بیش از ده روز از فاجعه انسانی در افغانستان میگذرد و هنوز جهان در شوک این فاجعه، در شوک شکست پروژه "مبارزه با تروریسم" امریکا و فروپاشی و ریزش دولت موازئیکی و پوشالی افغانستان به سر میبرند. با گذشت ده روز از ورود وحوش طالبان به کابل، مردم متمدن و انساندوست جهان هنوز در غم، شوک و بهت و حیرت به سر میبرند. علیرغم تلاش همه مسببین و عاملین این جنایت در فرار از زیر بار مسئولیت و پاس دادن گناه به دولت افغانستان، یکبار دیگر سیاستهای میلیتاریستی امریکا و ناتو، چه در دوره جنگ سرد و چه امروز، چهره کریه خود را به نمایش گذاشت!
و این روزها عواقب ویرانگر این سیاستها بر زندگی میلیونها انسان و چندین نسل در اقصی نقاط کره خاکی و نابود کردن آمال و آرزوهای انسانی میلیونها نفر همراه هر مدنیتی، و بالاخره بازگردندان جوامعی مانند افغانستان به عهد بربریت اسلامی و تبدیل آنها به محیط ارتزاق انواع باندهای جنایی و مافیای اسلامی- قومی، را به مهمترین مسئله بشریت متمدن تبدیل کرده است.
ابعاد این "افتضاح" سیاسی-نظامی غرب، ابعاد فاجعه انسانی چنان گسترده است که علیرغم تلاش دولت امریکا و متحدینش برای "عادی" نشان دادن اوضاع، اینبار حتی دست راستی ترین میدیا، این دستگاه تبلیغات جنگی و هوراکشان حمله به افغانستان و"مبارزه با تروریسم" امریکا، نتوانستند تصاویر مردم فراری از این جهنم دست ساز امریکا، غرب و طالبان را زیر آوار اخبار جنگ و کشتار و جنایات دیگر در چهار گوشه دنیا مخفی کنند و اخبار آن را از صدر اخبار فاجعه بار دنیا، خارج کنند. نتوانستند دامنه سانسور خبر هزاران اعتراض در سرتاسر جهان علیه این جنایت، دادخواهی مردم متمدن در سرتاسر جهان علیه به خون کشیدن زندگی میلیونها نفر در افغانستان، را زیر سنگینی فاجعه در افغانستان به حاشیه برانند. دستگاه بی آبروی تبلیغات جنگی و مهندسی افکار عمومی به اندازه سران امریکا و اروپا و ناتو، از فروریختن سناریوی بیست ساله خود شوکه شده اند و قادر به "مدیریت" لاپوشانی ابعاد این بحران و فاجعه نیستند.
یکبار دیگر مردم جهان به سیاستهای امریکا نه فقط در بیست سال گذشته که پیش از آن نگاه برق آسایی انداختند و آنها را هم مرور کردند. سیاست امریکا در دوره جنگ سرد و مسلح کردن مجاهدین در افغانستان در مقابل دولت پرو روسیه، تقویت ارتجاعی ترین و کثیف ترین نیروها در افغانستان و قطع کردن پروسه مبارزه اجتماعی مردم افغانستان برای خلاص شدن از دولت نجیب الله، باز کردن دست جنبش اسلام سیاسی و نیروهای متوحش و هار آن تحت نام "رهبر" اعتراضات اجتماعی و انقلابات در خاورمیانه پیش زمینه جهنمی است که امروز در منطقه میلیونها نفر در خاورمیانه آن را "زندگی" میکنند.
سیاست نظم نوین جهانی، حمله به عراق به بهانه دستیابی صدام به سلاح های کشتار جمعی و بمبارانهای مداوم و با خاک یکسان کردن شهرهای عراق و هدیه "دمکراسی" به مردم بیگناه عراق، "دخالت بشردوستانه" در سوریه، "کمک به انقلاب" در لیبی و ... همه و همه امروز تکه هایی از پازلی است که مردم جهان در مقابل خود گذاشته و عمق عفونت و گندیدگی سیاست های دولتهای "متمدن" غربی و در راس آن امریکا را یکبار دیگر مرور میکنند. مردمی که در هر دوره علیه این سیاستها، علیه راه انداختن حمام خون در خاورمیانه و افریقا ایستادند و نه گفتند، این بار خشمگین تر بدنبال راه حل های بنیادین تر میگردند!
اگر تصرف دولت توسط طالبان طبق نقشه و توافقات از پیشی میان امریکا و طالبان پیش میرفت، اگر دولت و ارتش پوشالی افغانستان ذره ای مقاومت میکرد و پروسه دست بدست شدن قدرت را کمی کش میداد و تحویل دادن کابل را نه چند دقیقه ای که چند ماهه میکرد و فرصتی به امریکا و اروپا برای بیرون بردن کامل نیرو و افراد خود میداد، علیرغم کشتار مردم بیگناه افغانستان، علیرغم آوارگی صدهاهزار نفر، علیرغم تحمیل دوباره قوانین سیاه اسلامی به زندگی زنان و بیحقوق کردن کامل آنها از حق زندگی اجتماعی، غرب آماده بود "طالبان معتدل" و "رام شده"را بدون کمترین تردیدی بعنوان دولت مشروع افغانستان به رسمیت بشناسد و تعهد آن به "بی آزاری" برای غرب را برای قبول آن در "جامعه بین المللی" کافی بدانند.
در این سناریو، میخواستند همچون سنت تاریخی شان، فجایع فرار چند صدهزار نفر از افغانستان و ویرانی زندگی میلیونها نفر را زیر انبوهی از تبلیغات، که گویا دولت موزائیکی دیگری و این بار با حضور و هژمونی طالبان "انتخاب" مردم افغانستان است، مخفی کنند و مدال "عقب راندن تروریسم اسلامی" را به سینه زده و نقشه ویران کردن زندگی مردم در نقطه دیگری از جهان را برای تقسیم قدرت میان خود بکشند!
اما تسلیم شدن دو روزه کابل و فرار رئیس جمهور تربیت شده در مکتب "دمکراسی غربی"، ابعاد وسیع این شکست، هراس همراه با خشم و نفرت فراریان، و بالاخره مقاومت مردم آزادیخواه و در راس آنان زنان در افغانستان، اعتراضات وسیع مردم شرافتمند در چهار قاره، اجازه نداد این سناریو در بسته بندی شیک "معضلات داخلی"، "دست بدست مسالمت آمیز شدن قدرت" به مردم قالب شود و مسببین و عاملین چند دهه جنگ، کشتار و آوارگی بعنوان ناجیان مردم افغانستان مدال پیروزی را به خود بدهند.
اجازه نداد دولتهایی که بمب افکنهایشان در مدت یک چشم بهم زدن زندگی صدها هزار نفر را نابود کردند و امروز برای پناه دادن فراریان از جهنم دست سازشان استخاره میکنند، بعنوان ناجی قربانیان "عقب ماندگی فرهنگی و سیاسی"، قربانیان "انتخاب نا اصلح" خود، ناجی حقوق انسانی قربانیان سیاستهای ارتجاعی خود، عرض اندام کنند. امروز مردم جهان با چشمان خود می بینند که طالبان و اوباش آن همانقدر منتخب مردم افغانستان اند که هیتلر و اس اس ها منتخب مردم لهستان و فرانسه و ایتالیا بودند.
افغانستان امروز اما با افغانستان دوره جنگ سرد و دوره حکومت طالبان متفاوت است. طبقه کارگر و زنان و مردان آزادیخواهی که دخالت قدرتهای امپریالیستی از روسیه تا امریکا، حاکمیت اسلام سیاسی و نیروهای متوحش و قرون وسطایی آن را به قیمت چند صدهزار کشته، چند میلیون آواره، نابودی مدنیت و زندگی در این کشور را تجربه کرده اند، جامعه ای که زخم عمیق پیام آوران "دمکراسی"، "حقوق بشر"، "جهان آزاد" و "دخالت بشردوستانه" را بر پیکر خود دارد، علیه مسببین این جنایت می ایستد و خود را برای مقاومت و مقابله با دولت طالبان و حامیان بین المللی اش، آماده میکنند.
صدای پای این مقاومت را در اعتراض نسلی که به چیزی کمتر از حقوق انسانی و جهانشمول خود رضایت نمیدهد و ترهات "فرهنگ بومی اسلامی" مردم خاورمیانه نزدشان پشیزی ارزش ندارد، در صدای رسای زنان شجاعی که اعلام میکنند تن به حقارت زیر سطله طالبان نخواهند داد، زنانی که همین امروز کیفرخواست جامعه ویران شده افغانستان را به گوش جهانیان میرسانند، میتوان شنید! مردم افعانستان خود را برای جدال بر سر آزادی و آینده انسانی آماده میکنند. در این سیر چاره ای جز از سر راه برداشتن طالبان و داعش و جهادی و .. این نوادگان و فرزندان "ناخلف" ناتو و بورژوازی غرب، ندارند! در این راه مردم افغانستان حمایت سراسری بشریت متمدن را با خود دارد.
۲۵ اوت ۲۰۲۱