگر توسعه داد.

بدیهی است که در یک نظام طبقاتی اقتصاد در خدمت اقلیت سرمایه‌دار پیشرفت می‌کند. از طرفی اسم این نظام طبقاتی خود به ما می‌گوید که ما نه با یک توده بی‌شکل به اسم مردم، بلکه با جامعه‌ای تشکیل شده از طبقات اقتصادی متضادالمنافع روبرو هستیم. درواقع همسویی اقتصاد با جامعه بی‌معناست، چرا که چرخ این اقتصاد مشخصا به نفع بورژوازی می‌چرخد.

 اما در وهله دوم این شکل توسعه در سرمایه‌داری از این رو امکان‌پذیر نیست، چرا که سرمایه‌داری در مسیر انباشت و رشد اقتصادی، ناگزیر به بهره‌کشی بی‌وقفه دو چیز است؛ کارگر و زمین. در نتیجه سرمایه‌داری که دلش برای محیط زیست بسوزد، سرمایه‌داری شکست‌ خورده است.

طرفداران سرمایه‌داری سبز برای خاموش کردن آتشی که نظام کاپیتالیستی در زمین روشن کرده است، تکنولوژی را راهگشا می‌بینند.

سرمایه‌داری صحبت از انرژی‌های تجدیدپذیر می‌کند، از اقتصاد مدور و قابل بازیافت می‌گوید، نوید انقلاب صنعتی چهارم را می‌دهد، اما خود نیز می‌داند که برای سود و انباشت سرمایه، به رشد اقتصادی پی در پی و تصاعدی نیاز دارد. این رشد اقتصادی نیز از طریق بسط مصرف کالاها و خدماتی به دست می‌آید که برای تولید و توزیع آن به مقدار بیشتری انرژی و ماده نیاز است.

پیش از هرچیز باید گفت برخلاف تصور گذشته‌گرایان، تکنولوژی به خودی خود نیست که باعث تخریب طبیعت شده است، بلکه علت آن شیوه تولیدی است که از تکنولوژی در جهت پیشرفت ویرانگر بهره می‌برد. قطع به یقین مسیر شیوه تولیدی پایدار با محیط زیست به کمک تکنولوژی ممکن است. اوج ابتکار مدافعان سرمایه‌داری برای بهبود شرایط محیط زیستی این است که بتوانند پای "رقابت سرمایه‌دارانه" را به حوزه انرژی‌های پاک برسانند.

 با وجود همه اخبار هولناک، خبر خوب این است که مشکل به دست کمونیست‌ها حل می‌شود. اگر سرمایه‌داری به‌دنبال سازماندهی سود است، کمونیست‌ها به‌دنبال سازماندهی رفاه بشری. این رفاه هم برخلاف سرمایه‌داری از طریق تولید و مصرف بی‌حد و حصر به ثمر نمی‌رسد. کمونیست‌ها امروز وقتی نوید یک شیوه تولید اشتراکی را می‌دهند، دیگر باید پسوند سبز گرا و پایدار را به آن اضافه کنند.

 واقعیت را بپذیریم. نه‌تنها وقتی نمانده‌است، بلکه زمان هم به حد کافی گذشته‌است. ایران از نظر آبی یک کشور ورشکسته است. این به معنای این است که صنعت، کشاورزی و زندگی مردم دست‌خوش تغییر شده و بیش‌از این‌ نیز خواهد شد. ایران، خاورمیانه و جهان به دنبال پاسخی برای نجات می‌گردد و اگر پاسخ پیش ما باشد و آن را پیاده کنیم، چشم جهان به ما خواهد بود.

 بحث‌ها و گرهگاه های محیط‌زیستی بسیاری وجود دارد و برای آن انواع مختلفی از راهکارها تجویز می‌شود. در اینجا نگاه مختصری به چند مسئله محوری خواهیم داشت و تلاش برای طرح بحث می‌کنیم.

 

آب و حقوق اجتماعی و اکولوژیک

آب یک منبع حیاتی برای موجودات زنده است. شکل‌گیری بدوی‌ترین جوامع انسانی تا امروز حول این منبع حیاتی بوده‌ است. بدیهی است که سرمایه‌داری مثل هر چیز دیگر آب را کالایی کرده و با در کنترل گرفتن آن، کنترل سیاست، اقتصاد و جامعه را به دست گرفته‌ است. یکی از دلایل سدسازی در ایران نیز سلطه سرمایه‌دارانه به منابع آبی بوده‌است. به‌خصوص که اکثر مناطق ایران خشک و نیمه‌خشک و آب در این جغرافیا ارزش بیشتری پیدا می‌کند.

 نابرابری در دسترسی به آب انواع تبعیض‌های طبقاتی، جنسیتی، قومی، مذهبی و... را تشدید کرده است. نزدیک به ۱ میلیارد نفر در جهان به آب سالم دسترسی ندارند. در ایران نیز بخش وسیعی از جامعه آب سالم ندارند. در مناطقی که آب لوله‌کشی به حد کافی مناسب شرب نیست، طبقات دارا از دستگاه‌های تصفیه استفاده می‌کنند یا آب معدنی می‌خرند. بخش وسیعی از فرودستان نه چنین امکاناتی در خانه‌های خود دارند و نه می‌توانند به شکل هرروزه آب معدنی تهیه کنند. در نتیجه با انواع و اقسام بیماری‌هایی که ناشی از آب ناسالم است مواجه می‌شوند.

حق داشتن غذا از جمله به معنی داشتن آب سالم و کافی است. اعتراضات کشاورزان اصفهانی و مردم خوزستان نشان داد که چطور نبود آب کافی باعث خشم و خروش مردم می‌شود.

 علاوه بر تولید غذا و معیشت کشاورزان، تولید کالا غالبا با مصرف آب امکان پذیر است. در حال حاضر شاهد آن هستیم که انتقال آب‌هایی از خلیج فارس و استان‌های غربی به فلات مرکزی شده است تا چرخ صنایع را بچرخاند؛ صنایع آب‌بری که از اساس نباید در آن مناطق احداث می‌شد.

همینطور که چرخش آب در یک اکوسیستم است که آن نظام طبیعی را پویا و پایدار نگه می‌دارد، دستکاری‌هایی که در نظام آبی یک منطقه خلل ایجاد می‌کند، هم برای داخل و هم برای خارج از آن اکوسیستم ویرانی به بار می‌آورد.

مشخصا درمورد خوزستان می‌بینیم که چطور جلوی آب گرفته و هدایت می‌شود و حقابه محیط زیست دریغ می‌گردد.

 در خصوص مسئله آب اولا باید منابع آبی یک ثروت عمومی و محیط زیستی اعلام شود که حق خصوصی‌سازی و کالایی‌سازی آن سلب گردد. ثانیا حداقل لازم آب سالم و کافی برای همگان قابل دسترسی باشد. ثالثا توسعه اقتصادی و اجتماعی هر منطقه با توجه کامل به منابع آبی آن جغرافیا انجام شود. رابعا احیای منابع آبی و حفظ آن در اولویت قرار داده شود.

 

انرژی و کربن‌زدایی

زمین مقدار محدودی منابع و انرژی دارد که به دلیل فعالیت‌های بشری نه تنها به شکل بی‌رویه‌ای از آن‌ها استفاده می‌شود، بلکه عملا دور ریخته و بی‌استفاده گردیده است.

راهکارهای سبز به ما می‌گوید که باید از هر منبع انرژی بیشترین و بهینه‌ترین استفاده و کمترین اتلاف را داشته باشیم. حرکت فعالیت‌های بشری باید به سمت انرژی‌های پاک و تجدیدپذیر باشد تا کمترین رد پای مخرب را از خود به جا بگذارد. برخی در کنار انرژی‌های تجدیدپذیر، انرژی هسته‌ای را به دلیل عدم تولید کربن انرژی پاک می‌نامند. در حالی که زباله‌های هسته‌ای از خطرناک‌ترین آلاینده‌های خاک، آب و هوا هستند و اثرات آن تا مدت طولانی برجا خواهد ماند. تجربه آزمایش‌های هسته‌ای و اتفاقات هولناکی چون چرنوبیل و هیروشیما، نشان می‌دهد که کمترین احتمالات از خطرات انرژی هسته‌ای، ما را به خودداری از آن رهنمود می‌دهد.

 گرمایش زمین نتیجه استفاده از انرژی‌های ناپاک و سوخت‌های فسیلی است.

علت گرمایش زمین گازهای گلخانه‌ای است. این گازها دور زمین هاله‌ای ایجاد می‌کند. به طور معمول بخشی از انرژی خورشیدی وقتی به زمین برخورد می‌کند دوباره از جو خارج می‌شود. کاری که این گازهای گلخانه‌ای میکند این است که از خارج شدن آن بخش از انرژی‌های خورشیدی جلوگیری می‌کند. در نتیجه گرما در داخل زمین حبس می‌شود.

در صد سال اخیر دمای زمین حدود ۱ درجه گرم‌تر شده است. نتایج آن را می‌بینیم؛ خشکسالی، سیل‌های مخرب، آتش‌سوزی جنگل‌ها در سراسر جهان، آب شدن یخ‌های قطبی، از بین رفتن تنوع زیستی گیاهی و جانوری و... .

 مهم‌ترین گازهای گلخانه‌ای دی‌اکسید کربن، متان و اکسید نیتروژن است.

دی‌اکسید کربن از سوختن سوخت‌های فسیلی و همچنین از بین رفتن جنگل‌ها تولید می‌شود.

برنامه فعالین سیاسی و اجتماعی در حوزه محیط زیست، کربن‌زدایی و به صفر رساندن مصرف سوخت‌های فسیلی است.

به هر صورت مشکل گرمایش زمین به حدی رسیده که بقای سود سرمایه‌داران را هم تهدید کرده است و برخی کشورها برنامه‌ای چندساله برای کربن زدایی طرح کرده‌اند. اما با این همه توافق‌نامه و پیمان و برنامه، همچنان چشم انداز مثبتی در راستای کربن‌زدایی وجود ندارد.

 مسئله گرمایش زمین نیاز به یک اقدام جهانی دارد و یک کشور به تنهایی قادر به حل این بحران نیست. با این حال باید بدانیم که ایران جزو ۱۰ کشور تولیدکننده سوخت‌های فسیلی است و نقش پررنگی در گرمایش زمین دارد. حکومت ایران نیز به دلیل این که چرخ خود را با استخراج سوخت‌های فسیلی می‌چرخاند، حتی به برنامه رفرمیستی و ناکافی توافق‌نامه پاریس هم تن نداده است.

 برنامه کربن‌زدایی و حرکت به سمت انرژی‌های پاک و تجدیدپذیر مثل انرژی خورشیدی و بادی به یقین باید استراتژی اقتصاد انرژی باشد. گفته می‌شود کمتر از ۱۵ سال وقت مانده است. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد برای سال‌های ۲۰۲۵ تا ۲۰۵۰ ایران حداقل ۲ تا ۵ درجه گرم‌تر می‌شود.

جغرافیای ایران موقعیت بسیار خوبی برای انرژی‌های پاک دارد. ۳۲۰ روز آفتابی در سال و تابش بین ۶ تا ۸ ساعت در روز آن هم در بخش وسیعی از کشور، در کنار وزش بادهای ۱۲۰ روزه سیستان توان این را به ایران می‌دهد که نه فقط انرژی خود را با هزینه ناچیزی تامین کند، بلکه می‌تواند یکی از قطب‌های تولیدکننده و صادرکننده انرژی پاک در جهان باشد.

 دی‌اکسید نیتروژن، یکی دیگر از گازهای گلخانه‌ای است که از کودهای شیمیایی و مدفوع دام‌ها تولید می‌شود.

گاز متان هم در حین عمل هضم دام‌ها و از مدفوع‌هایی که این دام‌ها تولید می‌کنند ایجاد می‌شود. این گاز با این که یکی از مهم‌ترین عوامل گرمایش زمین محسوب می‌شود و تاثیر آن ۲۵ برابر دی‌اکسید کربن است، ۱۲ سال بیشتر عمر دارد و اگر تولید این گاز کاهش پیدا کند، به سرعت از اتمسفر محو می‌شود.

 

صنعت، معدن، خسارت

از نتایج توسعه ویرانگر جمهوری اسلامی ایجاد صنایع آب‌بر در مناطق خشک و تشدید تنش آبی است، معدن‌کاوی‌هایی است که بدون در نظر گرفتن زیست‌بوم و شرایط محیطی باعث جنگل‌زدایی، آلوده کردن آب، خاک و هوا و به خطر انداختن زیستگاه حیوانات می‌شود، پتروشیمی‌هایی است که با آلوده کردن هوا، هزاران نفر را بیمار می‌کنند و به مرگ می‌رسانند. از آسیب‌های مخرب و بعضا جبران‌ناپذیر صنایع و معادن در ایران یک طومار بلند بالا می‌توان نوشت. اما با هشدارهایی که فعالین محیط زیست درخصوص صنایع و معادن می‌دهند، باید جلوی آن‌ها به طور کل گرفته شود؟ هم بله و هم نه.

مثالی از مسائل آبی بیاوریم. می‌دانیم که کشور دچار ورشکستگی آبی است. این بدان معنا است که علاوه بر این که منابع آب سطحی و منابع آب زیرزمینی رو به اتمام و با کمبود جدی مواجه است، بورژوازی ایران همچنان در حال استقرار صنایع آب‌بر در نقاطی است که شدیدا دچار تنش آبی می‌باشد. به این دلیل که تقاضای آبی این صنایع بیش از توان آبی این مناطق است، دولت سرمایه مثلا برای تامین آب مصرفی صنایع فولاد اصفهان، آب را از خوزستان و خلیج فارس انتقال می‌دهد.

 اگر جلوی این صنایع گرفته نشود علاوه بر این که تا چند سال دیگر توان ادامه کار ندارد، نیازهای دیگر آبی منطقه از جمله شرب، کشاورزی و حقابه محیط زیست از بین می‌رود. کمااین‌که در بسیاری از نقاط ایران از بین رفته است.

با این حال این بدان معنا نیست که نباید در ایران صنایع و معادن و کارخانه‌ای مستقر شود. بلکه باید صنایعی همسو با توان اکولوژیکی ایجاد شود. اگر منطقه‌ای توان بارگذاری یک سری از صنایع را ندارد، اصرار بر آن تنها به نابودی می‌انجامد. راه توسعه را باید بر اساس ظرفیت اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی پیدا کرد. به طور مثال اصفهان تنها به دلیل ساخت مرکزگرایانه سرمایه‌داری در ایران تبدیل به قطب صنعتی ایران شده است. در صورتی که به هیچ وجه تحمل این حجم از صنایع را ندارد. این در حالی است که اصفهان می‌تواند به یکی از قطب‌های توریستی جهان تبدیل شود.

 

کشاورزی سازگار

کشاورزی از دو منظر قابل بررسی است؛ تامین غذا و اشتغال.

جمهوری اسلامی با سیاست خودکفایی کشاورزی و تولید گسترده محصولات استراتژیک، بدون در نظر گرفتن توان محیطی و شرایط اقلیمی، بحران کشاورزی ایران را رقم زده است.

همین خودکفایی کشاورزی و کشت و کار ناسازگار است که امروز تقاضای آب را بسیار بالا برده است. این در حالی است که حدود ۹۰ درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف می‌شود و البته بخش عظیمی از این آب هم به دلیل شبکه‌های فرسوده، سطح پایین بهره‌وری و نوع کشت سنتی و یا ناسازگار به هدر می‌رود.

 کشاورزی ناپایدار و ناسازگار با محیط، آسیب‌های دیگری هم دارد. سموم شیمیایی و آفت‌کش‌ها یکی از مشکلات اصلی کشاورزی در ایران و جهان است که باعث نابودی گونه‌های جانوری و آلودگی آب، خاک، هوا و خود محصولات می‌شود که نتیجتا عواقب ناگواری برای انسان خواهد داشت.

محصولات تراریخته و اصلاح ژنتیک شده نیز یکی دیگر از مشکلات کشاورزی و تامین غذا است که ضررهای بهداشتی و محیط زیستی مختلفی دارد.

 تغییر ژنتیک در محصولات گیاهی برای مقابله با آفات و تولید بیشتر انجام می‌شود. اما همین آفات هم در اکوسیستم نقش خاص خود را دارند. از طرفی این تغییر ژنتیک گیاهان ممکن است باعث تغییر ژنتیک در خود آفات نیز بشود. باید توجه کرد که هر تغییر ژنتیکی که در گیاهان اتفاق می‌افتد به مدت نامعلومی در طبیعت باقی می‌ماند. این تغییرات برای مصرف کننده نیز می‌تواند از جهت تغذیه، نامناسب باشد و حتی باعث بروز بیماری‌های مختلف بشود. همینطور این محصولات موجب کاهش کارایی آنتی‌بیوتیک‌ها می‌شود، چرا که قدرت مقاومت بیشتری به باکتری‌ها و ویروس‌ها می‌دهد. بی‌جهت نیست که به این محصولات سلاح بیولوژیک می‌گویند.

در کنار این مشکلات باید به جنگل‌زدایی‌هایی که برای زیر زیر کشت بردن زمین‌های بیشتر و جنگل‌سازی‌های مصنوعی و وارد کردن گونه گیاهی مهاجم به اکوسیستم اشاره کرد.

 وظیفه پیش روی ما کشیدن ترمز و هدایت کشاورزی به مسیری پایدار است. کشاورزی‌ که خود را سازگار با محیط زیست کرده و از زمین استفاده بهینه می‌کند تا علاوه بر تامین معیشت و غذا، کمترین آسیب را به محیط زیست وارد کند. فرمولی که باید کشاورزی پایدار را با آن بسنجیم این است که بپرسیم آیا مدل کشت و کار مد نظر، در نظام طبیعی آن اکوسیستم خلل ایجاد می‌کند یا خیر؟

 

حقوق حیوانات

یکی از تناقضات تمدن امروزی برخورد با حقوق حیوانات و قائل شدن استاندارد دوگانه نسبت به خشونت علیه حیوانات است. حساسیت جوامع امروزی نسبت به خشونت علیه یک گونه حیوانی، وابسته به جایگاه آن گونه در زندگی انسان است.

اگر گفته‌های علمی و زیست‌شناسی را بپذیریم که حیوانات نیز مثل انسان واجد احساس هستند، درد می‌کشند و لذت می‌برند، افسرده و خوشحال می‌شوند و به طور کل نسبت به پیرامون خود درک دارند، آنگاه می‌توانیم از حقوق حیوانات صحبت کنیم و شاید به این نتیجه برسیم که توانایی کمتر آن‌ها نسبت به انسان‌ها، خشونت علیه آن‌ها را توجیه نمی‌کند.

 آزمایشگاه‌های حیوانی، قفس‌های باغ وحش‌ها، کالایی سازی حیوانات به عنوان حیوان خانگی و... بخشی از انوع به بردگی کشیدن حیوانات و خارج کردن آن‌ها از طبیعت زیستی خود است. اگر بخواهیم با مغلطه‌هایی مثل "خب! این قانون طبیعت است" کمی خود را آرام کنیم باید بدانیم که طبیعت هیچگاه برای تولید انبوه کالا نسل گونه‌های جانوری را منقرض نکرده است.

اما شاید از همه این شرایط دردناک‌تر وضعیت صنعت دامداری باشد. دامداری‌ها بنا بر شکل تولید انبوه در سرمایه‌داری و همچنین بر خلاف شیوه‌ تولیدهای پیشین، حیوانات را به مثابه وسایل تولید و کالا به بردگی می‌کشند، با تزریق دارو به حیوانات حجم و تولید را بالا می‌برند و به شکل دردناکی آن‌ها را قربانی می‌کنند.

حتی اگر همه اجماع داشته باشیم که گوشتخواری انسان امری طبیعی است، باز هم نمی‌توانیم چشمان خود را بر این واقعیت ببندیم که شکل خشونت علیه حیوانات و به خصوص دام‌ها در سرمایه‌داری با دوره‌های پیشین تاریخی کاملا متفاوت است. تولید انبوه سرمایه حیوانات را تبدیل به کالاها و وسایل تولیدی می‌کند که حیوان از لحظه چشم بازکردن تا مرگ در حال زجرکشیدن است.

 می‌توان گفت به یقین باید جلوی آزمایش‌های بی‌رحمانه بر روی حیوانات را گرفت، صد در صد باید باغ وحش‌ها تعطیل شوند و مشاهده انسان برای نظاره حیات وحش تغییر کند، باید جلوی شکارهای تفریحی که تنها نشانگر سلطه‌ورزی انسان است گرفته شود. اما به طور واقعی باید با صنعت دامداری که درد بی‌شماری به حیوانات تحمیل می‌کند چه کار کرد؟ آیا باید میزان خشونت را کاهش داد؟ حتی بر فرضی که اجماع بر این باشد که در دامداری‌ها جنایت رخ می‌دهد، آیا می‌شود به زور عادت غذایی هزاران ساله را یک شبه تغییر داد؟ جواب مبهم و پر از پیچیدگی است. به یک معنی اگر واقعیت خشونت‌ورزی علیه حیوانات را بپذیریم، با تناقضاتی از این دست روبرو می‌شویم.

 

با این حال اگر بخواهیم از جملات کلی استفاده کنیم، باید بگوییم این مسئله که حیوانات نیز واحد شعور و احساسات خاص حیوانی هستند باید به رسمیت شناخته شود و تا آنجایی که حیات انسان به خطر نمی‌افتد، از خشونت علیه حیوانات و بهره‌کشی از آن‌ها اجتناب ورزیم.

 

تنوع زیستی

در حال حاضر در هر ۲۰ دقیقه یک گونه که شاید طی میلیون‌ها سال به شکل کنونی خود رسیده بود منقرض می‌شود. امروز سرعت از بین رفتن گونه‌ها ۱۰ هزار بار بیشتر از سرعت طبیعی است. البته این انقراض تنها شامل حیوانات نمی‌شود، بلکه گونه‌های گیاهی نیز با چنین فاجعه‌ای روبرو هستند.

 سال‌ها پیش در ایران حیواناتی مثل ببر و شیر ایرانی منقرض شدند. در حال حاضر نیز حیوانات در معرض انقراضی مثل پلنگ ایرانی، گوزن قرمز و زرد، فوک خزری، خرس قهوه‌ای، گورخر ایرانی و... وجود دارد. حفظ این گونه‌های ارزشمند نیازمند یک نگاه کلی نگر است تا در کنار اختصاص بودجه و امکانات برای حفظ این گونه‌ها، جلوی تخریب اکوسیستم این جانواران گرفته شود. اگر به همت فعالین محیط زیست نبود شاید این گونه‌ها نیز تا امروز منقرض شده بودند. با این حال خطر هر روز بالای سر این حیوانات سنگین‌تر می‌شود، چرا که حفظ آن‌ها برای حاکمیت سودی ندارد.

 

فعالیت محیط زیستی در ایران

با این که تا امروز جامعه و جریانات سیاسی در ایران حساسیت لازم را به مسئله محیط زیست نداشته‌اند، اما فعالین بسیاری در این عرصه در ایران مشغول به فعالیت هستند. با این حال مثل هر فعالیت اجتماعی دیگری تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، همواره چوب تهدید اتهامات امنیتی بالای سر آن‌ها است.

بازداشت چند ساله فعالین محیط زیست توسط سپاه و قتل کاووس سید امامی در زندان اوین، گویای این مسئله است. به خصوص که یکی از بزرگترین غارتگران محیط زیست در ایران، بازوی اقتصادی سپاه، یعنی خاتم الانبیا است. نهادهای دولتی و سازمان‌های ایدئولوژیک حاکمیتی مثل اوقاف نیز نقش مهمی در سلب مالکیت محیط زیست و نابودی آن دارند. همچنین تلاش بورژوازی ایران برای مقررات‌زدایی از قوانین دست و پا شکسته محیط زیست به حدی رسیده است که سازمان حکومتی محیط زیست را بیش از پیش به سازمانی نمایشی و ویترینی بدل کرده است.

 به طور معمول اکثر فعالین محیط زیست در ایران فعالیت‌های خود را در سمن‌های (NGO) خنثایی سازماندهی می‌کنند که علاوه بر این که در قانون اجازه فعالیت سیاسی ندارند، عملا جلوی فعالیت جدی آن‌ها گرفته شده و آن‌ها را تبدیل به سازمان‌های خیریه کرده است.

 به هر صورت این فعالین افرادی هستند که اگر در ظرف تشکل‌های مستقل مردمی و کمیته‌های محلات گرد هم بیایند، ابراز وجودی جدی‌تر و موثرتر خواهند داشت. این افراد معمولا چهره‌های اجتماعی و محبوب در محلات و شهرهای خود هستند که می‌توانند با تکیه بر قدرت اجتماعی امکان این فراروی را میسر کنند.

البته نباید سمن‌ها را در مقام مقایسه با مثلا تشکل حکومت‌ساخته‌ای مثل شورای اسلامی کار گذاشت. اگر در منطقه‌ای امکان شکل‌گیری تشکل‌های غیررسمی وجود ندارد، باید از ظرفیت سمن‌ها حداکثر استفاده را برد.

 

چاره نهایی

بحث بر سر مخاطرات جدی ای كه كرده زمین و زندگی و زیست همه موجودات را بطور جدی تهدید میكند، دور از چشم حاكمان بر جهان و بخش بزرگی از انسانهای نیست. امر مسلم این است كه تلاش برای نجات از این بمب ساعتی به عنوان بخشی از مبارزه ما برای رفاه، بهبود، برای آزادی و زندگی مرفه باید بطور جدی در دستور باشد. اما امری مسلم است كه نظام سرمایه داری و سیر و انگیزه آن به هر میزان كه از نظر مالی و امكانات وسیع تكنولوژه و قدرت تولید قوی تر میشود، به همان میزان همراه خود علاوه بر فقر و بردگی و فاصله عمیق طبقاتی، علاوه بر كشتار و جنگ و ویرانی، در مسابقه برای سود و انباشت بیشتر، كره زمین را نیز بطور جدی تر رو به نابودی میبرد. جهانی كه محور حركت چرخهای تولید آن نه در خدمت تامین نیازهای انسانها كه دفاع از طبیعت و فضای سبز، تلاش برای كاهش انقراض گونه های مختلف از حیوانات تا گونه های گیاهی و نجات كرده زمین بخشی جدی از آن است، بلكه با هدف كسب ثروت و سود و انباشت بیشتر است، نمیتواند این وضع را دگرگون كند. لذا ڀایان به نظام كاڀیتالیسی و استقرار جامعه ای آزاد و برابر، جامعه ای سوسیالیستی ، یك نیاز حیاتی بشریت حتی از زاویه محیط زیست و نجات كرده زمین از نابودی است.