سخنرانی و پرسش و پاسخ در پانل کلاپ هاوس
توضیح: این جلسه در روز یکشبه ۲۶ سپتامبر۲۰۲۱ در کلاپ هاوس با حضور نمایندگان احزاب سیاسی، منجمله حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران، در رابطه با تهدیدهای جمهوری اسلامی مبنی بر خلع سلاح نیروهای اپوزیسیون ایران در خاک کردستان عراق، برگزار شد.
آذر مدرسی
خوشحالم برگزارکنندگان از این سوال شروع کردند که "تفاوت ایندوره در چیست"! چرا که فکر میکنم این مسئله یکی از مسائل مهم نه فقط در کردستان که یکی از مسائل مهم در جامعه ایران است و برای اینکه هم تبیین درستی از اینکه چه اتفاقی دارد می افتد و هم برای اتخاذ سیاست و چه باید کردی درست، باید به مولفه های جدید در ایندوره پرداخت. بدون اینکه به ویژگی ایندوره نگاه کنیم و بدون اینکه این تعرض را بر متن ویژگی های ایندوره نه فقط در ایران، که در منطقه قرار بدهیم، نمیتوانیم ابعاد مسئله، درجه جدی بودن آن و تفاوت این تهدیدها را با دوره های قبل تشخیص بدهیم.
فکر میکنم امروز مولفه های زیادی تغییر کرده است و این سیاست و تعرض به اردوگاههای احزاب در کردستان عراق، صرفا تلاشی برای فشار به دولت اقلیم در کردستان عراق یا نا امن کردن آنجا برای اپوزیسیون یا امتیازگیری یا عملیتهای ایذایی علیه اردوگاههای نظامی نیروهای مستقر در خاک کردستان عراق نیست. فکر میکنم اینبار اصلا مهم نیست که این نیروها واقعا چقدر از خاک کردستان عراق برای فعالیت نظامی علیه جمهوری اسلامی استفاده میکنند یا نه، که حق دارند استفاده کنند، اصلا برای جمهوری اسلامی مهم نیست این نیروها تا چه حد از نظر نظامی اکتیو هستند و فعالیتهای نظامی مستمر را علیه جمهوری اسلامی انجام میدهند و در نتیجه زیر فشار این تحرکات، نیاز به محدود کردن این نیروها و فشار به دولت اقلیم یا دولت عراق برای محدود کردن دامنه فعالیت آنها دارد.
فکر میکنم مولفه های مهمی در خاورمیانه تغییر کرده است و این مولفه ها است که این امکان را به جمهوری اسلامی داده است تا اینبار بسیار جدی تر و بسیار مصمم تر از قبل و با خوشبینی و اطمینان از موفقیت در رسیدن به اهداف خود، سعی میکند کلا اردوگاهها و سازمان نظامی نیروهای مستقر در خاک عراق را جمع کند. سناریوی جمهوری اسلامی تکرار تجربه فشار به مجاهدین در سالهای ۲۰۱۳ که منجر به خروج آنها از خاک عراق شد، است.
اما مختصات دوره جدید چیست و چرا جمهوری اسلامی فکر میکند چنین شانسی را دارد و چه امکانی برای جمهوری اسلامی باز شده که چنین سیاستی را میتواند در دستور خود بگذار و دورنمای موفقیت را داشته باشد.
دوره جدید را در یک عنوان "خاورمیانه پسا افغانستان" میتوان بیان کرد. شکست سیاست میلیتاریستی امریکا در منطقه، با اعلام رسمی سیاست امریکا مبنی بر خروج نیروهایش از خاورمیانه، با خروج نیروهای امریکا و ناتو از افغانستان، مشخصه اصلی ایندوره است. با از دستور خارج شدن سیاستهای میلیتاریستی، حداقل فعلا در خاورمیانه، از طریق دامن زدن به بحرانهای سیاسی و کشمکشهای نظامی، چه بین دولتهای منطقه و چه نیروهای منطقه ای، دخالت و حمایت سیاسی، مالی، تسلیحاتی امریکا از نیروهای سیاسی و بالاخره دخالت ملیتاریستی امریکا در کشمکشهای محلی و به گفته خودشان با واگذار کردن خاورمیانه به نیروهای منطقه ای، که اساسا منظور دولتهای محلی است، سیاستی که تبدیل کشمکشهای سیاسی میان دول مختلف به کشمکشهای نظامی را از طرف امیرکا از دستور خارج میکند. در نتیجه بورژوازی در منطقه در تمام کشورها با این مسئله روبرو شده اند که در غیاب امریکا و سیاستهای میلیتاریستی آن، چگونه به اداعای خودشان ثبات را به خاورمیانه برگردانند. و به حاکمیت خود مانند قبل از سپتامبر ۲۰۰۱ ادامه بدهند. طبیعتا منظور از ثبات، ثبات دولتهای محلی و تضمین آن است.
در نتیجه یکی از مهمترین مختصات ایندوره شکست سیاست میلیتاریستی امریکا و رفتن صورت مسئله رابطه بدون حمایت یا کشمکش با امریکا روی میز دولتهای منطقه است. چگونه بدون دخالت ها و حمایتهای نظامی امریکا از دولتها و نیروهای منطقه مبتوانند به طرق غیر نظامی روابط خود را تنطیم کنند.
در این رابطه میتوان به نمونه های زیادی اشاره کرد مانند تلاش جمهوری اسلامی و عربستان برای بهبود رابطه، تصویب لایحه قطع حمیاتهای مالی و تسلیحاتی از عربستان در جنگ یمن توسط امریکا، قطع حمایت امریکا از نیروهای کرد در سوریه، اعلام خروج نیروهای امریكا از عراق و سوریه بعد از افغانستان، مجموعه اینها این روند و این استراتژی را در خاورمیانه نشان میدهد.
در کنار این باید به سیاست چین تحت این عنوان که در سیاست و امور داخلی کشورها دخالت نمیکند، عملا در مقابل دولتهای ارتجاعی سکوت کامل میکند و تنها مسئله مهم ثبات در منطقه برای تضمین ثبات در جاده ابریشم است. این امر فشار بیشتری را بر دولتهای منطقه برای فاصله گرفتن از کشمکشهای نظامی و تلاش برای حل سیاسی معضلات خود، وارد میکند. اولویت امروز همه بازگرداندن ثبات به دولتهای منطقه است. که نام آنرا تامین ثبات در خاورمیانه و بازگرداندن امنیت به زندگی مردم میگذارند.
ما شاهد سیاست مشترک امریکا، چین و روسیه مبنی بر باز گذاشتن دست دولتهای منطقه برای فشار وارد کردن به نیروهای سیاسی اپوزیسیون خود، خواهیم بود. از این زاویه شاهد سکوت دولتهای منطقه و "جامعه بین المللی" در مقابل فشار ایران به دولت عراق و اقلیم کردستان و بمباران اردوگاههای نیروهای اپوزیسیون در خاک عراق هستیم. میبینیم که نه دولت عراق و اقلیم هیچکدام اعتراضی جدی به این تعرض نظامی جمهوری اسلامی نمیکنند.
از این زوایه تهدید و تعرض اینبار جمهوری اسلامی بسیار جدی تر از دوره های قبل است و باید مسئله را در همین ابعاد جدی گرفت و مقابله با آن و به تاثیرات این سیاست، در صورت موفقیت، را بر فضای سیاسی در ایران، بر فضای اپوزیسیون در ایران و بر معادلات منطقه ای پرداخت.
طبیعتا اهداف جمهوری اسلامی محدود به فشار به نیروهای اپوزیسیون در خاک عراق و خلع سلاح و جمع کردن اردوگاههای نظامی آنها نمیشود. خودشان از این صحبت میکنند که با خروج امریکا از خاورمیانه "خلا منطقه ای" بوجود آمده است و جمهوری اسلامی باید بتواند به سرعت این خلا منطقه ای را پر کند. در نتیجه یک هدف منطقه ای از این تعرض به نیروهای اپوزیسیون، تحکیم موقعیت رژیم و باندهای تروریست وابسته به او، مانند حشدالشعبی، در عراق و تبدیل "دولت در سایه" خود در عراق به نیروی اصلی و دولت واقعی عراق است. امروز جمهوری اسلامی با خروج امریکا از منطقه سیاست تقویت موقعیت تضعیف شده قبلی خود در عراق، سوریه، فلسطین و کل منطقه را در دستور خود دارد.
تا جائیکه به داخل ایران برمیگردد، به نطر من جمهوری اسلامی هدفش از این تعرض، تغییر توزان قوا بین مردم و خودش است. تلاش میکند با این تعرض توزان قوا میان مردم و یک جنبش اعتراضی عظیم و توده ای برای به زیر کشیدن حاکمیت سالها است به میدان آمده، را تغییر بدهد، برای خود وقت بخرد و پروسه به زیر کشیدن خود را به عقب بیندازد.
ما قبلا هم شاهد چنین تاکتیکهایی از طرف جمهوری اسلامی بودیم. مستقل از جایگاه این نیروها در مبارزه، مستقل از نقش مثبت یا منفی آنها، این تعرض، تعرضی به مردمی است که برای به زیر کشین جمهوری اسلامی به میدان آمده اند. جمهوری اسلامی از حلقه ای ضعیف به مردم آزادیخواه در ایران تعرض میکند. همانطور که در سی خرداد به بهانه بمب گذاریهای مجاهدین، به صف انقلاب حمله کرد و کشتار خونینی را به راه انداخت، امروز به بهانه خلع سلاح نیروهای اپوزیسیون در خاک عراق تلاش میکند به مردم حمله کند.
اجازه بدهید در مورد مسلح بودن نیروهای اپوزیسیون نکته ای را اشاره کنم. جمهوری اسلامی اینروزها ظاهر متمدن و سیویل را به خود میگیرد، اما کسی كه اسلحه را وارد مبارزه سیاسی در جامعه ایران کرد، جمهوری اسلامی بود. نیرویی که نوروز خونین سنندج را بوجود آورد، لشکر کشی ۲۸ مرداد به کردستان را کرد، جمهوری اسلامی بود. و این حق مسلم مردم و نیروهای سیاسی نه فقط در کردستان که در سرتاسر ایران است که برای مبارزه با یک حکومت تا دندان مسلح، دست به اسلحه ببرند.
اما چه باید کرد! من سعی میکنم با توجه به کمبود وقت سریع و مختصر چه باید کردها را بگویم.
طبیعتا میتوان در مورد تاثیر این سیاست روی احزابی که مورد تعرض قرار گرفته اند، در فرصت دیگری صحبت کرد. من در بخش چه باید کرد در مورد چه باید کرد این احزاب صحبت نمیکنم. نمایندگان این احزاب در جلسه هستند و حتما چه بایدکردهای خود را میگویند.
من در مورد چه باید کرد ما کمونیستها و مردم چه در کردستان و چه در ایران صحبت میکنم.
در صورت موفقیت این سیاست ما شاهد تاثیرات منفی آن بر رویحه مردم بخصوص در کردستان خواهیم بود. هرچند موقت و کوتاه مدت باشد. ما مستقل از درجه دوری و نزدیکی خود با این نیروها، سد بستن در مقابل این تعرض و بخصوص خنثی کردن سیاست جمهوری اسلامی برای دستمایه قرار دادن این تعرض به حمله به جنبشی توده ای که برای به زیر کشیدن آن در میدان است، به طور جدی تلاش خواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد چنین استفاده ای را از این حمله به اپوزیسیون بکند.
در عین حال ما تمام تلاش خود را میکنیم و فکر میکنیم وظیفه هر جریان سیاسی کمونیست و رادیکالی است که لطمات انسانی که ممکن است چه به نیروهای نظامی این احزاب و چه به خانواده هایی که در حاشیه اردوگاههای آنها زندگی میکنند، را به صفر رساند.
من فکر میکنم جمهوری اسلامی قطعا تلاش میکند تا نهایت سیاست خلع سلاح این نیروها را اجرا کند، اما در این راه معضلات جدی را در مقابل خود دارد و از عقب راندن اعتراض توده ای علیه خود به این بهانه ناتوان خواهد شد. بحران سیاسی داخلی که جمهوری اسلامی با آن روبرو است، جنبشی که به میدان آمده و قدرت و نفوذ آن و کمونیسم در این جنبش و بخصوص در طبقه کارگر، به اضافه بحرانهای سیاسی، اعتراضات توده ای مردم در تک تک این کشورها، جمهوری اسلامی را در رسیدن در اهداف سیاسی خود، بخصوص آنجایی که هدف مردم و جنبش اعتراضی آنها است، ناتوان میکند.
ما بعنوان نیرویی موثر در ایران تمام تلاش خود راخواهیم کرد که این تعرض به عقب راندن مردم تبدیل نشود و همزمان کمترین لطمه را به جنبش اعتراضی مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی بزند.
بخش دوم پس از سخنان نماینده سایر احزاب
از صحبت سایر پانلسیتها روشن است که تحلیلهای متفاوتی از مسئله وجود دارد و روشن است که سیاست مقابله با این تعرض و چگونگی آن ناشی از این تحلیلها هستند.
متاسفانه صحبتهای نمایندگان هر دو شاخه حزب دمکرات، یک محدودنگری بسیار خطرناکی را نشان میدهد. محدودنگری که خود را در تحلیلهایی که میگوید "مسئله فقط محدود به ایران است"، "تعرض اساسا به کردستان و احزاب کردی است" و ادامه سیاست تاکنوی این احزاب بعنوان راه مقابله با این تعرض دوباره تکرار میشود. سیاستی که نه فقط احزاب کردی و ناسیونالیست در ایران، بلکه همه احزاب ناسیونالیست کرد در چهار تکه کردستان قربانی آن شدند، سیاست زندگی در میان شکافهای منطقه ای است. امید بستن به دولت اقلیم، امید بستن به دولت عراق، امید به اینکه این دولتها به جمهوری اسلامی اجازه نخواهند داد، امید به اینکه این دولتها در مقابل رژیم اسلامی مقاومت میکنند و بالاخره مذاکره بعنوان راه حل خود، ظاهرا سیاست دو حزب دمکرات برای مقابله با تعرض جمهوری اسلامی و خطر خلع سلاح شان است.
در مورد تک تک این امیدها میشود بحث مفصلی کرد. من به نمونه های کوپکی اشاره میکنم.
توهم به اینکه از طریق مذاکره میتوانند احزاب خود را، نه الزاما مردم کردستان، را از زیر تیغ این تعرض نجات دهند و احیانا در آینده سهمی داشته باشد. دوستی که قبل از من اظهار نظر کردند گفتند که ترور قاسملو و شرفکندی (از رهبران حزب دمکرات) هزینه هایی بود که این حزب در راه مذاکره با جمهوری اسلامی داد.
امید به دولت اقلیم و احزاب آن،! فراموش نکنیم که احزابی که دولت اقلیم را تشکیل میدهند تاریخی از جنگ و "خیانت" به هم، از آوردن ارتش صدام به اردوگاههای هم و کشتار و قتل عام از هم دارند.
امید به دولت عراق و مقاومت آن در مقابل رژیم اسلامی،!دولتی است که برای خلع سلاح مجاهدین به پایگاه آنها، "پایگاه اشرف"، حمله کرد.
امید به این نیروها اگر دوره ای فقط بعنوان توهم به آن برخورد شود، امروز خطرناک است و میتواند یک فاجعه عظیم انسانی را برای این احزاب و نیروهایشان را بیافریند. این دو حزب مسئولیت بزرگی را در مقابل نیروهایشان دارند.
این محدودنگری، این دیدن تحولات از دریچه یک جغرافیای بسیار محدود به نام کردستان و نیروهای کرد، خطرناک است. این احزاب مسئولیت بزرگی را در برابر حفظ جان نیروهای پیشمرگ خود، خانواده آنان و کسانیکه زیر حمایت این احزاب زندگی میکنند، دارند. من در بخش اول صحبت گفتم اینکه احزاب چه میکنند را باید نمایندگانشان پاسخ بدهند و پاسخی که نماینده دو حزب دمکرات کردستان دادند نه فقط نا امید کننده است، بلکه مخاطره آمیز است. مخاطره آمیز است برای نیروهای خودشان.
بخش دوم، یعنی کاری که نیروهای سیاسی دیگر که در منطقه(كردستان عراق) نیستند میتوانند بکنند، کاری است که من گفتم ما کمونیستها میکنیم. آنهم سازمان دادن مقاومت در مقابل این تعرض است.
مصاحبه های متعدد آقای خالد عزیزی، دبیر حزب دمکرات کردستان، به من نشان داده بود که این احزاب اهل سازمان دادن چنین مقاومتی نیستند و نمایندگانشان امروز خوشبینانه فکر میکنند دولت اقلیم و دولت عراق نمیگذارند، برادران کرد ما نمیگذارند. میگویند مسئله کرد در خاورمیانه عروج کرده و اجازه این تعرض را نمیدهد. دوستان عزیز امریکا مسئله کرد را بعنوان یک مسئله خاورمیانه ای روی میز آورد تا فشار خود به دولت اسد و ایران بیشتر کند. همانطور که در عراق هم برای فشار به دولت عراق احزاب کردی را قبلا به قدرت رسانده بود.
این توهمات برای این احزاب و نیروهایشان میتواند مخاطره آمیز شود. برای مردمی که تعرض جمهوری اسلامی به نیروهایی که ریشه و تاریخی در جامعه دارند، مانند مجاهد نیرویی بی ریشه نیستند، و موفقیت رژیم در این تعرض میتواند کوتاه مدت هم شده تاثیر منفی بگذارد و سرخوردگی بوجود بیاورد. این ضربه ای است که نباید بگذاریم به اعتراض مردم وارد شود و باید در مقابل آن سدی بست. صحبتهای امروز نمایندگان دو حزب دمکرات نشان داد اینها اهل سازمان دادن این مقاومت و سد بستن در جامعه نیستند و این بیشتر از هر دوره ای به عهده نیروهای چپ می افتد و ما مسئولیت آنرا به عهده میگیرم.
من یکبار دیگر تکرار میکنم تا جائیکه به نیروهای این احزاب برمیگردد، حزب ما از تمام امکانات خود و احزاب برادر خود در کردستان عراق و عراق استفاده میکنیم تا لطمات انسانی را به کمترین حد و صفر برسانیم.
تا جائیکه به فضای سیاسی در ایران برمیگردد، ما قطعا در مقابل تلاش جمهوری اسلامی برای تضعیف روحیه مردم، برای گسترش این تعرض به تعرضی علیه این جنبش عظیم توده ای برای به زیر کشیدن خود، سدی محکم میبندیم. تلاش میکنیم مبارزه و اعتراض مردم آزادیخواه و طبقه کارگر در کردستان را به مبارزه کارگران در هفت تپه، فولاد، تبریز، تهران، نفت وصل کنیم و همسرنوشتی طبقه کارگر در کردستان با طبقه کارگر در ایران را نشان میدهد. جدا کردن این همسرنوشتی به نام "دفاع از خلق کرد" نسخه مرگ است.
این مقاومت را باید سازمان داد و این دو حزب تا امروز نشان داده اند تصمیم برای سازمان دادن این مقاومت ندارند و اگر مقاومت یا مقابله ای را سازمان میدهند اساسا برای فشار به جمهوری اسلامی برای رفتن پای مذاکره است. مسئولیت عواقب این سیاست برای این دو حزب به عهده رهبری این دو حزب است. اما عواقب و تاثیرات آن بر نیروی پیشمرگ و مردم در کردستان و ایران امر ما است و ما در کم کردن تاثیرات منفی این تعرض سهیم هستیم و امر ما است. ما اجازه نمیدهیم آوار این تعرض روی اعتراض مردم آزادیخواه در ایران خراب شود. این تعهد مشترکی است که احزاب چپ میتوانند به هم و به مردم بدهند.
در مورد مبارزه مسلحانه و اهمیت اردوگاه نظامی برای احزاب سیاسی سوال شد، قاعدتا خلع سلاح نیروی نظامی برای نیرویی که هست و نیست خود را به نیروی نظامی و اردوگاههای نظامی خود در همسایگی ایران نبسته باشد، آخر دنیا نیست. قطعا تعرضی است اما آخر و نقطه پایانی نیست.
حزبی که افق اش اردوگاه نظامی اش است، حزبی که افق خود را به ورود نیروهای نطامی خود از مرز به ایران بسته، حتما دچار بی افقی میشود. اما قاعدتا یک حزب سیاسی آنقدر ریشه اجتماعی دارد که بعد از این تعرض هم مبارزه اجتماعی خود را در جامعه و در میان مردم ادامه میدهد. مانند تمام احزاب سیاسی دیگر که سازمان نظامی ندارند، مانند حزب ما در کردستان ایران فعالیت کنند و تاثیرگذار باشند. مبارزه مسلحانه به معنی مبارزه پیشمرگان نیست. مردم کردستان مستقل از اینکه این احزاب مسلح بمانند یا نه، مسلح اند. جمهوری اسلامی در این تعرض موفق بشود یا نه، بخش عمده مردم کردستان مسلح اند و اینرا همه ما که در تاریخ این مبارزات بوده ایم میدانیم. قدرت نظامی را میشود طور دیگری سازمان داد. میتوان مردمی سازمان داد.
نیرویی که تا امروز به امریکا و دولتهای مرتجع محلی تکیه کرده است، با جا خالی دادن امریکا و قطع حمایتهایش حتما افقش بسته میشود. اما حزب سیاسی که ریشه های بنیادی تری در جامعه دارد و به آن متکی است، با این چنین تعرضهایی به بن بست نمیرسد.
امروز با سلب مسئولیتی که دو حزب دمکرات از خود میکنند و جا خالی که میدهند، وظیفه ما کمونیستها در اینکه نگذاریم آوار این تعرض روی سر مردم و مبارزه آنان خراب نشود، بسیار سنگین تر و حساس تر میشود.
به نظر من جمهوری اسلامی حتی اگر در خلع سلاح این نیروها در خاک عراق موفق شود، ممکن است وقفه ای کوتاه در جنبش اعتراضی مردم در کردستان بیندازد، اما نمیتواند خود را از زیر منگنه و فشار این جنبش نجات دهد. نمیتواند از زیر منگنه جنبشی که برای رفاه، معیشت و آزادی، برای امنیت زندگی خود به میدان آمده است، نجات دهد. احزابی مثل ما دارند این را تضمین میکنند.
اینکه احزابی که مورد این تعرض هستند چه سیاستی برای ادامه فعالیت سیاسی خود در پیش میگیرند و دوم اینكه چه سیاستی برای حفظ جان نیروهای خود و انسانهایی که زیر حمایتشان در عراق زندگی میکنند دارند و سوم احزاب سیاسی دیگر چگونه میتوانند جلوی خراب کردن آوار این تعرض بر سر جنبش اعتراضی مردم را بگیرند.
در مورد فراخوان مشترک به اعتصاب سراسری، این نوع کارها مثل تک تیراندازی است. با چنین اقداماتی نمیشود جلوی چنین تعرضی را گرفت. نباید اشتباه کرد فراخوان یک اعتصاب عمومی سازمان دادن یک مقاومت توده ای نیست. باید کارهای اساسی تری را در دستور گذاشت و قطعا هر حزبی بنا به سیاست خود تلاش میکند در شکل دادن به این مقاومت نقشی ایفا کند.