نزول موقعیت امریکا در جهان بعداز شکست آن در افغانستان، منشا تغییرات سیاسی عظیمی در جهان است، که جزئی ترین و حاشیه ای ترین آن، سرگردانی نیروهای سیاسی متکی به غرب و امریکاست.
همه میدانند که اتکای ناسیونالیسم کرد به امریکا و غرب طوری بوده که هیچ تصمیم سیاسی شان قبل از مشورت با قبله عالم شان ممکن نبوده است. نه فقط این، حتی تصمیم تشکیلاتی برای ایجاد وحدت در صفوف خودشان هم متکی به مشاورت با مقامات امریکایی بوده است. حالا که این قبله عالم مسیر سفر اینها به واشنگتن را بسته و تمام دنیای اینها تاریک تاریک شده است، ارباب جدید کدامین قدرت منطقه ای یا جهانی خواهد بود؟ در دوره قدرت شوروی، سوسیالیسم یک بند اصلی در تزیین ویترین سیاسی اینها بود. دوره صدارت امریکا بر جهان که شروع شد، اینها یک شبه نسخه های قبلی برنامه های شان را سوزانده و در اطاعت بی چون و چرا از غرب، مثل تمام سوسیالیست های دروغین تا آن روز، یک شبه دمکراسی خواه شدند! سوال حالا برای خودشان اینجاست که کدامین برنامه و شعار سیاسی نزد قدرت و قبله بعدی مقبولیت دارد؟
از میان داده های موجود، از میان خودمختاری اسلامی، فدرالیسم قومی، پذیرش یا تسلیم بی ادعا به جمهوری اسلامی، کدامین گزینه ممکن است؟ تا اطلاع ثانوی، هیچکدام و مطلقا هیچکدام معلوم نیست!
با همه اینها، در میان این فضای تاریک و خفه کننده برای اینها، البته یک گزینه همیشه روی میز، دم دست اینهاست!
جمهوری اسلامی در محاصره جامعه است و برای مقابله با دشمن که مردم ایران اند، سرغ کمک میرود. نتیجتا حتی هشدار جمهوری اسلامی به دولت عراق برای بستن اردوگاههای اینها، شاید فشاری برای در منگنه گذاشتن اینها جهت پیوستن به آن، در مقطع نزدیک به روزهای سرنگونی است. هواداران آتشین اتحاد شاخه های دمکرات ها و زحمتکشانی ها هم ناچارند تا اطلاع ثانوی، و تا روشن شدن مسیر حرکت، دندان روی جگر بگذارند!
افق روشن کردستان کدام است؟
در متن تحولات امروز منطقه، ایران تنها جایی در کل منطقه است که در آن، طبقه کارگر و مردمان زهمتکش تصمیم به حرکت برای تامین یک زندگی نوین گرفته اند.
اعتصابات پرقدرت کارگری در بزرگترین مراکز صنعتی کشور، اعتبار عدالت و اداره شورایی، تحرک و جنب و جوش گرم، آنهم در دل حمله کرونا، در میان اقشار وسیع مردم، یک آینده دیگری را مژده میدهد؛ آینده ای که در آن، مردم صاحب جامعه خواهند شد، مردم سیاست اتخاذ می کنند، و مردم همان سیاست را عملی می کنند. آلترناتیو متولد شده حکومت شوراهای مردم، امروز تنها بدیلی است که جامعه میتواند آنرا ببیند، میتواند بخش قابل توجهی از رهبران و سازماندهندگان و سخنگویان آن را بشمارند، به هم نشان دهند و با اتکا به موجودیت عینی آنها، نه فقط از آنان درس بگیرند، بلکه در کنار آنها و دقیقا مانند آنها، مسیر باقیمانده را طی کنند.
در کردستان، هیچ کارگر و زحمتکشی و هیچ زن و مرد آزاده ای نیست که قادر به پیدا کردن یک جا و یک نقطه برای حرکت خویش نبیند. نه فقط این، بلکه تمام درس ها و تجارب مبارزات سراسری، مستقیما میتواند در کردستان بدست گرفته شوند. اگر سرنوشت سران احراب کردایتی به بود نبود قدرت های ارتجاع جهانی و منطقه ای گره خورده است، اگر برای آنها، تقسیم جامعه به قبایل و اقوام و ملل و تفرقه قومی و مذهبی، نقشه شوم به جان هم انداختن مردم و کشتار همسایه بدست همسایه، برای تعیین مرزهای قومی، نقشه است، چرا کارگر و زحمتکش و زن و مرد آزاده در کردستان، برای رسیدن به آرزوهای زندگی اش، دست در دست تهرانی و مشهدی و خراسانی و آذربایجانی نگذارد، تا در یک اتحاد میلیونی، همه ما پیروز شویم؟
قدم برداشتن برای اتحاد در محل زندگی و در محل کار، ایجاد نهادهای توده ای، ایجاد شوراهای مردمی، میتواند پیشروی در این مسیر را ممکن کند.
2021-09-05