مقدمه: حزب حکمتیست (خط رسمی)، سیاستها و اقداماتش مورد سوال قرار میگیرد و تعدادی در این موارد اظهار نظر میکنند و یا انتقاداتی مطرح میکنند. نشریه حکمتیست در هر شماره یک یا چند مورد از این سوالها را انتخاب میکند و با توجه به مضمون و محتوا، آنها را با رهبری حزب در میان میگذارد و پاسخهای آنها را، تحت عنوان «از حکمتیست میپرسند»، منتشر میکند.
در این شماره یکی از این سوالات را با فواد عبداللهی از رهبری حزب، در میان گذاشتهایم.
حكمتیست: در آلترناتیو حزب با اتکا به مطلوبیت اداره شورایی در جامعه، شکلگیری کانونها، شبکههای مبارزاتی، مجامع عمومی، شوراها و ... و تحمیل خود به حاکمیت، خواست شورا و اداره شورایی را بعنوان تنها شکل اعمال اراده تودهای و دمکراتیک مردمی، قابل دسترس و قابل اعتماد معرفی میکند. از نظر شما قدرتگیری شوراها و "کنگره سراسری شوراهای مردمی" با چه موانع و یا مقاومتهایی از طرف نیروهای راست و ضد مردمی روبرو میشود و چه تضمینی برای متحقق شدن این آلترناتیو وجود دارد؟
فواد عبداللهی: امروز همه توافق دارند كه جامعه ایران با یك بحران لاعلاج سیاسی روبرو است؛ مردم حكم به رفتن جمهوری اسلامی دادهاند و به این اعتبار بحث "انتخاب" و آلترناتیوهای جایگزین این نظام در ابعاد اجتماعی مطرح شده است. مردم دارند به اشكال مختلف اعتراض میكنند و از زندگیشان دفاع میكنند و مهمتر از آن شبح اجتماعی قدرتمند طبقه كارگر روی مبارزات جاری مردم در نبرد برای رفاه، امنیت و عدالت اجتماعی سایه انداخته است؛ كارگر نه تنها با كارفرما دست به یقه شده است بلكه فراتر از آن، در مجامع عمومی خود به طور منظم متحد میشود، شوراهای اسلامی كار را با تك پا از مراکز كارگری بیرون میكند و آلترناتیو "اداره شورایی جامعه" را پیش كشیده و پا به وسط تحولات اجتماعی و دخالت در عرصه سیاست بعنوان مدعی اداره امور جامعه گذاشته است.
اكنون فاكتور تعیین كننده در هر اعتراض رادیکالی که مطالبات برحق مردم برای رفاه، آزادی و عدالت اجتماعی، مبارزه علیه فساد مالی، علیه استبداد و خفقان سیاسی را با هم متحد و متشكل میکند و پیشروی هر كدام از این اعتراضات و اعتصابات را تضمین میکند، چیزی جز ادعانامه طبقه کارگر ایران علیه بانیان وضع موجود نیست. به میدان آمدن طبقه کارگر با اتکا به مجامع عمومی خود، با سخنگویان و رهبران خود و با طرح افق رادیكال و آلترناتیو شورایی خود، میخی بر تابوت همه افقهای بورژوایی و قسطی در برخورد به مقوله آزادی و رفاه كوبیده است. این فاكتوری است كه اعتماد بهنفس جامعه را در برابر حاکمیت و دستگاه سرکوب آن، بالا برده است؛ كاتالیزور پیشروی جامعه در مقابل جمهوری اسلامی است و تیغ استبداد و دستگاه سرکوب نظام را كند كرده است؛ استیصال کل حاکمیت و همه جناحهای آن محصول همین فاكتور است و به این اعتبار راه برونرفت این نظام از بحران سیاسی را كور كرده است.
در نتیجه، هر كسی كه از حق انسان بودنش دفاع میكند و در جستجوی راهی برای رهایی از بختك بیثباتی و ناایمنی در زندگی اجتماعی و شخصی خود است ناچار است نهتنها با جمهوری اسلامی، كه بانی بیثباتی و مهندسی فلاكت در جامعه است، گلاویز شود، بلكه افق و چشمانداز پیروزی در مبارزه خود را بلاواسطه به آلترناتیو روشن طبقه كارگر و كمونیسم این طبقه گره بزند و به این اعتبار، به آلترناتیوهای دستراستی برای جایگزینی این نظام، به عواقب، مخاطرات و موانعی كه اپوزیسیون راست میتواند در مسیر مبارزه برای رهایی و برابری بوجود بیاورد، حساس باشد و با چشمان باز نگاه كند.
امروز، نطفههای آلترناتیو "اداره شورایی جامعه" بر متن عطش اجتماعی گسترده برای رفاه، آزادی و ثبات، از جانب بخشهای پیشرو طبقه كارگر مطرح شده است. دورهای كه آغاز شده است، دوره یك كشمكش و مبارزه حاد طبقاتی است كه طبقات پیشقراول آنند و شكل و شمایل نظام حكومتی آتی از جانب هر كدام از دو طبقه اصلی یعنی بورژوازی و پرولتاریا از هم اكنون برجسته است. تجسم تشدید كشمكش سیاسی بر سر مطالبات و اداره امور جامعه بعد از جمهوری اسلامی، از هم اكنون میان احزاب، رهبران، شخصیتها و جنبشهای دو طبقه اصلی یعنی بورژوازی و طبقه كارگر كاملا عینی و ملموس است و باید به پیشواز آن رفت. از هم اكنون دو آلترناتیو اصلی مطرح است. آلترناتیو طبقه كارگر که میخواهد این كشمكش را به قدرت سیاسی بکشاند، میخواهد به تغییرات رادیکال بکشاند، میخواهد به سرنگونی قاطع جمهوری اسلامی بکشاند، میخواهد به راهحل انقلابی برای نان، آزادی و ثبات بکشاند؛ و در طرف مقابل، آلترناتیو اپوزیسیون راست است که نمیخواهد این كشمكش طبقاتی به مسٸله قدرت سیاسی ختم شود، نمیخواهد اصلاً خیلی از این مطالبات و اعتصابات موجود در طول این دوره مطرح بشوند. ميخواهد اوضاع طورى باشد که انتقال قدرت، كار یک معامله "ساده" در بالا باشد نه امر یك انقلاب اجتماعی سهمگین از پایین.
در دوره اخیر، پراتیک صف پیشرو طبقه کارگر، پراتیک بخش سوسیالیست جنبش کارگری، بخشی از مطالبات طبقه کارگر را با تكیه بر آلترناتیو "اداره شورایی جامعه" به یک مطالبات وسیع اجتماعی تبدیل كرده است. مطالباتی كه مومنتوم و لنگر حركت به جلو هستند. مانند معیشت و رفاه و امنیت، آزادی زن، آزادی زندانی سیاسی، واكسن رایگان كرونا و غیره، که اعتراضات جاری مردم را با رهبری طبقه کارگر و رهبران کارگری در جامعه تداعی میكند. به هر حال، اوضاع شلوغ شود و نشود، اعتلای انقلابی باشد یا نباشد، محال است طبقه كارگری كه به قدرت اتحاد خود پی برده است و ظرف ابراز وجودش را ساخته است، سیاهی لشكر آلترناتیوهای بورژوایی شود. امروز کارگران و بخش وسیع جامعه، رهبرانشان را میشناسند و میدانند که این رهبران هستند که فردا اگر دولت موقتی شكل بگیرد، كه اگر "كنگره شوراهای مردمی" حاکم شود، صلاحیت این را دارند كه به نمایندگی از طرف طبقه كارگر و مردم وارد آن شوند.
امروز سازماندهندگان، پیشقراولان و رهبران رادیكال -سوسیالیست طبقه كارگر را داریم كه با تكیه بر مجامع عمومی خود و خرد جمعی خود در هر اعتصاب و اعتراضی با اسم و رسم خود، جامعه را خطاب قرار میدهند، نیرو جابه جا میكنند و مقاومت تودههای وسیع محرومان را سازمان میدهند. رهبران و آژیتاتورهای سوسیالیستی كه بلا استثناء، چه در جنبش كارگری و چه در جنبش رهایی زن، مورد اعتماد تودههای وسیع مردم شهریاند و در هر دستانداز سیاسی، خواب راحت را از چشم حاكمیت و جناحهای بورژوازی در اپوزیسیون ربودهاند. رهبران و شخصیتهای قابل اتكا و جسوری كه از دل چهل سال مقاومت و مبارزه استثمارشدگان و محكومان به بردگی مزدی و آپارتاید جنسی بیرون آمدهاند؛ كاراكترهایی كه در نبرد برای "رفاه، امنیت و آزادی" در جامعه ایران، قابل حذف نیستند. این طیف و این جنبش اكنون بر شانههای طبقه كارگر ایران، با پرت كردن سازمانهای جاسوسی و شوراهای منحط اسلامی از محیط كار و زندگی، با تكیه بر مجامع عمومی خود، كیفرخواست اكثریت مردم ایران علیه بانیان بیثباتی و نابرابری را در آلترناتیو "اداره شورایی جامعه" به اهتزاز درآورد اند.
اینها رزا لوگزامبورگها، كلارا زتكینها، تروتسكیها، باب كروها، جو هیلها و جمال چراغ ویسیهای بلقوه و بالفعل آلترناتیو "اداره شورایی جامعه" در ایران هستند. این گردان سوسیالیستی و كارگری، واقعی است و واقعیت اگر شورانگیز و بزرگ است باید بزرگی آن را هم گفت. این ستون اصلی جنبش تودهای و رادیکال برای سرنگونی جمهوری اسلامی و سرمایه جدی در تاسیس "کنگره سراسری شوراها" در فردای سرنگونی است. سرمایهای که باید از همین امروز خود را در این قامت و در این كالیبر نگاه کند و برای ایفای نقش در شکل دادن به این آلترناتیو مردمی و رادیکال آماده شود.
این صف پرشور و عظیم، ضامن متحقق شدن آلترناتیو "کنگره سراسری شوراهای مردمی" است که بر شانه های جنبش اجتماعی قدرتمندی كه به همت طبقه كارگر ایران صحنه سیاست را به لرزه درآورده است، بر شانه های جنبش دفاع از حق زن، جنبش دفاع از آزادی و برابری ایستاده و عرض اندام کرده است. اگر در انقلاب ۵۷ جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر به اندازه امروز قدرتمند بود و کمونیستها در آن زمان، حزب رادیکال و روشنبینی مثل حزب ما را در اختیار داشتند و یک تصویر و افق روشن از آلترناتیو مردمی را در مقابل جامعه تشنه آزادی و برابری قرار میدادند، محال بود نیرویی ارتجاعی مانند خمینی و سناریوی دست بدست کردن قدرت بدون دخالت مردم از بالا، ممکن شود.
قطعا این جنبش و این آلترناتیو شورایی برای اعمال اراده مردم و در راس آن طبقه کارگر بر سرنوشت خود با مقاومتهایی نه فقط از طرف بورژوازی حاکم که با مقاومت و تقابل بورژوازی در اپوزیسیون هم روبرو خواهد شد.
در اردوی بورژوازی یعنی در اپوزیسیون راست، شكل و شمایل طرفداران تمامیت ارضی، قدیم تیمسارها، ارتشبدها، قدیم پاسدارهایی مانند سازگارا، جمهوریخواهان، مشروطهطلبان، سلطنتطلبان، فرشگردیهای ترامپیست، سكولار دمكراتها، رضا پهلویها، قدیم دو خردادیها و راندهشدگان به صف اپوزیسیون راست با چاشنی طیفی از نیروهای سیاه اسلامی مانند باند رجوی و با معجونی از كنتراهای قومی و فدرالیست را در یك پادگان نظامی، تحت نام "شورای مدیریت گذار"، یا "شورای ملی مقاومت" بقصد جلب توجه دول غربی و ناتو در ترشی خواباندهاند و به اسم "آلترناتیو" رو به جامعه برجسته كردهاند. هر عابری با یك نیم نگاه به كیفیت نیروهای منجمد شده در این صف، متوجه بیربطی اپوزیسیون راست و آلترناتیوهای آن به تحولات اجتماعی امروز در جامعه ایران میشود. متوجه میشود كه این نیروها و این آلترناتیوهای دستساز و دستراستی، در واقع برای كسب پروانه اعتبار خود نزد دول غربی، ناتو و آمریكا و سازمان ملل، به صف شدهاند. اپوزیسیون راست، نسخه غربی جریان اسلامی خمینی در برخورد به شوراهای كارگری و به چپ چرخیدن جامعه ایران در تحولات سیاسی است. اینها دارند از هم اكنون گوادلوپ دوم را تمرین میكنند. نظمی كه اینها تبلیغ میكنند چیزی جز اختناق در شكل بیعمامه آن نیست؛ نقش اپوزیسیون راست در تحولات ایران چیزی جز دامن زدن به عنصر خشونت و تحمیل جنگ داخلی به جامعه ایران نیست. درست همان امری كه كل بورژوازی ایران حول آن متحد شد و به عهده خمینی در انقلاب ۵۷ سپرد، یعنی سركوب كمونیسم و شوراهای كارگری را، امروز به عهده اپوزیسیون راست در برخورد به نطفههای جنبش شورایی و خطر قدرتگیری كمونیسم در ایران سپردهاند.
بازیكنان سناریوی قومی - مذهبی كردن جامعه ایران، نیروهای ارتجاعی كه با پرچم "فدرالیسم قومی" هم اكنون اعلام كردهاند كه قانون اساسیشان و فرهنگ حاكمیتشان، چكیدهای از هویتهای كاذب قومی است و جامعه ایران و قدرت سیاسی را بر اساس شناسنامههای جعلی قومی و مذهبی تقسیم خواهند كرد، رسما در دامن زدن به یك جنگ صلیبی میان شهروندان جامعه آباٸی ندارند. این راه متحقق شدن آلترناتیو نیروهای فدرالیست در صفوف اپوزسیون راست است. از طرف دیگر، نیرویهای ناسیونالیست عظمتطلبی که با شعار "تمامیت ارضی" پشت سر هم فتوا صادر میكنند و به بهانه "خطر تجزیه ایران" و "دفاع از خاك پاك ایران"، برای سرکوب اعتراضات در مناطق محروم لشكرشی خواهند كرد، گوشه دیگری از اهداف و آلترناتیوهای موجود در صفوف چهلتكه اپوزسیون راست است. راهانداختن ارتش آزاد سوریه و كوسوو اینبار در قالب "ارتش آزاد ایران" توسط هیٸت حاكمه آمریكا با تكیه بر اپوزسیون راست یك احتمال است. جنگ داخلی در سوریه و لیبی و سر كار آوردن دوباره باند اسلامی طالبان در افغانستان، نمونههای زنده و حی و حاضر از این سیاستاند.
در نتیجه، به رسمیت شناختن خطر اپوزیسیون راست و تلاش برای ضمانت و پیدا کردن راه مقابله با آلترناتیوهای دستراستی، محك هر جنبش و جریان سیاسی مسٸول در قبال سرنوشت و زندگی میلیونها شهروند در جامعه ایران است. این ضمانت را نیرو میدهد. باید آلترناتیوی وجود داشته باشد که بتواند نیروی مردم را متشکل کند و مردم بتوانند در آن سازمان پیدا کنند. آلترناتیوی که بتواند قلم پای کسی را که بخواهد به مردم زور بگوید، تفرقه و شكاف قومی - مذهبی ایجاد كند و در تدارك خون پاشیدن به مبارزه مردم باشد را بشکند. آلترناتیوی که بتواند به مردم امکان دفاع از خود را بدهد و جامعه را در مقابل سم ناسیونالیسم، قومپرستی و مذهب مصون نگه دارد؛ آلترناتیوی كه بتواند هر تحرك ارتجاعی تحت عنوان "حق ملت كرد"، "حق ملت ترك"، "حق سلفیها و سنیها" و یا تحریك حول "دفاع از تمایت ارضی" را نه تنها خنثی كند بلكه با مقابله شوراهای مردمی و میلیس تودهای پاسخ قاطع بگیرد. باید از همین الان مردم را برای مقابله با این نیروها در شوراهای مردمی سازمان داد. آلترناتیوی که بتوانند پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی را تسریع و كمهزینه کند. جواب به این ضرورت، آلترناتیو "اداره شورایی جامعه" است. "كنگره سراسری شوراهای مردمی" برای مقابله با این وضعیت و برای تامین بیشترین آزادیها و دخالت آزادانه و مستقیم مردم در سیاست و تعیین نظام آتی حكومت و در عین حال، تضمین ایمنترین و آزادنهترین شرایط برای این دخالت و تصمیم گیری است. از این زاویه همین امروز به رسمیت شناختن "کنگره سراسری شوراهای مردمی" محک سنجش مردمی یا ضد - مردمی بودن هر نیروی سیاسی است.
علاوه بر این، برای خنثی كردن تحریكات دولغربی و دول مرتجع منطقه علیه آلترناتیو "كنگره شوراهای مردمی" و برای حفظ امنیت و مدنیت در جامعه و منطقه، ما دیپلماسی سری و مخفی را بر خواهیم چید؛ دیپلماسی "كنگره شوراهای مردمی" بر اساس یك سیاست مسالمتآمیز و صلح با همه كشورها خواهد بود. "كنگره سراسری شوراهای مردمی" اعلام خواهد كرد كه هیچ منفعتی در جنگ و جدال بر سر تقسیم منطقه ندارد و در این جنگ شركت نخواهد كرد. "كنگره سراسری شوراهای مردمی" مهر باطل بر سیاستهای ارتجاعی، تروریستی و رقابتهای منطقهای جمهوری اسلامی با سایرین خواهد كوبید و پیمان صلح و آشتی با همه كشورهای جهان خواهد بست. همزمان "كنگره سراسری شوراهای مردمی" از هر همكاری با جنبشهای كارگری، سوسیالیستی و مترقی در سراسر جهان استقبال خواهد كرد. این یكی از ستونهای مهم سیاست ما در زمینه دیپلماسی خارجی خواهد بود.
تمام تلاش ما این است كه مردم در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی در مقابل جمهوری اسلامی و در مقابل بخشی از اپوزیسیون که بیشتر گانگستر سیاسی یا قومپرست هستند تا اپوزیسیون سیاسی، لنگری برای تضمین پیروزی و امکان دفاع از زندگی خود را داشته باشند. این لنگر و این آلترناتیو چیزی جز آلترناتیو "اداره شورایی جامعه" نیست.